#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
منبرت کرسی فقه همه عالم شد
فاصله تا به خدا با سخنانت کم شد
خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد
هر که پامنبری ات شد به خدا ادم شد
هر که علامه ی دهر است غلامت بوده
پیرو مکتب علمی هشامت بوده
زلف صد پنجره را رو به خدا واکردی
با غلامان خودت کار مسیحا کردی
درس تاریخ شد و حل معما کردی
شیعه را ناب ترین مکتب دنیا کردی
پرچم شیعه بلند است به احکام شما
علم عالم شده تسلیم به اسلام شما
یک ورق درس تو توحید مفضل می شد
عشق در مسأله ی جابرتان حل می شد
ذره پای تو به خورشید مبدل می شد
بی حدیث تو کلام همه مهمل می شد
با تو قران خدا کاغذ خاموش نشد
راه سر منزل مقصود فراموش نشد
تازه شد حرف خداوند به قال الصادق ع
علما شرح نوشتند به قال الصادق ع
حنفی ها همه گفتند به قال الصادق ع
راست گویی شده پیوند به قال الصادق ع
تا ابد مرجع توضیح مسائل هایی
قبله ی جامع علمی همه دل هایی
نور در مسجد چشمان تو معنا گردید
نار بر یار تو بردأ و سلاما گردید
هر که از چشم تو افتاد یهودا گردید
خانه ات مدسه ی حضرت زهرا س گردید
به موازات علی راه نشان می دادی
راه را با ولی الله نشان می دادی
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
نگاه کن جَلواتِ کتاب ناطق را
به کوه طور ببین سجدهی شقایق را
امام پنجم شیعه پدر شد و حالا
گرفته در بغل خویش امام صادق را
ز گوشهی لبش، از خندهاش عسل ریزد
به جای نقل، خدا بر سرش زُهَل ریزد
مدینه بود و شبی مثل ماه، نورانی
شبی که گشت زمان غرقِ نور افشانی
شبی که حضرت باقر لبش شکوفا شد
نداشت مثل همان شب مدینه دورانی
خبر رسید ملائک به شور آمدهاند
ز عرش روی زمین سمت نور آمدهاند
مدینه شاهد مولود بینظیر شده
عروس حضرت زهرا به او اسیر شد
به کف گرفته علوم تمام عالم را
مرید جاذبههایش ابابصیر شده
کرامت و حسناتش شبیه حیدر شد
بلاغتِ نفسش هم، زُراره پرور شد
تولدش خبر از نورگستری دارد
شرافت قدمش ذره پروری دارد
ملائکه همه در عرش یک صدا گفتند
عروس حضرت زهرا چه گوهری دارد
چه گوهری، که ربودهاست قلب عاشق را
به صولتش زده حق مُهر و مومِ حاذق را
کرشمههای نگاهش بهشت میسازد
برای دلشدهها، سرنوشت میسازد
خودش حرم که ندارد، ولی دل ما را
شبیه صحن و سرا خشت خشت میسازد
شمیم عطر تنش بوی یاس را دارد
تمام زندگیش بوی ربنا دارد
به یمن مقدم صادق، خزان تمام شد و
رسیده موسم شادی و، غم حرام شد و
رسیدهاند همه بهر تهنیت از عرش
مسیر خانهاش امروز ازدحام شد و
همینکه بوسه ز پایش فرشته میچیند
ترانه روی لب جبرئیل میشیند
رسید و جامعه را شیعه کرد و انسان کرد
مطیعِ امر خدا را شبیه ِ سلمان کرد
لطافت از نفحاتش چکید و، عالم را
به خلصت نبوی یک شبِ مسلمان کرد
رسید و داد خدا دست او شفاعت را
نوشتهاند به خاک رهش هدایت را
نوشتهاند به وصفش شفاعتش حتمی است
گدا که داشته باشد کرامتش حتمی است
به ما که شیعهی اثنیعشر شدیم، حتماً
به حشر و محشر کبری عنایتش حتمی است
مسیر خانهاش از آسمان گذر دارد
بدیهیاست که از عرش هم خبر دارد
#رضا_باقریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#ترکیب_بند
باز این دست دعا، اعطای داور خواسته
با تضرع رخصتِ ذکر پیمبر خواسته
اولین مداحِ احمد چون خدای احمد است
این دلِ مولا پرستم، اذن حیدر خواسته
تا شود جذب غلام خویش، الطاف رسول
بهر وصفش یاریِ زهرای اطهر خواسته
چون دَم روح القدس شد همدم جان و دلم
از نهادم نام احمد تا فلک برخواسته
طینت پاکم که باشد از اضافات گِلش
از سُویدای وجودم مدح دلبر خواسته
آتش ذوقم چنان شد مشتعل در سینه ام
آری انگاری که من مداحش از دیرینه ام
کیست احمد که حبیب حیِّ سرمد میشود
با علی یک روح در دو جسم، احمد میشود
کیست احمد که دلش ظرفیت وحی خداست
بس امین است او امین وحی سرمد میشود
بعد ذکر عالیِ اَلله ربُ العالمین
ذکر جبریل امینش یا محمد میشود
کیست احمد قابِ اَو اَدناست قُرب منزلش
با خداوند جلی نزدیک، این حد میشود
کیست احمد، با علی نورٌ علی نورِ کمال
فارق از هر غیر، آن روح مجرد میشود
اینچنین بر درگه سبحان نیایش میکنم
من خداوندِ محمد را ستایش میکنم
شد بهار آفرینش حکمفرما در ربیع
برترین عبد خدا آمد بدنیا در ربیع
این خبر پیچید در کاخ سرانِ ظلم و جور
ریخت برهم پایه های تاق کسرا در ربیع
خشک شد دریاچۀ ساوه ز بس بَد یُمن بود
وز سماوه ناگهان جوشید دریا در ربیع
نوری از مُلک حجاز آمد عیان، تا شرق رفت
شد خموش آتشکده در فارس، اما در ربیع
دستِ ابلیس از همه هفت آسمان کوتاه شد
سرنگون شد در همه بتخانه، بتها در ربیع
کاهنان و ساحران، محروم از ترفندها
این اباالزهراست دلبند همه دلبندها
آمد آن یکتا که مینازد به او یکتای او
آمد آن مولا که میبالد به او مولای او
آمد آن دلبر که کوثر میشود بر او عطا
