12.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی زیبا آقای میثم مطیعی در حرم امام رضا(علیه السلام) برای حمایت از مردم غزه
📜 @sheraneh_eitaa
با اشکِ گوهرین و دمِ آتشین منم
انگشتریست عشق، که او را نگین منم
هرکس به چهره تازه بهارِ شکفتهایست
لیکن منم حزین؛ منم اندوهگین؛ منم...
از بس که منقلب شده اوضاع من ز عشق
باور به صد قسم ننمایی که این منم
#طالب_آملی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مهلت ما اندک است و عمر ما بسیار نیست
در چنین فرصت مرا با زندگی پیکار نیست
سهم ما چون دامنی گل نیست در گلزار عمر
یار بسیار است اما مهلت دیدار نیست
آب و رنگ زندگی زیبا است در قصر خیال
جلوه این نقش جز بر پرده ی پندار نیست
با نسیم عشق،باغ زندگی را تازه دار
ورنه کار روزگار که نه جز تکرار نیست
#مهدی_سهیلی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
با آشنای خود چو یک بیگانه سر مکن
دیوانه ام دیگر مرا دیوانه تر مکن
بی تو درین دنیا چو یک درویش گشته ام
بر من نگاهی کن چنین شاهانه سر مکن
#شعر #مرضیه_سادات_مرتضوی #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
چشمان تو دو پنجره ی جاودانه اند
که جادوانه به دنیای آرمانی من
باز می شوند
چشمان تو
دو نقطه ی سیاه پر معنایند
که همچون دو خال سیاه
چهره ی سپید زندگی را شیرین تر می سازند
چشمان تو
دو عقاب بلند پروازند
که هر روز و شب
بره آهوی بیتاب دلم را دنبال می کنند
و نیک می دانم
که دیر یا زود
چون سرنوشتی مقرّر
در ردای معتکفی شوریده
عزلت نشین ابدی معابد جادویی چشم های تو
خواهم بود...
#وحید_عمرانی #شعر
شبتون بخیر و در پناه خدا✨🌙
📜 @sheraneh_eita
فداے نگہ صبح و پگاهت شدہ ام
چارہ ڪن بر دل و امروز مرادے برسان
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#هما_کشتگر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
طبیعت معبدی است که ستونهای زندهاش
گاه میگویند کلماتِ گنگی را.
آدمی میگذرد از جنگلِ انبوهِ تمثیلها
که او را مینگرند با نگاههای آشنا.
بهسانِ پژواکهای بلندی که در دوردست درمیآمیزند
در وحدتی ژرف و ظلمانی
گسترده چون آسمان و چون روشنایی
عطرها و رنگها و اصوات به هم پاسخ میگویند.
عطرهایی گاه تازه چون تنِ کودکان
لطیف چون نوای نی، سرسبز چون مرغزاران،
و عطرهای دیگر فاسد، غنی، فتحکنان،
به انبساط چیزهای بیپایان
مانندِ عنبر و مُشک و عود و کندر
میسرایند هیجان حواس و شور روان را.
#شارل_بودلر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه را آغاز کردم با جلیل بی بدیل
و القلم،انی خرجتُ من ضمیر و من دلیل
تا که اسمت بر زبانم گشت جاری خواب رفت
سوز هجران آمد و الاکلنگ و تاب رفت!
با تو تقطیع حوادث را به خوبی یافتم
شعر سعدی و سنایی را به خوبی یافتم!
در کلاس و مکتبت،تاریخ،حکم حال داشت
شاه عباس و سکندر،شهره ای چون زال داشت
تنبلی و کاستی در نزد تو مردود بود
ورزش و نرمش برای طفل،گویی زود بود!
مهربانم! جامعه معنی عینیت نداشت
خاص افراد دگر بود و عمومیت نداشت!
با کلامت سعی کردم توبه از زشتی کنم
روز محشر یادم آید،خوبی و نیکی کنم!
با تو فهمیدم فقط دانش،و لو بالصین را
داوونا فینا و نطلْب شادی مسکین را!
گرچه زیر بار ضرب و جمع درماندم،ولی
بی توان و کنج رادیکال آزردم،ولی
مهربانی را گره بر مختصات جان زدم
عاشقی را پاره خطی بر دل شیدا زدم
نام زیبای تو گوهر شد به جان آسیا
تا ابد جاوید نامت بر تن جغرافیا!
#شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
کاش چون پاییز بودم!
کاش چون پاییز،
خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد،
آفتاب دیدگانم سرد می شد،
آسمان سینه ام پر درد می شد،
ناگهان توفان اندوهی
به جانم چنگ می زد،
اشک هایم همچو باران،
دامنم را رنگ می زد!
وه چه زیبا بود، اگر پاییز بودم!
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم!
شاعری در چشم من می خواند،
شعری آسمانی!
در کنارم قلب عاشق شعله می زد،
در شرار آتش دردی نهانی!
نغمه ی من،
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته!
پیش رویم؛
چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر؛
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام؛
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی،
کاش چون پاییز بودم!
#فروغ_فرخزاد #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منور است
این قاصد از کدام زمین است مشکبوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست
بر راه باد عود در آتش نهادهاند
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزهدار بر الله اکبر است
دانی که چون همی گذرانیم روزگار
روزی که بی تو میگذرد روز محشر است
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابر است
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است
همچون درخت بادیه سعدی به برق شوق
سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است
آری خوش است وقت حریفان به بوی عود
وز سوز غافلند که در جان مجمر است
#سعدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
رضا براهنی در سال ۱۳۱۴، در تبریز به دنیا آمد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته ی خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد. رضا براهنی هم چنین چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصه نویسی برگزار کرد که باعث شکل گیری یک جریان ادبی در دهه ی هفتاد شمسی شدند. در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، بار دیگر به آمریکا رفت در سال ۱۳۵۶ جایزه ی بهترین روزنامه نگار حقوق انسانی را گرفت. سرانجام در فروردین۱۴۰۱فوت کردند.
#رضا_براهنی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را ز ابرها؟
من از درخت زاده ام
تو ای که گفتنت وزیدن نسیم هاست بر درختها
بمن بگو، بگو،
درخت را که زاده است؟
مرا ستاره زاده است
تو ای که گفتنت چو جویبارهاست، جویبارهای سرد
بمن بگو، بگو،
ستاره را که زاده است؟
ستاره را، درخت را تو زاده ای
تو ای که گفتنت پریدن پرنده هاست
بمن بگو، بگو،
تو را که زاده است؟
#رضا_براهنی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa