eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 .... 🌷روزی که کیوان می خواست جبهه برود به او گفتم: این بار شهید می شوی آن هم شهید مفقودالجسد. گفت: از کجا فهمیدی؟ گفتم: دیشب خواب دیدم در گلزار شهدا در زیر درختی بر سر یک قبر نشسته ام از دور دیدم پنج سید بطرفم می آیند دو زن و سه مرد. 🌷....نزدیک که شدند به آنها سلام کردم آنها هم پاسخ سلام مرا دادند. بلافاصله گفتم: به جد شما سوگند که در این قبر هیچ چیز نیست. آنها در جواب گفتند: خدا صبرت دهد مادر. از آنجا به سمت مزار شهید دیگری رفتند. 🌷بعد از خبر شهادت کیوان در زیر درخت و همان نقطه ای که خواب دیده بودم سنگ یادبودی برای آن گذاشتند.... 🌹خاطره اى به ياد شهيد سيد كيوان سجاد. وی در سال دوم دبیرستان بود که برای بار دوم به عنوان داوطلب بسیجى به جبهه اعزام گردید. شهید سجاد در سال ١٣٦٧در يكى از گردانهای رزمی لشکر ١٤ امام حسین (ع) بود، که در منطقه عملیاتی فاو در روز ٢٨ فروردین ماه ٦٧ به شهادت رسید و جنازه اش در منطقه عملیاتی ماند و تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است. راوى: مادر شهيد 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
منتظر واقعی امام زمانش بود باشد ڪه با دعای برادرانه اش مانیز امام زمانی شویم 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 🌷چند شبى بود كه نيمه هاى شب از خواب بيدار مى شدم ولى حال اين را كه برخيزم و نماز شب بخوانم نداشتم. در واقع توفيق نداشتم. كوهستانى بودن منطقه و اين كه روى زمين برف نشسته بود و فاصله ى زياد آب با ما، سرما و ترس نيز در نخواندن نماز شب من مؤثر بود. 🌷يك روز يكى از رزمنده هاى خيلى با حال را ديدم و قضيه محروم شدن از فيض نماز شب را به او گفتم. او گفت: «تو بايد دو كار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان شوى. اول اين كه نمازهاى واجب رادر اول وقت به جا آورى و دوم اين كه از خدا توفيق بخواهى.» ❌ دو كار اساسى 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمتی از وصیت نامه 🌷شهیدمدافع حرم مهدی صابری🌷 الهی ; انت رب الجلیل و انا عبدک الذلیل خدایا من رو بپذیر رسیدن به سن 30 سالگی بعد از اقا علی اکبر (ع) برام ننگه, تن و بدن سالم داشتن اصلا نمیتونم تصور کنم, فرق سالم بعد از اقا علی اکبر (ع) رو اصلا نمیخوام ! چقد خوب میشه سر تو بدن نداشته باشم, چقد جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه ... بابا ,مامان سرتون رو جلوی ارباب و بی بی لیلا بالا بگیرین هزار تا مثل من نه, که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی اقا علی اکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل بیت (ع) شدید یا علی اکبر.... 🔹فرمانده گروهان حضرت علی اکبر (ع) نیروی مخصوص لشکر 🔹شهادت : همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) 1393 محل شهادت :در بلندی های جولان. 🆔 @shohada_tmersad313
🌹 🍃❣ به قد و قواره اش نمی آمد که درباره ازدواج بگوید؛اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد!💍 گفتیم:زود است،بگذار جنگ تمام شود،خودمان آستین بالا می زنیم. گفت: (( نه،پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود،من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم،باید!)) همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی زنش دادیم!💐 گفتیم:حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟گفت: (( عفیف باشد و با حجاب.))🍃❣ #ش 🆔 @shohada_tmersad313
4_1131692481990098961.mp3
7.92M
📢 📢 ❤️دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته❤️ 👌
‍ 🌸‍ ‍ همه با هم دعای فرج را زمزمه می کنیم: إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🍃🌸💖🌺🌷🌹💐🍃 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🆔 @shohada_tmersad313 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
ان شاءالله امشب در پرونده همه خادمان شهدا بنویسند: ♦️محب امیرالمومنین(ع) ♦️زیارت کربلا و نجف،اربعین امسال ♦️سربازی امام زمان(عج) ♦️نهایت شــ🌷ــهادت 🆔 @shohada_mersad313 ─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
هوای مهـدی فاطمه(س)راداشته باشید خـــــیلی تــنهاســـت........ 😔😔😔 #دمتون حیدری... #شبتون مهدوی... #یاعـــلی✋ 🆔 @shohada_tmersad313 ─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁 🔰زیارت "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم 🖌 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🖌 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🖌 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🖌 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🖌 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🖌 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🖌 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🖌 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀 🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹 🆔 @shohada_tmersad313
. 🌷 🌹 ١٣_ساله! 🌷به قدری باهوش بود ڪه در ۱۳ سالگی به راحتی انگلیسی حرف می‌ زد. در جبهه آموزش زبان می‌ داد! والفجر ٨ شیمیایی شد! و در ۱۷سالگی به شهادت رسید! 🌹خاطره اى به ياد 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 ....! 🌷آن روزها من معلم سوادآموزی بودم و تازه با پسر دایی ام ازدواج کرده بودم. یک روز که از کلاس به خانه بازگشتم، متوجه شدم عبدالله در خانه منتظرم نشسته و چهره اش درهم است؟ علت ناراحتی اش را جویا شدم که گفت: «باید درباره ى مسئله ى مهمی با شما صحبت کنم.» 🌷کنارش نشستم و او ادامه داد: «از این که شما کارمند طاغوت هستی، ناراحتم.» انگار آب سردی بر تنم ریختند! چنین کاری را به سختی پیدا کرده بودم و علاقه ى زیادی به تدریس داشتم. 🌷....صدای عبدالله در افکارم طنین انداخت: «خورشید! مى خواهم استعفا بدهی. مخارج زندگی را با رنج و زحمت برایت فراهم مى كنم؛ ولی دیگر کلاس نروید.» کارم را دوست داشتم؛ ولی عبدالله را بیشتر. بعد از آن روز، دیگر به آن کلاسها نرفتم. 🌹خاطره اى به ياد شهید عبدالله جلیلی جشن آبادی راوى: همسر شهيد سركار خانم خورشید پروانه منبع: خبرگزارى دفاع مقدس 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 .... 🌷در ٢٦ اسفند سال ٦٣ و در طی عملیات بدر دستور عقب نشینی رسید و قرار بر آن شد که در ٢٩ اسفند عملیات را دوباره آغاز کنیم. ٢٩ اسفند شد و رزمندگان اطلاعاتی برای شناسایی و تائید حمله جلو رفته بودند که خبر اسارتشان و شهادت چند نفر از آنها رسید. 🌷شهید صیاد شیرازی رسماً اعلام کرد که عملیات منتفی شده و برخی می‌ توانند برای تعطیلات نوروزی به مرخصی بروند. بسیاری از همرزمان در طول عملیات و برخی هم در روز شناسایی به شهادت رسیدند و ما نمی‌ دانستیم این خبر را چگونه به خانواده ‌هایشان برسانیم، به همین خاطر تمام طول مسیر را بی‌ رغبت به رسیدن بودیم و عید و تحویل سال برایمان معنایی نداشت. راوى: «گلعلی بابایی» در کتاب خاطرات خود از جنگ با عنوان «ضربت متقابل» 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🏷چھ گفت: 👤 📌دیروز دنبـال‌ بودیم و امروز مواظبیم گم نشود... جبھھ بوے مےداد و اینجا بومےدهد... 🆔 @shohada_tmersad313
💣 🌹پلنگ صورتی🌹 ((شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده . نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...😂(آهنگ پلنگ صورتی!) معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته))😅 🌱حاج حسین یکتا🌱 🆔 @shohada_tmersad313
: خواهر جان! حجابت را حفظ کن تا جزو یاران👤خدا باشی... اگر میخواهی در دنیا🌍سرافراز شوی! حجابت را حفظ کن✨ #م. 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 ....!! 🌷با توجه به حمله دشمن حدود ساعت ٤ صبح، عراق با تجهیزات بیشتر به ما حمله نمود به طوری که ما مجبور به عقب نشینی شدیم. در حین عقب نشینی با عملیات گاز انبری که کرده بودند، من و سرباز ديگرى به اسارت آنها درآمدیم و پس از پذیرايى با قنداق و مشت و لگد بیهوش شدم.... 🌷و پس از اینکه هوش آمدم، متوجه شدم سه راهی موسیان هستیم و از آنجا به طرف مقر اصلی به مدت سه روز از لابلای لوله های طویل به طرف زندان موصل رفتیم. در بین راه تعدادی از بچه ها که زخم و خونریزی شدید داشتند به شهادت رسیدند. 🌷مجموع اسرا ١٠٠٠ نفر بودیم که ٧٠ الی ١٠٠ نفر شهید شدند. پس از اتمام آمار و برنامه کار، ما را به طرف شهر الاماره بردند و در شهر چرخاندند و پس از شادی کردن مردم ما را به زندان یا اردوگاه موصل بردند.... راوى: آزاده سرافراز رضا اصليان 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 .... 🌷در یکی از روزهايى که منافقین دستور داده بودند که هر که با لباس سپاه یا با ریش باشد با چاقو یا سلاح دیگر به چنین افرادی حمله کنند، حاج احمد با ماشین سپاه با چند نفر از همرزمانش روی پل حافظ در حال عبور بودند که یکی از همرزمانش به حاج احمد مى گويد: حاجی تو زن و بچه نداری، شیشه ماشین ببر بالا مگه نمی دونی منافقین نارجک تو ماشین پاسدارها می اندازند!! 🌷حاج احمد به راننده مى گويد: بزن ترمز هر كى می ترسه بیاد پایین. حاجی می گويد: من با خدای خود عهد بسته ام که به دست شقی ترین افراد یعنی اسرائيلى ها کشته شوم. این حرف [را] حاج احمد در پاییز سال ١٣٦٠ كه هنوز حاج احمد در نبرد با دشمنان بعثی هستیم می زند. 🌷چون که او با خدا عهد بسته بود و خدا هم خلف وعده نکرد و به آرزویش رساند. و اين اتفاق در تاریخ ١٤/٤/١٣٦١ افتاد و براى همیشه حاج احمد از بین ما رفت. 🌹خاطره اى به ياد سردار جاويد الأثر حاج احمد متوسلیان 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 🌷وقتی آشپز مراعات حال برادران سنگین وزن- هیكلی تداركاتی- را می‌ كرد و غذایشان را یك كم چربتر می‌ كشید، یا میوه درشت‌ تری برایشان می‌ گذاشت، هر كس این صحنه را می‌ دید، به تنهایی یا دسته جمعی و با صدای بلند و شمرده شمرده شروع می‌ كردند به گفتن: «اللهم الرزقنا توفیق الپارتی فی الدنیا و الاخره!» یعنی دارید پارتی بازی می‌ كنید حواستان جمع باشد! ❌ جبهه سرزمين زندگيست با عشقى يكسان ❌ هميشه هم هست.... 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 🌷عید سال ٦٣ یکی از بدترین عیدهای طول عمرم بود. عراق بعد از عملیات بدر (١٩ تا ٢٩ اسفند)، بمباران شیمیایی گسترده ‌ای را آغاز کرده بود که در نتیجه شمار بسیاری از بین رفتند. ١٨ ساله بودم که نخستین عید دور از خانواده را تجربه کردم. 🌷....روز تحویل سال ١٣٦٠ بود و ما در منطقه کردستان، منتظر تحویل سال بودیم، ناگهان صدای مهیبی فضا را در برگرفت و همه پناه گرفتیم. درگیری حدود ٢ ساعت طول کشید و در نهایت عراقی ‌ها منطقه را ترک کردند. 🌷اما تلخ‌ ترین نوروز زندگی من سال ٦٤ بود که پیکر یکی از دوستان صمیمی‌ ام را به خاک سپردیم. آن سال اصلاًً متوجه تحویل سال نو نشدم و تا مدت ‌ها از لحاظ روحی به هم ریخته بودم. راوى: سید نورالدین عافی 📚 كتاب "نورالدين پسر ايران" 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 .... 🌷از مرخصى برگشته بودیم اهواز. احمد کاظمی تماس گرفت: مهدی می خوام ببینمت. قرار گذاشتند و هر دو سر قرارشان آمدند. دیدار دو یار دیدنی بود تا شنیدنی و نوشتنی. شاید نتوان آن لحظات را با هیچ بیان و قلمی گفت و نوشت. 🌷انگار سالهاست که همدیگر را ندیده اند. دست در گردن هم کردند، احمد آقا مرتب مى گفت: «مهدی خیلی دلم برات تنگ شده بود. خیلی دلم گرفته بود برای دیدنت ثانیه شماری مى كردم تا ببینمت دلم باز بشه.…» 🌷علاقه این دو به یکدیگر، به قدری محکم بود که بیشتر وقتها مى شد یکی را در کنار دیگری یافت. احمد آقا و آقا مهدى به قدری به سنگرهای همدیگر رفت و آمد مى كردند که احمد کاظمی بیشتر بچه های لشکر عاشورا را به نام مى شناخت و آقا مهدی هم چنین بود.... در بیشتر عملیاتها اصرار داشتند که احمد و مهدی کنار هم باشند.… کنار هم بجنگند و…. 📚 كتاب " آشنائی ها، این بار خودم می برم "، ص ۴۱ 🌹خاطره اى به ياد قهرمانان ايران زمين، شهيد مهدى باكرى و شهيد احمد كاظمى 🌹 🆔 @shohada_tmersad313