eitaa logo
شیعه شناسی
188 دنبال‌کننده
916 عکس
400 ویدیو
116 فایل
🔸تبیین معارف ناب اسلامی و شیعی؛ 🔹پاسخگویی به شبهات اعتقادی؛ 🔸اطلاع رسانی از اخبار دینی، مذهبی و برنامه های مرکز تخصصی شیعه شناسی 🌐 www.shia-ac.com 🔽آدرس کانال در پیام رسان سروش: https://sapp.ir/shiashenasee
مشاهده در ایتا
دانلود
53 3⃣ 3⃣ 🔸یکی از اولین مسائلی که در بحث توحید باید اثبات گردد، مسأله نامحدود بودن خداوند است. براى اثبات این معنا که او یک وجود بى انتها است باید امور زیر مورد توجّه قرار گیرد : 1⃣. محدودیّت وجود، یعنى آلوده بودن به عدم، چرا که اگر پاى عدم در میان نباشد محدودیّت مفهومى نخواهد داشت. مثلا ما مى گوییم عمر فلان کس 👨محدود است یعنى عمر او سرانجام به عدم منتهى مى گردد، و آلوده به نیستى است، همچنین درباره محدودیّت قدرت و علم و مانند آن. 2⃣. وجود، ضد عدم است؛ و اگر چیزى ذاتا مقتضى وجود باشد، نمى تواند مقتضى عدم گردد. 3⃣. در برهان علّت و معلول این مطلب ثابت شد که سلسله زنجیرمانندِ 🔗علّت و معلول این جهان، باید به یک نقطه ثابت و ازلى برسد که آن را واجب الوجود مى نامیم. یعنى وجودش از درون ذات او است نه از بیرون؛ بنابراین علّت نخستین جهان ذاتا اقتضاى وجود دارد. 🔹یکبار دیگر این سه مقدّمه را با دقّت بخوانید و در آن خوب بیندیشید؛ با توجّه به این مقدّمات روشن مى شود اگر محدودیّتى در ذات واجب الوجود حاصل شود باید از بیرون وجود او باشد، چرا که محدودیّت طبق مقدّمات فوق به معناى آلودگى به عدم است، و چیزى که ذاتش اقتضاى هستى دارد هرگز مقتضى عدم و نیستى نخواهد بود. پس اگر محدودیتى در او باشد باید یک عامل بیرونى داشته باشد، و لازمه این سخن آن است که او واجب الوجود نباشد، چرا که از نظر حدّ وجودى خود، مخلوق دیگر و معلول ذات دیگرى است. ♦️به عبارت دیگر: بدون شک واجب الوجودى داریم - چرا که سخن از توحید و یگانگى، بعد از اثبات واجب الوجود است - حال اگر واجب الوجود، نامحدود باشد مدّعاى ما ثابت است، و اگر محدود باشد این محدودیّت هرگز مقتضاى ذات او نیست، چون ذات او مقتضى وجود است، نه آلودگى به عدم. پس باید از بیرون بر آن تحمیل شده باشد و مفهوم این سخن آن است که علّتى در بیرون او وجود دارد و او معلول آن علّت است، در این صورت واجب الوجود نخواهد بود، نتیجه اینکه او وجودى است نامحدود از هر نظر. پس فرض واجب الوجود مساوی است با وجود بی نهایت و مطلق. (📗برگرفته ازکتاب پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازى، ج 3، ص 189) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
54 4⃣ 4⃣ 🔸برهان فطرت همانطور که بر اصل وجود خداوند دلالت می کند، بر توحید و یگانگی آن نیز دلالت دارد. با استفاده از همان مقدماتی که در برهان فطرت بیان شد و گفتیم که این ندای درونی به یک امر حقیقی دلالت می کند و آن حقیقت خداست، وقتی به این ندای درونی 🗣توجه می کنیم درمی یابیم که متعلق آن نیز یک موجود بیشتر نیست و درتمام سختی ها و شرایطی که انسان از اسباب مادی قطع امید می کند و دل به امری ماورای این عالم می بندد، متعلق این ندای درونی یک حقیقت بیشتر نیست. 🔹بنابراین انسان نه فقط از درون جان و اعماق دل خود نداي وجود او را می شنود، بلکه در اعماق جان، جز نداي او نداي دیگري را نمی یابد و این همان توحید است. 🔸در قرآن کریم نیز آیات فراوانی وجود دارد که بر ندای توحیدی فطرت انسان اشاره می کند، از جمله این آیه که می فرماید:« فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوْا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ» هنگامی که سوار بر کشتی⛴ شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرك می شوند.(عنکبوت، آیه 65) به این ترتیب قرآن هم مسأله خداشناسی را از مکنونات فطرت انسان می شمرد، و هم« یگانه پرستی » را. (📗برگرفته ازکتاب پيام قرآن، آيت الله العظمی مكارم شيرازى، ج 3، ص 193-183) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
55 5⃣ 5⃣ 🔸دلیل دوم بر توحید ذاتی خداوند برهان ترکب می باشد و خلاصه آن چنین است: اگر براي عالم هستی دو مبدأ فرض کنیم، بطور حتم این دو مبدأ مرکب خواهند بود، حداقل مرکب از دو جزء. 🔹توضیح استدلال به این صورت است که اگر دو چیز کاملًا شبیه هم باشند، آنگاه آن دو در حقیقت یک چیزند و نه دو موجود. براي دو موجود بودن باید در چیزي با هم اختلاف داشته باشند. براي مثال شما یک انسان 👨مثل خودتان را فرض کنید. این انسان همانند شما خصایصی دارد مثل قد، رنگ پوست، رنگ و نوع مو، شکل و شمایل چهره، زمان تولد، مکان تولد و .... حال، فرض کنید این انسان در تمام خصایص همانند شما باشد. او همان قد و شکل و رنگ پوست و رنگ مو و ... که شما دارید داشته باشد. او در همان زمان و مکان شما متولد شده و از همان مادر. او در همان مکانی که شما ایستاده یا نشسته یا خوابیده اید قرار گرفته است و بالاخره در هر خصیصه اي که بتوان تصور کرد با شما شریک است. آیا در این صورت او غیر از شماست؟ خیر، او نه یک فرد دیگر، بلکه خود شما 👨خواهد بود. 🔸در این مثال دو نکته است که باید به آن توجه داشت: 👈 اول این که براي تحقق فرد دیگر باید جهت اشتراکی بین دو فرد باشد. در مثال بالا شما و فرد دیگر در انسان بودن مشترکید. 👈دوم این که باید بین دو فرد جهت اختلافی نیز باشد. در مثالی که ذکر شد چون بین دو فرد هیچ اختلافی فرض نشده پس هیچ فرقی بین آن دو وجود ندارد تا بتوان فرد دیگري تصور کرد و از این جهت می توانیم نتیجه بگیریم آن فرد فرضی، خود شما است نه کس دیگر.[1] 🔹حال اگر خداوند همتایی داشته باشد هر دو از این نظر که داراي وجود هستند شبیه اند، ولی دوگانگی آنها ایجاب می کند که هریک ویژگیهایی داشته باشد، و در این صورت هر کدام مرکّب از دو جزء می شود: " مابه الامتیاز"( جهت تفاوت) و "مابه الاشتراك" (جهت مشترک) در این صورت باید بپذیریم که هر یک از آنها نیازمند به اجزاي خویش است، چون مرکّب بدون اجزاء ممکن نیست، و اگر نیازمند باشد واجب الوجود نخواهد بود، زیرا واجب الوجود یا مبدأ نخستین جهان از همه چیز بی نیاز است. ♦️بنابراین او همانگونه که بی همتا است، بی اجزاء نیز می باشد و اگر همتایی داشته باشد حتماً اجزایی نیز خواهد داشت، پس او وجودي است هم بسیط از هر جهت، و هم بی شریک و بی همتا از هر نظر.[2] [1] 📙برگرفته از کتاب خدا را چگونه بشناسیم، آيت الله مكارم شيرازى، ص 39 [2] 📗برگرفته ازکتاب پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازى، ج 3، ص 234. 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
