هدایت شده از غلامی
حسین کریمی با صدای بانوی کاشانی - Instrumental {} .mp3
6.33M
چشمه نوش
دلِ افسرده ام شد گرم از گرمای آغوشت
ببین ای نازنین مستم هنوز از بادهٔ دوشت!
اگر چه تلخ کامی دیده ام از مردمِ دنیا
ولی شیرین شد آخر کامِ من از چشمهٔ نوشت!
بیا دستم بگیر و مهربانی کن که یک عمر است
منم آواره چون زلفِ سیاهِ خانه بر دوشت!
دلِ آشفته حالِ من قراری تازه می گیرد
اگر بگذاریَم سر را گذارم بر سرِ دوشت!
به هرجا می روی می آیم و می میرم از عشقت
منِ دیوانه دل هستم غلامِ حلقه در گوشت!
نمی دانم چه ای، زیبای طنازم که یک عمری
غزلها می سُرایم باز در وصفِ بر و دوشت
چه سحرآمیز و جان بخش است آن چشمانِ سرمستت
چه افسونهای شیرینی است در لبهای خاموشت!
تو را می بینم و گم می کنم خود را نمی دانم
کجا باید ببوسم لعلِ لبها یا بنا گوشت؟
فراموشت نخواهم کرد ای زیبای پر مهرم
مبادا شاعرِ«غمگین» شود یک دم فراموشت!
#حسین_کریمی_زاده
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
@sheroadab139
▫️
یار به زنجیر زلف، باز مرا میکشد
در پی او میروم، تا به کجا میکشد
نام همه عاشقان، در ورق لطف اوست
گر قلمی میکشد، بر سر ما میکشد
#سلمان_ساوجی
@sheroadab139
▫️
دیشب يه آقای جا افتاده ای اومد داخلِ مطب سلام كرد و نشست كنارِ دستم
گفتم بفرمائيد مشكلتون چيه؟
گفت بيابان را سراسر مه گرفته است
بی اختيار گفتم چراغ قريه پنهانست
گفت موجی گَرم در خونِ بيابان است
گُفتم نيما؟
گفت نخير شاملو
نشوندِمش پُشتِ دستگاه و معاينه اش كردم يعنی تا حالا هيشكی دنيا را از پُشتِ آبِ مرواريد يا كاتاراكت به اين قشنگی واسه ام توصيف نكرده بود
خنديدم و پرسيدم چند سالتونه؟
اونم خنديد و گفت به پايان رسيديم اما نكرديم آغاز.
بی اختيار گفتم فروريخت پَرها نكرديم پرواز
اونم گفت ببخشای ای روشنِ عشق بر ما ببخشای
گفتم فريدون مشيری؟
بلافاصله گفت نخير شفيعی كدكنی و هفتاد و شيش سالمه
يعنی تا حالا هيشكی گذر عمر را اين قدر قشنگ برام توصيف نكرده بود.
پاك معاينات را كه انجام دادم، دوباره نشستم پشت ميزم و اونم كنارِ دستم
پرسيدم حالا میخواين عمل كنين يا نه
گفت آری آری زندگی زيباست.
دوباره بی اختيار گفتم زندگی آتشگهی ديرینه پابرجاست، گر بيفروزيش رقصِ شعله هايش هر كران پيداست.
سرشو تكون داد و گفت ورنه خاموش است و خاموشی گناهِ ماست.
گفتم حميد مصدق؟
گفت نخير سياوش كسرائی
يعنی تا حالا هيشكی به اين قشنگی با من كل كل نكرده بود.
#دکتر_زندی
@sheroadab139
▫️
در بن بست عاشقی
کوچه ایست در قلبم
پراز برگ های زرد پاییزی
فرش شده
بر زیر قدم های تو
که سال هاست
انتظار عبورت را میکشد.
#امیر_افشار
@sheroadab139
▫️
پاییز هنوز کوچههایش رنگی است
هرگوشهی شهر غرق در آهنگی است
زیبایی ظاهرش فریبت ندهد
امواج دلش تلاطم دلتنگی است
#محمدحسن_محمدی
@sheroadab139
▫️
ساقی دمید،صبح، علاج خمار کن
خورشید را ز پردهٔ شب آشکار کن
رنگ شکسته میشکند شیشه در جگر
از مِی خزان چهرهٔ ما را بهار کن
#صائب_تبریزی
@sheroadab139
▫️
خوشباد روح آنکه به ما با کنایه گفت
گاهی به قدر صبر بلا میدهد خدا
#فاضل_نظری
@sheroadab139