#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
پادشاهي كه غريب و آشنا را دوست داشت
روزها خدمت به خلق و شب دعا را دوست داشت
مست حب اش هر كه شد از مستحب ها دل بريد
پاك دامن مادري كه مرتضي را دوست داشت
با صدايش حرف ميزد در شب معراج حق
بس كه در عالم پيمبر اين صدا را دوست داشت
داد انگشتر به سائل در همان حين ركوع
سجده واجب شد به شاهي كه گدا را دوست داشت
حب او را شك نبايد كرد شرط بندگي ست
هر كسي كه عاشق او شد خدا را دوست داشت
هم برادر هم وصي هم اولين هم آخرين
حضرت بدرالدجا شمس الضحي را دوست داشت
ابروانش باطن سعي صفا و مروه است
اصل حج از اين جهت سعي صفا را دوست داشت
صد هزاران چون اميني لازم است و عمر نوح
تا بگوئيم از خدائي كه خدا را دوست داشت
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
جمع ما جمع است در اطراف اين در دورهم
كس نديده تا به حال اينقدر نوكر دورهم
دانه پاشيده يقينأ صاحب اين خانه كه
جمع كرده اين قدر يكجا كبوتر دورهم
اكثر اوقات ما در روضه ها طي ميشود
جمع كرده عاشقان را شاه بي سر دورهم
هر كجا كه پرچمي نصب است با نام حسين
مي نشينند عاشقان با ديده ي تر دورهم
پس به عشق آن علي هاي حسين ابن علي
هي سما كرديم ما با ذكر حيدر دورهم
گاه گاهي ميشويم از هم جدا چون بچه ها
بچه ها را مي نشاند باز مادر دورهم
وعده ي ما كربلا،باب الحسين،پائين پا
تا بسوزيم از مصيبت هاي اكبر دورهم
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار
عاشقان تشنه را هم نان نمي آيد به كار
درد وقتي ميكند ما را به تو نزديك تر
پس نميخواهم دوا،درمان نمي آيد به كار
پس فراق از آتش سخت جهنم بدتر است
بي تو ما را روضه ي رضوان نمي آيد به كار
نوكرت را نوكري زنده نگه دارد فقط
بي مدال نوكري هم جان نمي آيد به كار
رتبه ي عاشق كجا و رتبه ي زاهد كجا
زهد در دلداگي چندان نمي آيد به كار
با تو كار خلق سمت رو به راهي ميرود
تا نيائي پس سر و سامان نمي آيد به كار
افضل اعمال امروز انتظار واقعي ست
پس زباني خواندنت يك آن نمي آيد به كار
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
شد زندگي دشوار ابرو خم نكردي
بر تو رسيد آزار ابرو خم نكردي
چيزي نماند از آن همه دارائي تو
تنها به عشق يار ابرو خم نكردي
يكبار هم لب بر شكايت وا نكردي
گفت احمد مختار ابرو خم نكردي
تنها فقط بانو تو ام المومنيني
در راه دين يكبار ابرو خم نكردي
تنها شدي هنگام وضع حمل زهرا
يك لحظه از اين كار ابرو خم نكردي
دل خوش به اين بودي كه زهرا دخترت شد
از طعنه ي اغيار ابرو خم نكردي
شعب ابي طالب ترا از پا در آورد
مادر شدي بيمار ابرو خم نكردي
حتي كفن هم در بساط تو نمانده
انگار نه انگار ابرو خم نكردي
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
كار وقتي در بلا بر باده و ساغر كشيد
جور ما را شاه مردان ساقي كوثر كشيد
اقتدا سلمان به حيدر كرد در روز الست
جام مي را مخفي از چشمان زاهد سر كشيد
لافتي الا علي،شاعر كمي نقاش شد
نقش شمشير علي را گوشه ي دفتر كشيد
اختياري نيست،از لطف اميرالمومنين
مرغ دل تا گوشه ي ايوان طلايش پر كشيد
لحظه ي بخشيدن خاتم به هنگام ركوع
نعره ي ياهو برايش مسجد و منبر كشيد
مرتضي درد محبان خودش بر جان خريد
كار بر آنچه نبايد مي كشيد آخر كشيد
جاي بيعت با علي شد هتك حرمت بر علي
هر چه مولايم كشيد از ضربه ي آن در كشيد
مي گذارد دست خود بر شانه ي چاه آن غريب
بار سنگين غم صديقه را حيدر كشيد
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
شد زندگي دشوار ابرو خم نكردي
بر تو رسيد آزار ابرو خم نكردي
چيزي نماند از آن همه دارائي تو
تنها به عشق يار ابرو خم نكردي
يكبار هم لب بر شكايت وا نكردي
گفت احمد مختار ابرو خم نكردي
تنها فقط بانو تو ام المومنيني
در راه دين يكبار ابرو خم نكردي
تنها شدي هنگام وضع حمل زهرا
يك لحظه از اين كار ابرو خم نكردي
دل خوش به اين بودي كه زهرا دخترت شد
از طعنه ي اغيار ابرو خم نكردي
شعب ابي طالب ترا از پا در آورد
مادر شدي بيمار ابرو خم نكردي
حتي كفن هم در بساط تو نمانده
انگار نه انگار ابرو خم نكردي
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#غزل
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس
از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس
از مدینه نور می تابد به سمت آسمان
اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس
هشت جنت وام دار حضرت معصومه است
زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس
جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند
ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس
از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم
حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
# @shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
پادشاهي كه غريب و آشنا را دوست داشت
روزها خدمت به خلق و شب دعا را دوست داشت
مست حب اش هر كه شد از مستحب ها دل بريد
پاك دامن مادري كه مرتضي را دوست داشت
با صدايش حرف ميزد در شب معراج حق
بس كه در عالم پيمبر اين صدا را دوست داشت
داد انگشتر به سائل در همان حين ركوع
سجده واجب شد به شاهي كه گدا را دوست داشت
حب او را شك نبايد كرد شرط بندگي ست
هر كسي كه عاشق او شد خدا را دوست داشت
هم برادر هم وصي هم اولين هم آخرين
حضرت بدرالدجا شمس الضحي را دوست داشت
ابروانش باطن سعي صفا و مروه است
اصل حج از اين جهت سعي صفا را دوست داشت
صد هزاران چون اميني لازم است و عمر نوح
تا بگوئيم از خدائي كه خدا را دوست داشت
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
شد زندگي دشوار ابرو خم نكردي
بر تو رسيد آزار ابرو خم نكردي
چيزي نماند از آن همه دارائي تو
تنها به عشق يار ابرو خم نكردي
يكبار هم لب بر شكايت وا نكردي
گفت احمد مختار ابرو خم نكردي
تنها فقط بانو تو ام المومنيني
در راه دين يكبار ابرو خم نكردي
تنها شدي هنگام وضع حمل زهرا
يك لحظه از اين كار ابرو خم نكردي
دل خوش به اين بودي كه زهرا دخترت شد
از طعنه ي اغيار ابرو خم نكردي
شعب ابي طالب ترا از پا در آورد
مادر شدي بيمار ابرو خم نكردي
حتي كفن هم در بساط تو نمانده
انگار نه انگار ابرو خم نكردي
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#غزل
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس
از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس
از مدینه نور می تابد به سمت آسمان
اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس
هشت جنت وام دار حضرت معصومه است
زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس
جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند
ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس
از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم
حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف
جان به من داده دم خواهر تو اما حيف
گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم
آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف
هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار
شده مهمان من امشب سر تو اما حيف
كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي
كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف
كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم
دست در دست علي اكبر تو اما حيف
كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد
صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف
كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه
مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف
لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من
خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
به نبي ثمر به علي پسر زده رو بشر به گداي تو
بدهم ضرر نروم اگر سر هرگذر به هواي تو
دل و دلبري سر و سروري ز همه نظر خود مادري
نه فقط بشر كه ملائكه شده گرم مدح و ثناي تو
تو حسيني و حسني دگر نرسد به حسن تو صد قمر
چه ملاحتي چه نجابتي همه محو و مات لقاي تو
شده هر كسي به تو مبتلا سر و جان كند به رهت فدا
كه تو باقري و تو صادقي شده حق رضا به رضاي تو
توئي هادي و تو هدايتي توئي حسن كل به روايتي
پدرت به دور تو گشته و پدرم گداي عطاي تو
نظري به اين دل مضطرم غم خود بگو به كجا برم
به که رو زند به که رو کند سگ بینوای سرای تو
متحيرم چه بخوانمت،نه توئي خدا نه از او جدا
به فداي تو سر و جان من سر و جان من به فداي تو
منم آن كه دل به تو داده ام نگران آن همه باده ام
بده باده تا ز محبتت نشوم جدا به دعاي تو...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
دست فهم بشر از درك شما كوتاه است
گر چه اندازه ي انفاس به سويت راه است
جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق
هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است
نوه ي حضرت خورشيد شدي،سوره ي نور
ذره اي كه شده روشن ز نگاهت ماه است
ليله القدريتان ارثيه ي زهرا بود
فقط از كنه مقام تو خدا آگاه است
زير و رو ميكند اين جامعه را جامعه ات
خط به خط جامعه تفسير كلام الله است
سامرا رفته فقط حرف مرا ميفهمد
اوج لذت بخدا سجده بر اين درگاه است
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق
هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
شد زندگي دشوار ابرو خم نكردي
بر تو رسيد آزار ابرو خم نكردي
چيزي نماند از آن همه دارائي تو
تنها به عشق يار ابرو خم نكردي
يكبار هم لب بر شكايت وا نكردي
گفت احمد مختار ابرو خم نكردي
تنها فقط بانو تو ام المومنيني
در راه دين يكبار ابرو خم نكردي
تنها شدي هنگام وضع حمل زهرا
يك لحظه از اين كار ابرو خم نكردي
دل خوش به اين بودي كه زهرا دخترت شد
از طعنه ي اغيار ابرو خم نكردي
شعب ابي طالب ترا از پا در آورد
مادر شدي بيمار ابرو خم نكردي
حتي كفن هم در بساط تو نمانده
انگار نه انگار ابرو خم نكردي
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
بين جام ديده ام قدري شراب افتاد و بعد
قرعه ي مستي به نام اين خراب افتاد و بعد
از خجالت آب شد شاعر كنار دفترش
ياد ايوان طلاي بوتراب افتاد و بعد
سمت ايوان نجف شاعر نشست و سجده كرد
پاي تا سر پيكرش در اضطراب افتاد و بعد
با سر پائين قدم برداشت تا ايوان او
برد سر بالا كلاه از سر به آب افتاد و بعد
بار ديگر خم شد و آن آستان را بوسه زد
باز هم حرف بهشت از آب و تاب افتاد و بعد
كرد جرأت تا شود نزديك قدري بر ضريح
ياد شعر ذره كه شد آفتاب افتاد و بعد
هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد
ناگهان از روي دلدارش نقاب افتاد و بعد...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#غزل
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس
از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس
از مدینه نور می تابد به سمت آسمان
اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس
هشت جنت وام دار حضرت معصومه است
زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس
جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند
ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس
از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم
حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف
جان به من داده دم خواهر تو اما حيف
گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم
آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف
هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار
شده مهمان من امشب سر تو اما حيف
كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي
كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف
كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم
دست در دست علي اكبر تو اما حيف
كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد
صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف
كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه
مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف
لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من
خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف
جان به من داده دم خواهر تو اما حيف
گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم
آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف
هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار
شده مهمان من امشب سر تو اما حيف
كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي
كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف
كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم
دست در دست علي اكبر تو اما حيف
كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد
صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف
كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه
مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف
لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من
خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف...
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem