#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد
شکر خدا که فاطمه در راه بندگی
کار مرا حواله به خیرالعباد داد
با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی
دیدم جواب سائل خود را جواد داد
اینجا اگر تمام گداها نظر شدند
احساس می کنند که محتاج تر شدند
نزد کریم تحفهء بهتر می آورند
کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند
مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد
تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند
در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع
دیدیم یا رضا زحرم در می آورند
آنانکه آشنای همین خانواده اند
کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند
از سوی عرش آمده دردانهء رضا
مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا
صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است
مجنون منم که دیده به دریا کشیده است
توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است
مثل پدر درست به زهرا کشیده است
شب تا سحر دعای جوادالائمه است
ما را حساب کرده و بالا کشیده است
میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش
مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است
هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین
پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین
یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست
صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست
هر چند برده نوکر تو آبروی تو
من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست
از من مگیر گوشه ی باب الجواد را
حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست
امشب اگر کسی درِ این خانه را زده
دارد هوای کرببلا غیر این که نیست
پس باز هم بیا و جواب مرا بده
پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده
جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری
جان می کنی ولی نبریده است حنجری
جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند
دور و بر تو نیست ولی آه مادری
جسم تو می برند کنیزان به پشت بام
اما نمی برند به سر نیزه ها سری
جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد
انگشتر و ردا و عبایت به دیگری
راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی
داغ سه ساله و غم معجر نداشتی
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
گاهگاهی نگاه، ما را بَس
بوسهای گاهگاه، ما را بَس
گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس
ما گره در گره شدیم اما...
لطفِ زُلفی سیاه ما را بَس
رو به چشمش نمازِ خود خواندیم
و همین اشتباه ما را بَس
تا به کویش نرفتهایم افسوس
ولی این شوقِ راه، ما را بَس
در بساطم نبود غیر از آه
و همین نصفه آه، ما را بَس
مرقدی با دو گنبد زردش
خاکِ آن بارگاه، ما را بَس
یک ضریح و دو قبله و دو امام
یک حرم با دو شاه، ما را بَس
به ضریحش نشد اگر برسیم
کنجِ آن سرپناه، ما را بَس
ما حسینی شدیم شُکرِ خدا
کاظمینی شدیم شُکرِ خدا
زلفِ ما را به بادها دادند
لطف خود را به یادها دادند
تا گرههای کارِ من دیدند
به لبم یاجوادها دادند
تا که بردیم نام او دیدیم
رونقی بر کسادها دادند
تا ازاین خانه ما جدا نشویم
به لبم وَاِنیکادها دادند
نان خود را دوباره بخشیدند
ازسرِ ما زیادها دادند
نامراد آمدیم اما باز
قبل گفتن مُرادها دادند
مثل باران شدند رحمت را
بر تمام بلادها دادند
خط کشیدند روی بدها و...
باز هم امتدادها دادند
حرفهای نگفته آوردم
تا به دستم مدادها دادند
هی نوشتیم نامه ادرکنی
یاجواد الائمه ادرکنی
از جمالش کمال میریزد
از کمالش جلال میریزد
از لبش دانههای سرخ انار
از قدش اعتدال میریزد
به تماشاش ایستاده جهان
که بهم نظم سال میریزد
روی دوشِ رضا از آن گیسو
آبشاری زلال میریزد
نورِ او لَنتَرانیِ موسی است
کوه هم بی مجال میریزد
چقدر چامه و چکامه براش
از قلمهای لال میریزد
همه تقصیرِ تیغ آن ابروست
خونِ ما را حلال میریزد
آمد و از غبارِ جادهی او
معجزاتی محال میریزد
بعد از این از دلِ غریب رضا
غم قال و مقال میریزد
به علی رفته نور سرمدِ ما
آمده سومین محمدِ ما
ای مبارکترین سلام رضا
آفتاب علی الدوام رضا
سبزی مسجد النبیِ علی
کعبهی مسجدالحرامِ رضا
نهمین رکعت رسول خدا
اولین اشهدُ، السلامِ رضا
امتداد همیشهی زهرا
شرفالشمس مستدام رضا
سجدهی شکر فاطمه این است
برکتهای خاص و عامِ رضا
آمدی و به عشق تو خواندند
بچهها را همه غلام رضا
دم بابالجواد هرکه رسید
میشود جبرئیلِ بام رضا
بازهم آمده است امام حسن
بازهم آمده امام رضا
پیش آغوش خیزران، زهرا
بوسه میداد بر تمام رضا
گوییا جمع یاس و یاسمن است
بین آغوش فاطمه حسن است
آخرین مرتضای راه حسین
سومین جلوه از پگاهِ حسین
تو علی هستی و عجب هم نیست
خیره باشد به تو نگاه حسین
صبر باید کند خدا برسی
تا که کامل کنی سپاه حسین
گفت در گوش تو پدر اذان و خدا
گفت حی علی الفلاحِ حسین
با تو شیرین شدهاست عمرِ رباب
با تو زیبا شده است ماه حسین
مادرت در خیال خود میگفت
بشَوی کاش تکیهگاه حسین
تا که رفتی به کربلا گفتند
شیر آمد به رزمگاه حسین
آنقدر خشک شد لبت دیدند
رو زدنهای گاهگاهِ حسین
حرمله کاشکی زمان میداد
سیر بیند تو را نگاه حسین
به گمانم سهشعبه آتش بود
سوخت در بین سینه آهِ حسین
پیش تو روی زانویش میزد
مادری پشت خیمهگاه حسین
بین گودال نه، زِ شرم رُباب
پشت خیمه است قتلگاه حسین
بعد گودال پیش او رفتند
نیزهها بر زمین فرو رفتند
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
گوش کن ای دل حدیث نور را..
لالکن صوت دف و تنبور را
جور کن این وصله ی ناجور را
نوش جان کن خوشه انگور را
نوش جان! این خوشه تاکش منجلی ست
باغبانش کیست؟مولانا علیست
خیز و از کوثر وضویت را بساز
کسب تکلیفی کن از شاه حجاز
قبله گاهت را نجف کن در نماز..
بعد بر این سجده عالی بناز
سجده عشاق جور دیگر است
مقصد من از عبادت حیدر است
هجر را بر وصل منتج کن برو
سر به تیغ ابرویش کج کن برو
با همه غیر علی لج کن برو
در طوافش نیت حج کن برو..
سور و سات ما نجف را دیدن است
حج ما دور علی گردیدن است
چشم او چشم خطاپوش خدا
بوده از آغاز هم دوش خدا
به لب او بسته شد گوش خدا
باز شد بر رویش آغوش خدا
روی پایش بوسه اول خاک زد
کعبه از شوقش گریبان چاک زد..
وقت وضع حمل تا درمانده شد
مریم از بیت الهی رانده شد
مادر تو سوی کعبه خوانده شد
برخلایق اینچنین فهمانده شد..
کعبه ای که قبله گاه عالم است
ملک شخصی علی اعظم است
بسته شد با تو قرارم بعد از این
سکه شد پس کارو بارم بعد ازین
لب به ساغر میگذارم بعد ازین
سیزده را دوست دارم بعد ازین
این هم از لطف جناب حیدر است
سیزده از هر عدد زیباتر است
با خدا راز کهن دارد علی
مثل او لحن سخن دارد علی
ذات پاک ذوالمنن دارد علی
جانشینی چون حسن دارد علی
بوالحسن خوانم اگر اورا رواست
دست بوس او امام مجتبی ست
مرد اگر مولاست مردان جمله هیچ
اون نباشد دین و ایمان جمله هیچ
بی علی صد ختم قرآن جمله هیچ
بی علی صد سال عرفان جمله هیچ
با علی کوه گناهم شد ثواب
یک علی گفتم هزاران شد حساب
گرچه دورش تا قیامت دشمن است
راه مولا مثل نامش روشن است
سهمش از دنیا همین پیراهن است
بخدا این مرد بابای من است
گرچه اورا تاج سر میخوانمش
موقع گریه پدر میخوانمش
نان مارا داد و نان خود نخورد
بار مارا شب به شب بر شانه برد
جای زشتی خوبی مارا شمرد
آمد و مارا به زهرایش سپرد
بعد ازآن شد سرپناه ما همه
سایه ی چادر نماز فاطمه
هرکجا دیدی که حرف حیدر است
روضه ی زهرا کلام آخر است
حرف دیوار است صحبت از در است
بانوی خانه چرا بی سنگر است
آخر از این داغ میمیرد علی
کوثر و شلاق!میمیرد علی..
