eitaa logo
شهدای ملایر
310 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
401 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 📝اینبار قلم از مردی میخواهد بنویسد که اسوه تمام مردان سرزمین مادرییَم شده.. مردی از جنس جنگ و باروت و خاک.. مردی از جنسِ زخم های عفونی شده و دردناک.. نامش مرد است نامی که در این برهه از زمان کمتر ملموس است لقبش جانباز است و درد جراحاتش قابل تحمل تر است تا زخم زبان ها و نیش و کنایه ها.. شغلش شهیدهست , شهیدی که جز برای رضا خدا نیّتی نداشت و تمام زندگییَش فدای خداشد و بارها در خون خودش غلتید و حکمتش این بود که به غیر از شهادت درجه جانبازی را هم بگیرد.. 🌸قهرمان قصه های کودکان کردستان و اهواز و خرمشهر... زمین با همه بزرگییَش کنار چنین مردانی از تبار عشق کوچک است و آسمان در کنارشان کم می آورد و هرلحظه آرزوی داشتنشان را میکند... ✨ نام بود و هرجای جبهه و جنگ را یادکنی او را چون سرو در کنار فرمانده اش خواهی دید. گویا این دو یک روح در دو غالب بودند.. دوبرادر..دو پرستوی عاشق که دنیا باهمه زیبایی و وسعتش برایشان تنگ بود.. مصطفی اسوه و یادگار جنگ بود یار دیرین ... یار و ها... یار و ... یاربچه های عشق و یار در خون تپیده ...🌹🌹🌹 🌸..... @Karbala_1365
: سال 61 با خاطره آموزش نظامی در پادگان قدس و قهرمان همدان و عملیات رمضان و مفقود الاثر شدن محمد و عملیات محرم در آبان ماه که در آن حسین در مندلی مفقود شده بود گذشته بود و احمد رضا هم که در ابتدای سال پایش کمی می لنگید بهتر شده بود . اکثر اوقاتمان در انجمن و اتحادیه می گذشت و اگر فرصتی دست می داد زنگهای تفریح با احمد رضا در حیاط مدرسه دوری می زدیم و خاطرات محمد روستایی و آخرین دیدارها را برای هم می گفتیم .احمد رضا اورا آخرین بار شب حمله دیده بود و من آخرین بار او را چند روز قبلترش در پادگان قدس همدان. عید 62 با همه غمهایش برای ما گذشته بود و بعد از سیزده که به دبیرستان آمدیم جای خالی جمشید هم برایمان بیشتر پیدا شد . جمشید ششم فروردین در جوانرود به شهادت رسیده بود. همو که پیش نماز مدرسه مان بود .شبی او را در خواب دیدم که بهم می گفت چرا به خانه ما نمی آیید؟ و فردایش که در حیاط مدرسه آن را برای احمد رضا تعریف کردم، اشک در چشمان احمد رضا نشست و دوباره دلمان هوایی شد و با هم تصمیم به اعزام گرفتیم .سعید و محمد هم که خبر شدند گفتند ما هم می اییم و این شد که ثبت نام کردیم و تا به خود آمدیم دراعزام نیروی همدان بودیم که داخل سپاه همدان بود یک شب را آنجا ماندیم و با بعضی بچه ها مثل حسین انجا اشنا شدیم، لحن خودمانی و حرکات سریعش در راه رفتن و موهای بلند و پیراهن مانتیگول زردی که پوشیده بود توجهمان را جلب کرده بود .برای نماز جماعت روحانی تازه واردی رسید و پشت سرش اقتدا کردیم و وسط نماز فهمیدیم که ا ز روحانیون اهل سنت است و بالاخره با کم و زیاد کردن ترکیب نمازمان خودمان را به او رساندیم. همدان هنوز در 25 فروردین کمی سرد بود و احمد رضا زیرپیراهن کرمی رنگش بلوز بافتنی پوشیده بود و کلاه بافتنی سبزی سرش بود.بقیه هم همینطور، اما من هنوز پیراهن مشکی که برای جمشید پوشیده بودم تنم بود، با اورکت چار جیب کره ای که تابستان سال 60 از در آمد دستفروشی خودم خریده بودم با احمد رضا و سعید گشتی در محوطه سپاه زدیم و حتی به اتاقهای اداری و آشپزخانه هم سرک کشیدیم . سراغ بعضی از بچه های سپاه همدان را که از دوره آموزش می شناختیم،گرفتیم. با فرمانده گردانمان هم آنجا آشنا شدیم: عبدالله . @shohadayemalayer
زندگینامه پاسدار شهید عبدالله(منوچهر) #عابدینی نیا شهید عبدالله(منوچهر)عابدینی نیا یازدهم بهمن ماه سال ۱۳۳۹ در شهرستان ملایر در استان همدان به دنیا آمد. پدرش نبی کشاورز بود و با کار بر روی زمین زراعی و باغبانی مخارج زندگی خود و خانواده اش را تامین کرده و در تلاش بود فرزندان خود را با سرشت پاک و خداجوی پرورش دهد. سال ۱۳۴۶ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و از آنجا که از هوش و استعداد بالایی برخوردار بود تا سال چهارم مقطع متوسطه در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داد. در سالهای انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان شهرستان ملایر در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت و در این راه از هیچ کمک و اقدامی فروگذار نبود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد که از وی به یادگار مانده است. در سال های دفاع مقدس به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع نماید. در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید. سرانجام پس از ماه‌ها مجاهدت در راه خدا در یکم خرداد ماه سال ۱۳۶۵ با سمت فرمانده گروهان در منطقه جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. آرامگاه او در گلزار شهدای شمس‌آباد زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است. برادرش محمد نیز به شهادت رسیده است. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد @shohadayemalayer
شهید عبدالله(منوچهر) @shohadayemalayer
هشت شهید در یک قاب: بالا ازراست: سعید رادپور. سردارشهیدحاج حسن . شهید سید حسین . ؟. شهید . شهید عبدالله . نشسته از راست : شهید رحمت الله . سردار شهید حاج مصطفی . شهید رستگار . شهید حسین @shohadayemalayer
شهید عبدالله و مجیدرفعت منش و عباس سلامی و شهید منوچهر @shohadayemalayer