eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به عظمت سردار این‌ هم از ققنوس دیگر ، بین آتش دود شد زنده شد یکبار دیگر ، نیست شد تا بود شد باز ابراهیمی از آتش درآمد رو سفید رو سیاهی ، بار دیگر قسمت نمرود شد ابر شد ، با آسمان پیوست ، باران شد چکید شوق دریا داشت در دل ، چشمه بود و رود شد چون نسیم آمد شهادت از سر صحرا گذشت آسمان شهرمان وقتی غبار آلود شد گشت و یاران خودش را با سلامی زنده کرد سهم من از آن سلام مهربان ، بدرود شد خواب ماندم من که اکسیر شهادت عرضه شد تا خریدارش شدم دیدم که ناموجود شد من نفهمیدم خریداران او را ، هر چه بود فکر می کردم ضرر کردند اما سود شد * زاهد است از او به جز سجاده ی خونین مخواه شاهدم ، شهد شهادت خورد تا مشهود شد @shia_poem
اعمال شب ۲۳ ماه مبارک رمضان این حقیر رو از دعای خیر خودتون فراموش نکنید🙏
همین که دید شکسته زِ بی کسی پرِ من کشید دست نوازش به گونه ی ترِ من خدا گناه مرا هرچه هم که بود ندید گذاشت بین ملائک چه منّتی سرِ من به قدر وسعت هر شب به حقِ لیله ی قدر گذاشت رحمت خود را خودش برابرِ من نمی شود که نبخشیده رد کند ز صراط که ایستاده علی روی پل جلوترِ من هنوز منتظرم ذوب عشق او بشوم هنوز آتش دوزخ نگشته باورِ من مقدّرات مرا گریه بر حسین نوشت گرفت دست مرا توبه ی مکررِ من به عزت و شرف روضه ها حسین حسین شود جواب سئوال نکیر و منکرِ من حساب میکشد اما خیال من جمع است چه دیدنی بشود با حسین، محشرِ من نگاه من به غروب است و گریه در عرفه اگر که حاجت مرا نداده بهترِ من به کاظمین بود سوی چشمم این شب‎ها چه جانگداز شود روضه‎های آخرِ من فدای آنکه صدا زد به قعر زندانش که حال من شده اکنون شبیه مادرِ من همیشه لحظه افطار«سِندیِ» ملعون نثار کرده فقط ناسزا به محضرِ من به روی گردن من رد چند زنجیر است خدا کند نرسد این خبر به دخترِ من @shia_poem
در پهنۀ آسمان چه دیده‌ست شهید؟ لبخند زده‌ست و پر کشیده‌ست شهید گفتیم که مرگ نقطۀ پایان است دیدیم به پایان نرسیده‌ست شهید ✍🏻
مترس از خشم طوفان و عَلم کن بادبان‌ها را دل ما کشتی نوح است سِیْر بی‌کران‌ها را مترسانیدمان از های و هوی پوچ این امواج که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جان‌ها را رجز لالایی ما بوده تا بوده چه باک از مرگ که در گهواره می‌دیدیم خواب آسمان‌ها را زمین می‌خواست ما دل‌بستگان نام و نان باشیم پریدیم و رها کردیم اما آشیان‌ها را نخواهد ماند جان ما در این نُه‌توی تاریکی شهابی تازه روشن کرده چشم کهکشان‌ها را
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصیحت پدرم مانده است در گوشم که روز فقر، شبش نان روضه نفروشم غم گرسنگی ات قوت غالب من شد همیشه در وسط روضه اشک مینوشم قسم به کتری جوشیده در حسینیه که با کسی که نخواهد تو را نمیجوشم گرفت نور خدا زندگی تاریکم به لطف شعله ی در چلچراغ بر دوشم حسین گفت پدر جای لای لایی شب شراب ریخت به جانم هنوز مدهوشم به چار گوشه‌ی قبرم قسم که بعد از مرگ برای تنگی قبرم گدای شش گوشم کفن که دستِ‌ مرا بست؛ دست تو باز است وَ دست باز تو یعنی بیا در آغوشم چرا به یاد لب تشنه ات نمیمیرم مرا ببخش عزیزم که آب مینوشم مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت مصیبت پسر تو نشد فراموشم میان روضه ی بزم یزید فریادم به یاد شام غریبان اگر که خاموشم عزیز فاطمه خیلی برای من سخت است تو پاره پیرهنی، من لباس می پوشم @shia_poem
آتش فکنده دشمن جانی به جان قدس خواند سرود سرد جدایی زبان قدس آنجاست قبله‌گاه نخستین مسلمین حق است حافظ شرف جاودان قدس ای آفتاب نصر بتاب از افق که باز روشن شود ز پرتو تو آسمان قدس جای تأسف است که در سایهٔ نفاق دست یهود خیمه زده در مکان قدس بیگانه شد ز لانه چو مرغان آشنا ویرانه شد به دست زغن آشیان قدس آواره مردمان فلسطین چو گله‌اند قاصد خبر ببر برِ موسی، شبان قدس محرومی است قسمت یاران آن دیار مظلومی است سرسخن داستان قدس سازشگری نمود عرفات نفاق‌جو ای وای بر دو تیر‌گی سازمان قدس تنها به زیر سایهٔ قرآن رها شوند از بند ،خلقِ متحد و جان‌فشان قدس انوار حق هنوز درخشد ز کوه طور باقی بود به سینهٔ سینا نشان قدس بشتاب ای مؤذن خوش‌صوت انقلاب برخوان به بام مسجدالاقصی اذان قدس هر روز لاله روید از آن گلشن عزا بادا مصون ز شر خزان گلستان قدس حقا که راه قدس مقدس ز کربلاست بر کربلا روند کنون راهیان قدس انصار حق به امر خمینی مصمم‌اند تازند سوی معرکهٔ امتحان قدس افتاده پیش قافله چاووش کربلا از جبهه بسته بار سفر کاروان قدس @shia_poem
اثبات شده که مرد این میدانیم تا مرگ به پای عهد خود می مانیم ما پشت سر مهدی زهرا  یک روز در قدس نماز جمعه را می خوانیم @shia_poem
گرچه آرامیم، گاهی هم هیاهو لازم است ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است باد، قایق را نکوباند! نِمی راند به پیش تا سلامت بگذریم از موج، پارو لازم است شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر در بیابان نور می خواهیم، سوسو لازم است از حِبال انداختن ما را نترسان مدّعی! ما عصا داریم اگر فرعون جادو لازم است خِیل قالو ربُّنَا اللهیم در آغوش نیل تا عبور از رود یک ثمَّ استقامو لازم است بت فراوان است و ابراهیم از آن سوی شهر با تبر می آید، از این سو تکاپو لازم است می رسد از راه امّا اینکه سیصد بت شکن در رکابش گام بردارند با او، لازم است پای پیمان ایستادن زخم خوردن نیز هست گیرم از ما بشکند هربار پهلو، لازم است شهر ، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ تا غبار از قدس برداریم، جارو لازم است کعبه این سو قدس آنسو راه معراج است و ما بال بگشا رفتن از این سو به آنسو لازم است در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست طرح آماده است تنها یک قلم مو لازم است @shia_poem1
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل جهان وارونه شد؛ این‌بار با سنگ آمده هابیل نِگین،‌ دست شیاطین و سلیمان اشک می‌ریزد و با فرعون می‌خندند فرزندان اسرائیل لب خاخام‌ها تورات را وارونه می‌خامد! کلیسا با دعا، رد می‌شود از غیرت انجیل درون آتش نمرودها این‌بار می‌سوزد گلوی «الخلیل» از ذبح فرزندان اسماعیل بیا ای تک‌سوار سبز! ای پایان این پاییز! بیا ای صبح پیدا در شب چشم انتظار ایل و «سبحان الذی اسری» بخوان تا «مسجد الاقصی» بخوان! ای خواندنت شیرین‌تر از تنزیل جبرائیل بیا ای منتقم! با ذوالفقار بی‌قرارت تا نماند روی نقشه لکه‌ای بین فرات و نیل فلسطین جوجه‌های کوچکش حالا ابابیل‌اند و خواب آخر پاییز می‌بیند سپاه فیل @shia_poem1
مباد کم شود از باغ‌ ملکِ ما اوحی شکوه شاخه‌ی زیتون و خوشه‌ی خرما صبور باش فلسطین! که «جاء نصرالله» میان مشت تو، در سینه‌ی تو، اَوْ اَدْنی! قسم به سوره‌ی والفجر صبح نزدیک است شکاف می‌خورد این شب ز غیرت موسی چه سنگ‌های صبوری به سینه‌ات داری که در کشاکش پرواز می‌شود گویا به بوی پیرهن بازگشته از غارت دوباره‌ دیده‌ی یعقوب می‌شود بینا به یاد خون شهیدان، قرارمان باشد نماز صبح ظفر، گرد مسجدالاقصی... @shia_poem1