#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
همچون شب قدر، قدرتو مکتوم است
با تو جلوات چارده معصوم است
گفتند به طعنه حج نشد رزقت!نه
کعبه ز طواف روی تومحروم است
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران، همه راهی سامرا باشند
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
دیگر توانی در میان پیکرت نیست
آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست
لعنت به این زهری که آبت کرد این طور
در بسترت انگار جسم لاغرت نیست
دختر نداری تا پرستار تو باشد
جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست
این روزها داری دلی پر از سقیفه
در گوش تو جز ناله های مادرت نیست
مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت
این روزگار بی مروت یاورت نیست
دور از وطن در سامرا خیلی غریبی
آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست
لب تشنه ای ، لب تشنه ای ، لب تشنه اما
ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست
مهدی است بالای سرت وقت شهادت
بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد
چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد
زهری گرفت، از حسنِ عسکری(ع) نفس
صاحب-عزایِ روضهٔ بابا یتیم شد
بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت
ماهِ ربیع، حضرتِ مولا یتیم شد
پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد
تنها نه سامرا...همه-دنیا یتیم شد
ای جمکران سیاه بپوش و به سر بزن
آمد خبر که مهدیِ زهرا(س) یتیم شد
گریه کنان امام ِ زمان(عج) بیکس و غریب
زد بی پناه؛ خیمه به صحرا...یتیم شد...
تنهایی اش شروع شد از پنج سالگی
آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
سامرا همسخنش می سوزد
یوسفی پیرهنش می سوزد
گاه با سر به زمین می افتد
گاه از پا شدنش می سوزد
حسن فاطمه مسموم شده
بین بستر، بدنش می سوزد
با لگد مادر او را کشتند
از غم یاسمنش می سوزد
همه از بی کسی اش گریانند
او به یاد حسنش می سوزد
همسر او عوض زخم زبان
موقع سوختنش می سوزد
پادگان رفت ولی حرمت داشت
گرچه که با محنش می سوزد
چون به تابوت و تنش تیر نخورد
وسط روضه تنش می سوزد
در امان بود در این شهر غریب
او که دور از وطنش می سوزد
با همان تشنگی اش گفت حسین
ناله ی دل شکنش می سوزد
حنجرش زخمی سرنیزه نشد
دم آخر دهنش می سوزد
سر پیراهن او دعوا نیست
از کفن داشتنش می سوزد
دور او یک زن بی معجر نیست
می کشد آه و زنش می سوزد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#مربع_ترکیب
گرچه پایینتر از ابراز وجود است حدم..
منِ ناچیز فقط از تو نوشتن بلدم
چه بگویید بمانم! چه بگویید ردم!
به خدا هیچ دری را به جز این در نزدم
سالیانیست که جاروکش این درگاهم
نمک آش خودم را ز شما میخواهم
چون تویی معنی اسلامِ من و توحیدم
دوجهان را به سر موی شما بخشیدم
خواستم حج بروم دور سرت گردیدم
من خدارا به خدا در حرم تو دیدم
بوی خاکِ کف پای تو گرفته دهنم
سامرایی شده ی دست امام حسنم!
مظهر صبر خدا چشم تو شد بارانی
ما بمیریم و نبینیم که تو گریانی
زخمیِ کینه ی هرروزه ی سربازانی
احترام تو شکسته ست به هرعنوانی
بارها در وسط نافله دیدند تورا..
نانجیبان طرف قصر کشیدند تورا
اثر زهر چنان بر جگرت سنگین است
بدنت آب شده باز سرت سنگین است
بنشین راه مرو،بال و پرت سنگین است
داغ این بارِ گران بر جگرت سنگین است..
کاسه روی لب و دندان تو میگفت حسین
آن دقایق لب عطشان تو میگفت حسین
زهر تلخ است ولی تلخ تر از خنجر نیست
حجره تنگ است ولی گودیِ پر لشکر نیست
پیکرت خاکی و سر نیزه بر این پیکر نیست
قاتلت هست ولی زیر عبایش سر نیست
بگذارید در این حال بگوییم حسین
از غم تشنه ی گودال!بگوییم حسین
ای به قربان همان سر که به خورجین رفته
به روی سینه او چکمه سنگین رفته
لب گودال لگد خورده و پایین رفته
کس نپرسید که ذبحش به چه آیین رفته؟!
اسب ها لقمه به لقمه بدنش را بردند
جامه اش را جلوی حضرت زهرا بردند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
امشب از داغ فراقی جگرش سوخته است
چشم بر حجره ی خاموش پدر دوخته است
بر سرِ مرقدِ بیزائرِ زهرای بتول(س)
یازده شمع به یاد پدر افروخته است...
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#امام_زمان_عج_مناجات
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#نهم_ربیع_الاول
مهـدی کــه عـالمند رهیـن کـرامـتـش
سر زد طلوع صبح نخست امامتش
همچون لباس کعبه که بر کعبه زینت است
زیبا بود لباس امامــت به قامتش
امروز شد امام ولی بوده است و هست
تا صبح روز حشر به عالم زعامتش
برخیز و از سرور جهان را به هم بزن
از« انمــا ولیکــم الله » دم بـزن
آتش به باغ دل همـه « بـردا سـلام » شــد
صبح ستمگران همه از یاٌس شام شد
وجد و سرور و شادی و عیش و خوشی حلال
اندوه و درد و رنج و مصیبت حرام شد
پیغــام بر تمــام ستمــدیــدگــان بـریــد
مهــدی امام بود و دوباره امام شد
خورشید عدل و داد جهان گستر آمده
گویی دوبـاره بعثــت پیغمبـر آمده
در چشم خلق نور هدایت مبارک است
بر خاک خشک بحر عنایت مبارک است
آیات نصــر بر ورق لاله هــا ببیــن
در باغ عصر این همه آیت مبارک است
آید ندا ز سامره بر عالـــم وجود
با این بیان که عید ولایت مبارک است
همت کنید در فرج آل فاطمــه
بیعت کنید با پسر عسگری همه
خیزید تا به گمشدگان رهبری کنیم
بر خلق آسمان و زمین سروری کنیم
اول صلا به خیل ستمدیدگــان زده
آنگه ز اهـل بیــت پیـام آوری کنیم
آریم رو به سامره آنگه ز جان و دل
تجـدیــد عهد با پسر عسگری کنیم
فرمان عدل و داد به خلق جهان دهیم
تا دست خود به دست امام زمان دهیم
پاینـده تا قیــام قیامـــت قیــام مــا
گردون زده است سکه عزت به نام ما
چون نور افتاب که تابد بر آنچه هست
پیداست مجد و سروری و احتـرام ما
مــا را خــدا ائمـه گیتــی قـراد داد
گردید تا که یــوسف زهرا امـام ما
(میثم) ، وجود غرق به دریای نور اوست
هر چند غایب است جهان در حضور اوست
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#چارپاره
به هر نگاه نگاهم که در نگاه تو آمیخت.
دلم به چنگه ی مژگان چشم مست تو آویخت.
دلم خوش است چنین گرم آرزوی نگاهت.
وگرنه روی دلارای تو ندیده دلم ریخت.
غمت به خون دل و اشک دیده ام شده سفته.
به جای جای دلم مثل لاله داغ شکفته.
به تنگ آمده ام از سکوت بغض گلویم.
بیا که با تو بگویم هزار حرف نگفته.
علاقه ام به شما کنج سینه کیل ندارد.
دلم به غیر شما بر کسی میل ندارد.
در انتظار تو خشکیده است چشمه ی اشکم.
مرا ببخش که چشمم خروش سیل ندارد.
غزل به سرخی لبهایتان نگفته کسی نیست.
بدون حب شما بین سینه ها نفسی نیست.
برای خلق هزار آرزوی دور و دراز است.
ولی به سینه ی ما غیر دیدنت هوسی نیست.
برای ما شده ای اشک شوق و شور و تمنا.
که دست ما شده کوته ز عرش دامنت آقا.
تو مقتدای تمام ستاره های سهیلی.
حضور تو همه جا هست و نیست چشم تماشا.
به ترس و دلهره ی عشق مبتلا و اسیرم.
که قبل روز ظهورت خدا نکرده بمیرم.
قسم به عهد چهل روزه ای که باتو نمودم.
دعاکنید در آن لحظه سر زخاک بگیرم.
دعا کنید که من هم یکی از آن همه باشم.
دعا کنید کفن پوش عید فاطمه باشم.
دعا کنید به روز ظهور و لحظه ی رجعت.
که سر سپرده و سرباز شاه علقمه باشم.
#رسول_رشیدی_راد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#مثنوی
عالم امكان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر مینهد
بر همه آفاق فرمان میدهد
حكم تنفیذش رسیده از سما
نامهای با مُهر و امضاء خدا
مینشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه كشور آیینهها
تکسوار قصهی آدینهها
امپراتور زمین و آسمان
حُكمران سرزمین بیدلان
پهلوان نامی افسانهها
تحت امرش لشگر پروانهها
لشگری دارد بزرگ و بیبدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
عرشیان و قدسیان فرمانبرش
مردمان مهربان كشورش
ساحران مصر مبهوتاند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش
ساقیان و میفروشان جملگی
مست لایعقل شدند از ساغرش
عالمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش
نامهای شاعران شیعه را
ثبت كرده ابتدای دفترش
خیمهای سبز و محقر قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو
خادمان بارگاهش اولیاء
كاتبان نامههایش اوصیاء
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر كنعان هم وزیر دولتش
در حریمش قدسیان هو میكشند
فطرس و جبریل جارو میكشند
خیمهاش دارالشفای خاكیان
قبلهگاه اصلی افلاكیان
عطر سیب و یاس دارد خیمهاش
گرمی و احساس دارد خیمهاش
بیرق عباس پیش تخت او
تكیهگاه لحظههای سخت او
چادری خاكی درون گنجهاش
گوشواری سرخ بین پنجهاش
نیمهشبها عقدهها وا میكند
مخفیانه گنجه را وا میكند
بوسهباران میشود با شور و شین
گوهر انگشتر جدش حسین
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#نهم_ربیع_الاول
#مثنوی
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود
عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه
عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش
می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را
روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست
پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش
بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است
پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر
حنجـر او نینـوای زینبین
نعره او یا لثارات الحسین
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن
خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی
آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او
فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک
مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا
شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل
عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرقه باب و بهاست
ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان
ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#غزل
بي تو آواره ي شاميم، خودت را برسان
آفتابِ لب باميم، خودت را برسان
اي به تدبير تو محتاج، جنون منديِ ما!
تيغِ گم کرده نياميم، خودت را برسان
خُرد منگر به چموشي و حروني رمه را
پيش فرمان تو راميم، خودت را برسان
پرچم سبز تو بر خاک نخواهد افتاد
سبز پوشانِ قياميم، خودت را برسان
نفسي تازه کن، اي وارث اعجاز مسيح!
زير دندان جذاميم، خودت را برسان
کافر و مؤمن، آواره و شبگرد، همه
همه محتاج اماميم، خودت را برسان
#امید_مهدی_نژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem