eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظاتی که خدا خلقت دنیا می کرد یاد از خال رخ حضرت مولا می کرد عالمی بود اگر, عین عدم بود و فقط مرتضی بود که با دست خود ابدا می کرد از ازل حضرت حق با دم یا حیدر خود در دل اهل یقین معرکه برپا می کرد آن زمان حضرت جبریل امین در بر عرش با سر زلف علی ناز به طوبا می کرد گر نبود امر ید الله؛ مگر دست کلیم اژدها را ز تن چوب , هویدا می کرد اگر آن چشم شفابخش علی یار نبود کی مسیحا نظری بر زن نازا کرد هر چه میخواند نبی از صحف قرآنش مرتضی با عملش در دلش انشا می کرد آن قدر عبد خدا بود که لبهای رسول هرچه میگفت همان ثانیه اجرا می کرد در دل کعبه به دنیا نمیامد که؛ نبی تا ابد سجده بر آن مسجد الاقصی می کرد هر کجا احمد مختار قدم بر می داشت هر قدم در همه دم مدح علی را می کرد میثم از نخله ی عشق علوی می, می خورد و کفایت به عسلخانه ی خرما می کرد جالب اینجاست که بابای عجایب همه وقت تکیه بر تکیه گه حضرت زهرا می کرد تا که از حضرت حق , وحی غضب می آمد حیدر آن را وسط معرکه معنا میکرد در دل جنگ اگر تیغ هویدا می کرد با دو حرکت همه را نصف ز پهنا می کرد تا که از راس عدو کاسه ی سر می افتاد صاحب سر قد خود را ز کمر تا می کرد با همان نحوه ی شمشیر زنیه پدرش در دل علقمه عباس چه غوغا می کرد نه ابالفضل و نه اکبر , و نه قاسم بخدا هر چه میکرد همان دست توانا می کرد روز محشر که همه بر کرمش محتاجند کاش پرونده ی ما را خودش امضا می کرد @shia_poem
لحظاتی که خدا خلقت دنیا می کرد یاد از خال رخ حضرت مولا می کرد عالمی بود اگر, عین عدم بود و فقط مرتضی بود که با دست خود ابدا می کرد از ازل حضرت حق با دم یا حیدر خود در دل اهل یقین معرکه برپا می کرد آن زمان حضرت جبریل امین در بر عرش با سر زلف علی ناز به طوبا می کرد گر نبود امر ید الله؛ مگر دست کلیم اژدها را ز تن چوب , هویدا می کرد اگر آن چشم شفابخش علی یار نبود کی مسیحا نظری بر زن نازا کرد هر چه میخواند نبی از صحف قرآنش مرتضی با عملش در دلش انشا می کرد آن قدر عبد خدا بود که لبهای رسول هرچه میگفت همان ثانیه اجرا می کرد در دل کعبه به دنیا نمیامد که؛ نبی تا ابد سجده بر آن مسجد الاقصی می کرد هر کجا احمد مختار قدم بر می داشت هر قدم در همه دم مدح علی را می کرد میثم از نخله ی عشق علوی می, می خورد و کفایت به عسلخانه ی خرما می کرد جالب اینجاست که بابای عجایب همه وقت تکیه بر تکیه گه حضرت زهرا می کرد تا که از حضرت حق , وحی غضب می آمد حیدر آن را وسط معرکه معنا میکرد در دل جنگ اگر تیغ هویدا می کرد با دو حرکت همه را نصف ز پهنا می کرد تا که از راس عدو کاسه ی سر می افتاد صاحب سر قد خود را ز کمر تا می کرد با همان نحوه ی شمشیر زنیه پدرش در دل علقمه عباس چه غوغا می کرد نه ابالفضل و نه اکبر , و نه قاسم بخدا هر چه میکرد همان دست توانا می کرد روز محشر که همه بر کرمش محتاجند کاش پرونده ی ما را خودش امضا می کرد @shia_poem
چنین میبیند آنکه در نجف اهل نظر باشد طلا چسبانده خود را زیر ایوانش که زر باشد علی باحق و حق با او، ولَیْسَ الهادی الاهو علی حق حق علی هو هو، از این ها بیشتر باشد!؟ برایش افتخاری نیست کعبه سینه چاکش شد چرا که خانهء حق از حضورش مفتخر باشد نفس های غلامش مردگان را زندگی بخشد اگر حتی غلام او خودش هم محتضر باشد بنازم آسمان خانه اش را که به یک لحظه کنار هم دوتا خورشید و یک قرص قمر باشد هزاران گرگ میلرزد به خود با نام پیغمبر زمانی که میان بیشهء او شیر نر باشد علی آن شیر بی باکی که خاکی بود و افلاکی کران تا بیکران حیدر، علی «کیف بشر» باشد به وقت حملهء دشمن دلش ارام ارام است اگر عـــباس در قلب سپاهش مستقر باشد اگر دستار زردش را به پیشانی ببندد او بعید است اینکه دیگر دشمنش دنبال شر باشد بخوان اوصاف خیبر را! تجلی های حیدر را خدایی هرچه هم گفتند بهرش مختصر باشد رسول الله خندیدو علی«ع» غرید و در را کند کسی که بود و منکر شد چه بهتر کور و کر باشد در و دربان در را با هم از جا میکند حیدر که آویزان درب قلعه بیش از صد نفر باشد!!! به جز اون پهلوان ماکو!! یدالله است این بازو برای او در قلعه نه! خیبر مثل پر باشد.. خدا «جانم علی(ع)»میگفت و جبراییل کف میزد چنان او تاخت بر مرحب که مفقود الاثر باشد پس از آن واقعه خیبر پلاکش یکصد و ده شد که نام نامی مولا همیشه روی در باشد به هر ملعون بی جرأت که ترسید و فراری شد بگو حیف است روی پیکر نحس تو سر باشد علی «اِبن ابی طالب»، فقط نام پدر کافیست برای دومی گفتند که ده ها پدر باشد به روی چشم امر حضرت اقا، ولی مردم امام منتقم با یاد کوچه خون جگر باشد کسی که اهل بدعت شد علی را سخت میبیند که وحدت با سپاه عایشه عین ضرر باشد اگر اهل سقیفه از علی فرمان نمیگیرند بلانسبت به خر!! باید همیشه چوب تر باشد @shia_poem
از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست آیا به جز حب تو در عالم ثوابی هست؟؟ وقتی به جز بغض تو در عالم گناهی نیست چاهی که با آن درد و دل کردی یقین دارم حتی کبوترهای آن عرشی ست«چاهی»نیست @shia_poem
دل اگر عبد مسلمان حسن بوده و بس. معرفت جو پی عرفان حسن بوده و بس. غافلی ای که گدای در حاتم شده ای. حاتم از خیل گدایان حسن بوده و بس. هر گدایی که در خانه ی او را زده است. پاسخش با لب خندان حسن بوده و بس. ناسزاگو خجل از کار خودش شد که کرم. تیغ برنده ی برهان حسن بوده و بس. حاجتش گشته روا از کرمش قطع یقین. هرکسی دست به دامان حسن بوده و بس. زاهدا بر دل خود راه مده شوق جنان. که جنان یک گل گلدان حسن بوده و بس. اهل بیت اند عزیز همه اما ز ازل. جان من بسته ی بر جان حسن بوده و بس. در مدینه، نجف و مشهد و در کرب و بلا. کل عالم همه مهمان حسن بوده و بس. نه فقط جنگ جمل که، دل هر معرکه ای. زیر پا عرصه ی جولان حسن بوده و بس. صلح او علت بر پایی عاشورا شد. کربلا جلوه ی طوفان حسن بوده و بس. سپری روز و شبم می شود از عشق حسین. روز و شب چرخش چشمان حسن بوده و بس. خانه آباد حسین است دلم،از عشقی. که خراباتی و ویران حسن بوده و بس. جان عاشق به کفش با لک لبیک حسین. از ازل بر سر پیمان حسن بوده و بس. سینه زن گر که شدی عاشق و مجنون حسین. شک نکن لطف دو چندان حسن بوده و بس. در حرم مرغ خیالم همه عمر از سر شوق. جلد گلدسته و ایوان حسن بوده و بس. چشم هایش نشود روز جزا بارانی. هر که یعقوب به کنعان حسن بوده و بس. دست گیرش خود زهراست قیامت والله. هر که در روضه پریشان حسن بود و بس. @shia_poem
اگر می آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علی،ٰ آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمی آمد به دور مرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً «مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً @shia_poem
مَجذوب تو شد کوخ نشین کاخ نشین هم بَر روی زمین بودی و در خُلد بَرین هم یک لحظه در آن بودی و یک لحظه درین هم فهمیده ز تدریس تو جبریل اَمین هم این وَرطه یقین می طَلبد جای گمان نیست هشیار جهانیم از آن روز که مستیم بگذار بگویند که ما باده پرستیم از بخشش بی حَدِّ تو ما توبه شکستیم تا دل به تو بستیم ز غیر تو گسستیم عشقی که عیان است نیازی به بیان نیست روحُ القُدُسِ شعر تو برداشته دَف را شمشیر تو آموخت به ما راز شَرف را ما فوق جَنان رفته و دیدیم هدف را یک شعبه ی زیباو دل انگیزِ نجف را ایوان تو در اَصل درین کون و مکان نیست عاقل شده با شعرجنون خیز تو دعبل عاشق شدن آسان و رسیدن به تو مشکل شمشیر تو بر جنت و دوزخ شده حائل ای خالق و ای رازق و ای شافع و عادل فهمیدن اسرار تو در حد توان نیست نزدیک شود لحظه به لحظه قدم مرگ با لطف تو در فکر کسی نیست غم مرگ خورشید شدی در شب پر پیچ و خم مرگ فهمیده ام از وعده ی شیرین دم مرگ جز خط کش میزان شما خط امان نیست @shia_poem
باید اینجا حرم درست کنند چار تا مثل هم درست کنند با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند با طلا دور مرقد سجاد بیتی از محتشم درست کنند به تولای باقر و صادق صحن دارالقلم درست کنند نزد ام البنین نمادی از مشک و دست و علم درست کنند "دودمه" نه در این مکان باید شاعران "چاردم" درست کنند با کریمان "کریم خانی"ها قطعه ی "آمدم" درست کنند دورگنبد چهار گلدسته ولی از داغ خم درست کنند کاش هرچیز را نمی سازند کوچه را دست کم درست کنند کوچه را در ادامه ی طرح ِ از حرم تا حرم درست کنند @shia_poem
باید اینجا حرم درست کنند چار تا مثل هم درست کنند با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند با طلا دور مرقد سجاد بیتی از محتشم درست کنند به تولای باقر و صادق صحن دارالقلم درست کنند نزد ام البنین نمادی از مشک و دست و علم درست کنند "دودمه" نه در این مکان باید شاعران "چاردم" درست کنند با کریمان "کریم خانی"ها قطعه ی "آمدم" درست کنند دورگنبد چهار گلدسته ولی از داغ خم درست کنند کاش هرچیز را نمی سازند کوچه را دست کم درست کنند کوچه را در ادامه ی طرح ِ از حرم تا حرم درست کنند @shia_poem
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم  غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم  هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد  عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!  اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید  سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!  گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم  کاش می بودم و غمخوار علی می بودم  زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست  سند مستندم: بازوی خون آلودم!  من نفس می زدم و او کف افسوس به هم  من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!  ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!  جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم @shia_poem
اصلاً خودَش می خواست اینجا کَم ‌بماند او رفت تاکه هم نماند هم بماند عالِم ترین عَلامه ها گفتند : او رفت تا در غمِ این عالِمه عالَم بماند از بس که عفت داشت باید روضه اش هم در چادری از جنس ابریشم بماند (دَر)ها همه یک روضه ی بازند تا باز این زخمِ بازِ شیعه بی مَرهم بماند در روضهْ چایِ (قند پهلو) هم برآن شد تا داغمان در (سینه) تازه دم بماند! بانو نشد در مهربانی سُست هرگز تا پایه های عَرش هم محکم بماند شُد صورتَش یک سیبِ سُرخ امّا بَدان را بخشید تا روی زمین آدم بماند آری شکستند و شکستند و شکستند هم حرمتَش را هم دلَش را هم... بماند! @shia_poem
وقتی که حال و روز تو بهتر نمی شود  در چهره ام امید میسر نمی شود    با زحمتی دو دیده به من بازکن گلم  آیینه از نگاه، مکدر نمی شود    پرپر مزن میان قفس، ای شکسته پر  این پر برای پر زدنت پر نمی شود    از میخ در حکایت شرم مرا بپرس  رویم سپید پیش پیمبر نمی شود    بر روی زخم گونه ی خود جان مرتضی  مرهم گذار، گوشه معجر نمی شود    داغت عجیب پشت علی را شکسته است  از پا فتاده، فاتح خیبر نمی شود    باشد، حسین را به برم می کشم، برو! اما بدان، محبت مادر نمی شود   با التماس گفت: مرو! پیش من بمان  زهرا اشاره کرد که : دیگر نمی شود   @shia_poem