آن اباالزهرا که حق بخشد به او زهرای او
سیزده معصوم از نور وجودش جلوه گر
چارده معصوم یکجا میدهد معنای او
مجتبی و مرتضی و مصطفی یک معنی اند
نور اهلُ البیت، پابرجاست برمبنای او
آمده بابا بزرگ حضرت ارباب ما
آنکه صدرُالمصطفی چندی شود مأوای او
زینت دوش نبی، پروردۀ آغوش او
روی خاک کربلا روزی شود مدهوش او
روزی از غربت، دلِ سوزان هر دو بشکند
سنگ یا چوب جفا، دندان هر دو بشکند
این مدینه، آن به کوفه، دعوت از مردم شوند
آه از بیعت شکن، پیمان هر دو بشکند
صورتِ ناموسشان، سیلی ز اعدا میخورد
پس غرورِ عترت و قرآن هر دو بشكند
گاه در محراب خونین، گاه در میدان جنگ
از قفا فرق سرِ یاران هر دو بشکند
گاه با تیغ جفا و گاه با تیر ستم
سینۀ پاک علمداران هر دو بشکند
این همان ذکر حسینٌ مِنّیِ پیغمبر است
یاری اسلام با آن پاره پاره حنجر است
بعد او کار امام صادق است احیای دین
گر چه با خط شهادت میشود ابقای دین
مکتب شیعه پدیدار از امام صادق است
با جهادش بیمه شد امروز تا فردای دین
حوزۀ علمیه مرهون هدایتهای اوست
خیل شاگردان او دادند جان در پای دین
پرچم کرب و بلا برپا ز قال الصادق است
او مهیا کرد ما را بهر عاشورای دین
انقلاب ما هم از الطاف او پیروز شد
تا شود بیداری اسلامی دنیای دین
ای مسلمان! هر که خواهد روزگار انتقام
پای قال الصادقش باید دهد جان، والسلام
#محمد_ژولیده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
هوای شهر نسیم پیمبری دارد
چقدر عطر گلاب معطری دارد
چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند
که این پسر قدم عشق پروری دارد
امیدوار به فردای بهتری شده ایم
زمانه در سر خود فکر بهتری دارد
نشسته اند به راهش همه پیمبرها
نوشته اند که او قصد دلبری دارد
خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که
پدر همیشه به فرزند آخری دارد
خدا سند زده قلب مرا به نام رسول
به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول
بزرگواری و عالیجناب یعنی تو
و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو
نگین خلقت عالم که حضرت زهراست
بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو
خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد
وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو
خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی
دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو
همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا
تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو
تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی
پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی
اویس وار نشستم به شوق آمدنت
میان سینه قَرَن را نموده ام وطنت
برای دست گرفتن ز امتت کافیست
نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت
بیا برای همه دلبرانه حرف بزن
که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت
تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی
به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت
شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است
گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت
میان عرش عجب رفت و آمدی داری
چقدر عطر گلاب محمدی داری
نگاه مهر تو انسان نمود انسان را
چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را
اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه
میان چشم تو دیدیم نور قرآن را
چقدر رحمت محض است ربناهایت
میان دست تو دیدیم راه باران را
نگیر از همه ی عاشقان خود دل را
بخواه از همه ی عاشقان خود جان را
میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم
طلوع نور تو این نعمت فراوان را
جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت
نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت
به عرش میروی از جبرئیل بالاتر
به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر
کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد
و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر
هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد
هر آنکه رنگ محمد (ص) گرفت دریاتر
زمان آن شده دست از ترنج بردارند
برای آنکه ندیدند از تو زیباتر
بیا برای همه جان تازه ای بفرست
نشان بده که تویی از همه مسیحا تر
تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات
نثار مقدم خیرت چهارده صلوات
#احمد_ایرانی_نسب
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
پیشوای شیعیان مولا امامِ صادق است
میوه ی جانِ پیمبر نورِ پاکِ خالق است
آفتابِ رحمت و قرآنِ حَی و ناطق است
ششمین نورِ هدایت از تبارِ عاشق است
هفدهِ ماهِ ربیعُ الاول آمد ماهِ عشق
