شب من
با نوشتن نامه های عاشقانه
برای تو
می گذرد؛
و سپس
روز من
با محو کردن هرکدام
سپری می شود؛
کلمه به کلمه!
و در این میان
قطب نمای زرین من
چشم های تو است؛
که به سمت دریای جدایی
اشاره می کند!
@shokoohsher✨
#غاده_السمان🍃
در عزیزی شبیه جان و تن است
او که گلدانِ ریشههای من است
هویت داده، پرورانده مرا
مثل آغوش مادر است ، زن است
لهجهی لحظهی قشنگ نگاه
اشتیاق نشسته در سخن است
سرخیِ صورت شقایقهاست
مهد اسطورههای کوهکن است
او که جریان گرفته در رگ من
اوکه نزدیکتر ز پیرهن است
در حقیقت نشان او عشق است
نامِ در من تنیدهاش، وطن است
نقشهاش مقتدرترین نقش است
پرچمش آرزوترین کفن است
در کدامین پیاله سهم من است
از شرابی که اینچنین کهن است
در چنین سرنوشت شورانگیز
سهم من حق انتخاب من است
فرق ما با تمام مخلوقات
قدرت انتخاب داشتن است
#سعیده_کرمانی☘️
#غزل
#وطن
@shokoohsher✨
#ذکر_شب
به یک کرشمه که در کارِ آسمان کردی
هنوز میپَرَد از شوق، چَشمِ کوکبها...
@shokoohsher ✨
#صائب_تبریزی🍃
من تازه در اوّل مناجاتم
یکشنبهی بعدِ انتخاباتم!
یکشنبه شروع شادی و خنده
فارغ ز برنده و ز بازنده
یکشنبه هوای عاشقی گرم است
یکشنبه نجابت است، آزرم است
یکشنبه دودستگی نمیداند
میآید و خستگی نمیداند
یکشنبه هوای دوستی پاک است
یکشنبه بسوی جمعه چالاک است
خوشحالیِ بیرفیق بیهوده است
تا بوده گمان کنم چنین بوده است...
#مهدی_جهاندار☘️
@shokoohsher✨
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان»شد پیر،
«گل»شد سربهزانو
«بید»شد مجنون...
#فاضل_نظری🍃
@shokoohsher✨
✨شکوهِ شعر✨
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش «جوان»شد پیر، «گل»شد سربهزانو
اگر بیتابی من خاطرت را میکند محزون
غمت را مثل تیری از دل خون میکشم بیرون
تو هم شادابیام را دیدی و هرگز نفهمیدی
که چون نیلوفری گل کردهام در برکهای از خون
در آغوش «وداعم» با تو و هر«بوسهای» امشب
هجوم تلخی «معنا»ست بر شیرینی «مضمون»
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان»شد پیر،«گل»شد سربهزانو،«بید»شد مجنون
هدر شد مستیام در یاد دیروز و غم فردا
بنوش از بادەی اکنون، خوشا اکنون، خوشا اکنون
@shokoohsher✨
#فاضل_نظری🍃
به غیر نور به گوشت نمیرود حرفی
کسی که ساخته از ماه گوشواره تویی...
@shokoohsher✨
#سعید_مبشر ☘️
✨شکوهِ شعر✨
به غیر نور به گوشت نمیرود حرفی کسی که ساخته از ماه گوشواره تویی... @shokoohsher✨ #سعید_مبشر ☘️
رسیدهایم به بنبست؛ راهِ چاره تویی!
ببین! مخاطبِ انبوهی از اشاره تویی
سکوت کردی و اللهاکبر از دهنت!
همین صدا که نمیآید از مناره تویی
تو شهروند کویری، مقیم دریایی
به روز سایه سرو و به شب ستاره؛ تویی
به هر که زنگ زدم، خندهی تو میآمد
چگونه است که آن سوی هر شماره تویی؟
به اشک من که نمیایستد شبیه شدی
پس از تجلّی زیباییات، دوباره تویی
رسید وصف تنت، برگهها سفید شدند
که دلپذیرترین شعر بیگزاره تویی
در انتشار تو رنگینکمان پدید آمد
که روی قوسی از آیینهها سواره تویی
به غیر نور به گوشت نمیرود حرفی
کسی که ساخته از ماه گوشواره تویی
ادامه دادم و دیدم که پشت تپهی سرخ
برای هرچه بهار است استعاره تویی
@shokoohsher✨
#سعید_مبشر☘️
زخمها زخمها تازه تازه
سینهٔ کوهها پرگدازه
چشمها چشمها اشکِ جاری
رودها رودها خونِ تازه
هی کبوتر کبوتر پرِ سرخ
هی عروسک عروسک جنازه
هرکجا خانهای ساخت خورشید
ابر شد میهمان بیاجازه
آه… نابود شد هرچه لانه
آه… آوار شد هرچه سازه
آی دنیای غم! شادیات را
میخری از کدامین مغازه؟
میکُشند و از این مرگ خونین
زندهتر میشود انتفاضه
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد🍀
#فلسطین
#غزه
کانال شاعر👇
@fatemeh_arefnejad
فرو رفت از غمِ عشقت دَمَم، دَم میدهی تا کی
دَمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم!
#حافظ 🍀
@shokoohsher✨
إنّ الکتابة عندي
هی هوار أقیمه مع نفسي
قبل أن أقیمهُ معک
نوشتن برای من
گفتوگوییست با خودم
پیش از آنکه با تو بگویمش...
@shokoohsher✨
#سعاد_الصباح🍀
کوله باریست پر از هیچ
که بر شانهی ماست
گله از دست کسی نیست
مقصر دل دیوانهی ماست...
@shokoohsher✨
#قیصر_امین_پور 🍃