دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
🔺ایاملائکه اختیاردارند؟ #استادوکیلی🌿 #ساخت_اندیشه💫 j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C33
این کلیپاروحتمانگاه کنین زیادوقتتون نمیگیره
داخل جامعه بدردتون میخوره
ازیه جوون بسیجی یاازیه خانوم محجبه جامعه
انتظارداره که بتونه جوابگومردم باشه🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شما هم چشم دارید... 👁️
#هم ماشاالله هوش دارید... 🧠
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
ازجوانیمون چطوراستفاده میکنیم؟!
میگفت قرارارازاین فرصت استفاده کنیم
ازاین انرژی استفاده کنیم ازامنیتی که هست
ازوقتی که داریم بایدخودمون اماده اینده کنیم
بایدفرض کنی یه نیروی درحال یادگیری هستیم
که قرارزمانش برسه ازاون چیزای که بلدیم
استفاده کنیم مقابل دشمن🌿💫
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
میگفت قرارارازاین فرصت استفاده کنیم ازاین انرژی استفاده کنیم ازامنیتی که هست ازوقتی که داریم بایدخود
به نظرم الان که چهل روزمونده تاماه محرم
اول ازنظر #معنوی روخودمون کارکنیم
نه اینکه همش معنویات باشه کنارش کارای
دیگه ای ام باشه ولی توجه بیشتررومعنویت باشه🌱
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#همسفر_تا_بهشت✨
#پارت_7
ناهار و نیشابور خوردیم و شب برای خواب رفتیم قم یه چیزی خیلی عجیب و جالب بود برام این محمد آقا حتی نگاشم به من نیوفتاد خیلی سر به زیر بود... چیزی که حداقل خود من کم میدیدم روز بعد بعد از نماز رفتیم حرم حضرت معصومه دفه ی دومم بود که میومدم اينجا دفه ی قبل خیلی بچه بودم و چیز زیادی یادم نبود حرم خیلی خلوت بود و دستمون راحت به ضریح رسید یه حاجت داشتم فقط اونم این بود که تا آخر عمرم بتونم مدافع حریم باشم....
شب رسیدیم سر مرز برای شام رفتیم داخل یکی از موکبای سر مرز چشمم به محمد افتاد با لبخند سرش تو گوشیش بود و داشت چت می کرد جنس این لبخند و می شناختم یه پوزخند زدم و تو دلم گفتم حتما داره با دوس دخترش چت می کنه و اینم لنگ بقیه ست ولی وقتی بگ گراند گوشیش و دیدم کلی خودم و سرزنش کردم که چرا قضاوتش کردم بگ گراند گوشیش عکس شهید هادی بود باورم نمیشد همچین پسری وجود داشته باشه شام و خوردیم
و سوار ماشین شدیم که بریم کربلا جامون انقد تنگ بود که اصن نمیشد نفس بکشیم روز بعد رسیدیم کربلا دلم می خواست هرچی زودتر برم حرم...
پوشیه م و بستم و کوله م انداختم و راه افتادیم سمت موکب یزدیا دم در شربت میدادن داخل موکبم یه حال و هوای خیلی خوبی داشت هرکی هرکاری از دستش بر میومد انجام میداد برای زوار طیب خانوم گفت یکم بخوابیم عصر میریم حرم ولی من انقد هیجان زده بودم که دوست داشتم هرچی سریع تر برم
_طیب خانوم نمیشه زودتر بریم؟
_داداشم می خوان برن با محمد اگه دوست داری با اونا برو
هرچی فکر کردم نشدنی بود و خجالت می کشیدم ازشون
_نه مرسی همون عصر میرم باشما
خادم موکب صدام کرد
_دخترم اینجا تو از بقیه جوون تری اگه میشه این پارچ و ببر بیرون شربت بریز بیار
پارچ و گرفتم چادرم و سرم کردم و رفتم سنگینی یه نگاه و رو خودم حس کردم برگشتم دیدم محمد نیم خیز شده با تعجب زل زده به من تا متوجه من شد سریع دراز کشید بی توجه رفتم پارچ و پر کردم و بردم تو موکب
یه دوش گرفتم و غسل زیارت کردم و حاضر شدم بقیه م از خواب بلند شدن و آماده شدن و راه افتادیم
نزدیک حرم که رسیدیم چشمام و گرفتن تا یهو گنبد و ببینم بالاخره طیب خانوم دستش و از رو چشمم برداشت ماتم برد از اون همه عظمت و زیبایی اختیار اشکام دست خودم نبود گنبد حضرت ابلفضل بود رسیدیم بین الحرمین چقد حس خوبی بود رو به روت امام حسین سر بر می گردوندی حضرت ابلفضل پر از هیاهو بود هرکی یه گوشه داشت زیر لب روضه می خوند اول رفتیم حرم امام حسین
یه جا نشستیم که از پنجره کامل گنبد و میدیدم گنبد و نگاه می کردم و با امام حسین درد و دل می کردم می دونستم اون خواست که من عوض شم
آرامشی که الان داشتم و مدیونش بودم
_نمیریم جای ضریح؟!
_الان خیلی شلوغه ان شاء الله فرداشب میایم حرم تا صب اون موقع خلوت تره
زیارت کردیم و برگشتیم موکب و روز بد برای نماز خواستیم بریم حرم که دیدیم شوهر طیب و خانوم و محمدم دارن میرن طیب خانوم صداشون زد و باهم هم قدم شدیم
یه جا وایستادیم که چایی بگیریم اما دیدم محمد در گوشی یه چیزی به طیب خانوم گفت و راهش و کشید رفت
یه چفیه ی کرم سورمه ای انداخته بود رو سرش نگاهش کردم تا وقتی تو جمعیت گم شد دروغ چرا از این کارش اصلا خوشم نیومد ولی نمدونم چرا دلم بودنش و می خواست....
#ادامه_دارد....
به قلم :ث. نیکو
null (2).pdf
1.62M
#معرفی_کتاب
#شرح_دلبری
✅شرحی بر وصیتنامه سردار سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
{وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ }
[النور :آية ٣٤]
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
روح الله زم گفت:
من روز۱۸ساعت برای انقلاب وقت میذاشتم
ماچیکارکردیم؟!
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#حدیث_روز
🍃امام کاظم علیهالسلام:
كمك تو به ناتوان، از بهترين صدقه هاست.🍃
📚 تحف العقول، ص۴۱۴
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#احکام_روزانه 🌱
✅ﺭﺍﻫﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﺠﺘﻬﺪ طبق نظر:
🔹آیت الله خامنهای:
۱. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺠﺘﻬﺪ.
۲. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻳﺎ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺩﻝ.
۳. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ.
۴. ﺩﻳﺪﻥ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﯼ ﻣﺠﺘﻬﺪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﯼ ﻭﯼ ﻣﺼﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
🔹آیت الله سیستانی:
۱. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺠﺘﻬﺪ.
۲. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺩﻝ ﮐﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﺠﺘﻬﺪ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﮐﻨﻨﺪ.
۳. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ.
۴. ﺩﻳﺪﻥ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
🔹آیت الله مکارم:
۱. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺠﺘﻬﺪ ﻳﺎ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﺩﺳﺘﺨﻂ ﺍﻭ.
۲. ﺩﻳﺪﻥ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
۳. ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ.
۴. ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺷﻮﺩ.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909