56 6⃣ 6⃣ (هستی بی نهایت تعدد ندارد) 🔸همانطور که در مباحث سابق ثابت شد خداوند یک وجود نامحدود و نامتناهی است. در اینجا می گوییم چنین حقیقتی دوگانگی بر نمی دارد،و حتماً یکی بیش نیست زیرا دو شیء نامحدود اصلًا قابل تصوّر نیست، چرا که دوگانگی همیشه توأم با محدودیّت است و این مطلبی است روشن، زیرا دو وجود هنگامی تصوّر می شود که هر کدام جداي از دیگري باشد، هر کدام به دیگري می رسد تمام شود، و دیگري آغاز گردد. 🔹آزمایش این معنا نیز ساده است: شما نوري ☀️را در نظر بگیرید که از نظر زمان و مکان و وسعت و منبع هیچ قید و شرطی نداشته باشد و از هر نظر نامحدود باشد، آیا می توانید یک نور دوم مثل آن تصوّر کنید؟! مسلّماً نه زیرا هر چه تصوّر کنید همان اولی خواهد بود، مگر اینکه قید و شرطی به آن اضافه کنید، و بگویید نوري که در این مکان است یا در آن مکان است، از این منبع است یا آن منبع. 👈و به تعبیر دیگر وقتی می گوییم دو نور در خارج وجود دارد یا به خاطر آن است که زمان آنها دو تا است، یا مکانشان، یا منبعشان، و یا شدت تابش آنها، اگر همه چیز آنها بی قید و شرط باشد حتماً یکی خواهند بود.[1] 🔸به طور کلی وقتی دو چیز می توانند وجود داشته باشند که هر یک از آنها چیزي داشته باشد که آن دیگري نداشته باشد. این به معنی فاقد چیزي بودن است و حد و نهایت داشتن. در این صورت تعدد داشتن به معنی آلوده به عدم بودن و نهایت داشتن است. در نتیجه موجود بی نهایت یکی است و نمی تواند مثل و مانندي داشته باشد.[2] 🔹برهان فوق با بیان لطیفی در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: او برتر از آن است که چشمها 👁او را ببیند و اندیشه به او احاطه کند و عقل او را تحت قید و شرطی درآورد. ▫️سؤال کننده اي پرسید: پس حدّ او را براي من بیان فرما. امام علیه السلام فرمود: او به حدی در نمی آید. سؤال کننده پرسید: چرا؟ ▫️امام فرمودند: زیرا هر محدودي بالاخره متناهی به حدّي است، بنابراین اگر وجودش حدّي را بپذیرد قابل زیادي است، و اگر قابل زیادي بود قابل نقصان است (و اگر قابل زیادي و نقصان باشد ممکن الوجود خواهد بود) بنابراین او نامحدود است نه زیادتی را می پذیرد، نه تجزیه می شود، و نه در وهم می گنجد.[3] [1] 📗برگرفته ازکتاب پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازى، ج 3، ص 233. [2] 📙برگرفته ازکتاب خدا را چگونه بشناسیم، آيت الله مكارم شيرازى، ص 38 [3] 📚بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج3، ص: 15 ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
57 7⃣ 7⃣ (دلیل فیض و هدایت) 🔸 خداوند وجودي است کامل و چنین وجودي مسلّماً منبع ✨فیض و کمال براي دیگران است، آیا ممکن است چنین منبع کمالی موجودات دیگر را محروم بگذارد، و حداقل خود را به آنها معرّفی نکند، و نشناساند؟ در حالی که این شناخت سبب ترقی و کمال آنها می شود، و آنها را به سوي آن وجود کامل و پر فیض می کشاند. ▫️با توجّه به این بیان روشن می شود که اگر خدایان متعدّدي وجود داشت باید هر کدام رسولانی داشته باشد، و خود را به مخلوقات معرّفی کند، و آنها را مشمول فیض تکوینی و تشریعی قرار دهد. ▫️نتیجه اینکه اگر دیدیم همه رسولان الهی از خداي یگانه خبر می دهند روشن می شود که غیر از او معبودي وجود ندارد. [1] 🔹حضرت علی علیه السلام در وصیت ✍ معروفش به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام این برهان را با بیان ظریف و روشنی بیان فرموده: ▫️«وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ انَّهُ لَوْ کانَ لِرَبِّکَ شَرِیْکٌ لَاتَتْکَ رُسُلُهُ، وَ لَرَأَیْتَ آثارَ مُلْکهِ وَ سُلْطانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ افْعالَهُ وَ صِفاتَهُ وَلکِنَّهُ الهٌ واحِدٌ کَما وَصَفَ نَفْسَهُ » ▫️ بدان اي پسرم! اگر پروردگارت شریک و همتایی داشت، رسولان او به سوي تو می آمدند و آثار ملک و قدرتش را می دیدي، و افعال و صفاتش را می شناختی، امّا او خداوندي است یکتا، همانگونه که خویش را چنین توصیف کرده است.[2] [1] 📗برگرفته ازکتاب پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازى، ج 3، ص 227. [2] 📗همان، ص 233 ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
58 8⃣ 1⃣ 🔸منظور از توحيد صفاتي در اصطلاح فيلسوفان و متكلمان، آن است كه صفاتي مانند علم، حيات و قدرت كه به خداي متعال نسبت مي‌ دهيم، درواقع چيزي غير از ذات خدا نيستند؛ همه آنها عين ذات و عين يكديگرند. اختلافشان با ذات و با يكديگر، تنها در مفهوم است. 🔹در موجودات ديگر، نوعاً چنين است كه ابتدا ذات بدون صفت است؛ سپس صفتي به آن اضافه مي‌شود؛ مثلاً انسان👨 جاهل، علم ندارد و با اضافه شدن علم به وي، عالم مي‌شود؛ يعني صفتي به ‌نام علم 📚كه خارج و زايد بر ذات اوست، به او افزوده مي‌شود. همچنين، كسي كه ارادة كاري را ندارد، بايد اراده به او افزوده شود و در او پديد آيد تا مُريد ناميده شود. در اين موارد، ذاتي هست كه اين ويژگي را ندارد، بعد داراي آن‌ ميشود؛ ولي صفات خداوند اين‌گونه نيست. اتصاف خداوند به اين صفات از اين جهت است كه ذات او، چنان ا‌ست كه همه اين كمالات را دارد. 🔸بيشتر فيلسوفان و متكلمان شيعه معتقدند كه صفات خدا چيزي جز ذات خدا نيست؛ ازنظر ايشان، ذات خدا، ذاتي بسيط است كه عقل انسان وقتي از جهات و حيثيتهاي مختلف بدان نظر و توجه ميكند، مفاهيم متفاوتي مانند علم، قدرت و حيات را از آن انتزاع مينمايد؛ بنابراين، منشأ همه اين مفاهيم، خود ذات است. درمقابل، اشاعره بر اين باورند كه صفات خدا غير از ذات اوست. خدا خود حقيقتي‌ است و هفت صفت دارد كه قائم به ذات و قديم‌اند؛ اما عين ذات نيستند. ازاين‌رو گفته ميشود كه اشاعره به قدماي ثمانيه (ذات و هفت صفت حيات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و تكلم) اعتقاد دارند. (📗برگرفته از کتاب خداشناسی، آیت الله مصباح یزدی، صص 272-269) ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
59 9⃣ 2⃣ 🔸در بیان وحدت ذات و صفات الهی باید گفت: عقل ما هريك از مفاهيم و صفاتی را که برای خدا در نظر می گیرد را قبلاً از جاي ديگري گرفته است، اما چون مفاهيم كمالي ‌اند و بر نوعي كمال دلالت دارند، عقل از آن جهت كه مي‌ بيند خدا فاقد هيچ كمالي نيست، مي گويد: خداوند اين كمال را هم دارد؛ اما اين كمال چيزي غير از ذات و زايد بر ذات او نيست. 🔹براي نمونه، ما ابتدا حقيقت علم را در خودمان از راه علم حضوريِ نفس به خود🗣، حالات و قواي نفساني، و صورت ‌ها و مفاهيم ذهني مي يابيم؛ سپس عقل ما از اين يافته ‌ها، مفهومي انتزاع مي ‌كند و آن مفهوم را پس از پيراستن از جهات نقص، به خداوند نسبت مي ‌دهد. عقل وقتي ذات خدا را درنظر مي ‌گيرد، درمي ‌يابد كه خداوندي كه فاقد هيچ كمالي نيست، محال است فاقد كمال علم و آگاهي باشد. همچنين، ما مفهوم قدرت و اراده را در درون خود به‌ خوبي مي ‌شناسيم؛ زيرا توانمندي نفسمان را در انجام يا واگذاشتن كاري و نيز اِعمال ارادة خود را براي انجام كاري مشخص، بارها در خود تجربه كرده‌ ايم. عقل ما پس از انتزاع مفهوم عقلي قدرت💪‌ و اراده، آنها را با حذف جهات نقص، به ذات خداوند نسبت مي ‌دهد؛ چون اينها كمالاتي ‌اند كه ذات الهي بالاترين مرتبه آنها را داراست. 👈پس منشأ انتزاع اين مفاهيم، جز ذات مقدس الهي چيز ديگري نيست. ▫️احاديث فراواني در توحيد صدوق و اصول كافي نيز بر وحدت ذات و صفات [ذاتي] الهي دلالت دارد؛ ازجمله، امام صادق عليه السلام در روايتي ميفرمايد: لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَجَل رَبَّنَا وَالْعِلْمُ ذَاتُهُ وَلَا مَعْلُومَ... وَالْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَلَا مَقْدُور؛ يعني «ذات خداوند از ازل عين علم... و قدرت بوده است؛ درحالي‌كه متعلق علم و قدرت (مخلوقات الهي) وجود خارجي نداشته است». و شايد سخن امیرالمؤمنین علی علیه السلام عليه السلام كه فرمود: وَكمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ «و كمال اخلاص براي او، نفي صفات از اوست»، اشاره به همين حقيقت باشد. (📗برگرفته از کتاب خداشناسی، آیت الله مصباح یزدی، صص 271-270) ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
60 🔟 3⃣ 🔸در اثبات توحید صفاتی، استدلال های متعددی بیان شده که ما تنها به دو مورد آن اشاره می کنیم: : ▫️اگر هر يك از صفات الهى، مصداق و «ما بازاء» جداگانه ‌اى داشته باشد از چند حال، خارج نخواهد بود: 👈يا مصاديق آنها در داخل ذات الهى فرض مى‌شوند و لازمه ‌اش اين است كه ذات الهى، مركّب از اجزاء باشد و قبلا ثابت كرديم كه چنين چيزى محال است، 👈و يا اينكه مصاديق آنها خارج از ذات الهى و به صورت آفريننده ای دیگر، تصور مى ‌گردند؛ که فرض واجب الوجود بودن آنها به معناى تعدّد ذات و شرك صريح است و گمان نمى‌ رود كه هيچ مسلمانى مستلزم به آن شود. 👈و يا اينكه ممكن الوجود و آفريده خدا انگاشته مى‌ شوند. که فرض ممكن الوجود بودن صفات، مستلزم اين است كه ذات الهى كه بنا بر فرض، فاقد اين صفات است آنها را بيافريند و سپس به آنها متّصف گردد، مثلاً با اينكه ذاتاً فاقد حيات است، موجودى را به نام «حيات» بيافريند و بوسيله آن، داراى حيات گردد، و همچنين در مورد علم و قدرت و... در صورتى كه محال است علت هستى بخش، ذاتاً فاقد كمالات مخلوقاتش باشد، و از آن رسواتر اين است كه در سايه آفريدگانش داراى حيات و علم و قدرت، و متّصف به ساير صفات كماليّه شود! ♦️با بطلان اين فرضها روشن مى‌شود كه صفات الهى مصاديق جداگانه ‌اى از يكديگر و از ذات الهى ندارند بلكه همگى آنها مفاهيمى هستند كه عقل، از مصداق واحد بسيطى كه همان ذات مقدس الهى است، انتزاع مى‌ كند. (📗برگرفته از کتاب آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی، ص 136) ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
61 11 4⃣ بر اثبات توحید صفاتی، استدلالی است که علامه طباطبایی (ره) بیان کرده اند به این صورت که: 1⃣ . در جای خود ثابت شده است که واجب تعالی، علت تامه همه موجودات ممکن است. (حال یا بدون واسطه، چنان که در مخلوق اول، چنین است و یا با واسطه یا وسایطی، چنان‌که درباره سایر معلولات این‌گونه است.) 2⃣ . هر علتی باید کمالات معلول خود را به نحو اعلی و اشرف داشته باشد؛ چون در جای خود ثابت شده است که معطی الشیء لا یکون فاقداً له ( عطا کننده یک کمال، نمی‌تواند فاقد آن کمال باشد) و حتی آن کمال را باید بیشتر و کامل ‌تر و به نحو اشرف داشته باشد تا بتواند آن را افاضه کند. 3⃣. پس خداوند تعالی هر کمال وجودی را به نحو اعلی و اشرف داراست. (چون هر کمال وجودی ‌ای معلولی است و هر معلولی ممکن است و ممکن، با وسطه یا بی ‌واسطه باید به واجب ختم شود.) 4⃣. خداوند تعالی وجود صرف است. 5⃣. وجود صرف، هیچ‌گونه ترکیبی در او راه ندارد؛ بلکه بسیط و واحد است (به وحدة حقیقیة حقّه؛ یعنی وحدتی که عین ذات واجب است.) 6⃣. از آنجا که وجود صرف هیچ ترکیبی در او راه ندارد، پس نمی‌شود هیچ جهت تغایر و تعددی هم در او فرض کرد. (چون فرض هرگونه جهت یا حیثیت مستلزم ترکیب ذات واجب است). 7⃣. پس هر کمالی که در واجب فرض می‌شود، عین ذات او و عین کمال دیگری است. 8⃣. پس صفات ذاتیه خداوند، عین ذات متعالی او هستند و هرکدام از آنها عین دیگری نیز هست؛ هرچند از نظر مفهوم با یکدیگر متفاوت هستند. (📗برگرفته از کتاب نهاية الحكمة، علامه طباطبایی، ج 4، ص: 1116-1115) ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
62 12 4⃣ 🔸وحدت ذات و صفات از نظر مصداق، و تعدد و اختلاف آنها از نظر مفهوم را با دو مثال زیر توضیح می دهیم: 1⃣. نفس انسان به خود 👤 عالم است، یعنی علم حضوری دارد، در اینجا سه مفهوم علم، عالم و معلوم انتزاع می شود، در حالیکه مصداق همگی، چیزی جز نفس نیست، یعنی نفس انسان هم مصداق علم است، هم مصداق عالم و هم مصداق معلوم. 2⃣. هر موجودی در مقایسه با خداوند هم مخلوق است، هم معلوم و هم مقدور، پس در عین این که واقعیت یک چیز است، ولی مفاهیم مختلف از آن انتزاع می شود، البته در انتزاع مفاهیم مختلف از یک واقعیت، اعتبارات مختلفی لحاظ می شود، ولی این اعتبارات، کثرت ذهنی دارند نه کثرت واقعی. 🔹انتزاع مفاهیم و صفات مختلف از ذات بسیط خداوند نیز همین گونه است، بنابراین، نظریه زیادت صفات بر ذات و مغایرت آن ها با ذات که اهل سنت و اشاعره معتقدند نادرست و نظریه عینیت صفات با ذات که امامیه و معتزله معتقدند درست و استوار است. (📗برگرفته از کتاب عقاید استدلالی، ربانی گلپایگانی، ج 1، ص 73) ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
63 13 5⃣ 🔸از برخی روایات به دست می آید که اعتقاد به صفات زاید بر ذات در عصر ائمه علیهم السلام رواج داشته است تا آنجا که برخی از شیعیان نیز به آن گرایش داشته اند و ائمه علیهم السلام با صراحت آن را نادرست ❌دانسته اند. 🔹 دلایلی که در روایات بر نادرستی این نظریه ذکر شده عبارت است از: 👈اعتقاد به صفات زاید بر ذات، گونه ای از شرک غیر صریح است. 👈این اعتقاد مستلزم تشبیه گرایی است. 👈با بساطت و احدیت ذات اقدس الهی منافات دارد. 🔸همان طور که در قبل گذشت متکلمان اشعری و ماتریدی قائل به زیادی صفات بر ذات بودند که منجر به قدمای ثمانیه می شد. آنها برای فرار از اشکالاتی که بر این نظریه وارد شده فرمولی به کار گرفته اند و آن عبارت است از :" لایقال هی هو و لا غیره" یعنی اگرچه صفات ذاتی خداوند زاید بر ذات او می باشند ولی نه گفته می شود آنها عین ذات خدایند و نه غیر ذات او هستند. یعنی هم نفی عینیت کرده اند و هم نفی غیریت. ♦️این فرمول نیز مشکل را حل نخواهد کرد زیرا به روشنی مشتمل بر تناقض گویی است زیرا فرض اینکه صفات نه غیر ذات باشند و نه عین ذات فرضی محال است. (📗برگرفته از کتاب عقاید استدلالی، ربانی گلپایگانی، ج 1، صص 76-75) ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
64 14 1⃣ 🔸 یکی دیگر از اقسام توحید، توحید افعالی است. در اصطلاح فلاسفه و متكلمان منظور از توحيد افعالى اين است كه خدا در كارهايى كه انجام مى دهد نيازى به كمك و يار و ياور ندارد. در انجام دادن هر كار، مستقل و يگانه است. در مقابل، برخى از مشركان🗿 و منحرفان قائل بودند كه تا چيزها يا كسان ديگرى نباشند خدا نمى تواند كارى انجام دهد و حتماً كارهايى كه مى خواهد انجام دهد بايد به كمك ديگران انجام گيرد.[1] 🔹 توحید افعالی در یک تفسیر ساده و روشن مفهومش این است که سراسر جهان فعل خدا است، و تمام کارها، حرکتها، تأثیر و تأثّرها به ذات پاك او منتهی می شود، و در حقیقت هیچ موجودي تأثیر مستقل ندارد جز خداوند:« لا مُؤَثِّرَ فی الْوُجُوْدِ الَّا اللَّهُ » حتی اگر شمشیر می بُرد، و آتش 🔥می سوزاند، و آب، گیاهان را می رویاند، همه به اراده و فرمان او است، و خلاصه هر موجودي هر اثري دارد از ناحیه خداوند است. و یا به تعبیر دیگر همانگونه که موجودات در اصل وجود وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین اند. 🔸 ولی این معنا هرگز نفی عالم اسباب و حاکمیت قانون علّیّت را نمی کند، و طبق همان حدیث معروف از امام صادق علیه السلام: «ابَی اللَّهُ انْ یُجْرِيَ الَأشْیاءَ الّا بِاسْبابٍ» خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاري گردد. 🔹و نیز اعتقاد به توحید افعالی هرگز موجب اعتقاد به اصل جبر و سلب آزادي اراده از انسان نمی گردد، چنانکه بعداً به آن اشاره خواهد شد.[2] [1] 📗برگرفته ازکتاب معارف قرآن، آیت الله مصباح یزدی، ص 89 [2] 📘برگرفته از کتاب پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 3، ص 356 ✒️ مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee