نشست بر دل تو مهر همدمی دیگر
نشست بر دل من گرد ماتمی دیگر
چه میهمان عزیزی، چراغ روشن کن!
که آمدهست به دیدار من غمی دیگر ...
چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ
به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر
هوای پر زدنم در حصار دنیا نیست
مرا ببر به تماشای عالمی دیگر...
زمان مردنم ای بیوفا به بالینم
فقط بیا که نگاهت کنم کمی دیگر
#سجاد_سامانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
میرزا محمد جیحون یزدی ملقب به «نواب»، مشهور به «تاجالشعرا» و متخلص به «جیحون» (زادهٔ ۱۲۵۰ قمری در یزد، درگذشتهٔ ۱۳۰۱ قمری در کرمان) یکی از شاعران مشهور یزدی دوره قاجار بود.
وى تحصیلات متداول را در زادگاهش یزد گذراند اما ترک وطن کرد و چندى در ایران، هندوستان و اسلامبول به اقامت داشت. وی سرانجام در کرمان اقامت گزید و در همین شهر درگذشت.
جیحون یزدى از شعراى آیینى در عصر ناصرى است. اگرچه او در غزل از سبک عراقى پیروى مىکند، ولى قالب شعرى او از لحاظ سبکشناسى، در سبک خراسانى شکل مىگیرد، خصوصا قصاید و مسمطات او که نشان مىدهد سرایندۀ آنها از ادامه دهندگان راه بانیان نهضت بازگشت ادبى است. وى در اغلب قالبها شعر سروده ولى در سرودن مسمط و قصیده تواناتر است.
جیجون یزدی مجموعهای به نام «نمکدان» دارد که همانند پریشان قاآنی به سبک گلستان سعدی نگاشته شده است.
#معرفی_شاعر #جیحون_یزدی
📜 @sheraneh_eitaa
بر بوی آن دلارام طبعم گرفته خوئی
کز خیل ماهرویان من قانعم ببوئی
ای شانه از دو زلفش چنگ هوس رهاکن
کاینجاست عمر عشاق بسته بتار موئی
زینسان که شکل قدت در چشم من نشسته
هرگز چنین نخیزد سروی کنار جوئی
صد تن بکوی خمار شد خاک از قدح خوار
تا قرعه سعادت سازد که را سبوئی
با آفتاب رویت ماه چهارده تافت
بنگر زسست عقلی دارد چه سخت روئی
جز من که میتواند بوست بجان خریدن
کاین لقمه از بزرگی گیرد بهر گلوئی
اندر شبان تاریک جیحون دو چیز خواهد
هم روی ماهتابی هم ماهتاب روئی
#جیحون_یزدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | عجب شعری👌
آخر چه بود این مرگ نو...
این مرگ عزرائیل کش...
میراث خود پرتاب کن ...
آن چوب اسرائیلکُش ...
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد به رویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم
کدام بار جفا کز تو احتمال نکردم؟
کدام شربت خونابه کز غمت نچشیدم؟
تو را بدیدم و گفتم که مهر روزفروزی
ولی چه سود که یک ذرّه مهر از تو ندیدم
به جای من، تو اگر صد هزار دوست گزیدی
به دوستی که بجای تو دیگری نگزیدم
جهان به روی تو می دیدم ارچه همچو جهانت
وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگریدم
بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم
بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم
از آن زمان که چو خواجو عنان دل به تو دادم
به جان رسیدم و هرگز به کام دل نرسیدم
#خواجوی_کرمانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ذات احدیت است از دیده نهان
لیکن نبود ز چشم حقبین پنهان
او واحد و فرد و لامکان است و قدیر
در قبضه قدرتش بود کون و مکان
#وحدت_کرمانشاهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شبها، وقتی دریا مرا در آغوش میگیرد
و نور ستارهی کمرنگ
بر امواج وسیعش میخوابد،
آنگاه خود را کاملاً آزاد میکنم
از تمام فعالیتها و تمام عشقها
و بیصدا میایستم و به آرامی نفس میکشم،
تنها، تنها در آغوش دریا
که سرد و خاموش است و با هزاران نور میدرخشد.
سپس باید به دوستانم فکر کنم
و نگاهام در نگاههایشان غرق میشود
و از هر یک، به طور خاموش و تنها میپرسم:
'آیا هنوز مال من هستی؟'
آیا اندوه من، اندوه توست، مرگ من، مرگ تو؟
آیا از عشق من، از غم من
فقط یک نفس، فقط یک پژواک حس میکنی؟'
و دریا به آرامی و بیصدا به من نگاه میکند
و لبخند میزند: نه.
هیچ سلامی و هیچ پاسخی از هیچجا نمیآید...
#هرمان_هسه #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
از غم دوری و دلتنگی تو آب شدم
روز وشب سوختم و شعلهی بیتاب شدم
ما دو تا رود که آغوش به آغوش ولی
تو به دریا زدی و من شبِ مرداب شدم
شبتون در پناه حق
#اکرم_نورانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صبح است
و هوا ونفس دلکش پاییز
من هستم ویک سینه از مهر تو لبریز
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#فاطمه_لشکری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تا به کف تاری از آن طره طرار افتاد
طالع بخت مرا همچو شب تار افتاد
گرچه رخسار تو زد آتش حرمان بر دل
قسمت ما ز گلستان رخت خار افتاد
#شعر #عمان_سامانی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معشوق چنانکه جاذب عشاق است
غفران خدا بجرم ما مشتاق است
در روز حساب هر کرا نیست گناه
شرمنده به پیش رحمت خلاق است
#شعر #صفی_علیشاه
📜 @sheraneh_eitaa
نه چنان ز عشق بیمار وز هجر مستمندم
که توان قیاس کردن که چقدر دردمندم
خردم کند ملامت که مرو بکوی خوبان
چکنم؟ نمیتوانم که جنون کشد کمندم
دگر از عمارت دل به جهان مرا چه حاصل
که به سیل اشک بنیاد وجود خویش کندم
ز فراق مهر رویت شده پیکرم هلالی
چه خوش است اگر بکوبی تو بدان سُم سمندم
منم آن شکسته پر مرغ که نیست آشیانی
به جز از شکنج دامم بجز از خم کمندم
#غبار_همدانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa