eitaa logo
شاعرانه
27.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
763 ویدیو
77 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دانم که او تا کی پی آزار خواهد شد نگوید این دلم آخر از او بیزار خواهد شد بدین خو چند روزی گر بماند از جفای او تنم بیمار خواهد گشت و جان افگار خواهد شد به خواب مرگ شد بخت من و گویند یارانم که تو فریاد و افغان کن که او بیدار خواهد شد مکن بهر خدا عزم گلستان با چنین رویی که دانم باغبان شرمنده از گلزار خواهد شد مَیَفشان دست چندی ای سرو ناز من که هوش جان ز دست دست تو افگار خواهد شد چه گویم شرح جور یار و درد خویش با مردم که بی تسکین مرا گویند با تو یار خواهد شد ز اندوه دل چاک و جگر تا کی برد محیی که این عشق است و اینها هر زمان بسیار خواهد شد 📜 @sheraneh_eitaa
آرام دل مرا بخوانید بر مردم چشم من نشانید آوازه عشق من شنیدید اندازه حسن او بدانید چون صورت روی او بدیدید الحمد وان یکاد خوانید از دور در او نگاه کردن انصاف دهید کی توانید از دیده و جان و از دل و تن این خدمت من بدو رسانید ای خوبان او چو آفتابست در جمله شما باو چه مانید عشق انده و حسرتست و خواری عاشق مشوید اگر توانید 📜 @sheraneh_eitaa
بر ماه روشن از شب تاری علم کشید وز مشک سوده بر گل سوری رقم کشید زنجیره‌ای ز قیر و طرازی ز غالیه بر عارض چو ماه و رخ چون بقم کشید آشوب خلق را خط مشکین خدای عرش بر روی چون شکفته گل آن صنم کشید در مهر او روانم و در هجر او دلم بسیار قهر دید و فراوان ستم کشید تا نامهٔ جمالش توقیع زد فلک بر نام نیکوان زمانه قلم کشید در عشق من فریدم و در خوبی او نظیر عز الذی و جل که ما را به هم کشید ناگه ز من ببرد به صد حیله و فسون آن دل که در هواش بسی رنج و غم کشید شد محترم به نزد بزرگان هر آن کسی کاو را عمل به خدمت آن محتشم کشید از پشت ماهی و ز نشیب ثری به علم بر روی ماه و اوج ثریا علم کشید زآن سان که سر کشد کشف اندر میان سنگ از جود او نیاز سر اندر عدم کشید ای صاحبی که رایت اقبال و جاه تو دولت بر آسمان جلال و همم کشید تا کرد ذوالجلال فزون آبروی تو حاسد بسی ز رشک تو باد ندم کشید در موجگاه بحر شریعت نهنگ‌وار شمشیر تو سفینهٔ بدعت به دم کشید هر کز هوای خط تو بیرون نهاد گام دست اجل روان ز تن او به غم کشید شاخ درخت دولت تو سایه‌دار گشت تا بیخ او ز ابر سخای تو نم کشید از هیبت بلارک خاراشکاف تو دشمن چو خارپشت سر اندر شکم کشید تخت تو در کنار ستاره وطن گرفت رای تو بر کنار مجره خیم کشید چون گور ماده عدل تو بشناخت بچه را از ایمنی به خانهٔ شیر اجم کشید شد راه سایلت چو ره کهکشان ز بس کاو از عطای تو سوی خانه درم کشید شد در پناه جاه تو آسوده هر کسی کز گردش زمانهٔ جافی الم کشید تا در نوادر قصص آید که ابرهه در کفر لشکری سوی بیت الحرم کشید بادی چنان که غاشیهٔ تو کشد فلک دایم چنان که باد همی تخت جم کشید 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیوانه نبودی که به مانند من هرشب : بنشینی و یک گوشه خیالات ببافی... شب بود و تو بودی و من و کلبه‌ی چوبی سرشارم از این وهم ، به اندازه ی کافی 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ازکدامین پرتوخورشیدمیگویی سخن آفتاب صورت ماه تو می تابد به تن صبح شد خورشید هم بالا گرفته کار او کار تو بالا گرفته بیشتر در قلب من | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
الا ای برید روان، باد صبح کت از خلد عار آید و گلشنش چو آئی بدرگاه قاضی القضات دعاهای بی حد رسان از منش بگو، ای فلک با همه ارتفاع فروتر از ایوان تو مسکنش گر از خواجگان نظم عقدی دهند به تعیین تو باشی میان افکنش ز تشریف صاحب بگویم که من بفریادم از صاحب مخزنش تو خود حله کیسه بر قدر حور ببغداد خلد برین معدنش ز آغاز جبریل آمخته گار بفرجام ادریس با کرزنش نه زال زرش دوخته ست از پلنگ نه داود پرداخته ز آهنش سه ماه است حاشا که تا میکشم تو صاحب گریبان و من دامنش بفرسود و بدرید تا در بر آنک که من خود بپوشیده ام بر تنش سخنور خراسانئی چون اثیر که بهر تو زنگان شود مسکنش ز صدر تو باید که صاحب بود تقاضای رسم صلت کردنش سبب چه در آزردن دوستان بدی گفت دشمن بکون زنش خوداین کرد ازآن بود درشرق وغرب که میداشت ایام می کردنش دریغا دل آویز سوزی چنین که گیتی عوض کرد با شیونش خدایا گر از بر برفت این شجر ز جنس حطب مشمر و مشکنش در آن پاک آهسته زنگی گرفت به صیقل رضا کن کنون روشنش 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق آمد و عقل رفت و منزل بگذاشت غم رخت فرو نهاد و دل، دل برداشت وصلی که در اندیشه نیارم پنداشت نقشی است که آسمان هنوزش ننگاشت 📜 @sheraneh_eitaa
روا مدار بیش از این هبوط کنیم یمن به خون تپیده ولی ما سکوت کنیم اگر همه با هم شویم وفوت کنیم مبدل آل سعود به آل سقوط کنیم برای مردم مقاوم ومجاهد یمن 📜 @sheraneh_eitaa
عشق تو قضای آسمانست وصل تو بقای جاودانست آسیب غم تو در زمانه دور از تو بلای ناگهانست دستم نرسد همی به شادی تا پای غم تو در میانست در زاویهای چین زلفت صد خردهٔ عشق در میانست این قاعده گر چنین بماند بنیاد خرابی جهانست با حسن تو در نوالهٔ چرخ رخسارهٔ ماه استخوانست وز عافیتی چنین مروح در عشق تو عمر بس گرانست با آنکه نشان نمی‌توان داد کز وصل تو در جهان نشانست دل در غم انتظار خون شد بیچاره هنوز در گمانست گفتم که به تحفه پیش وعده‌اش جان می‌نهم ار سخن در آنست دل گفت که بر در قبولش هرچه آن نرود به دست جانست بازار سپید کاری تو اکنون به روایی آنچنانست کانجا سر سبز بی‌زر سرخ چون سیم سیاه ناروانست زر بایدت انوری وگر نیست غم خور که همیشه رایگانست بی‌مایه همی طلب کنی سود زان گاهی سود و گه زیانست 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از  طریق المهدی
📣 اطلاعیه| 🚩🏴 ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ▫️همقدم می شویم در طریق المهدی در حمایت از جوانان غیور منطقه و ملّتهای مسلمان 🚩 بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با خود در کنار مردم و سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم‌غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند. 🟢 به یاد مجاهد قهرمان حماس فرمانده 🇵🇸حماس زنده است و زنده خواهد ماند. 🗓 سه شنبه: ۲۴ مهرماه ۱۴۰۳ ⏱ آغاز پیاده روی: ساعت ۱۶ 🚏مکان: بلوار پیامبر اعظم شهر مقدس قم ( از عمود ۱۲ تا مسجد مقدس جمکران ) 🤝مشارکت در هزینه های برنامه طریق المهدی شامل هزینه های آب،یخ، فضاسازی، سیستم صوت و... تمام مسیر:👈 💳|
5892 1070 4515 1308
روی شماره بزنید کپی می‌شود. 🇱🇧🇵🇸🇮🇷تا جان در بدن داریم؛ هستیم بر آن عهد که بستیم✊ 🔳 ضمناً جهت راه اندازی موکب به صورت خانوادگی و یا گروهی به @poshtibani پیام دهید. 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سه‌شنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم @tariq_almahdi
jamal.gif
7.6K
جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی شاعر سدهٔ ششم هجری بود (درگذشته به سال ۵۸۸ هجری قمری). او از بنیانگذاران سبک عراقی به شمار می‌رود. فرزند وی کمال‌الدین اسماعیل نیز از شاعران بزرگ ایران زمین است. وی در اصفهان زاده شد اما به آذربایجان نیز سفر کرد و گویا در نقاشی نیز دست داشته و با خاقانی شروانی و انوری و ظهیر فاریابی و رشید وطواط مکاتبه و مشاعره می‌کرده است. او مداح حکمرانان سلجوقی و آل خُجند بود و در اصفهان می‌زیست. 📜 @sheraneh_eitaa
برم امشب که آن سروسهی بود همه شب کار دل فرماندهی بود نه یک ساعت لب از بوسه بیاسود نه یکدم دستم از ساغر تهی بود نگارم بود و یک چنگی خوش زن سوم ساقی چهارم شان رهی بود گهی بر حلقه مشک ختن خفت گهی در سایه سرو سهی بود ز وقت شام تا الله اکبر می لعل و سماع خرگهی بود نه کس را بود بر ما اطلاعی نه ما را نیز از خویش آگهی بود نه با گرگ آشتی او پلنگی نه با آهوی چشمش روبهی بود گهی بوس و گهی نوش و گهی رقص چه گویم عیب آنشب کوتهی بود وز آنشب غصه بر غصه است ده تو مرا کانشب نمردم زابلهی بود 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ۱۰۰ ثانیه با یکی از اعجوبه‌های شعر و ادب پارسی، سعدی 📜 @sheraneh_eitaa
بزن تو،مثل سنوار دل به دریا بکن خود را برای رزم مهیّا شده فرماندهی دیگر فدایی بلند فریاد کن نصرمن الله 📜 @sheraneh_eitaa
ما تو را حرمتی اگر داریم نه زاندیشه ای است یا بیمی یا زمال تو، گر بسی داری چشم داریم بر زر و سیمی لیک از روی مزد می خواهیم که تو را می کنیم تعظیمی همه ریشت به کوه ما گفتیم چون تو در خشم می‌شوی نیمی 📜 @sheraneh_eitaa
آرامِ مَنا! کجاست آرامگهَت ره سوی تو کو؟ که سوی من باد رهت زین روی که مه به شب بُوَد، روزِ رهی شب گشت در آرزوی روی چو مهت 📜 @sheraneh_eitaa
چنین یاری که من دارم به حُسنش یار کی باشد همی بت خوانمش در حسن و بت عیار کی باشد ز بسیاری که حسن اوست دادم دل به عشق او به چونین یار دل دادن ز من بسیار کی باشد ز یار آرام دل خیزد ز می نیروی تن زاید تنم بر می کی آرامد دلم بی یار کی باشد به تیمارم که دستم نیست نه بر دل نه بر دلبر گرم دلبر به دست آید ز دل تیمار کی باشد اگر وصل لبش یابم مرا تیمار کی ماند کجا عیسی طبیب آمد کسی بیمار کی باشد چو دل با من نمی باشد چرا در بند دل باشم چو دل در بند دلدارست بی دلدار کی باشد عجب دارد ز من دلبر که دل با او رها کردم دلی را با جمال دوست چندین کار کی باشد به رنگ روی او بارم همی از دیده خون دل در آن سودا که بارویش مرا دیدار کی باشد ز در اشک و موج خون به دریا ماندم دیده چنین دیده که من دارم به جز بیدار کی باشد پری رخسار من بر من همی خوی پری دارد دل از دیدار آن رخسار برخور دار کی باشد معاذالله معاذالله پری را با همه خوبی چنان زلف از کجا ‌آید چنان رخسار کی باشد مرا از دیده خونخوار او خواری همی خیزد پری در دلبری با دیده خونخوار کی باشد اگر نه حرز جان من ثنای مجد دین گردد مرا از دیده خونخوار او زنهار کی باشد رئیس شرق بوالقاسم علی کز عدل در عالم چنین منصف کجا یابی چنو معمارکی باشد خداوندی که بازار سخن تیزی گرفت از وی سخن را تا سخا نبود چنین بازار کی باشد برابر کی بود با او هر آن کو نسبتی دارد همه انگشت ما بر دست ما هموار کی باشد به قدر و مرتبت هر حیدری کرار کی گردد به جاه و مرتبت هر جعفری طیار کی باشد اگر با یار خود وقتی به غار اندر شود مردی به قدر و منزلت هرگز چو یار غارکی باشد 📜 @sheraneh_eitaa
‍ صبحے ڪہ قدح نوش شود از نگہ تو آن صبح بہ ڪام است و بخیر است و مرادم | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
شکایت از غم پاییز برگ ریز بس است مرا تبسم گل‌های روی میز بس است به آنچه یافته‌ام قانعم! چه کم چه زیاد اگر بس است همین چند خرده ریز بس است هیمشه قسمت فوار سرنگون شدن است تو نیز مثل من ای دوست برمخیز! بس است! به فکر پرچم تسلیم باش و نامه‌ی صلح نه دوست مانده نه دشمن، دگر ستیز بس است به جای گوهر و یاقوت، سنگ در کف توست هر آنچه یافته‌ای را زمین بریز بس است 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رخ تو آتش و زلف تو دود است مرا زین سرد‌مهری‌ها چه سود است؟ چو فایز در بیابان تشنه جان داد ! چه حاصل در صفاهان زنده‌رود است؟ 📜 @sheraneh_eitaa
این شعر را برای تو می گویم در یک غروب تشنه ی تابستان در نیمه های این ره شوم آغاز در کهنه گور این غم بی پایان این آخرین ترانه ی لالاییست در پای گاهواره ی خواب تو باشد که بانگ وحشی این فریاد پیچد در آسمان شباب تو بگذار سایه ی منِ سرگردان از سایه ی تو، دور و جدا باشد روزی به هم رسیم که گر باشد کس بین ما، نه غیر خدا باشد من تکیه داده ام به دری تاریک پیشانی فشرده ز دردم را می سایم از امید بر این در باز انگشتهای نازک و سردم را آن داغ ننگ خورده که می خندید بر طعنه های بیهده، من بودم گفتم که بانگ هستی خود باشم اما دریغ و درد که ” زن ” بودم چشمان بی گناه تو چون لغزد بر این کتاب در هم بی آغاز عصیان ریشه دار زمان ها را بینی شکفته در دل هر آواز اینجا ستاره ها همه خاموشند اینجا فرشته ها همه گریانند اینجا شکوفه های گل مریم بی قدرتر ز خار بیابانند اینجا نشسته بر سر هر راهی دیو دروغ و ننگ و ریاکاری در آسمان تیره نمی بینم نوری ز صبح روشن بیداری بگذار تا دوباره شود لبریز چشمان من ز دانه ی شبنم ها رفتم ز خود که پرده براندازم از چهر پاک حضرت مریم ها بگسسته ام ز ساحل خوشنامی در سینه ام ستاره ی توفانست پروازگاه شعله ی خشم من دردا، فضای تیره ی زندانست من تکیه داده ام به دری تاریک پیشانی فشرده ز دردم را می سایم از امید بر این در باز انگشت های نازک و سردم را با این گروه زاهد ظاهر ساز دانم که این جدال نه آسانست شهر من و تو، طفلک شیرینم دیریست کاشیانه ی شیطانست روزی رسد که چشم تو با حسرت لغزد بر این ترانه ی درد آلود جویی مرا درون سخنهایم گویی به خود که مادر من او بود شعر فروغ برای پسرش؛ کامیار 📜 @sheraneh_eitaa
دل را دانم چو با غم عشقش ساخت جان نیز چو شمع زاشتیاقش بگداخت از خود خبرم نباشد آری هر کس کورا نشناخت خویشتن را نشناخت 📜 @sheraneh_eitaa
حسن شاملو در سدهٔ یازدهم هجری و در زمان شاه عباس اول حاکم شهر هرات بود و افزون بر ویژگی‌های سیاسی و اداری، شاعری شیرین سخن و خوشنویسی برجسته نیز بود.او از خوشنویسان و نستعلیق‌نویسان زبردست بوده‌است. او فرزند حسین خان از بزرگان امرای شاملو بود که پدر بر پدر در دربار پادشاهان صفوی دارای مشاغل مهم بوده‌اند. حسن خان در زمان سلطنت شاه عباس کبیر به سال ۱۰۲۷ بجای پدر خود امیرالامرا و بیگلربیگی خراسان را عهده‌دار شد. و در زمان شاه صفی همچنان حکومت هرات را داشت و امیرالامرای خراسان بود.وی سرداری دلیر بود و چند بار مهاجمان ازبک را شکست داده است. مجلس این حاکم هنرمند، هیچگاه از صاحبان فضل و کمال خالی نبود و اوقات خود را صرف همنشینی با فضلا و شعرا و هنرمندان می‌کرد. در عالم آرای عباسی آمده که فردی سخنور و خوشنویس بوده و صاحب سیف و قلم بوده و شعر می‌سروده است. دیوان او مشتمل بر سه هزار بیت بوده که به نظر نصرآبادی رسیده بوده‌است. نمونه شعر او یک رباعی است که به خط نستعلیق درشت در کتیبه‌ای در حرم علی بن موسی‌الرضا نصب بوده: دارم چو حسن سری به درگاه رضا بیرون نروم یک قدم از راه رضا خواهی که سرت بعرش توفیق رسد بگذار برآستانهٔ شاه رضا در صحن آرامگاه پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری، یکی از چیزهایی که توجه را به خود می کشاند، سنگ مرمرین بزرگی است که به صورت قائم بر پهلوی راست و نزدیک به گوشه یی که بر جانب لوح مزاراست، استوار گردیده است. بر این سنگ، دو بیت، به خطّ نستعلیق خوش و جلی، به صورت برجسته نقش بسته و به اصطلاح کتیبه نگاران نقر گردیده است. این خطّ خوش و این دو بیت دلنشین، از حسن خان شاملوست: دهـد تا ساقی عرفان دلت را جام هشـیاری درآ در بزمگاه خواجـه عبدالله انصاری بود لوح مزارش نازنین سروی که از شـوخی ملائک را، چو قُمری، کرده گرم ناله وزاری او در خط نستعلیق از استادان زبردست و مشهور دوران بود و شیوه میرعماد را دنبال می‌کرد اما استادش معلوم نیست. در کتاب نتایج الافکار وفات او را ۱۱۰۰ه‍ ذکر کرده و گفته در هرات درگذشت و جنازه او را به مشهد انتقال داده به خاک سپردند.مولف تذکرهٔ غنی نیز همین سال را ذکر کرده اما در کتاب «نمونهٔ خطوط خوش نستعلیق» سال مرگ او ۱۰۵۲ ه‍ ثبت شده‌است. تاریخ درگذشت فرزند او مرتضی‌قلی‌خان شاملو که از شکسته‌نویسان مشهور بود و او نیز پس از پدر در دوران شاه سلیمان صفوی مدتی حاکم‌‍ هرات بود نیز ۱۱۰۰ ه‍ ذکر شده‌است.اما با توجه به آثار باقی‌مانده از او باید درگذشتش پس از ۱۰۷۷ ه‍.ق اتفاق افتاده باشد. 📜 @sheraneh_eitaa
دارم چو حسن سری بدرگاه رضـــا بیرون نروم یک قدم از راه رضــــا خواهی که سرت به عرش توفیق رسد بگذار بر آستانه شاه رضــــــــــــــا 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | سیاستمدار، شاعر و خوشنویسِ برجسته عصر صفوی، حسن شاملو 📜 @sheraneh_eitaa