#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را
گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را
شکوه غربتت،شراره زد به قلب کائنات
گریست دجله وفرات،گریست اهدنا الصراط
عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها
برای سر سلامتی به جد تو غزال ها
فرازهای جامعه کبیره سوگوار تو
فراز سجیة الکرم شده است بی قرار تو
گمان کنم که فاطمه کنارتو نشسته است
زبان گرفته مادری که پهلویش شکسته است
فدای روی زرد تو،وجود غرق درد تو
چقدر آه میکشد،کنار جسم سردتو
زمان رنج وغصه ی تو خاتمه گرفته است
چقدر روضه ی تو بوی فاطمه گرفته است
دوشنبه بود لحظه ی هجوم زهر برجگر
دوشنبه بود وکوچه ها،دوشنبه بود ومیخ در
دوشنبه قاتلت شده،دوشنبه بود خانه سوخت
مغیره که نداشت شرم،قلاف وتازیانه سوخت
مصیبتت دم مرا به سمت آه میبرد
به پشت مرکبی تورا پیاده راه میبرد
تورا چگونه دست بسته باطناب میبرند؟؟
توکوثری تورا به مجلس شراب میبرند؟؟
چقدر زخم خورده ای،شبیه جُبّه ی حسین
کشانده ای مرا دوباره زیر قبه ی حسین
هزار شکر پیکرت به زیر آفتاب نیست
میان مقتلت سخن زکودک رباب نیست
هنوز جای شکر مانده سنگ بر جبین نخورد
هزار شکر یمسک السماء بر زمین نخورد
کنار پیکر توگریه بود و هلهله نبود
میان مقتل تو نام شمر و حرمله نبود
به صحن سینه ی تو چکمه ی سنان نمیرسد
به پای بوسی لب تو خیزران نمیرسد...
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
باران شدم از شوق پریدن به هوایت
شد کفتر بیگنبدِ تو، باز رهایت
ای صاحب آن "جامعه" ی پر شده از عشق!
خالی است چرا این همه در جامعه جایت؟
گفتی:"فَتَحَ اللهُ بِکُم" پنجره وا شد
گفتی: "و بِکُم یَختِم" و دل کرد هوایت
کی میرسد آن "اَشرَقَتِ الارض" بنورت؟
کی مست شود جامعه از جام دعایت؟
هر نیمه شب از ذکر تو روشن شده عالم
مَستَند ملائک همه از عطر عبایت
در بزم شراب آه! بگو مستِ خدایی
شاید متوکل کند اینگونه رهایت
رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد
تا کاخ و ستون هاش بیفتند به پایت
وقتی که امامی و علی هم شده نامت
پیداست که در سامره شاهست، گدایت
یاد نجف افتادم و اشکم شده جاری
کو گنبد و گلدسته و ایوان طلایت؟
"اَنتم شُفَعائی" خبری بود که ما را
بُرد از دل شب تا سحری پشت صدایت
آه از تو چه پنهان، چه بگویم...فقط اکنون
دست من و دامان تو و لطف خدایت...
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سرّی است در این رابطه نمیدانم
سوار کشتی شان میکنند سگ راهم
کنار نوح که هستم چه غم ز طوفانم
فقط به دامن آل علی دخیل شدم
اگر چه تر شده با هرگناه دامانم
عزا گرفته ام امشب! نه عید اول سال..
که قبل ملیّتم شیعه ام! مسلمانم!
همه به خانه هم میروند مهمانی
منم که گوشه ای از سامرات مهمانم
سلام حضرت هادی! سلام اربابم!
بگیر دست مرا خسته ام پریشانم
به زیر دست شما تربیت شدم یک عمر
همیشه نان تو بوده به زیر دندانم
بیا که پوزه بمالم به پات آقا جان
مرا تو شیر حسابم بکن نه انسانم
دلم گرفته برایت غریب جان دادی
برای مادرتان باز روضه میخوانم
عزا عزا جگر فاطمه شرر دارد
علی شدن چقدر رنج و دردسر دارد
مصیبت است که از دوستان جدا باشی
اسیر هر شبه ی نانجیب ها باشی
دلت برای مدینه همیشه پر بزند
ولی همیشه گرفتار سامرا باشی
دعای اهل و عیالت به پادگان این است
که از جسارت سربازها رها باشی
عزیزکرده ی زهرا!نبینم آقا جان
بروی خاک بیوفتی و بی عصا باشی
تو خورده به زمین گونه ات چرا خاکیست؟!
برای آنکه عزادار کربلا باشی..
دلتشکسته ولی بازهم سرت نشکست
قرار نیست که با سنگ آشنا باشی
قرار نیست تنت را به نیزه ها ببرند
قرار نیست که بر روی بوریا باشی
میان ناله ی تو کف نمیزند احدی
خدا نخواست که بین سرو صدا باشی
تمام اهل حرم خانه اند پشت حجاب
بفکر غارت پوشیه ها چرا باشی؟!
چه روضه ها که نهان مانده است با زینب
بزن به سینه ی خود دم بگیر یا زینب..
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
دارد امید که دردش به مُداوا نکشد
با چنین درد غمش کاش به فردا نکشد
زهر خورد و جگرش سوخت لبش را سوزاند
چه کند از دل اگر نالهی زهرا نکشد
بار اول که در این خانه نبوده اما...
کاش میشد به کنارِ پسرش پا نکشد
سینه وقتی که بسوزد نَفَست میگیرد
نیست امید که کارش به تَقَلا نکشد
پسرش چاک گریبان زده بر بالینش
چه کند دست اگر بر سرِ بابا نکشد
ظرفِ آبی به لبش دید فقط گفت حسین
نَفَسی نیست اگر وای حسینا نکشد
کربلا آب رسید و به زمین اما ریخت
خواست نامرد که یک آه هم آقا نکشد
دست خواهر به سرش ، داشت دعایی شاید
لحظهی آخرِ او کار به دعوا نکشد
ضربهها اینهمه بر صورت آقا نزنید
هیچ کس نیست که یک تیغ در اینجا نکشد
شعله اُفتاده به دامانِ یتیمی اما
میدَود تا که کسی گیسوی او را نشکد
بیشتر میشود آتش اگر اینقدر دَوَد
عمه ایکاش که این شعله به بالا نکشد
میبَرد هرچه دلش خواست حرامی باشد
کاش فریاد سرِ دختر نوپا نکشد
خوب شد بود عمو بر سر نیزه تا که
حالِ این خواهرِ تنها به تماشا نکشد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
ابن الرضای دوم ما أیها النقی
با حبّ تو عبادت ما عین بندگیست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی
دارم "ولی"شناسی خود را ز نور تو
مولای من ولیِ خدا أیها النقی
با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن
پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر میکشیم سوی شما أیها النقی
بخشندهتر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکینترم ز هر چه گدا أیها النقی
من هر چه خواستم تو عنایت نمودهای
یک حاجتم نگشته روا أیها النقی
گردد جوانیام همه ترویج مکتبت
جانم شود فدای تو یا أیها النقی
باید برای غربت تو بیامان گریست
با نالههای حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
آن ناخن شکسته و آن کاروانسرا
توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود
بارانی است از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک ملک بیاراده بود
وقتی که آسمان ز غمت سینهچاک شد
دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود
زهر ستم چه با جگر پارهپاره کرد
دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود
آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان
از آن سهساله که پدر از دست داده بود
جانش رسید بر لبش از ضربههای چوب
وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود
آرام قلب خسته اش از دست رفته بود
چشم به خون نشستهاش از دست رفته بود
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#استوری
گمراه شد هر آنکه زِ این طایفه جداست
هادی شـدی کـه پیـروِ حیدر شویم مـا
#جواد_علیپور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
گمراهشد هر آنکه ز این طایفه جداست
هـادی شـدی کـه پیـروِ حیـدر شویم مـا
#جواد_علیپور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
شُکر کبوترِ هوایِ توایم
نفس نفس زیرِ لوای توایم
مدافعانِ حرمِ زینبیم
فدائیانِ سامرایِ توایم
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
از بس که دل میبُرد از اطرافیانش
یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید
این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد
وقتی که مهمان را به کویش دربهدر دید
در چشم ابراهیمیاش اما غمی نیست
باید که این ویرانه را از آن نظر دید
در کوچهها، پای برهنه، سَیّدِ شهر...
اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟
قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید
تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید
در شهر غربتخیزتان بهتر که تنهاست!
از همجواری با شما خیری مگر دید؟
مردی گریبانچاک افتاده به خاکش
میشد پدر را مو به مو در این پسر دید!
بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»
انگار آنجا مادری را پشت در دید...
#انسیه_سادات_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق
هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
هزار شُکر که بُردیم نامِ هادی را
هزار شُکر که داریم امامِ هادی را
هزار شُکر که دارد در این شبِ نوروز
لباسِ مشکیِ ما احترامِ هادی را
سلامِ ما برسانید ای کبوترها
که بشنویم علیک السلامِ هادی را
چقدر جلوه به جبریل میرسد وقتی
خطاب می کند: آقا ، غلامِ هادی را
بیا رویم که جز سامرا پناهی نیست
نیاز نیست به فطرس بیا که راهی نیست
بر آستان تو مژگانِ ما که عادت کرد
به خاک بوسی ما آسمان حسادت کرد
کسی که روضه برایت گرفت بالا رفت
کسی که رفت به این روضهها عبادت کرد
همینکه زائرت از جامعه زیارت خواند
سبوی خویش پُر از چشمهی سعادت کرد
برای عمه سادات در قفس رفتی
و شیر عرض اردت به این سیادت کرد*
پسر فراقِ پدر را چگونه چاره کند
روا بود که گریبان امام پاره کند*
تو را زِ خانهی خود با عذاب آوردند
تو را به گوشه ای اما خراب آوردند
به روی خاک نشستی و شام را دیدی
که عمه های تو را با طناب آوردند
یتیمهای گرسنه به بند زنجیر و
رسید وقتِ طعام و کباب آوردند
من از امام زمان شرم دارم از این خط
که پیشِ چشمِ شما هم شراب آوردند
شراب بود ولی بر سرت سنان نزدند
به زخمهای لبت چوبِ خیزران نزدند
*اشاره به روایت داخل قفس شیرها رفتن امامهادی(علیهالسلام)
*اشاره به گریبان چاک زدن امامحسنعسکری(علیهالسلام)در فراق پدر
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
ای مهبط وحی، ای نفست معدن رحمت
بگذار که از چشمهی حکمت بنویسم
وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند
این قافیه را نیز هدایت بنویسم
#محسن_عرب_خالقی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند
گریه ها باز وقار بصرش را بردند
مرد تبعید نباید که بلرزد بدنش
به گمانم که ستون سفرش را بردند
کم کسی نیست، امام است ولیکن تنها
مشرکین، خیل صحابیِ درش را بردند
سامره خاک فقط داشت که ریزد به سرش
عده ای آبروی بوم و برش را بردند
جای یاری، کفنش کرد همین شهر غریب
مثل آن وقت که جدّ و پدرش را بردند
به شفاعت نظری داشت ولیکن با شرط
صوفیان جمله ی شرط و اگرش را بردند
برگ ریزان طرب بود که بر گوش خزان
خبر جرأت نقاش ترش را بردند
حیف از آن فکر بلندی که لحد جایش شد
مرد طرّاح زیارات، سرش را بردند
زینبی داشت اگر، امر به معجر می کرد
چون مقامات خُذینی جگرش را بردند
نفس آخر او نیمه برون آمده بود
که به صدّیقه، ملائک خبرش را بردند
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی
این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟
خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند
آبروی سامرا از چشم زارش ریخته
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#مناجات
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیدهست به اوج خفقان
از خداوند نباید اثری باشد اگر
از دهان «متوکل» برسد صوت اذان
بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت
مجرم است آنکه برد نام علی را به زبان
راویان سلسله در سلسله در بند شدند
شیعیانی متواری شده همپای زمان
بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظۀ تلخ
که مزار پسر شاه نجف شد ویران
دلم از درد شکستهست خدا میداند
آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان
باز بیوقفه به دریا زدهام باداباد
نیستم، نیستم از عاقبتش دلنگران
جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس
«ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان
عقل دیگر سر عقل آمد و بیواهمه گفت:
قلب بیدغدغۀ عشق ندارد ضربان
دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا!
پاکتر از نفس صبح سلام ای باران!
خود به خود پرده ز چشمان تو میرفت کنار
که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان
به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین
به سحرهای سجود تو گواه است زمان
شرح و تفسیر نگاه تو کتابیست جدا
جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان
از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
همگی دست به شمشیر، چه میفرمایید؟
آسمان منتظر توست کران تا به کران
تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم
سخن شعر نبودهست به جز «سَبقِ لِسان»
متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی
هیچکس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟
سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد
سامری مانده و انگشت تحیر به دهان
غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد
به دعایی دل ما را به مرادش برسان
#عباس_همتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#استوری
شرح و تفسیر نگاه تو کتابیست جدا
جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان
از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
#عباس_همتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد
برای شیعه اش قطعا ولایت می شود معنا
علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار
امامت در امامت در امامت می شود معنا
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
جای دارد تاک روید معنی از خاک درش
اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#قصیده
آیه ها جز دعا نیاوردند
غیر یا ربّنا نیاوردند
سجده ها بی ولای اهل البیت
رو به سوی خدا نیاوردند
بین هر سطری از روایت ها
جز حدیث کسا نیاوردند
خرج ما گردن کریمان است
خم به ابروی ما نیاوردند
ابرها تاکنون روی دستِ
سحر سامرا نیاوردند
خادمان، بی اجازهء هادی
پشت این در، گدا نیاوردند
اربعین، قبل سامرا رفتن
گریه های مرا نیاوردند
یار ما را به پادگان بُردند
به سرش کم بلا نیاوردند
تا دم کاخِ قاتلش او را
بی غم و ناسزا نیاوردند
بین زندان پس از اذیت او
آب و نان و غذا نیاوردند
گرچه با زهر کشته شد آخر
تشت، چون مجتبا نیاوردند
بین این روضه ها فراتر از
روضهء کربلا نیاوردند
بدنش را شبیه جسم حسین
بارها زیر پا نیاوردند
بین گودال، پیش مادر او
خنجری در قفا نیاوردند
نوک چکمه به پهلویش نزدند
پیرمردان عصا نیاوردند
از تنش جای هدیه و سوغات
پیرهن یا عبا نیاوردند
زود تشییع شد، نه بعد سه روز
بهر او بوریا نیاوردند
بین خورجین شبانه کنج تنور
ماهِ سرنیزه را نیاوردند
خواهری را زدند در کوفه
پای زخمش دوا نیاوردند
نان و خرما به بچه ها دادند
زینبش را بجا نیاوردند
رفت تنها میان بزم شراب
سر زینب چه ها نیاوردند!
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
دهمین نور کبریا هادی
روشنای مسیرها هادی
مقصد بال های خسته ی ما
حرم امن سامرا هادی
ما کجا و اسیر گمراهی
تا دلیل است و رهنما هادی
ما کویریم و هر کلام شما
شوق دریا دهد به ما هادی
کعبه دنبال طوف سامره ات
قبله مایل به توست یا هادی
عشق را دیده ایم دور ضریح
مست شش گوشه ی شما هادی
السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا هادی
غم دنیا زمان دیدارت
می رود از سر گدا هادی
ما گدایان کوی سامره ایم
زائر مست بوی سامره ایم
زنده ام همچنان ز رحمت تو
مدح خوان شکوه عترت تو
من همان التماسِ هر روزِ
مهربانی بی نهایت تو
دستهای گدایی ام لبریز
از خیال خوش سخاوت تو
دست بخشنده تو قسمت ما
آرزو های ماست قسمت تو
دهمین آفتاب بی تکرار
منم و حسرت زیارت تو
راه من ای صراط زهرایی
مستقیم است از عنایت تو
نور از ریشه های باورمان
می ترواد به لطف همت تو
وعده وعده پر است سفره ی ما
صبح و ظهر و شب از کرامت تو
راه ها ختم می شود به خدا
فقط از کوچه ی هدایت تو
راه تاریک و من خطر نکنم
من که بی هادی ام سفر نکنم
می چکد نور حق ز دامانت
پدر و مادرم به قربانت
ابتدای تو نور علی نور و
نیست حرفی ز روز پایانت
گوش جان می دهد شبیه همه
شیر در پرده هم به فرمانت
به بلندای آسمان پر زد
هر که شد خاک بوس ایوانت
چشمه چشمه غدیر می جوشد
از کلام همیشه جوشانت
میزبان همیشه ی دلها
سائلت میشود غزل خوانت
دشمن و دوست را نوازش کرد
عطر مست نسیم احسانت
خوب شد زخم شَکِّ قلبم با
"جامعه" آیه های ایمانت
کرمتان شبیه باران است
عادَتُکم همیشه احسان است
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#مسمط_مخمس
اینهمه دور وُ بَرَت داری گدا من هم یکی
میدهی نانِ هزاران بینوا من هم یکی
دستِ خیلی را گرفتی بیصدا من هم یکی
اینهمه زائر میآید سامرا من هم یکی
زائران را میفرستی کربلا من هم یکی
هادیِ اُمّت نگاهِ تو هدایت میکند
آسمانی میشود هر کس صدایت میکند
هر مُنادی آرزویِ یک ندایت میکند
جان گرفته هر که جانش را فدایت میکند
در میانِ سینهچاکانِ شما من هم یکی
میچکد از هر سرِ انگشتِ آقایم کرم
جبرئیل از خادمانِ افتخاریِ حرم
من به خود میبالم آقاجان که اینجا نوکرم
بَرنداری سایهسارِ پرچمت را از سرم
راه دادی خوب و بد را رَهنما من هم یکی
شیر را آرامشِ چشمانتان آرام کرد
نوکرِ بدنام را این خادمی خوشنام کرد
روضهخوانِ سامرایت یادِ آن ایّام کرد ....
ذوالفقاری ذوالفقارش نذریِ اسلام کرد
از فداییهایِ بیچون و چرا من هم یکی
روضههایِ تو گریزِ کوچه و کربوبلا
تار شد چشمِ تَرَت میسوخت لبهایِ شما
گوشهیِ خانه اگر چه میزدی تو دست و پا
خنجرِ کُندی نَبُرّیده سرت را از قَفا
هر کسی زد ... پیر هم میزد عصا ... من هم یکی
چنگهایِ گرگها پیراهنی را کَند و بُرد
بر رویِ نیزه به پیشانیِ آقا سنگ خورد
دختری کُنجِ خرابه زخمهایش را شِمرد
اُستخوانهایِ تنِ او را لگدها کرده تُرد
منتظرهایت به صف آقا بیا من هم یکی
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
از همه شغل های دنیا من..
عاشقم! عاشق تو الزاما!
پس مدارا بکن کمی با من
غافل از من مباش، زیرا من..
غافل از یاد تو نخواهم رفت
گر بگویی برو! نخواهم رفت
من کیام خانه زاد این خانه!
یا به قول بقیه دیوانه
آشنای توام نه بیگانه!
شمع تو! این حقیر پروانه!
از گدایان سامرای توام
ای امام دهم فدای توام
لقبت چیست؟ هادی الامم است
عادتت چیست؟ بخشش و کرم است
هر کجا صحبت از تو شد حرم است
سگ کوی تو نیز محترم است
آیت الله و شیخ و علامه
عاجز از درک تو چنان عامه!
من بی معرفت گرفتارم
نیست غیر از گناه در بارم
به خودم سامرا بدهکارم
باورم کن که دوستت دارم
جایز است از غمت هوار کنم
سامرا لازمم چه کار کنم ؟!
تو که آقای آسمان بودی...
باب حاجات دشمنان بودی...
مالک کامل جنان بودی...
پس چرا بین پادگان بودی؟!
تو که بر ما چراغ امیدی
چند سال است بین تبعیدی
سنگ برشیشه گلاب زدند
به دلت داغ بیحساب زدند
ناسزا بر ابوتراب زدند
پیش چشمان تو شراب زدند
سامرا هم پر از حرامی بود
روضه ها روضه های شامی بود
بر شما چون شهادت آیین بود
لحظه احتضار شیرین بود
سرت از سوز زهر سنگین بود
وسط حجره روضه ات این بود...
من شهیدم ولی نه با خنجر!
السلام و علیک یا بی سر !
زخم خوردم سنان نخوردم من
نیزه از این و آن نخوردم من
زخمی از ساربان نخوردم من
زخم داغ جوان نخوردم من
لشکری مست در مقابل نیست
موی من ببین چنگ قاتل نیست
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
شعر شیعه
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام
ابن الجواد حضرت ابن الرضا سلام
ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی
ای آسمان علم خدا ایهاالنقی
خورشید از تشعشع نورت منوّر است
ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است
در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است
باغ کرامت تو همیشه بهاری است
گنجینه های علم الهی است در دلت
حظِّ حضور می برم امشب ز محفلت
نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم
راهی به آسمان امامت نداشتیم
با نور تو درست شده اعتقادمان
دادی طریق عرضهء حاجات یادمان
فهمانده ای به ما ادب و احترام را
طرز چگونه حرف زدن با امام را
فهمانده ای که شآن رفیع امام چیست
ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست
لطفت اگر نبود مقرب نمی شدیم
در محضر ائمه مودّب نمی شدیم
توحید حق به نام شما آب خورده است
خضر از وجود جام شما آب خورده است
رکن خداشناسی و درهای رحمتید
فرزندهای نور و پسرهای رحمتید
جز اهل بیت بحر کرم، اصل خیر کیست؟
در این جهان بگو که چهار فصل خیر کیست؟
هر کس که باطنا" به خدا وصل می شود
با رحمت نگاه شما وصل می شود
کفر است اگر به غیر شما رو زند کسی
عشق است اگر کنار تو زانو زند کسی
ای سرو سربلند سحرهای سامرا
باز است بر گدای تو درهای سامرا
ما سائلیم و جای دگر سر نمی زنیم
جز خانه شما در دیگر نمی زنیم
ما آب و نان به دست شما صرف کرده ایم
شاهان شما، تمامی ما نیز بَرده ایم
امشب میان عشق شما سیر می کنم
از چشم پاکتان طلب خیر می کنم
ما را از آن دو چشم شریفت نگاه کن
یا هادی الائمه مرا سر به راه کن
آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آماده رسیدن ماه رجب نشد
باقیِّ عمر را نگرانم چه می شود
آماده نیستم رمضانم چه می شود
آقا به قلب غمزده فیضی افاضه کن
فکری برای برکت این سال تازه کن
آغاز سال من نظری کن به حال من
بی ارزشم ولی نشوی بی خیال من
خیر مرا ندیده کسی، خیره سر شدم
در آخر خَطَم به تو محتاج تر شدم
امشب ولی به عشق هوایت رسیده ام
امشب به قصد گریه برایت رسیده ام
آقا شنیده ام که غمت بی شمار بود
دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود
آقا چه ها که از متوکل کشیده ای
پای پیاده در دل صحرا دویده ای
خسته شدی عرق به جبینت نشسته بود
پایت برهنه، ناخن آن هم شکسته بود
گاهی تو را به بزم حرامی کشانده اند
گاهی تو را میان خرابه نشانده اند
جا داده اند بین فقیران چرا تورا؟
بردند بین حلقه شیران چرا تو را؟
شیران که در برابرتان سر گذاشتند
بی اذن تو سر از کف پا بر نداشتند
آنان که بر امام ارادت نداشتند
قاتل برای کشتن تو می گماشتند
هر چند زهر غم جگرت را کباب کرد
قلب مقدس پسرت را کباب کرد
سر را به روی پای حسن می گذاشتی
بهر خودت حنوط و کفن می گذاشتی
می سوخت پیکر تو ولی خانه ات نسوخت
در بین شعله دامن دُردانه ات نسوخت
در کربلای جدّ شما غم چکار کرد
طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد
آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود
می سوخت بین آتش و در التهاب بود
امشب دلم شکسته و فریاد می زنم
با محتشم نشسته و فریاد می زنم
ای کشته فتاده به هامون حسین من
ای صد دست و پا زده در خون حسین من
ای شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
افتاده ای به زیر سنان بین قتلگاه
جایت کم است پیکر خود را تکان نده
مادر رسیده، تشنه لب اینگونه جان نده
#مجتبی_شکریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
غریبِ شهر کجا ظلمِ بیحساب کجا
بزرگزاده کجا خانهای خراب کجا
مدینه غرق بلا سامرا اسیر جفا
ببین که بیکسیات از کجاست تا بهکجا
تو زهر خوردی و راحت شدی از آنهمه زجر
شرارِ زهر کجا آنهمه عذاب کجا
تو را به سامره آورد دست و پا بزنی
کجاست دردِ تو و دادِ بی جواب کجا؟
اسیر سامره توهین تعارفت کردند
کسی نگفت حیا کن از آن جناب..کجا_
_رواست جان بدهم بعد این روضه
امام شیعه کجا مجلس شراب کجا
تنت کفن شد و شد روضه که تن تو کجا
تنی رها شده در زیر آفتاب کجا
گریز گریه شده ازدحام تشییعت
لبان تشنه کجا یک دو جرعه آب کجا
سرِ حسن به سلامت ،کنار تو میگفت:
که من کجا و یتیم پُر اضطراب کجا
تبِ سهساله و خار و خس و نفَس تنگی
گلوی دختر و بیتابیِ طناب کجا
به روی ناقه نشسته است مادری اما
صدای حرمله و گریهی رُباب کجا
به گریه گفت به زینب دوباره اصغر نیست
که نیزدار کجا رفته با شتاب کجا...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem