eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
✨‌در سبک زندگي مهدوي، زيبايي هايي است که در زندگي هاي معمولي کمتر پيدا مي شود. ✨مهدي ياوران وقتي زندگي خود را بر اساس آموزه هاي دين برنامه ريزي ميکنند لذتي مي برند که بسياري از انسان ها از آن لذت محروم هستند. ✨در اين نوع شيوه زندگي، به مهماني دادن و محبت به مهمان توجه ويژه اي شده است و از طرفي به ميزبان ميگويد نگران نباش، روزيِ مهمان قبلا آماده شده است. ✨رسول مهرباني ها ميفرمايند: «همانا مهمان با آمدنش، روزي خود را از آسمان براي ميزبان به همراه مي آورد و هر گاه غذا خورد، خدا به بركت آمدنش نزد آنها، آنها را مي بخشد» (کافي ج ۶ ص ۲۸۴) ✨گفتني است که کساني که اهل مهماني دادن هستند، از نشاط بيشتري نسبت به بقيه برخوردار هستند و کمتر دچار افسردگي و بيماري هاي روحي ميشوند. 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
با امام زمان (عج) دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد  پایان بده براین شب یلداشتاب کن در انتظار آمدنت روزها گذشت ای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن ای وارث عدالت و صبر و غم علی با ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن جانم به لب رسیدازاین روزگار پست آقا به جان حضرت زهرا شتاب کن برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دید نقش زمین جوان خودش راشتاب کن برآن پدر که پیکر فرزند خویش را برخاک میسپرد به صحرا شتاب کن برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شد برآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن برخانمی که در دم گودال میگرفت با ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن روضه گرفته ایم که شاید نظر کنی روضه برای حضرت سقا شتاب کن جان سه ساله دخترکی که گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب کن الزمان(عج)ادرکنی الزمان (عج)اغثنی 🔸شاعر: 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🥀پنجـشنبه است به رسم کهن،یاد میکنیم از آنها که وقتـشان و مکانشان از ما جـداست یاد میکنیـم از آنها که دلتـنگشان میـشویم یاد میکنیـم از آنها که هنـوز دوستـشان داریم یاد میکنیم از همه شهـدا،علمـا و درگذشتـگانمان 🌼با فاتحه و صلواتی بر محمد و آل محمد🌼 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
‌‌ 🌷مهدی شناسی ۴۳۱🌷 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍃ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﺒﻴﺮﻩ ﺍﺯ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻱ (ﻉ) ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﻠﯽ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ (ﻉ) ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺳﻼ‌ﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺳﻼ‌ﻡ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻏﺎﯾﺐ ﺍﺳﺖ. 🍃ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﯼ علیه السلام ﺍﺯ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ (ﻉ) ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. و مشخص می کنند ﻣﻦ ﻭﻗﺘﻲ ﺯﺍﺋﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻡ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ؟ 🍃ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺨﺶ "ﺧﻮﺩ ﺷﻨﺎﺳﯽ" ﺍﺳﺖ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ‌ﺍﻱ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﺍﺋﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ. ﻋﻜﺎﺱ ، ﻋﮑﺲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺯﺍﺋﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺗﻮﺵ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻋﯿﺒﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ. 🍃 ﮔﺎﻫﻲ ﻣﻌﺮﻓﯽ‌ﺍﻱ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ را ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ‌ﺩﺍﻣﻦ ﻭ ﺑﺪ ﺍﺧﻼ‌ﻕ ﻭ ﻣﺸﺮﮎ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺍﻻ‌ﯾﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻴﻢ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﻧﺪ. 🌹 ﻣُﺴْﺘَﺸْﻔِﻊٌ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﺰَّ ﻭَ ﺟَﻞَّ ﺑِﻜُﻢْ 🌹  🔶ﺷﻔﻊ ﺑﻪ ﭘﯿﻮﺳﺘﻦ ﺩﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﭽﺴﺒﺪ ﻭ ﻣﺴﺘﺸﻔﻊ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﻠﺐ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. 🔶 ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻏﺎﯾﺖ،ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻮﺍﺳﻄﻪ ی امام هر زمان ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ. « ﺑِﻜُﻢْ »‌ یعنی ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮﺩ، ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺻﻮﻝ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﻮﺩ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻭﺻﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﮔﺮﺩﺩ. 🔶ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﭽﺴﺒﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺩﺭ ﻓﻼ‌ﻥ ﻣﺠﻠﺲ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻓﻼ‌ﻥ ﻭﻟّﻲ ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﻴریم ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﺪهیم ﻭ ﻟﺒﺎﺳمان ﮐﺜﯿﻒ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎشیم؟ 📝ﻣﻌﻤﻮﻻ‌ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺷﻔﯿﻊ ﻭ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻭ ﺍﻋﺎﻧﺖ (ﻛﻤﻚ) ﺷﻮﺩ، ﺣﺎﻝ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻭﺳﺎﻃﺖ امام زمان ﺭﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻘﻮﯾﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍر ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ. 📝 ﻫﺮ ﻓﯿﺾ ﻣﺎﺩﯼ،ﻣﻌﻨﻮﯼ،ﻇﺎﻫﺮﯼ،ﺑﺎﻃﻨﯽ، ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ، ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ امام زمان ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ. 📝ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺎﻡ ﺟﺎﻣﻊ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﯿﺾ ﺟﺎﻣﻊ ﻭ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺯﻣﺎﻧﻢ ﺑﺴﻂ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ امام مهدی علیه السلام ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ. 📝ﻫﻤﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺳﺎﻃﺖ ایشان بی ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻱ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺣﻀﺮت ﻇﺮﻑ ﻭﺟﻮﺩﻱ ما ﺭﺍ ﻣﻨﺒﺴﻂ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. 📝ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﺪ. ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻓﻴﻠﺘﺮ ﻭ ﺗﺼﻔﻴﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ‌ﻫﺎ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﮔﺮﺩﺩ. 📝ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ امام ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﻨﺪ.ایشان ﺳﺒﺐ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺗﺼﻔﯿﻪ ﺷﻮﺩ. ﺍﮔﺮ ﭘﺎﯼ امام زمان‌ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻃﻠﺐ ﻛﻨﻴﻢ ﻓﻘﻂ ﻧﻔﺴﺎﻧﯿﺎﺕ ﻣﺎﺳﺖ. ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﻢ ﻭ ﺷﮑﺮ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻴﻢ  ﻭ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺣﻔﻆ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻧﺮﻭﺩ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها‌فرمودند: خوشرویی‌هنگام‌روبه‌روشدن‌با مومن‌بهشت‌را‌برفردخوش‌رو‌ واجب‌میکند... 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
💙 :) 🌱 اتاق مقتول قبل از اینڪہ شوهرش فرصت پیدا ڪنہ همراه خانمش بلند شہ ... با لبخند بہ لوید نگاه ڪردم ... - ڪارآگاه اوبران ... شما بہ صحبت تون با آقاے تادئو ادامہ بدید... بهتر از هر شخص دیگہ اے ... اوبران مےتونست توے چنین شرایطے منظور حالت و نگاه من رو بخونہ ... با نگاه معنادارے چرخید سمت پدر مقتول ... - خوب آقاے تادئو ... گفتید ڪہ ... و من دنبال مادرش ... از پلہ ها بالا مےرفتم ... توے در ایستاده بود ... و من با دستڪش ڪل اتاق رو مےگشتم ... - آخرین بار ڪے اتاق پسرتون رو تمیز ڪردید؟ ... چشم هاے سرخش دوباره لرزید ... - ڪریس خودش اتاقش رو تمیز مےڪنہ... این بار صداش هم لرزید ... - یعنے مےڪرد ... هنوز نتونستہ بود مرگ پسرش رو باور ڪنہ ... باور ڪردنش سخت بود ... همون طور ڪہ باورش براے من ... ڪہ یہ پسر 16 ساله چنین اتاق مرتب و تمیز داشتہ باشہ ... چند لحظہ بهش نگاه ڪردم ... - خانم تادئو ... من بیشتر از 8 سالہ ڪہ دارم توے دایره جنایے ڪار مےڪنم ... شاید بہ نظر جوون بیام و 8 سال زیاد نباشہ اما نسبت بہ خیلے از همڪارهام ڪارم بهتره ... پسر شما قبلا عضو یہ گنگ بوده ... چیزے ڪہ اصلا بهش اشاره نڪردید ... و خودتون هم مےدونید چقدر مےتونہ در پیدا ڪردن قاتل مهم باشہ ... شما مادرش هستید ... مادرے ڪہ اون رو بزرگ ڪرده و براش زحمت ڪشیده ... چطور مےتونید بہ ما دروغ بگید؟ ... نمےخواید قاتل پسرتون رو پیدا ڪنیم؟ ... نشست روے تخت ڪریس ... نمےتونست جلوے اشڪ هاش رو بگیره ... تمام بدنش مےلرزید ... - شوهرم گفت اگہ پلیس ها بفهمن ڪریس عضو گنگ بوده بیخیال پیدا ڪردن قاتل میشن ... میگن درگیرے بین اعضاے گنگ یا دو تا گنگ دیگہ بوده و همہ چیز تمام میشہ ... و خیلے راحت پرونده رو مختومہ اعلام مےڪنن ... من فقط مےخوام قاتل پسرم پیدا بشہ ... مےخوام بہ سزاے ڪارے ڪہ با پسر من ڪرده برسہ ... دیگہ نمےتونست حرف بزنہ ... فقط گریہ مےڪرد ... حتے اگر دلدارے دادن رو بلد بودم ... چہ ڪلمہ‌اے مےتونست اون زن رو آرام ڪنہ؟ ... حتے زمانے ڪہ مےتونستیم قاتل رو پیدا ڪنیم ... هیچ وقت قلب خانواده مقتول آرام نمےشد ... - خانم تادئو ... مےدونم این ڪلمات قلب شما رو آروم نمےڪنہ ... و نمےتونم قول بدم صد در صد پیداش مےڪنیم ... اما مےتونم قول بدم برای پیدا ڪردن قاتل از هیچ ڪارے دریغ نمےڪنم ... متاسفم ڪہ ... این تنها قولے هست ڪہ مےتونم بهتون بدم ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ 🔹 سلام به تنها منجی بشریت از طرف شهیدی که چای افطارش وسیله شهادتش شد. 🦋 فرقی نمی‌کند ز کجا می‌دهی سلام او می‌دهد جواب سلام تو را... ☀️ هر روزمان را با سلام بر امام‌زمان شروع کنیم. 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت سوم: ✨در روایت پیش به بحث نبوت پرداختیم و گفتیم خداوند کریم رسولان خود را فرستاد تا بندگان خود را هدایت کند و هم اینکه هیچ بهانه ای نباشد برای مردم که بگویند چرا رسولی از جانب خود نفرستادی تا مارا هدایت کند. خداوند بعد از فرستادن رسولانی از جانب خویش، حضرت محمد(صل الله علیه و اله وسلم) را به پیامبری مبعوث کرد و ایشان را خاتم الانبیاء معرفی کردند زیرا بعد ایشان هیچ پیامبری نخواهد آمد و هم اینکه دین اسلام کامل ترین دین هست. 🌷خداوند قبل از به دنیا امدن حضرت محمد (ص) مژده آمدن حضرت را از طریق پیامبران خویش به مردم داده بود چنانکه در کتب تورات و انجیل این روایت اورده شده که در زیر به ان اشاره می کنیم. 💫شواهدی از کتب مقدس درباره حضرت محمد(ص)💫 🍁 عده‌ای از محققین برآنند مراد انجیل یوحنا که حضرت عیسی آمدن "فارقلیط" را بشارت داده و در سه جا این لفظ را آورده، حضرت محمد (ص) است زیرا اینان این کلمه را به معنای ستوده ‌شده (محمد) تلقی کرده اند گرچه مسیحیان این کلمه را به معنای تسلی‌دهنده گرفته‌اند. به جز این مورد در هیجده مورد در تورات و انجیل درباره پیامبر اسلام سخن گفته شده است. ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم: « بنابه نقل تورات، حضرت موسى به قوم اسرائیل مى گوید: «یهوه، خدایت، نبى اى را از میان تو از برادرانت مثل من براى تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید» و نیز خدا به موسى مى گوید: «نبى اى را براى ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. و هر کس که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» ❣شکى نیست که این دو مورد آمدن پیامبرى را بشارت مى‌دهند. این پیامبر ویژگى‌هایى دارد؛ از جمله این که مانند موسى است و دیگر این که از میان برادران قوم اسرائیل برخواهد خواست. هیچ یک از انبیاء بنى اسرائیل ادعا نکرده‌اند که مانند موسى هستند. بدون شک مهم‌ترین ویژگى نبوت حضرت موسى این است که شریعتى خاص آورده است و وقتى گفته مى شود «نبى اى مانند موسى» حتماً باید این ویژگى در نظر گرفته شود. هیچ یک از انبیا ادعا نکرده اند که شریعتى خاص آورده است و حتى حضرت عیسى به گفته اناجیل همان شریعت موسى را اجرا مى کرده و مأموریتش براى همین بوده است: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم... پس هر که یکى از این احکام کوچک ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان، بزرگ، خوانده خواهد شد» نکته دیگر این است که برطبق این دو مورد آن پیامبر «از میان برادران» بنى اسرائیل است و مشخص است که برادران بنى اسرائیل، بنى اسماعیل هستند. و این قید با وضوح نشان مى دهد که این پیامبر از بنى اسرائیل نیست. 🍁 آن پیامبر در بین یهودیان چنان معروف بوده که اشاره کوتاه «آن نبى» براى انتقال به آن کافى بوده است. به گفته برخى، آنان منتظر پیامبرى بوده اند که سید انبیا و بزرگ ترین آنان بوده است. منبع: سلیمانی اردستانی، قرآن کریم و بشارت‌های پیامبران، هفت آسمان، شماره 16، ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽ .ابراهیم هنوز مشــغول بود و در کنار کانــال دوم بچه ها را کمک می کرد خیلی مواظب نیروها بود. چــون در اطراف کانال ها پر از میادین مین و موانع .مختلف بود خبر رســیدن به کانال سوم، یعنی قرار گرفتن در کنار پاسگاه های مرزی و .شروع عملیات ،اما فرمانده گردان، بچه ها را نگه داشــت وگفت: طبق آنچه در نقشه است باید بیشــتر راه می رفتیم، اما خیلی عجیبه، هم زود رســیدیم، هم از پاسگاه ها !خبری نیست تقریباً همه بچه ها از کانال دوم عبور کردند. یکدفعه آســمان فکه مثل روز !!روشن شد .مثل اینکه دشمن با تمام قوا منتظر ما بوده. بعد هم شروع به شلیک کردند از خمپاره و توپخانه گرفته تا تیربارها که در دور دســت قرار داشت. آن ها از !همه طرف به سوی ما شلیک کردند بچه ها هیچ کاری نمی توانســتند انجام دهند. موانع خورشیدی و میدان های .مین، جلوی هر حرکتی را گرفته بود تعداد کمی از بچه ها وارد کانال ســوم شــدند. بســیاری از بچه ها در میان .خاک های رملی گیر کردند. همه به این طرف و آن طرف می رفتند بعضی از بچه ها می خواســتند باعبور از موانع خورشــیدی در داخل دشت .سنگر بگیرند، اما با انفجار مین به شهادت رسیدند اطراف مســیر پر از مین بود. ابراهیم این را می دانست، برای همین به سمت .کانال سوم دوید و با فریادهایش اجازه رفتن به اطراف را نمی داد همه روی زمین خیز برداشتند. هیچ کاری نمی شد کرد. توپخانه عراق کاملا .می دانست ما از چه محلی عبور می کنیم! و دقیقاً همان مسیر را می زد .همه چیز به هم ریخته بود. هر کس به سمتی می دوید دیگر هیچ چیز قابل کنترل نبود. تنها جایی که امنیت بیشتری داشت داخل !کانال ها بود. در آن تاریکی و شلوغی ابراهیم را گم کردم تا کانال سوم جلو رفتم، اما نمی شد کسی را پیدا کرد! یکی از رفقا را دیدم .و پرسیدم: ابراهیم را ندیدی!؟ گفت: چند دقیقه پیش از اینجا رد شد همین طور این طــرف و آن طرف می رفتم. یکی از فرمانده ها را دیدم. من را شناخت و گفت: سریع برو توی معبر، بچه هائی که توی راه هستند بفرست .عقب. اینجا توی این کانال نه جا هست نه امنیت، برو و سریع برگرد طبق دســتور فرمانده، بچه هائی را که اطراف کانال دوم و توی مسیر بودند .آوردم عقب، حتی خیلی از مجروح ها را کمک کردیم و رساندیم عقب این کار، دو سه ساعتی طول کشید. می خواستم برگردم، اما بچه های لشکر !گفتند: نمی شه برگردی! با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفتند: دستور عقب نشینی صادر شده، فایده نداره بری جلو. چون بچه های .دیگه هم تا صبح برمی گردند ســاعتی بعد نماز صبح را خواندم. هوا در حال روشن شدن بود. خسته بودم و ناامید. از همه بچه هایی که برمی گشــتند سراغ ابراهیم را می گرفتم. اما کسی .خبری نداشت دقایقی بعد مجتبی را دیدم. با چهره ای خاک آلود وخســته از ســمت خط برمی گشت. با ناامیدی پرسیدم: مجتبی، ابراهیم رو ندیدی!؟ .همینطور که به سمت من می آمد گفت: یک ساعت پیش با هم بودیم !با خوشحالی از جا پریدم، جلو آمدم وگفتم: خُب، الان کجاست؟ جواب داد: نمی دونم، بهش گفتم دســتور عقب نشینی صادر شده، گفتم تا .هوا تاریکه بیا برگردیم عقب، هوا روشن بشه هیچ کاری نمی تونیم انجام بدیم اما ابراهیم گفت: بچه ها توکانال ها هستند. من می رم پیش اون ها، همه با هم .برمی گردیم مجتبی ادامه داد: همین طورکه با ابراهیم حرف می زدم یک گردان از لشکر .عاشورا به سمت ما آمد ابراهیم سریع با فرمانده آن ها صحبت کرد و خبر عقب نشینی را داد. من هم .چون مسیر را بلد بودم، با آن ها فرستاد عقب خودش هم یک آرپی جی با چند تا گلوله از آن ها گرفت و رفت به سمت .کانال. دیگه از ابراهیم خبری ندارم ســاعتی بعد میثم لطیفی را دیدم. به همراه تعــدادی از مجروحین به عقب برمی گشت. به کمکشان رفتم. از میثم پرسیدم: چه خبر!؟ گفت: من و این بچه هائی که مجروح هســتند جلوتــر از کانال، لای تپه ها .افتاده بودیم. ابرام هادی به داد ما رسید یکدفعه سرجایم ایستادم. باتعجب گفتم: داش ابرام؟! خُب بعدش چی شد!؟ .گفت: به سختی ما رو جمع کرد. تو گرگ و میش هوا ما رو آورد عقب توی راه رسیدیم به یک کانال، کف کانال پر از لجن و … بود، عرض کانال .هم زیاد بود ابراهیم رفت دو تا برانکارد آورد و با آن ها چیزی شبیه پل درست کرد! بعد .هم ما را عبور داد و فرستاد عقب. خودش هم رفت جلو .ســاعت ده صبح، قرارگاه لشــکر در فکه محل رفت و آمد فرماند هان بود !خیلی ها می گفتند چندین گردان در محاصره دشمن قرار گرفته اند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ | تشنگان وصل 🌷 رهبر انقلاب: اینکه شما می‌بینید و می‌شنوید بعضی از این شهدای ما عاشقانه میکردند، خدای متعال یک نوری به دل آنها انداخته بود؛ با این نور یک حقیقتی را میدیدند، این بود که عاشق شهادت بودند. 👈 شهید سلیمانی میگفت... تهدیدش کردند که تو را میکشیم، گفت من دارم در بیابانها دنبالش میگردم، بلندی و پستی‌ها را طی میکنم دنبال همین. ۱۴۰۱/۰۸/۰۸ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸 هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن. التماس دعای فرج.🌹 🦋🌹💖           @hedye110
امام خمینی (ره):  شهادت ارثی است که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهیدپرور ما رسیده است.  🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💙 :) 🌱 بچہ شرور ما با چشم هاے سرخ و باد ڪرده اش بهم خیره شد ... - ڪریس وارد دبیرستان ڪہ شد تحت تاثیر یڪے از گروه هاے گنگ اونجا قرار گرفت ... عضوشون شده بود ... نمےدونم مواد هم مصرف مےڪردن یا نہ ... اما چند بار توے جیب هاش سیگار پیدا ڪرده بودم ... با لالا هم همون جا آشنا شد ... خیلے بهم نزدیڪ بودن ... نیمہ شب بہ بعد برمےگشت ... حتے چند بار مست بود ... باورم نمےشد ... مگہ چند سالش بود ڪہ از اون سن شروع ڪرده بود؟... مےگفت: اونها من رو درڪ مےڪنن ... بین ما پیمان برادرے بستہ شده ... ماها یہ تیم هستیم ... یہ خانواده ایم... من اونجا آزادم ... سرش پر شده بود از این ڪلمات ... مگہ ما چے بودیم؟ ... زندان بانش بودیم؟ ... ما خانواده اش بودیم ... پدر و مادرش ... بغض سنگینے راه گلوش رد بست ... و چشم هاش بیشتر از گذشتہ مےلرزید ... انگار منتظر ڪوچڪ ترین اشاره براے بارش دوباره بودن ... - رابطہ‌اش با پدرش چطور بود؟ ... نگاه پر از دردش از پنجره بہ بیرون دوختہ شد ... و سڪوت ناخوش آیندے فضا رو پر ڪرد ... ثانیہ‌ها بہ سختے مےگذشت ... نگاهش با حالت معنادارے برگشت روے من ... - اینڪہ شوهرم نتونست بهتون اعتماد ڪنہ و حقیقت رو بگہ ... باعث شده بهش مشڪوڪ بشید؟ ... شما بچہ دارید ڪارآگاه؟ ... سرم رو بہ علامت رد تڪان دادم ... - اگہ بچہ داشتید حس ما رو درڪ مےڪردید ... و مےدونستید هیچ پدر و مادرے نمےتونن بہ بچہ خودشون آسیب بزنن ... نمےدونستم توے اون شرایط چے بهش بگم ... بهش بگم من خانواده هایے رو دیدم ڪہ پدر یا مادر ... قاتل فرزند خودشون بودن؟ ... یا ... توے اون لحظات، ڪارے جز سڪوت ڪردن بہ ذهنم نرسید ... - استیو مرد خوبیہ ... واقعا یہ مرد خانواده است ... از وقتے ڪریس بہ دنیا اومد با همہ وجود براے ما و آینده بچہ مون تلاش مےڪرد ... و نمےتونست تحمل ڪنہ ڪہ پسرش دست بہ چنین ڪارهایے مےزنہ ... از هر راهے جلو اومدیم ... اما فایده نداشت ... حتے پیش مشاور رفتیم ... استیو عاشق ڪریس بود ... عاشق پسرش بود ... مخصوصا بعد از آشنایے با آقاے ساندرز ... ڪریس دیگہ اون بچہ شرور قبل نبود ... عوض شده بود ... درسش ... رفتار و اخلاقش ... دوست هاش ... همہ چیزش ... این یہ سال و نیم ... بهترین سال هاے تمام عمرمون بود ... یڪ سال و نیمے ڪہ چقدر زود ... بہ پایان رسیده بود ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🍁ﺁﺭﺯﻭی 🌺ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ 🍁ﺳﻌﺎﺩﺕ ،ﺳﻼﻣتی و 🌺ﺳﺮﺑﻠﻨﺪیست 🍁شبتون بخیر 🌺خوابتون رویایی 🍁لحظه هاتون پر از آرامش 🌺و به امیـــــد فردایی بهتر 🍁شب زیبـاتـون در پناه خدا .🍁🍂 @delneveshte_hadis110
﷽❣ ❣﷽ 🌫‌نفس شهر تنگ است های و هویِ دل مشغولی ها بلند... چشم انتظاری،امان بریده از آدم ها ❓در پس کدام خیابان... کدام کوچه... کدام راه... پرنده ی دلتنگ دل را پرواز دهم... ؟ ❓در انتهای کدام اندوه از جان گذشته، نشان از چون تویی بجویم... بیا امید غریبان تنها 💔 @shohada_vamahdawiat
﷽ یکی از مســئولین اطاعات را دیدم و پرسیدم: یعنی چی گردان ها محاصره .شدند؟ عراق که جلو نیامده، بچه ها هم توی کانال دوم و سوم هستند فرمانده گفت: کانال سومی که ما در شناسائی دیده بودیم، با این کانال فرق .داره. این کانال و چند کانال فرعی را عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده .این کانال ها درست به موازات خط مرزی ساخته شده، ولی کوچکتر و پر از موانع بعــد ادامه داد: گردان های خط شــکن، برای اینکه زیر آتش نباشــند رفتند داخل کانال. با روشــن شــدن هوا تانک های عراقی جلــو آمدند و دو طرف .کانال را بستند. دشمن هم کانال ها را زیر آتش گرفته بعد کمی مکث کرد و گفت: عراق شــانزده نوع مانع ســر راه بچه ها چیده بود، عمق موانع هم نزدیک به چهار کیلومتر بوده! منافقین هم تمام اطاعات !این عملیات را به عراقی ها داده بودند خیلی حالم گرفته شد. با بغض گفتم: حالا چه باید کرد!؟ گفت: اگــر بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیــات را انجام می دهیم و .آن ها را می آوریم عقب در همین حین بیسیم چی مقر گفت: یک خبر از گردان های محاصره شده! همه »!ساکت شدند. بیسیم چی گفت: می گه »برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد .این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسیده عصــر همان روزخبر رســید حاج حســینی، معاون گــردان کمیل هم به شــهادت رسیده و بنکدار، دیگر معاون گردان به سختی مجروح است. همه .بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند. حال عجیبی در آنجا حاکم بود ٭٭٭ بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. یکی از رفقا را دیدم. از قرارگاه می آمد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت: الان بیســیم چی گردان کمیل تماس گرفت. با حاج همت صحبت کرد وگفت: شارژ بی سیم داره تموم می شه، خیلی از بچه ها شهید شدند، برای .ما دعاکنید. به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم با دلی شکسته و ناراحت گفتم: وظیفه ما چیه، باید چه کار کنیم؟ .گفت: توکل به خدا، برو آماده شو. امشب مرحله بعدی عملیات آغاز می شه غروب بود. بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام، خاکریز های دشمن را زیر .آتش گرفتند گردان حنظله و چند گردان دیگر حرکتشان را آغاز کردند. آن ها تا نزدیکی ،کانــال کمیل پیش رفتند. حتی با عبور از موانع به کانال ســوم هم رســیدند اما به علت حجم آتش دشــمن، فقط تعداد کمی از بچه های محاصره شــده .توانستند در تاریکی شب از کانال خارج شوند و خودشان را به عقب برسانند این حمله هم ناموفق بود، تا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشــتیم. اما بیشتر نیروهای گردان حنظله در همان کانال های مرزی ماندند. در این حمله و .با آتش خوب بچه ها، بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد ٭٭٭ ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ بود. هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل .کانال شنیده می شد .به خاطر همین، مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢حتما تا آخر ببینید 🏴فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭 💔دختر کم حجابی که به حمایت از دختران چادری کتک می‌خورد 😏مسئولین خوابند یا خودشون به خواب زدن ➖➖ 🌍 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
شهداءومهدویت
📢حتما تا آخر ببینید 🏴فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭 💔دختر کم
خدایا ماشنیدیم مادرمون تو کوچه چادرش خاکی شد 😭😭😭 اما شنیدن کی بود مانند دیدن😭😭
امام زمان در ناحیه مقدسه میفرماید یا جدّا اگر اشک چشمم تمام شود خون گریه میکنم😭😭 سوال شد برا کدام مصیبت جدتون خون گریه می‌کنید؟ فرموده باشن برا اسارت عمه جانمون زینب😭 آخه ما غیرت الله هستیم نیتونیم ببینیم ناموسمون بین نامحرم باشه😭😭😭
🌷 🌷 🌷در عملیات «کربلای ۵» از ناحیه دست و چند جای دیگر بدن مجروح شدم. اما از آن‌که بادگیر در تنم بود و مچ آستینم گشاد، مانع نفوذ خون به بیرون می‌شد. دستم برای دومین بار بود که آسیب می‌دید. یک بار برحسب تصادف در یک مأموریت نظامی و این‌بار در عملیات «کربلای ۵». همین طور می‌جنگیدم و پیش می‌رفتم. تا آن‌که.... 🌷تا آن‌که شدت درد و سنگینی لخته‌های خون، توان لازم را از من گرفت و من به زمین افتادم از رد خونی که از من بر جا مانده بود، دوستم متوجه زخمم شد و خودش را به من رساند و گفت: «خودت را می‌خواهی به کشتن بدهی؟» اما من دلم پیش بچه‌های رزمنده بود و نمی‌توانستم دست از مبارزه بکشم، تا این‌که نمی‌دانم چه وقت زانوهایم سست شد و به زمین افتادم. 🌷وقتی چشم باز کردم، خود را در بیمارستان اهواز دیدم. چند روز بود که از عملیات فخر آفرین «کربلای ۵» گذشته بود، با خودم گفتم: «ای کاش من هم می‌توانستم یکی از آن شهدای گلگون کفن باشم.» : شهید معزز علی‌اصغر شعبانی ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ✾📚 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر (۱۴۰۰/۱۰/۹) : حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند، چراغ انداخت چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند! او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از بود شناخت! سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه... خود سردار هم دنبال کار خودش رفت! چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست، که به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی.. ۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم! 💠نقل خاطره توسط سردار رفیعی 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat