محمدمهدی الهی قمشهای در ۱۲۸۰ خورشیدی در شهرضا (قمشه سابق) در استان اصفهان دیده به جهان گشود در پنج سالگی به مکتب رفت و تا هفت سالگی مقدمات را فرا گرفت. سپس نزد پدر و استادان آن شهر به تحصیل علم و ادب پرداخت.
الهى قمشه اى از دوران نوجوانى با احساسات ظریف شاعران انس و الفت داشت. در آیینه شعر توانایی هاى خود را بروز داد و معارف دینى، باورهاى شیعى، مضامین قرآن و روایى و نیز محبت توأم با معرفت به پیشگاه اهل بیت علیهم السلام را با ذوق لطیف خویش ممزوج ساخت و از زبان شعر به تشریح مباحث اعتقادى، کلامى و معرفى ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت پرداخت.
رگه هایى از عرفان اسلامى در اشعارش به جهان بینى وى رنگ و بوى حکمت عملى بخشیده است. معارف قرآنى، حکمت هاى عالى و براهین فلسفى را با هم آشنایى داده و از آن ها نتایج اخلاقى مى گیرد و مى کوشد تا خواننده را از خواب غفلت بیدار نموده، جان و خرد خفته اش را حیات روحانى و ابتهاج معنوى بخشد. مناجات با خداوند در اشعار این حکیم سخنور به وفور دیده مى شود.
علامه حسن زاده آملى نوشته است: از اول تا آخر دیوانش یک کلمه لغو نمى یابى، دیوانش از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است، از طلعت دیوانش فروغ آن انّ من الشعر لحکمة ساطع و از صداقت بیانش شروق انّ من البیان لسحرا طالع است. نازکى اشعارش خود برهان ناطق و تقریظ مرحوم ملک الشعراء بهار بر اشعارش شاهدى صادق است. این بنده گوینده اى از معاصرین را نمى شناسد که آن همه مضامین رفیع حکمت و معانى منیع عرفان را به این سبک روان به رشته نظم کشیده باشد:
دقیقه هاى معانیش در سواد حروف چو در سیاهى شب روشنى پروین بود
دیوان «الهى» مجموعه گرانبارى است که پاره اى از درّهاى شاهوارش در شرح خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام در نشانه هاى پارسایان به نام نغمه الهى مى باشد. قسمت دیگرش در ذکر حماسه پرشور کربلا با عنوان نغمه حسینى است و بخشى از آن شامل قصایدى متین حاوى پندهاى نغز حکیمان و روشن ضمیران است و ختامش با غزل هایى وزین و عالى مضامین، قطعات و رباعیاتى دلپذیر صورت گرفته است.
ملک الشعراى بهار در خصوص سروده هایش مى گوید: «...گوینده این اشعار... عروض را دماغ موزون او پیدا کرده و قافیه را ذوق فطرى او تشخیص داده (است)... و آن چه با ذوق خاص او راست آمده درست یافته و بکار بسته است. از هیچ کس مدح ننموده و به کلى از مدح و اسلوب قصاید مدیحه که در ادبیات پارسى بابى بزرگ است کناره گرفته و در غزل نیز به مذاق اهل حال - حالى بین فلسفه و عرفان و شریعت - برگزیده است...».
سرانجام در حالى که آن حکیم نامدار به اصلاح خلاصة التفاسیر خود مشغول بود، در شب سه شنبه ۱۲ ربیع الثانى ۱۳۹۳ ه.ق (۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۲) دعوت حق را لبیک گفت و به سراى باقى شتافت. پیکر پاکش از تهران به قم انتقال یافت و در جوار بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها در قبرستان وادى السلام این شهر (اتاق شماره ۱۹) به خاک سپرده شد.
#محی_الدین_مهدی_الهی_قمشه_ای #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
همى گفتم الهى یا الهى به عالم، بى پناهان را پناهى
تویى یارب ز حال زارم آگاه برآور یوسف جان من از چاه
تو دانى خوار و زار و خسته جانم تو دانى انتظار کودکانم
به جان نیکوان بر جانم اى دوست ترحم کن ز غم برهانم اى دوست
به رحمت از گناهانم چشم در پوش به مسکینان متاع عدل مفروش
چو خواهى از من و خون خوردن من به رنج و درد هجران مردن من
#محی_الدین_مهدی_الهی_قمشه_ای #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | برای شناخت فردوسی بزرگ این ۱۰۰ ثانیه را از دست ندهید!
#فرزند_ایران
📜 @sheraneh_eitaa
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
چون آهوی رمیده ز وحشتسرای شهر
رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم
ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست
این شوخدیده را به مسیحا گذاشتیم
بالای هفت پردهٔ نیلی است جای ما
پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم
ما را بس است جلوهگه شاهدان قدس
دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم
کوتاه شد ز دامن ما دست حادثات
تا دست خود به گردن مینا گذاشتیم
شاهد که سرکشی نکند دلفریب نیست
فهم سخن به مردم دانا گذاشتیم
در جستجوی یار دلآزار کس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم
ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست
بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم
صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
هرجا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
ما شکوه از کشاکش دوران نمیکنیم
موجیم و کار خویش به دریا گذاشتیم
از ما به روزگار حدیث وفا بس است
نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم
بودیم شمع محفل روشندلان رهی
رفتیم و داغ خویش به دلها گذاشتیم
#رهی_معیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بر من نظری کن، که مَنَت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم
تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم
باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم
کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی
ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم
#عراقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گاهی میانِ دیده و دل جنگ میشود
گاهی غزل، برای تو دلتنگ میشود
گاهی دو کوچه فاصلهی خانههای ماست
اما همین دو کوچه، دو فرسنگ میشود
گاهی برای رفتن تو، گریه میکنم
هق هق، ترانه و نفس آهنگ میشود
گاهی تمامِ هر چه که اسمش غرور بود
میریزد و نتیجهی آن، ننگ میشود
گاهی میانِ خلوتِ افکارِ خستهام
شیطان به دست تیرهی تو رنگ میشود
از اینکه عاشقانه تو را میپرستم و...
از اینکه ظالمانه، دلت سنگ میشود
از اینکه باز هم دل من را ربودهای
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود...!
#محمدعلی_بهمنی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ز سـوز تـب نمـینـالم طبیبا دردسر کم کن
مـرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب
شبتون در پناه حق🌙
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چهها کرد
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
#حافظ #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
بهشتِ زمین، صحنهای رضاست
هوای حریمش عجب جانفزاست
به هر درد دشوار، نامش دواست
به دل آنکه آیینهی حق نماست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
شدم حاجی از طوفِ سلطان طوس
دخیلم بر انوار شمس الشموس
چه نامیست نامش، انیس النفوس
یکی هست و با هر دلی آشناست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
قسم بر نمِ اشک رخسارهها
به آقاییِ صاحبِ چارهها
عیان است از صوت نقارهها
برای من آنکس که کهف الوراست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
کریم است هم در حسب، هم نسب
به ما مرحمت میکند بی سبب
به وصف و به عنوان و ذکر و لقب...
چه کس عالِم اهل بیت ولاست؟
علی بن موسی الرضا المرتضاست
شده بهترین ذکر دنیا علی
تسلای جانِ احبا علی
"اگر خسته جانی بگو یاعلی"
که چون مرتضی آنکه مشکل گشاست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
توسل نما کنج صحن عتیق
چه سهل است اینگونه طی طریق
برات سفر را بگیر ای رفیق
کریمی که بانی کرب و بلاست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
**
به امر رضا گریه کن بر حسین
بزن ناله با قلب مضطر، حسین
به روی زمین ماند، بی سر حسین
امامی که بیتاب آن سرجداست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
به یاد حسین و تن درهمش
به یاد حصیر و به یاد غمش
دو پلکش شده زخم از ماتمش
کسی که دلش خون از آن ماجراست
علی بن موسی الرضا المرتضاست
#محمدجواد_شیرازی #شعر #امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
📜 @sheraneh_eitaa
عاشقی محنتِ بسیار کشید
تا لبِ دِجله به معشوق رسید
نشده از گل رویش سیراب
که فلک دسته گلی داد به آب
نازنین چَشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
دید در رویِ شط آمد به شتاب
نو گلی چون گل رویش شاداب
گفت بَه بَه چه گل زیبایی ست
لایق دست چو من رعنایی ست
حیف از این گل که برد آب او را
کند از منظره نایاب او را
زین سخن عاشق معشوقه پرست
جست در آب چو ماهی از شست
خوانده بود این مَثل آن مایه ناز
که نکویی کن و در آب انداز
خواست کازاد کند از بندش
نام گل برد و در آب افکندش
گفت رَو تا که ز هجرم بِرَهی
نام بی مهری بر من ننهی
موردِ نیکیِ خاصت کردم
از غم خویش خلاصت کردم
باری آن عاشق بیچاره چو بط
دل به دریا زد و افتاد به شط
دید آبی است فراوان و دُرست
به نشاط آمد و دست از جان شست
دست و پایی زد و گل را بربود
سوی دلدارش پرتاب نُمود
گفت کای آفت جان سُنبلِ تو
ما که رفتیم ، بگیر این گُلِ تو!
بِکُنَش زیب سَر ، ای دلبر من
یاد آبی که گذشت از سر من
جز برای دل من بوش مکن
عاشق خویش فراموش مکن
خود ندانست مگر عاشق ما
که ز خوبان نتوان خواست وفا
عاشقان را همه گر آب بَرَد
خوبرویان همه را خواب بَرَد
#شعر #ایرج_میرزا #مثنوی
📜 @sheraneh_eitaa
مثل نسیم صبح و سحرگاه می رود
هرکس میان صحن حرم راه می رود
از هرچه غصه دارد و غم می شود رها
هر سائلی که خدمت این شاه می رود
وقتی فرشته های حرم بال می زنند
از سینه های شعله زده آه می رود
این جا بهشت روی زمین فرشته هاست
از این زمین فرشته به اکراه می رود
خورشید در طواف حرم وه! چه دیدنی ست
هرشب به پای بوسی آن ماه می رود
«باب الجواد» راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه می رود
#فاطمه_نانی_زاد #شعر #امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
📜 @sheraneh_eitaa
چه روضهایست، که دلها کبوتر است اینجا
به هر که مینگرم، محو دلبر است اینجا
غریبه نیستی ای دل، در این مقام کسیست
که با تو از همهکس آشناتر است اینجا
ستارۀ سحری از حریم شاهچراغ
به آفتاب بگو مهرپرور است اینجا
از این حرم طلب نور کن، در اول صبح
چه احتیاج به افشاندن زر است اینجا؟
فرشتگان همه گرمِ طواف این حرماند
شکوهِ سعی و صفا حیرتآور است اینجا
به صدق کوش و دو رکعت نماز عشق بخوان
«حریم سوم آل پیمبر» است اینجا
بِبال شیراز، «اقلیم آفتاب»! به خود
که از «شهید خراسان» برادر است اینجا
به نام نامی «احمد» قیام باید کرد
که آب و آینه با هم برابر است اینجا
به آیه آیۀ «والشمس والضحی» سوگند
که نقش روشنِ آیات «کوثر» است اینجا
به عطر گلشن یاسین، به بوی یاس قسم
که از شمیم ولایت معطّر است اینجا
به شوق عرض ارادت بیا و چون «حافظ»
بگو که «خال رخ هفت کشور» است اینجا
بیار سینۀ سینا در این حرم با خود
حریم «زادۀ موسی بن جعفر» است اینجا
اگر به دیدۀ دل بنگری، به شهپر خویش
امین وحی خدا، سایهگستر است اینجا
بگو بلال بیاید اذان بگوید باز
که جای گفتن «اللّه اکبر» است اینجا
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #شاهچراغ
📜 @sheraneh_eitaa
میرزا عبدالرحیم سابلاغی، مشهور به وفایی (زادهٔ ۱۲۶۴ قمری در مهاباد، درگذشتهٔ ۱۳۱۸ قمری) (به کردی: وەفایی) فرزند ملاغفور، فرزند نصرالله، از طایفهٔ ملاجامی، شاعر کرد اهل مهاباد است. عمدهٔ شهرت وی بهواسطهٔ غزلهای پرشور کُردیش است. وی علاوه بر کردی، زبانهای فارسی، عربی و ترکی را هم میدانسته و به زبانهای فارسی، عربی و کردی شعر گفته، ولی بیشتر اشعارش به زبان کردی است. در مهاباد به شغل مکتبداری مشغول بوده و راه امرار معاش وی از این طریق بودهاست. وفایی در سن بیست سالگی به عزم سفر استانبول از مهاباد بیرون میرود، اما پس از رسیدن به نهریه و ملاقات با شیخ عبیدالله شمزینان از ادامه سفر منصرف شده همانجا میماند و به طریقه نقشبندیه تمسک میکند و یک سال بعد از آنکه مرشدش از سفر حجاز برمیگردد، به شهر مهاباد مراجعت مینماید و تأهل اختیار میکند. وفایی در دوران عمر خود دو بار به حج مشرف شدهاست که در سفر دوم درگذشت و همانجا در عربستان به خاک سپرده شد.
#معرفی_شاعر #وفایی_مهابادی
📜 @sheraneh_eitaa
ای به یادت عاشقان را هر نفس
خلوت اندر خلوت اندر خلوت است
ای حدیثت کشتگان را هر زمان
شربت اندر شربت اندر شربت است
ای وصالت عاشقان را دم به دم
عشرت اندر عشرت اندر عشرت است
ای جمال ذو الجلالت لایزال
وحدت اندر وحدت اندر وحدت است
خون بهای یک نظر از روی تو
جنت اندر جنت اندر جنت است
یک نفس بی یاد رویت زندگی
حسرت اندر حسرت اندر حسرت است
یک زمان بر خاک کویت بندگی
قربت اندر قربت اندر قربت است
دردمندم «یا أنیس العاشقین»
تا به کی؟ جان مبتلای فرقت است!
مستمندم «یا جلسی العارفین»
تا به کی؟ دل در بلای هجرت است!
مستحق و مفلس و درمانده ام
«یا کریم أکرم» که وقت همت است
رو سیاه و عاصی و شرمنده ام
«یا رحیم ارحم» که روز رحمت است
گر «وفایی» را گنه بسیار شد
رحمت عامت محیط کثرت است
#وفایی_مهابادی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | از تربت تو عسل، شفا میگیرد
با نام تو اوفتاده، پا میگیرد
خورشید، تبآلوده میآید هرصبح
از توس، برات کربلا میگیرد...
شعرخوانی آقای میلاد عرفان پور حرم مطهر امام رضا(علیه السلام)
📜 @sheraneh_eitaa
در بندِ پریشانیِ بیاندازه
هر روز رسد بهمن بلایی تازه
آشفته کند مرا نسیمی آرام
مانند کتابهای بیشیرازه
#حسین_خادم #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
دلبرا! ای که ترا طبع سخنپرور من!
مهربان کرد که دستی بکشی بر سر من
سکه ای را که (پری) لطف نمودی برسید
ای پری روی و پری خوی و پری پیکر من
تو خودت نیز پری هستی و بهتر، زیرا
عوض این پری آن به که خودآئی بر من
از پری بودنت آنقدر به من معلومست
که مرا بینی و خود غائبی از منظر من
گرچه من سایه تو نیز ندیدم لیکن،
باز هم کم نشود، سایه تو از سر من
#شعر #میرزاده_عشقی
📜 @sheraneh_eitaa
از بس خوش و مست و دلربا میآیی
چون باد بهار جانفزا میآیی
دل خانهٔ عشق توست آبادش دار
چون خانه خراب شد کجا میآیی
#شعر #خلیل_الله_خلیلی
📜 @sheraneh_eitaa
چون شبی دیدم تو را در خواب، پهلویِ خودم
بعد از آن شب باز می خوابم به پهلو؛ بیشتر
شبتون در پناه حق🌙
#علیرضا_الیاسی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
عطر نَفَسَت سوره ی صُبح است
تا پیله شُدم بَر نَفَسَت جاان گرفتَم !
#شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
.
این است عطر خاکستری هوا
که از نزدیکی صبح سخن میگوید
زمین آبستن ِروزی دیگر است
این است زمزمهٔ سپیده
این است آفتاب که بر میآید
تک تک ، ستارهها آب میشوند
و شب
بریده بریده
بہ سایههای خُرد تجزیه میشود
و در پس ِهر چیز
پناهی میجوید
و نسیم خنک بامدادی
چونان نوازشی ست ...
#احمد_شاملو #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانم
با وصل نمیپیچم وز هجر نمینالم
حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم
ای خوبتر از لیلی بیم است که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل
با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم
در خفیه همینالم وین طرفه که در عالم
عشاق نمیخسبند از ناله پنهانم
بینی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد
تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم
گویند مکن سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید من زنده به جانانم
#شعر #سعدی
📜 @sheraneh_eitaa
اینجا مدینه نیست،خراسان و مشهد است
دار السلام آل علی و محمد است
اینجا که باغ جنت مولای هشتمین
رضوانی از رضای خداوند سرمد است
بال ملائک است، صدایش شنیدنی است
این جا قرارگاه محبان احمد است
این سرزمین که قطعه ای از جنت خداست
مانند کربلا و مدینه سرآمد است
چون کعبه ی خدای جلال است این زمین
چشم جهان به سوی خراسان و مرقد است
آری پناه می دهد هر کس که میرسد
وقتی پناه بی کس و درمانده، مسند است
هر کس که در مسیر جهان راه گم کند
گم گشته در تنازع عالم،مردد است
چون دل دهد به روضه رضوان این رضا« ع»
اینجا چو کعبه،مسجد و دیر است و معبد است
ره می دهد نشان،به مسلمان و غیر آن
این خانه یک نشان و علامت و مقصد است
نور خداست جلوه گری می کند از آن
این پایگاه شیعه ی آل محمد است
#اعتمادی #شعر #ارسالی_مخاطب #امام_رضا
📜 @sheraneh_eitaa
این غصه و غم از پی چندین طرب است
ور هست غمی باز نشاط از عقب است
صبح از اثر شام و بهار از پی دی
بیند کس و پس غمین نشیند عجب است
#نشاط_اصفهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa