eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.7هزار دنبال‌کننده
525 عکس
140 ویدیو
82 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجید طاهری
امام حسن مجتبی (علیه السلام) شور🎙 عرش معلا ز غمت گریه کرد (حسن جان)۳ حضرت زهرا ز غمت گریه کرد (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن قلب محبان زغمت سوخته (حسن جان)۳ تیر تنت را به کفن دوخته (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن بوسه زند علی به لبهای تو (حسن جان)۳ ای به روی دوش نبی جای تو (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن باز به یاد شه لب تشنگان (حسن جان)۳ نوحه ی لا یوم کیومک بخوان (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن سوختم از داغ غمت یا حسن (حسن جان)۳ کی برسم در حرمت یا حسن (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن ✍️میثم مومنی نژاد
هدایت شده از مجید طاهری
شهادت امام حسن(علیه السلام) غزل مرثیه از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی زخون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر، گر شدش بجام عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصه ی درد و مصیبتش ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد ✍️وصال شیرازی باحذف سه بیت
شهادت امام حسن(علیه السلام) از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی بخانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که میدید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم) مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد ✍حاج غلامرضا سازگار
﷽ امام حسن مجتبی(علیه السلام) شور🎙 یه مدینه ی رویایی اومده جلوی چشمام این دفعه دیگه از شوقه قطره قطره ی این اشکام مثلا یه حرم داری که تکِ توی این دنیا مثلا توی صحن تو هر دوشنبه میشه غوغا شلوغه دور ضریح تو آقا میون بارون اشکا دوا میشه همه دردا غریب آقام ..... ......... مثلا دیگه خاکی نیست پر و بال کبوتر ها مثلا رو به رو گنبد شده خم همه ی سرها مثلا توو بقیعت هست پُره عاشق ِ دلداده مثلا توی هر صحنت آقا پنجره فولاده میاد از ، گوشه به گوشه ی صحنات سحر صدای مناجات روا میشه همه حاجات غریب آقام... ....... مثلا وقتی از دوریت عاشقات خونِ دل خوردن توی روضه یه پرچم از حرم حسن آوُردن مثلا روی لبهایِ زائرای تو هستش آه توی سقاخونت یاده لب قاسم و عبدالله ‌کشیدن ، پرچم سبز روی مزارت هستش همیشه کنارت شیعه ی دل بی قرارت غریب آقام... ......... مثلا نشده داغه کوچه حرف نگوت آقا مثلا نزدن طعنه به سفیدیِ موت آقا مثلا نکشیدی تو توی دنیا عذاب آقا مثلا داری یک همسر تو شبیه رباب آقا بمیرم ، چه قد مصیبت و غربت کشیدی عمری تو حسرت شهید شدی توی خونَت غریب آقام.... ✍محمد حسین رحیمیان  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ای فروزنده ز رُخ، حسن خدات وی همه حُسن فروشان بفدات جلوه گر آینه ی ذوالممنی پای تا فرق حسن در حسنی مصطفی را تو فروغ بصری وصی دوم و اول پسری خلد گردی است ز خاک حرمت چرخ موجی است ز بحر کرمت مهر را جلوه ز پیرایه تو آفتابش همه از سایه تو رمضان سفره ی مهمانی تو مشعلش چهره ی نورانی تو روزه داری که بُود تشنه ی دوست آتش عشق تو افطاری اوست ای فدای رخ بهتر ز مَهَت روزه داران خدا خاک رهت ای به خلد غمت افسانه بهشت پیش رخسار تو زیبایی ، زشت گنج توحیدی و دل ویرانت روی نادیده همه حیرانت ای ز غمهای تو خون بر دل خاک پنجه ی صبر گریبان زده چاک صبر دیوانه شده از صبرت حلم خون خورده کنار قبرت صلح و جنگ تو درش سِرّ و سَری است هر دو را هر که بداند اثری ست پای صلح تو در آن آتش جنگ سر بیداد گران خورد به سنگ تو امامی به قعود و به قیام به قعود و به قیام تو سلام مرکب حکم ، تو میرانی و بس جنگ یا صلح ، تو میدانی و بس هر که با صلح و قیام تو نساخت بخدا مرتبه ات را نشناخت تو که مانند پدر در پیکار شعله ی مرگ زدی بر اشرار صف کفار ز هم پاشیدی فاتح جنگ جمل گردیدی راه تا قلب سپه طی کردی ناقه ی عایشه را پی کردی ا ی ز رزم آوریت در صفین بانگ تکبیر بلند از طرفین توکه نجل اسد اله استی تو که فرزند یداله استی نبود در دلت از دشمن بیم نکنی صلح که گردی تسلیم تو به هر حال ولی اللهی جنگ یا صلح کنی آگاهی مصطفی کو سخنش وحی خداست گفته در شان تو این گفته به راست حسنین اند دو پاکیزه امام همگان را به قعود و به قیام ای رُخَت شمع جوانان بهشت سید جمع جوانان بهشت وصی دوم بر حق رسول پسر اول زهرای بتول تو که هستی بر رغم دشنام خصم خود را کنی از لطف سلام صفت و خلق تو از بسکه نکوست شود از یک نگهت دشمن ، دوست ای فدای تو من و ام و ابم وی ثنای تو به لب روز و شبم ای تو بعد از پدر ، اول مظلوم سومین نور و چهارم معصوم مهر افلاک به حسنت خندان ماهی بحر بیادت گریان جگر صبر ز صبرت پرخون چهره حلم ز شرمت گلگون دل عشاق مزرات همه رشک آب باران بقیعت همه اشک سینه ها را به تمنای تو داغ قلب ها را ز مزار تو چراغ کاش گردی شوم و از کرمت بنشینم به کنار حرمت کاش چون ماه به شبهای دراز داشتم با حرمت روی نیاز کاش مانند چراغی سوزم تا شبی در حرمت افروزم کاش مانند نسیم سحری داشتم بر سر کویت گذری کاش چون اشک کنارت افتم بر روی خاک مزارت افتم روی جانها همه بر تربت تو سوز دلها همه از غربت تو غربت آن نیست که با ضربت سنگ چهره از خون جبین گردد رنگ غربت آن نیست که از داغ جوان قد بابا شود از غصه کمان غربت آن نیست که سر برسر نی ره کند با سپه دشمن طی غربت آن است که فردی مظلوم شود از کینه یارش مسموم غربت آن است که بعد از کشتن بارش تیر ببارد به بدن تیر بارید ز بس بر بدنت بدنت گشت یکی با کفنت سینه ها از الم فروخته شد تن و تابوت به هم دوخته شد ای بیاد تو دل هستی ، خون وی حساب غمت از حد بیرون قلب احمد که برایت خون بود به همه مردم عالم فرمود روز محشر که همه گریانند اشک ریزان حسن خندانند زین شرر سوخته "میثم" امروز بارالها تو به فرداش ، مسوز ✍️حاج غلامرضاسازگار
امام حسن مجتبی (علیه‌‌السلام) ............... فاطمه مادر حسین و حسن گله کرد از وصال شیرازی گفت: ای آن‌که از برای حسین شعرِ نغز و چکامه می‌سازی! آفرین! از حسین من گفتی نیست اما مگر حسن پسرم؟ از غریب مدینه یادی کن! بگو از داغ پارۀ جگرم! شور شعر حسن گرفت وصال چشم او تا سحر ز غصه نخفت طبع ترکیب‌بندگوی زلال چند بندی رثای او را گفت گفت اما لطیف و در پرده محضر فاطمه ادب می‌کرد از همان لحظه‌ای سخن می‌گفت که حسن طشت را طلب می‌کرد چند بندی سرود طبع وصال تا شود فاطمه از او دلشاد چند بندی سرود سربسته شعرها را ولی ادامه نداد دید اگر شعر را ادامه دهد دل زهرا دوباره خواهد سوخت نه مگر قرن‌ها دل مادر از همین رنج‌های بی‌حد سوخت؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر زخم، آن جسم را تصرف کرد؟ همسر مجتبی به شوهر خود کاسۀ زهر را تعارف کرد؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر خون دل‌ها به‌سان رود شده؟ زهر، سوزانده تار و پودش را چهره‌اش مثل تو کبود شده؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر از سپاه امام، غیرت رفت؟ جانماز و ردا و خیمۀ او در کف دوستان، به غارت رفت؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر دل عالم به یاد او می‌سوخت؟ وقت تشییع، تیرهای حسد تن و تابوت را به هم می‌دوخت؟ چند بندی سرود طبع وصال تا شود فاطمه از او دلشاد چند بندی سرود سربسته شعرها را ولی ادامه نداد... جواد محمد زمانی
برای امام حسن مجتبی(علیه السلام) غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم تابوت را ز خون تنت پاک می کنم 🍃غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را🍃 غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته به زمین خون تازه ات غارت زده منم که ز داغ برادرم می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم غارت زده منم که ز آغوش بسته ات می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم من را به داغ قتل تو غارت نموده اند نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت والله بود سخت تر از غارت حرم ... «تشییع روز با من و تو سازگار نیست تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»1 1.بیت از علی اکبر لطیفیان 🔹نکته:در بیت«غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را» در این بیت بدلیل ابهام در مرجع ضمیر«منم» و«داده»، "کژتابی" وجود دارد ،مثلاً:«علی به دوستش گفت که مقاله‌اش منتشر شده‌است. » دراین مثال باید گفته شود:«علی به دوستش گفت که مقاله ات منتشرشده است.» بنابراین بهتر است این بیت اصلاح گردد. 🔸نکتۀ جالبی نیز که در شعر فوق وجود دارد اینکه تا بیت پنجم مثنوی و از آن به بعد غزل است.