هدایت شده از دفترچه
برای آن مرد که خستگی ناپذیر بود:
مانند باران بی تکلف
چون کوه محکم بود آن مرد
یکرنگ و صاف و بی ریا بود
مانند دریا...رود....آن مرد !
بن بست نه، هرگز ، محال است
آسودگی خواب و خیال است
باید سفر می کرد حتی
با روی خاک آلود آن مرد
طعنه زیاد از حد شنیده
رفتارهای تلخ دیده
در امتحان عشق اما
بی شک نشد مردود آن مرد
چون کفتری جلد حرم بود
او خادم شاه کرم بود
تا آسمان ها رفت حالا
تا قله ی مقصود آن مرد
در چشمهایش حرف بسیار
در سینه اش اندوه مردم
حالا سرش بالاست حتماً
در محضر معبود آن مرد
#متین_پسندیده
#شهید_جمهور
#شهید_خدمت
@daftarcheyesheer
#شعرنو #یامهدی عج
تو را ندیده ام اگر کنار مرد رفتگر
که خستگی ز چهرهی تکیده اش تکانده ای
مرا ببخش
مرا ببخش اگر
غروب پنجشنبهها
ندبدمت نشستهای
به حرفهای دردناک پیرزن
میان خلوت امامزاده
گوش میکنی ...
مرا ببخش
اگر که رد شدم همیشه از کنار تو
تو آمدی
نیامدم ولی سر قرار تو
مرا ببخش
اگر که روزمره ها
مرا احاطهکرده اند
اگر که نیست قلب من دچار تو...
ببخش
فکر من
اسیر نان و آب ماند...
سلام دادهای به من
ببخش
بیجواب ماند...
@shokoohsher✨
#متین_پسندیده 🪴
برای دیدنت چشم انتظارم
به شوقت روزها را میشمارم
به سمتت میدوم هرروز، ای مرگ!
اگرچه زندگی را دوست دارم
@shokoohsher✨
#متین_پسندیده🍃
#مرگاندیشی
@daftarcheyesheer
مانند شهید قدس،#یحیی_سنوار
تالحظه ی آخرین میان پیکار
ترس و دودلی به خویشتن راه مده
بر روی زمین سلاح خود را نگذار
@shokoohsher✨
#متین_پسندیده 🍃
#شهید