تا برای شیعیان روشن نماید راهِ عشق
صادقِ آلِ عبا از گلشنِ پیغمبر است
او رئیسِ مذهبِ ما شیعیانِ حیدر است
تارِ موی او زمین و آسمان را لنگر است
چشمهایش چشمه چشمه معرفت از کوثر است
عالمِ هستی همه در حلقه ی تسلیمِ او
خضر و داوود و سلیمان آمده تعظیمِ او
بَه چه زیبنده قدم بود و چه فرخنده سحر
شد فروزان از وجودش شمس و ناهید و قمر
می دهد روح الامین از عرشِ اعلا این خبر
میوه ی باغِ علی و فاطمه آمد ثمر
شب شبِ عشق و شبِ وجد و شبِ شور و شعَف
آمده تندیسِ رحمت صاحبِ مَجد و شرف
صادق آن گنجینه ی نور و علومش بی شمار
او سفیرِ راستینِ حضرتِ پروردگار
با شکوهِ مذهبش بخشیده بر ما اعتبار
مکتبِ او پایدار و شیعه ی او رستگار
مژده مژده که امام نور و رحمت آمده
از دمِ جان پرورِ او خیر و برکت آمده
بال گسترده ملائک گشته فرش راهِ او
خیره مانده چشم خورشید از جمال ماهِ او
یوسف و عیسی و موسی هر قدم همراهِ او
روضه ی رضوانِ جدش شد نیایشگاهِ او
آمده در محضرش ارض و سما سر بر سلام
نیمه ی ماه است و لیکن آمده ماهِ تمام
سینه اش دانشگهِ فِقه و اصول معرفت
شیعه دارد از وجود مکتبِ او منزلت
مقدمش بر عاشقان فرخندگی و میمنت
عقل ها سرگشته اند از این مقام و منقبت
عطرِ جانبخشِ نگاهش طعمِ قرآن می دهد
هر دمش بر روح و جانِ عاشقان جان می دهد
ای چراغِ دانِشَت رخشنده تر از آفتاب
وارثِ علمِ نبیین معنیِ امّ الکتاب
ای زلالِ پاکیِ اندیشه ات اسلامِ ناب
دادخواهِ شیعیان در عرصه ی روزِ حساب
با طلوعِ تو چه زیبا عِطر اَفشان شد زمین
روزِ میلادِ تو با میلادِ جدت شد قرین!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#مربع_ترکیب
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفتهام از یک عصاره بنویسم
عصارهای که رسید و زمین به آب رسید
عصارهای که چکید و شراب ناب رسید
در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود
تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود
بقای نسل بهتدریج رو به پستی بود
بنای بتکدهها حُکم چیرهدستی بود
تمام نور رسید و جهان چراغان شد
رسید و یکشبه یک طایفه مسلمان شد
بهگوش باش خداوندگار گمراهی
رسیدهاست سحر در پسِ شبِ واهی
وزیده است نسیم خوش سحرگاهی
به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی
خبر رسیده که موسی به نیل آمده است
خبر رسیده دوباره خلیل آمده است
خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید
به خلق جاذبۀ روی عشق مینازید
خجالت از نَفَس سرد ماه میبارید
به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید
خدا به چهرۀ او دین راستین میگفت
به آفرینش خود، باز آفرین میگفت
به سردی نَفَس آدمی حرارت داد
زمین خشکِ هوسباز را طراوت داد
به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد
به مادّیّت این خاک، معنویّت داد
برای کسب شرابش زمین سبو میشد
جهان به یُمن قدمهاش، زیر و رو میشد
دو قطره اشک محمد، دو سال باران است
رسول میشود از بس به فکر انسان است
شکست خوردۀ این روزگار، شیطان است
و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان است:
دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد
چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد
#حمید_رمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#مثلث_ترکیب
می بنوش از پیالهی توحید
سجدهای کن حوالهی توحید
میرسد از سلالهی توحید
آنکه در عرش احمدش خوانند
در زمین هم محمدش خوانند
آمنه ماهتاب آورده
گوهری نابِناب آورده
طفل نه، آفتاب آورده
هدیهای از خداست این کودک
خاتمالانبیاست این کودک
معنی لفظ آبرو آمد
صاحب تاج تُنفِقوا آمد
طاق کسری بلرز او آمد
تیری از او به چشم شیطان رفت
ابرهه زیر سنگ باران رفت
او امین خدا و مخلوق است
از وجودش وجود مرزوق است
تشنه کام زلالش عیّوق است
غضب او حمیم میسازد
یکنگاهش کلیم میسازد
کعبه حرمت گرفت با احمد
دین اصالت گرفت با احمد
وحی قوت گرفت با احمد
پیکر شرع را نبی جان است
کلماتش تمام قرآن است
مجلسآراست همچو گل اخلاق
بین خلق و خداست پل اخلاق
مصطفای مکارمالاخلاق
علّت بعثتش همین بودهاست
صادقالوعده و امین بودهاست
مکتب مصطفی، ابوذرساز
حُبّ زهراش، حوضکوثرساز
بیتعارف، نبیست حیدرساز
بی محمد اگر وجود نبود
بی علی هم نبی نبود نبود
احمد و حیدرند یک ریشه
ذوب وحدانیت خداپیشه
جرعه نوشاند از یک اندیشه
عبد حقّند و مست فاطمهاند
هردو ممنون دست فاطمهاند
دست زهرا کمال پروده
چشمهساری زلال پرورده
یازده بیمثال پرورده
کار زهراست عزتی گر هست
دین و قرآن و عترتی گر هست
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#قصیده
مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق
دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق
فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب
مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق
شب درخشش خورشید آسمان علوم است
که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق
ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم
مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق
تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش
کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق
روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم
حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق
پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت
که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق
بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است
علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق
ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم
خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق
قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی
فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق
کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد
که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق
فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق
ز قطره قطره ی آب وضوی حضرت صادق
بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک
بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق
چراغ راهنمای بشر به عالم توحید
همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق
کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل
یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق
اگر به علم درخشد ، چو آفتاب، گرفته
ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق
حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او
که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق
بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق
نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق
نماز پایه ی دین است و بود لحظه ی آخر
نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق
بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت
که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق
شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم
خدای را همه بر آبروی حضرت صادق
قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش
دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق
نبین به قبر خرابش ببین که چشمۀ خورشید
بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق
خدا کند که صبا بر مشام ما برساند
شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق
خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید»
سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق
#استاد_سیدرضا_مؤید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مربع_ترکیب
ای رتبه ات فراتراز ادراک ازعقول
آیینه ی بصیرت چشمت جهان شمول
حلم توبی نهایت و علم تو لایزول
یاکاشف الحقایق ویا جامع الاصول
کوچکترم ازآنکه بخواهم بخوانمت
یا برترین سروده ی عالم بدانمت
علم اصول و علم قرائت ازآن توست
تفسیر و فقه پله ای ازنردبان توست
علم نجوم در رصد کهکشان توست
راز علوم کل جهان برزبان توست
شیخ الائمه هستی و دریای بی کران
ای باقرالعلوم ترین صادق جهان
مردان سرزمین تو عاشق نبوده اند
در باب عشق با تو موافق نبوده اند
چون آشنا به کُنه حقایق نبوده اند
در پیشگاه درس تو صادق نبوده اند
تو درعلوم عقلی و نقلی سرآمدی
تا روز حشر صادق آل محمدی
حکام جور خلوتتان را به هم زدند
گردونه ی زمین و زمان را به هم زدند
سرچشمه های اشک روان را به هم زدند
باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند
ای جای پای غربت تو در دل بقیع
هرکس که گشت دور تو گردید مستطیع
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
به صبح مطلع صدق آفتاب عیسی دم
که بود خاک رهش کحل دیده عالم
امام کعبه نشین جعفر فرشته نشان
خلیل خضر خلف صادق خلیفه خدم
فلک به حلقه تدریس او حدیث حدوث
سماع کرده زلفظ محدثان قدم
همای سدره گرد حریم حضرت او
مقیم در طیران چون کبوتران حرم
هدایت ازلی در تقربش مضمر
عنایت ابدی در تتبعش مدغم
کتابه ای که بر این طاق چنبری کردند
به نام اشرفش از زر جعفری کردند
#خواجوی_کرمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#مسمط
عطرِ گل روی تو را گل ، آرزو داشت
یوسف هر آنچه داشت ، رویت ،مو به مو داشت
بر هر پیمبر حسرت دارای ات ماند
یعقوب همچون دخترت را آرزو داشت
تطهیر می شد هر چه با تو دست می داد
در سجده ات انگار سجاده وضو داشت
تا می شدی در بین مردم آفتابی
خورشید ، خورشیدی دگر در روبرو داشت
با دوستش الحق چه خواهد کرد ، محشر
با دشمنش وقتی که برخوردی نکو داشت
صلی علی احمد بر آل پاک احمد
آمد محمد ، تهنیت ، آمد محمد
صد شکر ما چون بوذر و مقداد وسلمان
آورده ایم از مهربانیِ تو ایمان
ازجذبهٔ چشمت مگر محروم بوده؟
آنکس که با شق القمر گشته مسلمان
با آنکه خاکستر به رویت ریخت آقا
آورده ایی در خانهٔ او روی خندان
از صبر تو در دین حق مات است یعقوب
ای رحمة لِلعالمین ای حضرت جان
فرعونیان بی کعبه گردیدند دیگر
بر بت کشیدی با عصایت خط بطلان
دشمن تو را در جنگ وقتی با علی دید
از زندگی کردن دگر می شد پشیمان
وقتی طلایه دارِ نسلت گشت زهرا
نومید شد دیگر ز دست خلق ، شیطان
#حامد_آقایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#ترکیب_بند
اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه
چشم زمان زمان توقف به آمنه
تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است
حق می دهد مجال تصرف به آمنه
از سادگی صفا شده مهمان خانه اش
اصلا نیامده ست تکلف به آمنه
من فکر میکنم که خداوند در ازل
بخت بلند کرده تعارف به آمنه
عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست
پیداست از توسل یوسف به آمنه
از برکت محمدش او هم به عرش رفت
حق داده است اذن تشرف به آمنه
شوق صله مجال تلفظ به من نداد
شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنه
این دل که با امید در ابواء دخیل بست
از طیف شاعران مدینه نرفته است
شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی
معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی
او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت
الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی
بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است
کاری نکرده است ندانسته مصطفی
تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد
با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی
مرد جهاد بود که طائف به چشم دید
با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی
نفرین نکرد امت خود را رسول مهر
سرشار از محبت پیوسته مصطفی
شور و شکوه و روح اذان است و می دهد
پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی
بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است
باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی
هست علی ست بسته به هستی فاطمه
هستی فاطمه همه از هست مصطفی
بالا گرفت بین تمامی دست ها
دست امام فاطمه را دست مصطفی
وقتی دهد برات مدینه خدا کند
باشم میان جمله ی فهرست مصطفی
هستیم بر ارادت خود پایبند تر
هدیه به محضرش صلواتی بلندتر
در زمره ی بشر نه همانا پدیده است
او را خدا برای خودش برگزیده است
خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی
چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است
او را نخست قبل ظهور ستاره ها
با دست خویش حضرت حق افریده است
پایان شام زنده به گوری دختران
در ظل افتاب هدایت دمیده است
دل های ما به هم شده نزدیک شام عید
با دست او نسیم محبت وزیده است
دستش میان سفره ی ما نان گذاشته
همواره بانی نعمات عدیده است
از اسمان به سمت زمین میکند شتاب
باران برای بوسه به پایش رسیده است
بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند
ذکر علی به داد قصیده رسیده است
با این که هست جشن رسول خدا ولی
خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی
بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست
مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست
انگشتری دهد به گدا در رکوع خود
بر عجز مستمند مقید فقط علی ست
میراث مرتضاست کرامات مجتبی
عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست
میل سفر نمیکنم الا سوی نجف
مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست
بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم
نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست
دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی
اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست
هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند
نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست
ان کس که میبرد عتباتم فقط رضاست
ان که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست
در بند حیدرم نه که در بند قافیه
ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست
اول سری به خاک نهاده ادب کنم
دوم از او برات مدینه طلب کنم
#علیرضا_خاکساری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem