از ما گذشت
باید به ابر بیاموزیم تا از عطش گیاه نمیرد
باید به قفلها بسپاریم
با بوسهای گشوده شوند،
بیرخصت کلید ...
#نصرت_رحمانی🍃
#روزنگار، ۱۸دی، درگذشت
@shokoohsher✨
دلم گرفته در این زندگی نمیگنجم
بدون چتر، بدون تو میزنم بیرون!
#ساجده_جبارپور🌱
@shokoohsher✨
✨شکوهِ شعر✨
دلم گرفته در این زندگی نمیگنجم بدون چتر، بدون تو میزنم بیرون! #ساجده_جبارپور🌱 @shokoohsher✨
دوباره ریشهی زخمم رسیده است به خون
به زخمهای قدیمی، به ریشههای جنون
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
برای اینهمه گریه، برای غم ممنون!
شبیه ابرِ مچاله کنار پنجرهام
به جای شانه تو، تکیه دادهام به ستون
چقدر خستهام از این نمای تکراری
چقدر خستهام از این جهانِ ناموزون
دلم گرفته در این زندگی نمیگنجم
بدون چتر، بدون تو میزنم بیرون!
#ساجده_جبارپور🌱
@shokoohsher✨
سعی من در سر به زیری بیگمان بیفایده ست
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم...
#کاظم_بهمنی☘️
@shokoohsher✨
✨شکوهِ شعر✨
سعی من در سر به زیری بیگمان بیفایده ست تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم... #کاظم_بهمنی☘️ @sho
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر بر میگشتم از عبدالعظیم
ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!
زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم
رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم
بختِ بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :
یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب و جوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:
"سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم"
شیشه را پایین کشیدی، رِند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم
موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"
گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم
#کاظم_بهمنی☘️
#غزل
@shokoohsher✨
ضایع مکن به خنده و بازی به سان گل
این پنجروزه عمر که بر باد میرود...
#امیر_خسرو_دهلوی🍃
@shokoohsher✨
اهل گلایه نیستم
باشد برو...
باشد... باشد... حلالت باد
بردی! ببر ، دنیا و دینم را
اما بگو اینک
از نو کجا پیدا کنم دیگر
تنهاییام
تنها رفیق سالهای پیش از اینم را؟
#محمدمهدی_سیار🌱
@shokoohsher✨
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود...
#افشین_یداللهی☘️
#روزنگار، ۲۱ دی، زادروز
@shokoohsher✨
وأنا أسمَّیكِ الوداعَ
ولا أودَع غیر نفسي...
تو را وداع مینامم
و "جز خود"
کسی را وداع نمیگویم...
#محمود_درویش🍃
مترجم: #سعید_هلیچی🌱
@shokoohsher✨
چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید
که آنچه زنده و زیباست نفسِ این سفر است
#حسین_منزوی🌱
@shokoohsher✨
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید...
#سهراب_سپهری☘️
@shokoohsher✨