#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مدح
#مسمط_مخمس
دارد قلم هوای تو والا تبار را
خواهد بیان کند کمی از اعتبار را
باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را
شاعر بساط کرده چنین نقش یار را
ترسیم کرده جای نگاهت بهار را
عطر تو میوزد به خزان و بهار قم
گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم
تنها نه من امام زمان بیقرار قم
علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم
مستی بده ز یک نگهت میگسار را
ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت
از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت
باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت
هر کس به هر روش مددی از شما گرفت
روشن کند ز برق نظر شام تار را
بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر
ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر
شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر
اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر
لبریز کرده ساغر مهرت خمار را
اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان
تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان
راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان
آری کم از عقیله نبود اعتبارتان
تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را
معصومه ای و دختر موسی بن جعفری
زینب شناس و زینب کبرای دیگری
آهو منم تو ضامن آهوی محشری
از نسل حیدری و رضا را تو خواهری
درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا
تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی
با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی
اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی
قم را دمشق محترم دیگری کنی
زهرا شدی مدینه کنی این دیار را
وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است
وقتی برای ما قدمت عین رحمت است
وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است
وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است
باید فدایی ات کنم ایل و تبار را
خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست
هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست
این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست
این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست
شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را
#داریوش_جعفری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مثنوی
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است
از حدیث کرم و شرح کرامات پر است
میتوان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا
جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا
اهل قم جمله بر آناند خراسان اینجاست
مهد آرامش دلهای پریشان، اینجاست
تار و پودت همه دین است، خدا میداند
روشن از نور یقین است، خدا میداند
قلب قم، قلب برازندۀ ایرانی تو
روح عرفانی شیراز و خراسانی تو
روشنای نفس شاهچراغی، آری
با خودت عطر حریم رضوی را داری
چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟
واژهای نیست که با عشق معادل باشد
پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری!
پای در عرش نهادی، چه مقامی داری!
نور چشم پدری، یاس معطر شدهای
معنی تازهای از سورۀ کوثر شدهای
پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی
تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی
قدم پاک تو بیشک قدم فاطمه است
حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است
در کنارِ تو شب و زمزمه را میفهمیم
به خدا رایحۀ فاطمه را میفهمیم
تو روایتگر آن گوهر نابی، بانو!
جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو!
میتوان با تو به آن رایحۀ پاک رسید
پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید
میتوان با تو به سرمنزل توحید رسید
از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید
میتوان یک سحر از جرم و خطا عاری شد
مثل امواج روان در حرمت جاری شد
در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند
به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند
زائران رایحۀ آه تو را میفهمند
ماجرای غم جانکاه تو را میفهمند
قصۀ آمدنت قصۀ بیتابیهاست
شوق دیدار سحر، قصۀ بیخوابیهاست..
دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده
اینچنین راهی این راهِ خطیرت کرده
سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟
عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟
قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد
تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد
تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود
شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود
تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد
قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد
ای شفاعتگر محشر! نظری کن ما را
این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را
نظری کن که شبی زائر کویت باشیم
سائل دائمی صحن نکویت باشیم
شک نداریم پر از نور یقین است اینجا
جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا..
#قاسم_بای
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
ای یوسف زهرا که همه عزّی و جاهی
خورشید سمایی، به دلِ خسته چو ماهی
جز مهر شما نیست مرا هیچ امیدی
جز لطف شما نیست مرا هیچ پناهی
من ذرّهی خاکم که به پای تو فتادم
ای کوه کرم، سایهی نوری سرِ کاهی
هر جا که روم باز بیایم به در تو
زیرا نپرد دل به جز از کوی تو راهی
اشکی تُهیام کز صدف چشم فتادم
دریای سخایی و منم گریه و آهی
ای دستِ خدا دستِ مرا گیر و بگردان
هر طور که خود گویی و هر جور که خواهی
من را تو به خوبیِ خودت، نیک ببخشا
بگذر که دمی بودم و غایب شده گاهی
آن کس که ز تو دم بزند صبح و شب آقا
هرگز نبود جزء گروهی و جناحی
ما کور و تو بینا و نه شایسته که اکنون
باشی و ببینی که بیفتیم به چاهی
تو باب نجاتی به خدا، آب حیاتی
با یک نظرت آب کنی کوه گناهی
خواهم که درِ خانهی تو مثلِ سگِ کهف
بنشینم و با عشق کنم بر تو نگاهی
سبزی ز شما جز خودتان را نبخواهد
ماییم گدایِ ابدِ همچو تو شاهی
#ابوالفضل_سبزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
می اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو
نمایان میشود اینگونه ذاتِ پستِ فتنه جو
معزالمؤمنین از بی تفاوت ها دلش خون شد
به خشم آمد ولیکن داشت با صبر و تحمل، خو
حسن(ع) تنهاترین سردار از زخم زبان پُر بود
می آمد سمت قلبش تیرِ کینه توزی از هر سو
به سربازانِ مکرآلودهٔ خائن نیازی نیست
که یارِ غرق در تزویر دارد مکرِ تودرتو
اگر چه داد جولان در جمل با خشم؛ شمشیرش
پس از آن ماند عمری در غلافِ بغض؛ در پستو
برای کشتن باطل همیشه نیزه لازم نیست
زبانِ با مدارا میشود گاهی حقیقت گو
حسن(ع)با مصلحت اندیشی اَش اثبات کرد این را
برای دین، سیاست میشود شیرین ترین دارو
سکوتِ با بصیرت هست برّنده تر از خنجر
قیام ِ صلح؛ گاهی برتر است از جنگِ رو در رو!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهدا
یک عمر اسیر پیله تن، افسوس
ماندن ماندن دوباره ماندن، افسوس
پروانهترین مسافران ملکوت
از خویش گذشتند... ولی من... افسوس
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
گر مثل کویری؛ آسمان را دریاب
در فصل بهاران تو خزان را دریاب
ما که دلمان از این مصیبت خون شد...
یارب دل "صاحب الزمان" را دریاب
#سید_مجتبی_شجاع
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد..
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند
از گرد آفتاب حرم دورمان کند
همسنگریم و همدم و همراه و همقسم
آری به خون فاطمیون حرم قسم
#محمد_مهدی_سیار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ
آتش زده است دست دشمن بر باغ
یک زخم دگر به زخممان افزودند
با این خبری که آمد از شاهچراغ
#سیدهفرشته_حسینی
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای جرئت داعش از شما! وایِ شما!
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
#میلاد_عرفانپور
#حادثه_تروریستی_شیراز
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
ما کی ز شکست بیاثر میگردیم
هم ساز شویم و هم تبر میگردیم
بیهوده به ما تیغ کشیدید ولی
«ما را بکشید زندهتر میگردیم»
#عاصی_خراسانی
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
یکباره خزان هجوم آورد به باغ
خم شد کمر درختها از این داغ
هر گوشه صحن سیبِ سرخی افتاد
این صحنۀ کربلاست یا شاهچراغ؟
#سورنا_جوکار
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
در ظاهر اگر مدافع زن هستید
در اصل ولی دشمن میهن هستید
امروز برای همگان ثابت شد
سربازان سپاه دشمن هستید
#سیدهفرشته_حسینی
#حادثه_تروریستی_شیراز
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
هرچند مسیرشان سیاه است و خطاست
تکلیف فریبخورده از خصم، جداست
خونهای زمین ریخته در شاهچراغ
بر گردن آشوبگر بیپرواست
#سیدروحالله_مؤید
#حادثه_تروریستی_شیراز
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
هر شب تو چراغ روشن راهم باش
هی سنگ صبورِ گاه و بیگاهم باش
در خاطرهام زنده شده گوهرشاد
ای شاهچراغ! همدم آهم باش
#حامد_اهور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
هستیم همه همیشه مدیون شهید
شیدای شهید و روی گلگون شهید
«جمهوری اسلامی ایران حرم است»
جاری شده باز در حرم خون شهید
#محمدتقی_عارفیان
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
هم دشنه به دوستانِ میهن زدهاند
هم چشمک تازهای به دشمن زدهاند
در ریختن این همه خوناند، شریک
آنان که به هر دروغ دامن زدهاند
#میلاد_عرفانپور
#حادثه_تروریستی_شیراز
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
از این همه داغ رفته بر این ایام
دریای دل وطن ندارد آرام
خون شد به دل شاهچراغ، آه حسین
شیراز به سمت کربلا داد سلام
#صامره_حبیبی
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
#نیمایی
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
ای شهید آستان شاه نور
ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون
پرکشیدهای به بارگاه نور
خون تو
لالهایست رسته از میان سنگهای صحن
این سرشت توست، سرنوشت توست
این بهشت توست
خون تو
گرچه سرخ بود
از نگاه خصم کوردل ولی
آنقَدَر نداشت رنگ
تا برای تو
خیل بیوطن تظاهرات بیمحل به پا کنند
در محلۀ فرنگ
رنگ خون دلبخواهِ لشکر سراب
رنگ دیگریست
رنگ سرخ مایلِ به تجزیه
رنگ سرخ مایلِ به ننگ
ای شهیدهای بیگناه
از سکوت این جماعت وطن به مزد
نه به نامتان شعارهای آتشین درست میشود
نه از این همه خبرگزاری دروغ
لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور
پست میشود
خونتان اگر خبر نشد
بر تن تناور وطن تبر نشد
بیثمر نشد
جسم غرق خونتان
روح ما، شکوه ماست
ردّ خونتان
شاهراه ما، پناه ماست
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
زخم دگری بر تن ایران بنشست
دل های تمام اهل ایمان بشکست
فتنه گری و ظلم عیان شد امروز
شیرازه ی شیرازِ من از هم بگسست
#محمد_امین_ماهینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
#غزل
تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت
رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت
حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده
از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت
زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب
فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت
شیراز شد لبریز از عطر گل لاله
لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت
رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد
داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت
یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند
پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت
دست قضا محض تبرک خواستن آمد
از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت
بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز
با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت
لعنت به هر که بر حماقت ها فراخوان داد
لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانه ای برداشت!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#برای_آرتین
برای معصومیتش ..
کودک مجروحِ ترور حرم حضرت #شاه_چراغ_ع
دلت را داغها در بر کشیدند ..
به خون و خاک و خاکستر کشیدند
سه غم آمد سراغت هر سه یکبار!
پدر .. مادر .. برادر .. پر کشیدند ..
#سید_محمدجواد_شرافت
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شاهچراغ
#غزل_مثنوی
آیینه جز به آه مکدّر نمیکنم
لب را بهجز به خونِ جگر، تر نمیکنم..
صدبار خواندهام خبر داغ و تازه را
جانم به لب رسیده و باور نمیکنم
حافظ کجاست تا غزلی تازه رو کند
من بیمرور روضه، شبی سر نمیکنم
شیراز... قتلگاه... غروب حرم... اذان...
«گفتم کنایتی و مکرّر نمیکنم»
دور ضریح، خون... دم در، خون... مسیر، خون!
چشمم به خون نِشسته و سر بر نمیکنم
میگفت حافظانه، شهیدی به شاه شهر:
«من ترک خاکبوسی این در نمیکنم»
در حیرت، آه میکشم، آه از غمی چنین
شیراز را مباد دگر ماتمی چنین
در شهر راز، روضهای آوازه کرده است
این زخم، داغ فاطمه را تازه کرده است
شیراز، نه! صدای اذان در افق شکست
در هایوهوی فتنه، حرامی، قُرُق شکست
الله اکبر... از تو چه پنهان، محرّم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
آیینهها به خاک، پر و بال دیدهاند
شاهِ چراغ را ته گودال دیدهاند...
الله اکبر... ای دل غافل! اذان ماست
این هایوهوی فتنه، همه، امتحان ماست
آشوب خام بیجگران، خوان داغ شد
بیحرمتی به خیمۀ شاهِ چراغ شد..
نام علی به مأذنه آمد، شفق گرفت
خیرالعمل، شهادت خون داد و حق گرفت
دارد اذان به ساعت دیدار میرسد
دل، بد مکن که یار به اصرار میرسد
حیّ علی الفلاح! گلوله شتاب کرد
«با ما به جام بادۀ صافی خطاب» کرد
با داغ روی داغ، چه سازم که سر شود
«ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود»
عریان شود که فتنه و تکفیر یکدلند
«آری شود ولیک به خون جگر شود»
در غربتیم و آه پی آه میکشیم
«باشد کز آن میانه یکی کارگر شود»
شاهِ چراغ! جان مرا هم قبول کن...
«آری به یُمن لطف شما خاک زر شود»
من شک نمیکنم که فقط مُردنی چنین
«مقبول طبع مردم صاحبنظر شود»
ما اصلاً آمدیم بگوییم واجب است
«سرها بر آستانۀ او خاک در شود»
ای جان زخمخوردۀ ما! مرهم توایم
شیراز! شهر راز! شریک غم توایم
جانا! قسم به خون شهید و به داغ تو
سوگند میخوریم به شاهِ چراغ تو
مُردارِ فتنه مانده به هر کرکسی که هست
باید تقاص پس بدهد هر کسی که هست
#احمد_بابایی
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
منم مرغ هوای آسمانت
دلم پر می کشد در آستانت
به چشمم گنبد زرد تو پیداست
شود جانم فدای جسم و جانت
تو آن ماهی که دل را روشنایی
تو آن راهی که ما را ره نمایی
نمی گویم نوازش کن گدا را
تو آن شاهی که در فکر گدایی
حسین جان درد تو آقا به جانم
الهی من بدون تو نمانم
شهید تشنه کام کربلایی
برای غصه هایت نوحه خوانم
دلم پر زد به سوی تو دوباره
بسوزم از غم آن مشک پاره
دو دست ساقی عطشان ببوسی
به خون دل کنی او را نظاره
غریب کربلا مولا حسین جان
شهید نینوا مولا حسین جان
الهی مادرت زهرا نبیند
سرت از تن جدا مولا حسین جان
من و درد غمت، ای داد و بیداد
عزا و ماتمت، ای داد و بیداد
تنت عریان و انگشتت بریده
ز خشکی لبت، ای داد و بیداد
شنیدم خواهرت زینب چه دیده
به هنگامی که در مقتل رسیده
دو کف بر سر زنان، از هوش رفته
بسی بوسیده لب های بریده
یتیمان آمدند یک یک به پیشت
به رنگ خون حنایی دیده ریشت
چه دیدی از غم طفلان نالان
بمیرم من برای قلب نیشت
شنیدم دیده زینب آذری را
به خیمه دیده سوز مادری را
به آتش دیده پای دختری را
به روی نیزه ها دیده سری را
چه دیده در غروب اکبر تو
چه دیده در گلوی اصغر تو
چه بشنیده ز طعن دشمنانت
چه دیده در نگاه آخر تو
فدای گریه های کودکانت
به قربان زنان بی امانت
بسوزم از اسیری زنانت
بنالم بر تن از نی نشانت
ز زمزم بهتر آب کوثر توست
خدا را شکر زهرا مادر توست
امیرالمومنین بابا و احمد
رسول الله جد اطهر توست
دری بگشا تو بر ما بینوایان
نظر کن همچنان بر ما گدایان
دو چشم سبزی از خاک حریمت
نما روشن به نور پاک رحمان
#ابوالفضل_سبزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شاهچراغ
ما سینهزنان لب عطشان توایم
«ما زنده برآنیم که» گریان توایم
ما از خبرِ حمله... حرم... باز امشب...
یاد حرم و شام غریبان توایم
#سید_مجتبی_شجاع
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem