eitaa logo
شاعرانه
27هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
780 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
مریم سقلاطونی مرداد ۱۳۵۴ در قم متولد شد. وی سرودن را از سال ۱۳۷۵ آغاز کرد. او دارای مدرک کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی است و عضو انجمن قلم ایران و هیئت نظارت بر کتاب کودک و نوجوان می‌باشد. وی برگزیده جشنواره بین‌المللی خوارزمی و برنده جایزه ادبی دکتر طاهره صفارزاده است و کتاب او با عنوان «از نام‌ها خبری نیست» جایزه کتاب سال دانشجویی و کتاب سال دفاع مقدس شده است. سقلاطونی در مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما به‌عنوان نویسنده فعالیت می‌کند و به‌عنوان سردبیر برتر در جشنواره بین­‌المللی رادیو برگزیده شده است. از دیگر آثار او می‌توان به «بادها از جنوب می‌آیند»، «نفحات» و «مرثیه‌خوانی برای باران» اشاره کرد. 📜 @sheraneh_eitaa
پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز! دست من و نگاه شما، ایّها العزیز! رو از من شکسته مگردان که سال هاست رو کرده ام به سمت شما، ایّها العزیز! جان را گرفته ام به سرِ دست و آمدم از کوره راه های بلا، ایّها العزیز! وادی به وادی آمده ام، از درت مران وا کن دری به روی گدا، ایّها العزیز! چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود این کاسه را...فَاَوفِ لنا، ایّها العزیز! ما، جان و مال باختگان را رها مکن بگذار بگذرد شب ما، ایّها العزیز! خالی تر از دو دست من این چشم خالی است محتاج یک نگاه شما، ایّها العزیز! 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |شعرخوانی آقای مجید تال ، شب نیمه شعبان در مسجد جمکران 📜 @sheraneh_eitaa
سامرا امشب ز شب‌های دگر زیباتری در جلال و در شرف اُمّ القرای دیگری سر به سر لبریز از عطر گل پیغمبری مهدی از تو، تو دل از خلق دو عالم می‌بری هست و بود کبریا را در بغل بگرفته‌ای جان ختم الانبیا را در بغل بگرفته‌ای کعبه را در بر گرفتی قبلۀ دل‌ها شدی با صفاتر از حرم خُرّم‌تر از سینا شدی روح‌بخش روح عیسی، طور صد موسی شدی نوربخش چشم خورشید جهان‌آرا شدی مهدی آمد تا جهان را جنّت اعلی کند مهدی آمد تا گره از کار عالم وا کند چشم وا کن نقش جاء الحق به بازویش ببین ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین یک جهان توحید در چشم خداجویش ببین صوت قرآن بشنو و لعل سخن‌گویش ببین اوست آقایی که بر عالم امامت می‌کند قائم است و با قیام خود قیامت می‌کند عاشقان با بذل جان گلبانگ جانان بشنوید بانگ تبریک از خدای حیّ منّان بشنوید ذکر جاء الحق ز نخل و باغ و بستان بشنوید اهل قرآن از زبانش صوت قرآن بشنوید سورۀ قدر از دهان او طنین انداخته شورها در آسمان و در زمین انداخته او چراغ آرزوی دودمان آدم است او نه یک آیت که در معنی کتاب محکم است انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است او مسیحای عزیز یازده عیسی دم است او همه بود و همه هست امام عسکری‌ست همچو قرآن بر سر دست امام عسکری‌ست... ای کویر دل بهار از ابر رحمت‌بار تو ای چراغ آفرینش روشن از رخسار تو آفتاب آورده سر بر سایۀ دیوار تو عید ما یک لحظه، آن هم لحظۀ دیدار تو «یوسف گمگشته» تو، «کنعان» همه عالم، بیا ای یگانه منجی ذرّیه آدم بیا آفتاب کعبه! کعبه بی‌قرارت تا به کی؟ باغبانا! تشنه گل‌های بهارت تا به کی؟ چشم مظلومان عالم اشک‌بارت تا به کی؟ پرچم ثاراللّهی چشم انتظارت تا به کی؟ کی شود عدل تو در کلّ زمین کامل شود با ظهورت آیۀ اکمال دین کامل شود ای خدا را دست و بازو! دست بر شمشیر کن آیۀ فتحاً مبین را بر همه تفسیر کن آفرینش را پر از گلواژۀ تکبیر کن کلّ عالم را به تیغ عدل خود تسخیر کن ای خدا را دست قدرت! ای علی را نور عین! تا به کی فریاد ما اَین الحسن اَین الحسین؟... 💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸 📜 @sheraneh_eitaa
ای منفعل تو را ز رخ انور آفتاب از ذرهٔی به پیش رخت کمتر آفتاب گر پرتوی بخوانمش از عکس روی تو این رتبه را به خود نکند باور آفتاب روز ازل اگر نه ز طبع تو خو گرفت افشاند از چه تا به ابد آذر آفتاب چشمان نیم‌خواب تو ماند برخ همی چون نیم بار نرگس شهلا در آفتاب این زلف سر کج است بگرد عذار تو یا جا گرفته در دهن اژدر آفتاب بردی گلاب و شانه چو ای مه بکار زلف یکباره شد نهفته بمشک تر آفتاب هرکس که دید ابروی خونریز در رخت گفت ای عجب گرفته بکف خنجر آفتاب با مهر و مه چکار مرا ز آنکه روی تو هست اینطرف مه آنطرف دیگر آفتاب از چهره روزداری و از خط و خال شب از سینه صبح داری و از منظر افتاب ای آفتاب روی در این صبح عید خیز ریز از صراحیم بدل ساغر آفتاب صبح است ووه چه صبح صبیحی کز آنگرفت نور و ضیاء و تابش و زیب وفر آفتاب صبحست و وه چه صبح شریفی که شد سبب این صبح تا که خلق شد از داور آفتاب صبحست و وه چه صبح که گاه طلوع آن ناگه بزد ز برج هویت سر آفتاب بدری بنیمه مه شعبان طلوع کرد کش پرتوی بود ز رخ انور آفتاب سلطان عصر داور دنیا و دین که هست مأمور امر نافذ آن سرور آفتاب شاهی که سکه تا مگر از نام وی خورند مه گشته جمله سیم و سراسر زر آفتاب بر چار جوشن فلک آرد چسان شکاف وام ار ز تیغ او نکند جوهر آفتاب امروز هرکه سایه نشین لوای اوست بر سر نتابدش بصف محشر آفتاب بر خاک پای او چو زند بوسه هر صباح بر فرق اختران همه شد افسر آفتاب چرخ است سبزه‌زار وی انجم شکوفه‌اش ماهش گل سفید و گل اصفر آفتاب در باختر همین نه بحکمش نهان شود کز امر اوست سر زند از خاور آفتاب در پرده است و بر همه شامل عطای او تابد ز پشت ابر به بحر و بر آفتاب ای ابر رحمتی که شد از غایت صفا اندر وجود طیب تو مضمر آفتاب خاکیم ما و رو بتو داریم ایکه تو یک رو بخاک داری و یک رو بر آفتاب در زیر سایه تو صغیر این چکامه را از خامه ریخت یکسره بر دفتر آفتاب 📜 @sheraneh_eitaa
امشب شب شب‌های درخشان جهان است امشب شب گل، یا شب دل، یا شب جان است آن نورتر از نورتر از نور رسیده‌ست نوری که به رگ‌های جهان در جریان است آن تازه‌تر از تازه که در باغ دمیده‌ست گل‌چهره و گل‌جامه و گل‌بوی‌دهان است دل می‌زند اینبار، خبر چیست؟ مگر چیست؟ دل می‌زند و این ضربان، نبض زمان است تا صبـح، دمـادم پـر و آواز و فـرشتـه در باد از آن دشت به این دشت، وزان است امشب شب میلاد، شب نور، شب سور امشب شب شب‌های درخشان جهان است 📜 @sheraneh_eitaa
عرصه عالم ز رو به خصلتان خالی نشد تا نکرد آن شیرمرد بی‌بدل پا در رکاب مهر و ماه و ثابت و سیار در هر روز و شب روشنی از خاک درگاهش نمایند اکتساب |شبتون بخیر و امام زمانی(عج) 🌙💚 📜 @sheraneh_eitaa
ز آن پیشتر که چرخ گشاید کتاب صبح برخیز و باش منتظر فتح باب صبح تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی زنهار پای سعی مکش از جناب صبح در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست کمتر نیی ز مرغ حذر کن ز خواب صبح |صبحتون بخیر و پر برکت🌸💐 📜 @sheraneh_eitaa
من این جانی که دارم عهد با جانان خود کردم که گر پایش نریزم دشمنی با جان خود کردم غمت بنشسته بر دل برد از من مایه هستی ندانستم در آخر دزد را مهمان خود کردم ز دست بی‌سر و سامانی خود من ترک سر گفتم به کوی نیستی فکر سر و سامان خود کردم ز ناچاری چو راه چاره شد مسدود از هر سو همین یک فکر بهر درد بی‌درمان خود 📜 @sheraneh_eitaa
در موقع سخت می نباید شد سست کز عزم، شکسته را توان کرد درست خورشید موفقیت رخشان را در سایه اتفاق می باید جست 📜 @sheraneh_eitaa
ای ترک من ای بهار جان‌افزا برقع بکش از رخ بهشت ‌آسا کز باغ بهشت نوبهار اینک هموار فرو چمید زی دنیا عید عجمی به فرّ فروردین در سبزه گرفت ساحت غبرا بست ابر سپید کله بر گردون زد لالهٔ سرخ خیمه بر صحرا دامان چمن از آن پُر از لؤلؤ سامان زمین ازین پر از دیبا از لولو آن چمن یکی مخزن از دیبهٔ این زمین بتی زیبا آن داده نشان ز مخزن قارون این برده سبق ز دفتر مانا اندر دمن از شقیق و آذریون و ندر چمن از بنفشه و مینا آورده برون بهار لعبتگر از پرده هزار لعبت زیبا نوشاد و حصار گشت پنداری باغ از گل و سرو و سنبل بویا یانی ز بدیع نقش دیگرگون بگرفت طراز خلخ و یغما از کشی ایدو‌ن چو ترک‌ یغمایی هوش‌ از سر بخردان‌ کند یغما هر صبح آرد صبا به پنهانی بس نغز صور ز هر کران پیدا یا نی گویی که صحف انگلیون در باغ همی پراکند عمدا بازار ختن شدست پنداری دشت و دمن از شواهد رعنا بس نزهت و خرّمی به لالستان ماندست شگفت خاطر دانا از جنبش باد طرهٔ سنبل چون زلف تو حلقه‌زا و چین ‌آرا 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ملازمان مهدی که رساند این دعا را که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را ز فریب دیو مردم، به جناب او پناهم مگر آن شهاب ثاقب نظری کند سها را چو قیامتی دهد رو که به دوستان نمائی برکات مصطفی را، حرکات مرتضی را تو بدان شمائل و خو که ز جد خویش داری به جهان در افکنی شور، چو کنی حدیث ما را دل دشمنان بسوزی چو عذار برفروزی تن دوستان سراسر، همه جان شود خدا را 📜 @sheraneh_eitaa
اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی (زادهٔ سال نامعلوم در اخسیکت، درگذشته به سال ۶۰۹ هجری قمری در خلخال) از شاعران مشهور سدهٔ ششم هجری است. اثیر در شهر اخسیکت زاده شد که در قرن ششم یکی از شهرهای آباد ماوراءالنهر در منطقهٔ فرغانه در شمال رود سیحون بوده‌است. اثیر سخنوری را در همانجا آغاز کرد. با حملهٔ ترکان غز و زوال دولت سنجری و پریشانی خراسان که خود از آن با عنوان «وحشت خراسان» یاد می‌کند، نواحی شرقی ایران را ترک گفت و به نواحی غرب و شمال غرب ایران روی آورد. نخست در همدان به دربار غیاث‌الدین محمد بن ملکشاه سلجوقی (۵۵۵ ه‍.ق) پیوست و سال‌های متمادی او و جمعی از وزیران و امیران دربارش را مدح گفت. در لشکر غیاث‌الدین محمد، با علاءالدین عربشاه (۵۸۴ ه‍.ق) حاکم کُهستان آشنا شد. عربشاه شعر اثیر را پسندید و او را نواخت. اثیر مدت زیادی از عمر خود را به تفاریق در همدان و کُهستان در دستگاه عربشاه بود. اثیر اخسیکتی با شاعران بزرگ همعصر خود همچون خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، مجیر بیلقانی و ظهیر فاریابی مراودات و معارضاتی داشته‌است. اثیر بعضی از قصاید خاقانی را جواب گفته و پایه خود را بالاتر شمرده است. همچنین حکایتی در مورد ملاقات این دو شاعر در دست است که کمابیش بوی افسانه دارد. نویسندگان معاصر اثیر، به رقابت میان او و مجیر بیلقانی اشاره کرده‌اند. اثیر، یکجا در یکی از اشعارش مجیر را دزد شعر خود خوانده است: «از برای خدای خواجه مجیر/ کاروانهای شعر من چه زنی؟». رقابت‌های شعری اثیر اخسیکتی و مجیر بیلقانی گاه باعث کدورت ممدوحین ایشان، قزل ارسلان و محمد جهان پهلوان، که برادر بودند، نیز می‌شد. 📜 @sheraneh_eitaa
چه خرمی است که امروز نیست زنگان را چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را بهار و کام طرب تازه می کند دل را ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر سپهر کوش گرفته مزاج نیسان را چو کودکان بد بستان آخشیج آورد صبا مشاطه ی خوش قامتان بستان را خجسته مقدم قاضی القضاب رکن الدین بسان خلد بیاراست خاک زنگان را 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر طنز جنجالی این خانم در حضور رهبر معظم انقلاب درباره مردهایی که اَبرو بر می دارند و قرص اکس می خورند را گوش کنید... اولین بار بود که شعری در این سبک در حضور رهبری خوانده می شد. ایشان سرکار خانم نجاتی شاعره معروف شیرازی است. 📜 @sheraneh_eitaa
اين برف كه مانند نگين ميريزد بـر پـای امـام آخـــريـن مـيريـزد نقلی است كه از يمن وجود مهدی بـر روی سر اهــل زمـيـن مـيـريـزد...💚 📜 @sheraneh_eitaa
بسفر رفت نگار من و من شیفته وار در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار چون مرا دیدند از دیده سرشک افشانم بر رخ از دیده چو بر سبزه ترا بر بهار گفت سنبل که چو شد یار تو میدار مرا جای آن زلف کج پر شکن غالیه بار گل سوری ز صفا گفت مرا ده بوسه جای رخساره آن سیمتن لاله عذار گفت نرگس که چو از دیده او دور شدی غم چشمانش بر چشم تر من بگمار گفتم ای سنبل زلف بت من بارد مشک تونه مشکین بیغاره مزن دم زنهار ای گل سوری پیش رخ او چهره بپوش که بود گل بر رخساره او خوار چو خار نرگسا چشم تو گیرنده و مست است ولی نیست چون آهوی پیل افکن او شیرشکار چون پریچهره نگارم بچمن جلوه کند شاهدان پیش جمالش همه نقشند و نگار چهره اش لعل بود سیم بنا گوش سپید دیده اش مست بود ترک نگاهش بیدار زلف تاریک و شب و روز جهان زو روشن چشم مخمور و دل و مغز مهان زو هوشیار دوش امیری به دلم گفت چرا در گردن زلف لیلی وشی آویخته مجنون وار گفت پروانه آن شمع جهان افروزم عاشق بدرم و جوینده او در شب تار 📜 @sheraneh_eitaa
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست دگر قمار محبت نمی‌برد دل من که دستِ بردی از این بختِ بدبیارم نیست حساب جاری من گو ببند باجهٔ بانک که من به بودجهٔ عمر، اعتبارم نیست من اختیار نکردم پس از تو یار دگر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست جهان فریب دهد آدمی به نقش و نگار مرا چه نقش فریبنده چون نگارم نیست 📜 @sheraneh_eitaa
جانا! مکش به زلف چو مشک تتار، دست زان زلف تا بدار زمانی بدار، دست گفتی بگیر حلقهٔ زلفم شبی به دست هرگز کسی نکرده به سوراخ مار، دست بر ابروی تو دست زدن عین ابلهیست عاقل نمی زند به دم ذوالفقار، دست دستم به گردن تو حمایل کجا شود باشد اگر به پیکر من صد هزار، دست کشتی کنم بهانه و تنگت کشم ببر وان گاه در کمر کنمت استوار، دست دادم بده وگرنه به پا ایستم شبی سازم بلند جانب پروردگار، دست آن کوست دستگیر ز پا اوفتادگان گیرد ز لطف و مرحمتش کردگار، دست مستی کنی بهانه و، خنجر کشی ز کین سازی ز خون «ترکی» مسکین نگار، دست 📜 @sheraneh_eitaa
همدم شب زنده داران شو، که روشندل شوی شب دل آئینه از شمع مجاور روشن است |شبتون بخیر و شادی🌙 📜 @sheraneh_eitaa
یک نفر آمد و اهسته به صبحم تابید او نفس شد به دل و بانیِ هر صبح و طلوع |صبحتون بخیر و پر برکت ❄️☃️ 📜 @sheraneh_eitaa
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش‌ ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش غم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند که غم‌های دگر را کرد از این خانه بیرونش... 📜 @sheraneh_eitaa
بیدار شو! تا از پی ات روان شوم تنم بی تاب تعقیب توست می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب می خواهم با بیداریِ تو رؤیا ببینم... 📜 @sheraneh_eitaa
جمالت کرد جانا هست ما را جلالت کرد ماها پست ما را دل آرا ما نگارا چون تو هستی همه چیزی که باید هست ما را شراب عشق روی خرمت کرد بسان نرگس تو مست ما را اگر روزی کف پایت ببوسم بود بر هر دو عالم دست ما را تمنای لبت شوریده دارد چو مشکین زلف تو پیوست ما را چو صیاد خرد لعل تو باشد سر زلف تو شاید شست ما را زمانه بند شستت کی گشاید چو زلفین تو محکم بست ما را 📜 @sheraneh_eitaa
او می‌درخشد و آدمی را زنده می‌سازد. حالیا معجزه ی باران را باور کن! خاک جان گرفته است تو چرا سنگ شدی تو چرا اینهمه دل‌تنگ شدی و بهاران را باور کن... 📜 @sheraneh_eitaa
مرحوم ابوالقاسم عبداللَّه فرد (۱۲۹۳ – ۳ آبان ۱۳۷۲) متخلص به حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز ایرانی بود. وی، شاعر سرود «پاینده بادا ایران»، اولین سرود ملی ایران بعد از انقلاب، (با آهنگ محمد بیگلری‌پور) است. ابوالقاسم حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز توانای معاصر در سال ۱۲۹۳ در تهران به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمد و تا زمان بازنشستگی در خدمت این سازمان بود.ابوالقاسم حالت در جوانی به فراگیری زبان عربی، پرداخت و از سال ۱۳۱۴ هجری شمسی به شعر و شاعری روی آورد و به سرایش شعر در قالب کهن و تذکره‌نویسی همت گماشت. دیوان حالت که مشتمل بر قطعات ادبی، مثنویها، قصاید، غزلیات و رباعیات است، خود نمایانگر عمق دانش ادبی این محقق است. وی از سال ۱۳۱۷ همکاری خود را با مجله معروف فکاهی توفیق آغاز کرد و بحر طویلهای خود را با امضای هدهد میرزا و اشعارش را با اسامی مستعار خروس لاری، شوخ، فاضل ماب و ابوالعینک به چاپ می‌رساند. علاقه به مسائل دینی سبب شد از سال ۱۳۲۳ هر هفته چند رباعی جدی که ترجمه‌ای از کلمات قصار علی بن ابی‌طالب بود در مجله «آئین اسلام» چاپ کند. حالت در ترانه‌سرایی نیز دستی توانا داشت و عموماً این ترانه‌ها در قالب فکاهی، انتقادی علیه وضعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان بود. حالت در آن سال‌ها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملک‌الشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت نمود. در بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ حالت، از طرف انجمن ادبی ایران، شعر نخستین سرودملی بعد از انقلاب را تدوین کرد. 📜 @sheraneh_eitaa
شُد جمهوری اسلامی به پا که هم دین دهد هم دنیا به ما از انقلاب ایران دِگر کاخ ستم گشته زیر و زِبَر تصویر آیندهٔ ما نقش مراد ماست نیروی پایندهٔ ما ایمان و اتحاد ماست یاریگر ما دست خداست ما را در این نبرد او رهنماست در سایهٔ قرآن جاودان پاینده بادا ایران آزادی چو گل‌ها در خاک ما شکفته شد از خون پاک ما ایران فرستد با این سرود رزمندگان وطن را درود آیین جمهوری ما پشت و پناه ماست سود سلحشوری ما آزادی و رفاه ماست شام سیاه سختی گذشت خورشید بخت ما تابنده گشت در سایهٔ قرآن جاودان پاینده بادا ایران 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | من می‌پسندم آنچه را دلبر پسندد😁 شعرخوانی طنز آقای ابوالقاسم سیفی 📜 @sheraneh_eitaa