#کلام_شیعه 58
#توحید 8⃣
#توحید_صفاتی 1⃣
🔸منظور از توحيد صفاتي در اصطلاح فيلسوفان و متكلمان، آن است كه صفاتي مانند علم، حيات و قدرت كه به خداي متعال نسبت مي دهيم، درواقع چيزي غير از ذات خدا نيستند؛ همه آنها عين ذات و عين يكديگرند. اختلافشان با ذات و با يكديگر، تنها در مفهوم است.
🔹در موجودات ديگر، نوعاً چنين است كه ابتدا ذات بدون صفت است؛ سپس صفتي به آن اضافه ميشود؛ مثلاً انسان👨 جاهل، علم ندارد و با اضافه شدن علم به وي، عالم ميشود؛ يعني صفتي به نام علم 📚كه خارج و زايد بر ذات اوست، به او افزوده ميشود. همچنين، كسي كه ارادة كاري را ندارد، بايد اراده به او افزوده شود و در او پديد آيد تا مُريد ناميده شود. در اين موارد، ذاتي هست كه اين ويژگي را ندارد، بعد داراي آن ميشود؛ ولي صفات خداوند اينگونه نيست. اتصاف خداوند به اين صفات از اين جهت است كه ذات او، چنان است كه همه اين كمالات را دارد.
🔸بيشتر فيلسوفان و متكلمان شيعه معتقدند كه صفات خدا چيزي جز ذات خدا نيست؛ ازنظر ايشان، ذات خدا، ذاتي بسيط است كه عقل انسان وقتي از جهات و حيثيتهاي مختلف بدان نظر و توجه ميكند، مفاهيم متفاوتي مانند علم، قدرت و حيات را از آن انتزاع مينمايد؛ بنابراين، منشأ همه اين مفاهيم، خود ذات است.
درمقابل، اشاعره بر اين باورند كه صفات خدا غير از ذات اوست. خدا خود حقيقتي است و هفت صفت دارد كه قائم به ذات و قديماند؛ اما عين ذات نيستند. ازاينرو گفته ميشود كه اشاعره به قدماي ثمانيه (ذات و هفت صفت حيات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و تكلم) اعتقاد دارند.
(📗برگرفته از کتاب خداشناسی، آیت الله مصباح یزدی، صص 272-269)
✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی
✅ @shiashenasee
#کلام_شیعه 59
#توحید 9⃣
#توحید_صفاتی 2⃣
🔸در بیان وحدت ذات و صفات الهی باید گفت:
عقل ما هريك از مفاهيم و صفاتی را که برای خدا در نظر می گیرد را قبلاً از جاي ديگري گرفته است، اما چون مفاهيم كمالي اند و بر نوعي كمال دلالت دارند، عقل از آن جهت كه مي بيند خدا فاقد هيچ كمالي نيست، مي گويد: خداوند اين كمال را هم دارد؛ اما اين كمال چيزي غير از ذات و زايد بر ذات او نيست.
🔹براي نمونه، ما ابتدا حقيقت علم را در خودمان از راه علم حضوريِ نفس به خود🗣، حالات و قواي نفساني، و صورت ها و مفاهيم ذهني مي يابيم؛ سپس عقل ما از اين يافته ها، مفهومي انتزاع مي كند و آن مفهوم را پس از پيراستن از جهات نقص، به خداوند نسبت مي دهد. عقل وقتي ذات خدا را درنظر مي گيرد، درمي يابد كه خداوندي كه فاقد هيچ كمالي نيست، محال است فاقد كمال علم و آگاهي باشد. همچنين، ما مفهوم قدرت و اراده را در درون خود به خوبي مي شناسيم؛ زيرا توانمندي نفسمان را در انجام يا واگذاشتن كاري و نيز اِعمال ارادة خود را براي انجام كاري مشخص، بارها در خود تجربه كرده ايم. عقل ما پس از انتزاع مفهوم عقلي قدرت💪 و اراده، آنها را با حذف جهات نقص، به ذات خداوند نسبت مي دهد؛ چون اينها كمالاتي اند كه ذات الهي بالاترين مرتبه آنها را داراست.
👈پس منشأ انتزاع اين مفاهيم، جز ذات مقدس الهي چيز ديگري نيست.
▫️احاديث فراواني در توحيد صدوق و اصول كافي نيز بر وحدت ذات و صفات [ذاتي] الهي دلالت دارد؛ ازجمله، امام صادق عليه السلام در روايتي ميفرمايد: لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَجَل رَبَّنَا وَالْعِلْمُ ذَاتُهُ وَلَا مَعْلُومَ... وَالْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَلَا مَقْدُور؛ يعني «ذات خداوند از ازل عين علم... و قدرت بوده است؛ درحاليكه متعلق علم و قدرت (مخلوقات الهي) وجود خارجي نداشته است».
و شايد سخن امیرالمؤمنین علی علیه السلام عليه السلام كه فرمود: وَكمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ «و كمال اخلاص براي او، نفي صفات از اوست»، اشاره به همين حقيقت باشد.
(📗برگرفته از کتاب خداشناسی، آیت الله مصباح یزدی، صص 271-270)
✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی
✅ @shiashenasee
#کلام_شیعه 60
#توحید 🔟
#توحید_صفاتی 3⃣
🔸در اثبات توحید صفاتی، استدلال های متعددی بیان شده که ما تنها به دو مورد آن اشاره می کنیم:
#استدلال_اول:
▫️اگر هر يك از صفات الهى، مصداق و «ما بازاء» جداگانه اى داشته باشد از چند حال، خارج نخواهد بود:
👈يا مصاديق آنها در داخل ذات الهى فرض مىشوند و لازمه اش اين است كه ذات الهى، مركّب از اجزاء باشد و قبلا ثابت كرديم كه چنين چيزى محال است،
👈و يا اينكه مصاديق آنها خارج از ذات الهى و به صورت آفريننده ای دیگر، تصور مى گردند؛ که فرض واجب الوجود بودن آنها به معناى تعدّد ذات و شرك صريح است و گمان نمى رود كه هيچ مسلمانى مستلزم به آن شود.
👈و يا اينكه ممكن الوجود و آفريده خدا انگاشته مى شوند. که فرض ممكن الوجود بودن صفات، مستلزم اين است كه ذات الهى كه بنا بر فرض، فاقد اين صفات است آنها را بيافريند و سپس به آنها متّصف گردد، مثلاً با اينكه ذاتاً فاقد حيات است، موجودى را به نام «حيات» بيافريند و بوسيله آن، داراى حيات گردد، و همچنين در مورد علم و قدرت و... در صورتى كه محال است علت هستى بخش، ذاتاً فاقد كمالات مخلوقاتش باشد، و از آن رسواتر اين است كه در سايه آفريدگانش داراى حيات و علم و قدرت، و متّصف به ساير صفات كماليّه شود!
♦️با بطلان اين فرضها روشن مىشود كه صفات الهى مصاديق جداگانه اى از يكديگر و از ذات الهى ندارند بلكه همگى آنها مفاهيمى هستند كه عقل، از مصداق واحد بسيطى كه همان ذات مقدس الهى است، انتزاع مى كند.
(📗برگرفته از کتاب آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی، ص 136)
✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی
✅ @shiashenasee
#کلام_شیعه 61
#توحید 11
#توحید_صفاتی 4⃣
#استدلال_دوم بر اثبات توحید صفاتی، استدلالی است که علامه طباطبایی (ره) بیان کرده اند به این صورت که:
1⃣ . در جای خود ثابت شده است که واجب تعالی، علت تامه همه موجودات ممکن است. (حال یا بدون واسطه، چنان که در مخلوق اول، چنین است و یا با واسطه یا وسایطی، چنانکه درباره سایر معلولات اینگونه است.)
2⃣ . هر علتی باید کمالات معلول خود را به نحو اعلی و اشرف داشته باشد؛ چون در جای خود ثابت شده است که معطی الشیء لا یکون فاقداً له ( عطا کننده یک کمال، نمیتواند فاقد آن کمال باشد) و حتی آن کمال را باید بیشتر و کامل تر و به نحو اشرف داشته باشد تا بتواند آن را افاضه کند.
3⃣. پس خداوند تعالی هر کمال وجودی را به نحو اعلی و اشرف داراست. (چون هر کمال وجودی ای معلولی است و هر معلولی ممکن است و ممکن، با وسطه یا بی واسطه باید به واجب ختم شود.)
4⃣. خداوند تعالی وجود صرف است.
5⃣. وجود صرف، هیچگونه ترکیبی در او راه ندارد؛ بلکه بسیط و واحد است (به وحدة حقیقیة حقّه؛ یعنی وحدتی که عین ذات واجب است.)
6⃣. از آنجا که وجود صرف هیچ ترکیبی در او راه ندارد، پس نمیشود هیچ جهت تغایر و تعددی هم در او فرض کرد. (چون فرض هرگونه جهت یا حیثیت مستلزم ترکیب ذات واجب است).
7⃣. پس هر کمالی که در واجب فرض میشود، عین ذات او و عین کمال دیگری است.
8⃣. پس صفات ذاتیه خداوند، عین ذات متعالی او هستند و هرکدام از آنها عین دیگری نیز هست؛ هرچند از نظر مفهوم با یکدیگر متفاوت هستند.
(📗برگرفته از کتاب نهاية الحكمة، علامه طباطبایی، ج 4، ص: 1116-1115)
✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی
✅ @shiashenasee
#کلام_شیعه 62
#توحید 12
#توحید_صفاتی 4⃣
🔸وحدت ذات و صفات از نظر مصداق، و تعدد و اختلاف آنها از نظر مفهوم را با دو مثال زیر توضیح می دهیم:
1⃣. نفس انسان به خود 👤 عالم است، یعنی علم حضوری دارد، در اینجا سه مفهوم علم، عالم و معلوم انتزاع می شود، در حالیکه مصداق همگی، چیزی جز نفس نیست، یعنی نفس انسان هم مصداق علم است، هم مصداق عالم و هم مصداق معلوم.
2⃣. هر موجودی در مقایسه با خداوند هم مخلوق است، هم معلوم و هم مقدور، پس در عین این که واقعیت یک چیز است، ولی مفاهیم مختلف از آن انتزاع می شود، البته در انتزاع مفاهیم مختلف از یک واقعیت، اعتبارات مختلفی لحاظ می شود، ولی این اعتبارات، کثرت ذهنی دارند نه کثرت واقعی.
🔹انتزاع مفاهیم و صفات مختلف از ذات بسیط خداوند نیز همین گونه است، بنابراین، نظریه زیادت صفات بر ذات و مغایرت آن ها با ذات که اهل سنت و اشاعره معتقدند نادرست و نظریه عینیت صفات با ذات که امامیه و معتزله معتقدند درست و استوار است.
(📗برگرفته از کتاب عقاید استدلالی، ربانی گلپایگانی، ج 1، ص 73)
✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی
✅ @shiashenasee
#کلام_شیعه 63
#توحید 13
#توحید_صفاتی 5⃣
🔸از برخی روایات به دست می آید که اعتقاد به صفات زاید بر ذات در عصر ائمه علیهم السلام رواج داشته است تا آنجا که برخی از شیعیان نیز به آن گرایش داشته اند و ائمه علیهم السلام با صراحت آن را نادرست ❌دانسته اند.
🔹 دلایلی که در روایات بر نادرستی این نظریه ذکر شده عبارت است از:
👈اعتقاد به صفات زاید بر ذات، گونه ای از شرک غیر صریح است.
👈این اعتقاد مستلزم تشبیه گرایی است.
👈با بساطت و احدیت ذات اقدس الهی منافات دارد.
🔸همان طور که در قبل گذشت متکلمان اشعری و ماتریدی قائل به زیادی صفات بر ذات بودند که منجر به قدمای ثمانیه می شد. آنها برای فرار از اشکالاتی که بر این نظریه وارد شده فرمولی به کار گرفته اند و آن عبارت است از :" لایقال هی هو و لا غیره" یعنی اگرچه صفات ذاتی خداوند زاید بر ذات او می باشند ولی نه گفته می شود آنها عین ذات خدایند و نه غیر ذات او هستند. یعنی هم نفی عینیت کرده اند و هم نفی غیریت.
♦️این فرمول نیز مشکل را حل نخواهد کرد زیرا به روشنی مشتمل بر تناقض گویی است زیرا فرض اینکه صفات نه غیر ذات باشند و نه عین ذات فرضی محال است.
(📗برگرفته از کتاب عقاید استدلالی، ربانی گلپایگانی، ج 1، صص 76-75)
✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی
✅ @shiashenasee