eitaa logo
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
290 دنبال‌کننده
147 عکس
36 ویدیو
0 فایل
گلچین اشعار عاشقانه و اشعار عارفانه 🌸 ارتباط با ما و انتقادات و پیشنهادات: @RuholahQ روح‌الله قادری
مشاهده در ایتا
دانلود
غلامِ همّتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود ز هرچه رنگِ تعلق پذیرد آزاد ست @shernab
نسیم باد نوروزی، چه داری؟ گذر کن سوی آن دلبر به یاری نگار ماهرخ، ترک پریوش بت گل روی سیم اندام سرکش فروغ نور چشم شهریاران چراغ خلوت شب زنده‌داران نهال روضهٔ حسن و جوانی زلال فیض و آب زندگانی چو دریابی تو آن رشک پری را نمودار بتان آزری را فرو خوان قصهٔ دردم به گوشش نهان از طرهٔ عنبر فروشش بگو او را به لطف از گفتهٔ من که: ای وصل تو بخت خفتهٔ من کنون عمریست تا در بند آنم که روزی قصهٔ خود بر تو خوانم دل ریشم به مهرت مبتلا شد ترا دید و گرفتار بلا شد نمودی رخ، ربودی دل ز دستم کنون هستم بدانصورت که هستم به پای خود در افتادم به دامت تو آزاد از منی، ای من غلامت دل اندر روی رنگین تو بستم ندانم تا چه رنگ آید به دستم؟ تنم پرتاب و دل پرجوش تا کی؟ زبان پر حرف و لب خاموش تا کی؟ دلی رنجور و جانی خسته دارم وزین محنت زبان چون بسته دارم؟ توانم ساخت، چون جانم نباشد ولیکن تاب هجرانم نباشد : منطق‌العشّاق @shernab
ای گشته نهان از همه از بس که عیانی دیده ز تو بینا و تو از دیده نهانی یک چند در اندیشهٔ روی تو نشستم معلوم نشد خود که چه چیزی؟ به چه مانی؟ @shernab
برو یعنی بمان پیشم نمیخواهی نمی آیم تکلّم کردن عاشق، پر از افعال معکوس است 🌸 @shernab
بی‌حسرت از جهان نرود هیچ‌کس به در إلّا شهید عشق به تیر از کمان دوست 🌸 @shernab
حیرت هرکس درین عالم به قدر بینش است هرکه بیناتر درین هنگامه، حیران بیشتر @shernab
دل در بر من زنده برای غم توست بیگانهٔ خلق و آشنای غم توست لطفی است که می‌کند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم توست @shernab
در سینه‌ی هرکه ذرّه‌ای دل باشد بی‌عشقِ تو زندگیش مُشکل باشد با زلفِ چو زنجیر گِرِه بر گِرِه‌ ات دیوانه کسی بُوَد که عاقل باشد! @shernab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شعرخوانی آقای مهدی خادم درباره شهید فخری‌زاده در حضور رهبر انقلاب. ۱۴۰۲/۱/۱۶ ۷آذر ماه / سالگرد شهادت شهید محسن فخری‌زاده @shernab
از نسیم سحر آموختم و شعله شمع رسم شوریدگی و شیوه شیدایی را @shernab
آن چه او ریخت به پیمانه ما، نوشیدیم اگر از خَمر بهشت است وگر بادۀ مست @shernab
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود صبح پدیدار نباشد @shernab
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است همان قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است قلندرها و درویشان و حق گویان و عیّاران! من از راهی خبر دارم که ذکرش قل هوالله است ندارم آرزویی جز « مقام » عشق ورزیدن که از دل آخرین حبّی که بیرون می شود، جاه است خدایا عشق ما را می کشد یا زنده می سازد هوای وصل، هر دم چون نفس، جانبخش و جانکاه است سکوتی سایه افکنده است همچون ابر بر صحرا شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است کسی با چاه راز رنج خود را باز می گوید چه تسبیحی است این؟! آه است، این آه است، این آه است نمی خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است به سویش بس که مردم چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است به « سلطان جهان »، « شاه عرب » گفتند و عیبی نیست به هر تقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است @shernab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرخ است همیشه گوش تاریخ از صورت ارغوانی تو آرام آرام کشته ما را افتادن ناگهانی تو @shernab
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم همه هستی تویی، فی‌الجمله، این و آن نمی‌دانم چه آرم بر در وصلت؟ که دل لایق نمی‌افتد چه بازم در ره عشقت؟ که جان شایان نمی‌دانم @shernab
حافظ شکایت از غم هجران چه می‌کنی در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور @shernab
پلک بر هم میگذارد مثل برخورد دو ابر ناگهان چشمان من لبریز باران میشود @shernab
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
غزل شماره 72 دیوان #حافظ @shernab
راهی است راهِ عشق که هیچش کناره نیست آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود در کارِ خیر، حاجتِ هیچ استخاره نیست ما را ز منعِ عقل مترسان و مِی بیار کآن شحنه در ولایتِ ما، هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که می‌کُشد؟! جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست! او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماه‌پاره نیست فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان چون راهِ گنج بر همه‌کس آشکاره نیست نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست @shernab
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست؟ چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم «وجود» تو چون عین «ماهیت» است چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟ اگر عشق خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بیا جیب احساس و اندیشه را پر از نُقل مهر و محبت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم خدایا دلی آفتابی بده که از باغ گلها حمایت کنیم رعایت کن آن عاشقی را که گفت: بیا عاشقی را رعایت کنیم قیصر امین پور 🌸 @shernab
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنها تر از ستارخان بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه! آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن آدم‌ست و سیب خوردن، آدم است و اشتباه @shernab
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است تا شعله در سریم، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم پرواز بال ما، در خون تپیدن است پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم، جز سایه‌ای ز خویش آیین آینه، خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را خامیم و درد ما، از کال چیدن است @shernab
مست خیال را به وصال احتیاج نیست بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد @shernab