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#مربع_ترکیب
"اشک" از "دیده" سر درآورده
چشم من شعر تر درآورده
از مضامین پدر درآورده
یا کریمی که پر درآورده
می پرد تا حریم پاک نجف
خُمّ ما و شراب تاک نجف
چشم افتاد تا به قامت تو
سجده کردیم ما به هیبت تو
به خلایق برای طاعت تو
تا که ابلاغ شد ولایت تو
همه روز ازل بلی گفتند
صد و ده مرتبه علی گفتند
آفریده است زلف تو شب را
ماه رویَت هزار کوکب را
چشم مستت خُمِ لبالب را
می گزیدند حوریان لب را_
_از رُخت تا خدا نقاب گرفت
کهکشان رنگ آفتاب گرفت
عکس تو در میان قاب افتاد
با طلوعِ تو آفتاب افتاد
تا که از چشم تو شراب افتاد
دهن جنِّ و انس آب افتاد
ای خداوند باده...، خلق شدی
چِقَدَر فوقالعاده خلق شدی
تا خدا خیره شد به چشمانش
گفت: هفت آسمان به قربانش
دست حیدر سُپرد سُکّانش
خِلقَت آغاز شد به فرمانش
پس عوالم در اختیار علی ست
خَلقِ باقیِ "خلق" کار علی ست
ما همه سائل تو خلق شدیم
ما برای دل تو خلق شدیم
ضربدر حاصل تو خلق شدیم
از اضافه گلِ تو خلق شدیم
قطره ایم و شکوه دریایی
بانی خلقت گداهایی
نذر شمع تو پر تراشیدیم
سوختیم و جگر تراشیدیم
این چُنین ما اگر تراشیدیم
بَهر طوف تو "سر" تراشیدیم
کعبه را در طوافِ خوددیدی
تا عبایی سیاه پوشیدی
نَفَسَت روح داده ایمان را
نور بخشیده نصِّ قرآن را
کعبه تا دید فَخرِ انسان را
پای تو چاک زد گریبان را
ای مُقرب ترین نشانه ی حق
سینه چاکِ شماست خانه ی حق
تا در آفاق بحث هست تو شد
جبرئیلی نخورده مست تو شد
بال او منبر اَلَستِ تو شد
دست پرودگار دست تو شد
شب معراج مصطفی می دید
دست هایی که سیب می بخشید
تو درخشانشهابِ نیمه شبی
آینه دار جلوه های رَبی
به خداوند، تک یل عربی
زرهِ لَیْلَةُ المَبیت نبی_
_مرگ در پیش پات می لرزَد
اجل از هیبت تو می ترسد
یالِ دُلدُل در اختیار علیست
جنگ ها عرصه ی شکار علیست
معرکه ها در انحصار علیست
سِیفُ الاِسلام ذوالفقار علیست
سِیل خشمش شکست سدها را
بر زمین کوفت عَبدَوَدها را
دست تو بذر عشق می کارد
از نگاه تو فضل می بارد
تن این منکرین که می خارد...
چه کسی خطبه، بی الف دارد!
شرزه شیرِ کلام رامِ علی
آیه های خدا...، کلام علی
دام بگذار، ما کبوترتان
یک به یک می شویم پرپرتان
درک آدم کجا و محضرتان
"ردِّ شَمس" است کار قنبرتان
این کرامات کسر شأن شماست
بس که حدِّ مقامتان بالاست
خنده ی سبز تو صنوبرساز
بامِ پلک ترت کبوترساز
نمک سفره ی تو قنبرساز
خاک نعلِین تو ابوذر ساز
بوسه زد عرش بر قدم هایت
روی دوش نبیست جاپایت
کاش پائیز را بهار کند
دل ما را به غم دچار کند
تا از این دردها فرار کند
صید آزُرده را شکار کند
ماهی برکه رستگار شود
تا به قُلّاب تو سوار شود
ابرِ شبگریه ام که می بارم
بَرده ی پاپتیِ بازارم
میثمی از تبار تمّارم
سالیانیست تشنه ی دارَم
عطش وصلِ عشق را کم کن
نخلِ دار مرا فراهم کن
ای که از دیگران سری مولا
با خداوند می پری مولا
تو که اینقَدر دلبری مولا
بار بُنجل نمی خری مولا؟!
کاش من هم مقیم تان بودم
کُنج حُجره گلیم تان بودم
ذرّه ای با گدا تَساهُل کن
چند سالی مرا تَحَمل کن
خرج من را خودت تَقَبُّل کن
در رکوع ات به من تَفضُّل کن
من به جز نوکری نمی خواهم
از تو انگشتری نمی خواهم
سر که دادیم سر سپرده شدیم
سرِ بازار کشتهمُرده شدیم
زیر پای نگار بُرده شدیم
پا که خوردیم و سالخورده شدیم
پیر عشقت شهید می گردد
نوکری رو سفید می گردد
دور آخر به ما جواب بده
دست ما هم کمی شراب بده
دلِ ما را نکن کباب...، بده
مُهر ما را، ابوتراب، بده
دائماً مَست، مِی به کف باشد
مُهر اگر تربتش نجف باشد
کاش ما را به حق شاه نجف
بنویسند در پناه نجف
شاهراهِ خداست راهِ نجف
کعبه ی ماست بارِگاه نجف
زائرانی که محوِ ایوانند
سمت حیدر نماز می خوانند
ذکر تسبیحِ اولیا حیدر
ساحل امن انبیا حیدر
به خدا می رسیم با حیدر
یک علی راه مانده تا حیدر
امتحان جز ولیشناسی نیست
غیر "زهرا" علی شناسی نیست
علّت خلق ماسوا زهرا
بانی خنده ی خدا زهرا
"بَضْعَةٌ مِنِّ" مصطفی زهرا
روح ایمان مرتضی زهرا
گوهر عاشقی تبلور کرد
حیدر از فاطمه تشکر کرد
جسد عشق جان گرفت امروز
لال بود و زبان گرفت امروز
زانوانش توان گرفت امروز
خانه تا بوی نان گرفت امروز
یا علی!خانه ی تو شکل گرفت
تاج شاهانه ی تو شکل گرفت
یاس تا روی آینه "ها" کرد
عشق تصویر تازه پیدا کرد
حیدر از فاطمه تقاضا کرد
تا کمی بندگی تماشا کرد
غرق در ذات اقدس رب بود
او ز نور خدا لباب بود
سنگ تا فرصت محک برداشت
روحِ آئینه ای ترک برداشت
زخم ناسور دل نمک برداشت
غاصبی لقمه ی فدک برداشت
کوچه ی تنگ تنگ تر شده بود
و دلی سنگ سنگ تر شده بود
دست سنگین که از سری رد شد
درد سیلیِ سخت بی حد شد
آهِ پروردگار مُمتَد شد
پسرش دید صحنه را...، بد شد
گوئیا پنج تن زمین خوردند
پیش چشم حسن زمین خوردند...
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
May 11
May 11
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی
از ازل چرخانده دل ها را خدا ، سوی علی
او مع الحق گفت و از آن روز ما را میکُشند
دار ما خرما فروشان حلقه ی موی علی
مانده ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمان ها ، مسلمان کرد با بوی علی
گر می اندیشی نماز و روزه ات را می خرند
ای برادر ! این تو و این هم ترازوی علی
بیشتر از برق دَم های دو سوی ذوالفقار
دوستان را کشته خَم های دو ابروی علی
هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری
یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی
آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی
ما و خاک کوی قنبر ، قنبر و روی علی
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
ای آنکه به شوقت جگر خلق کباب است
گر نیمنظر لطف کنی، عین ثواب است
در سجده بفرما که به پایت بدهم جان
خَم کن سر این شیشه که هنگام شراب است
ای دل، نظر شیر خدا حدِّوسط نیست
یا موج مزن، یا که بجوش، این چه سراب است
ذکر تو سوار است به سنگ یمن اینجا
یعنی علی از شوق علی پابهرکاب است
اسباب تکامل همه نفی است در اینجا
انگور که چسبد به ضریحِ تو شراب است
تأثیر اگر کرد فغان، لطف تو باقی است
یک تار سر زلف تو تکوین رباب است
آن نامه که سربسته فرستند به کویت
گر پاره کند خادم تو عین جواب است
اندازهی پلکی ز تو دنبال ندارم
ای من به فدای قدمت، این چه شتاب است
تیغی که تو بستی چو به گلزار ببندند
یک غنچه دمیدن، همه جا عالم آب است
شمشیر همان شمّهی شیر است به میدان
جز تو به میان تیغ اگر بست خطا بست
معنی جگر صحبت باشیر ندارد
جز اینکه بگوید به ره دوست تُراب است
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالو بلا» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن»
تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم
شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی
تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبَ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو مهر و وفا دیدم
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#مسمط_مخمس
بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف
سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف
تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف
"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
می دمد خورشید از چاک گریبان نجف"
مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای
بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای
پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای
"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفرهای
عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"
تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست
صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست
از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست
"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست
میشود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"
تضی نیت نکردم هیچ وقت
جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت
در نجف احساس غم... غربت... نکردم هیچ وقت
"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچوقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"
می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه
منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه
کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه
"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"
در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا
دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا
زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را
"به قنوت ما نمیآید عقیق هیچ جا
ملک سلیمان نجف"
در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم
سالیانی هست سربار بتول و حیدریم
شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم
"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"
هستی الله در هست حسین است و علی
خلقت عالم همه پست حسین است و علی
هر دل آزاده ای مست حسین است و علی
"رزق آب و نان ما دست حسین است و علی
سالها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"
از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد
وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد
بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد
"نیمه ی ماه رجب از راه دارد میرسد
کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
«ب» برادر با نبی، بیرقفرازِ دین حق
بحر احسان، باب لطف بیحد و بیمر علیست
«ت» تبارک تاج و طاها تخت و نصراللَه سپاه
تیغآور، خسرو مستغنی از لشکر علیست
«ث» ثری مقدم، ثریا متکا، ثابت قدم
ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علیست
«جیم» جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال
جل شَأنُه جز نبی از جمله بالاتر علیست
«ح» حدوثش با قِدم مقرون، حدیثش حرف حق
حاکم حکم الهی حَیَّهدَر حیدر علیست
«خ» خداوند ظفر، خیبر گشا، مرحب شکار
خسرو ملک ولایت، خلق را رهبر علیست
«دال» داماد نبی، دست خدا، دارای دین
داعی ایجاد موجودات از داور علیست
«ذال» ذاتش ذوالجلال و ذالمنن؛ وز ذوالفقار،
ذلت افزا بر عدوی مُلحِدِ اَبتر علیست
«ر» رفیعالقدر و والا رتبه، روح افزا سخن
رهنمای خلق عالم، ساقی کوثر علیست
«ز» زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین
زیببخش مسجد و زینتده منبر علیست
«سین» سعید و سَیّد و سرور، سلونی انتساب
سِرّ لا رَطبٍ وَ لا یَابِس، سَر و سرور علیست
«شین» شفیع المذنبین، شیر خدا، شاه نجف
شمع ایوان هدایت، شافع محشر علیست
«صاد» صدّیق و صبور و صالح و صاحب کرم
صبح صادق از درون شب پدیدآور علیست
«ضاد» ضرغامِ شجاعتپیشۀ روشنضمیر
ضاربی کز ضربتش مضروب لا یَخبَر علیست
«طا» طبیب طبعدان، مطلوب ارباب طلب
طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علیست
«ظا» ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خدای خالق اکبر علیست
«عین» عینالله و أعلی جاه و علام الغیوب
عالِمِ عِلمِ عَلَی الاَشیا ز خشک و تر علیست
«غین» غرّان شیر یزدان، غیرت الله المبین
غالب اندر غزوهها بر خصمِ بدگوهر علیست
«ف» فصیح و فاضل و فخر عرب، میر عجم
فارس میدان مردی، فاتح خیبر علیست
«قاف» قلب عالم امکان، قسیم خُلد و نار
قاضی روز قیامت، خواجۀ قنبر علیست
«کاف» کنز علم ماکان و علوم مایکون
کاشف سِرّ و عَلَن، از اکبر و اصغر علیست
«لام» لطفش شامل احوال کُلّ مَاخَلَق
لازم التعظیم، شاهِ معدلتگستر علیست
«میم» ممدوح صحف، موصوف تورات و زبور
مصحف و انجیل را مصداق و المصدر علیست
«نون» نظام نه فلک از نام نیکش؛ وز جمال،
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علیست
«واو» واجب منزلت، ممکن نما، والا گهر
واقفِ از ماوقع وز ما وقع یکسر علیست
«ها» هُوَ الهَادِی المُضِّلِّین فِی الصِّراطِ المُستَقیم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علیست
«یا» یَدُ الله فَوقَ اَیدِیهم یکی از مدح او
یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علیست
گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری «صغیر»
یاور خلق جهانی گر تو را یاور علیست
#صغیر_اصفهانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترجیع_بند
خدا میخواست چشمِ او فقط عینالیقین باشد
خدا میخواست دستِ او فقط حَبلالمَتین باشد
خدا میخواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد
خدا میخواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد
خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد
که میخواهد علی تنها امیرالمومنین باشد
خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت
خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت
"صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت
رُطبهای نجف وقتی دهانها را به آب انداخت
ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت
صُراحی میکشم وقتی شرابش اینچنین باشد
دلم مست است تا ساقی امیرالمومنین باشد
علی منظور از مِیها از این هوهو و هِیهِی ها
علی میجوشد از هر لب لبِ ما یا لبِ نِی ها
علی موسیقیِ باران که میبارد پیاپی ها
فدای شاه راهش که به مژگان میکنم طی ها
سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها
علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد
فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد
خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد
بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد
چه غم دارد کسی که خُردهای نانِ نجف دارد
که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد
چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد
خدا را میتوان بینی اگر آئینه این باشد
خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد
به حیرت کعبه میبیند شکوهی آسمانی را
ظهورِ نقطهی بسمالله سَبْعالْمَثانِى را
نبی میبوسدش از لب همین جامِ دهانی را
به میدان میرود بیند زمین خانه تکانی را
به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را
همیشه مرکبش دُلدُل برای فتح زین باشد
رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد
نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد
نه تنها وقتِ مِیدانداریَش کوه از کمر ریزد
که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد
نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد
که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد
نمیاُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد
نمیاُفتیم از پا تا امیرالمومنین باشد
اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم
"فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم"
که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم
به نامش بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد
ولیِ رهبرم وقتی امیرالمومنین باشد
*آیه ۲۳ سوره مبارکه حشر
#حسن_لطفی
اجرا توسط #حاج_محمود_کریمی ۹۷.۰۱.۱۰
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem