در سبک طنزپردازیِ صائب، عنصر دینی و مذهبی از مهمترین عناصر طنزپردازی او به شمار میرود پرداختنِ هنرمندانه به طنز دینی جهت از بین بردن «ریا» است. «در مواجهه با احکامِ جدیِ مذهب، تزویر و ریا موضوعهای دمِ دست طنزنویس میباشد». (طنز: ص ۱۹). وقتی ریاکاران ارکان مقدسات شریعت و طریقت را به تباهی میکشند، صائب طنز دینی و مذهبی را به منظور ایستادگی در مقابل دینفروشان که دین را دستمایهی احترام و مقام خود کردهاند به کار میگیرد تا حقیقت دین را ورای این دروغپردازیها نشان دهد. در محیطی که دین دامی برای فریب دادن شناخته میشود و شیخ و واعظ خود را به سجودی و نبی را به درودی فریب میدهند، تنها طنزپرداز است که میتواند ریاکاری آنها را بر مَلا سازد. (از کوچه رندان: ص ۴۱).
سبز شد در دستِ مردم دانه تسبیحها
بس که در دوران ما از ذکر حق غافل شدند
(صائب: ج ۳ ص ۲۴۹۷)
دوران صائب گرچه عصر حاکمیت مذهبی است و به قول شاعر در دوران او همه از ذکر حق غافل شدهاند؛ ظاهرن به ذکر و ورد مشغول و متدین هستند؛ ولی در باطن از حق بازماندهاند سبز شدن دانه تسبیح به این معناست که مردم نتیجه مطلوبی از ذکر و ورد ریایی خود نبردهاند.
از تلاش پایه رفعت شود دین پایمال
پشت بر محراب واعظ بهر منبر میکند
(همان: ج ۳ ص ۱۲۵۰)
واعظ بسیار تند و صریح هدف انتقاد قرار میگیرد که پشت بر محراب ایستادنش برای نماز، به منظور ریاکاری است. این کار او تلاش پایه و مقام رفعت محسوب شده است. شاعر گفته که این زاهدانِ دانا به فقه صورت ناخوشی از دین جلوه میدهند و صفات زشت این چنین پیشوایانی نه تنها باعث ارشاد خلق نمیشود؛ بلکه چهره دین را مخدوش میکند.
بی زرق و ریا نیست نماز شب زاهد
معیوب بُوَد هر چه به شب تار فروشند
(همان: ج ۴ ص ۲۱۲۲)
تهجد زاهد نشانه دو رنگی و ریاکاری وی دانسته شده است. تمثیل مصرع دوم تایید میکند معاملهای که در شب تاریک انجام پذیرد معیوب است؛ چون کالا، ندیده، رد و بدل میشود شاعر به اندازهای در مورد عیوب زاهد اغراق کرده که حتا نماز شب او را هم بیارزش و معیوب شمرده است.
زاهد از پرورش زهد ریایی عجب است
اگر از خاکِ تو مسواک نیاید بیرون
(همان: ج ۶ ص ۳۰۵۷)
توجه بیش از اندازه زاهد به لوازم ظاهر شریعت همواره مورد طعن و تمسخر شاعران قرار گرفته است. در این بیت علاوه بر اشاره به زهد ریایی به مسواک هم به عنوان یکی از لوازم طهارت زهاد، کنایه تمسخرآمیز را ساخته است.
گوشه گیری که بود شاد به صیادی خلق
عنکبوتی است که نازد به شکار مگسی
(همان: ج ۶ ص ۹)
زاهد خلوت نشین به قصد مردم فریبی - نه کسب معرفت - به عنکبوتی تشبیه شده که از شکار مگس به خود مینازد. اصطلاح صیادیِ خلق نشانگر مردم فریبی زاهد و در ضمن نادانی مردم است که چون شکار به سادگی در دام زاهد مکار میافتند. طنز تند و زننده است.
عارفان زهد لباسی به جوی نستانند
برو ای شیخ به ما پاکی دامان مفروش
(همان: ج ۵ ص ۴۹۸۸)
شاعر آشکارا به زاهدان میتازد و آنها را به زهدِ لباسی متهم میکند. در مصرع دوم آنها را به تمسخر گرفته و میگوید تفاخر مکن تو در برابر عارفان هیچ نیستی
در سر زاهد به غیر از خود پرستی هیچ نیست
این کدوی پوچ، قندیل کنشتی بوده است
(همان: ج ۲ ص ۲۴۹۷)
در این بیت خود پرستی زاهد را مطرح کرده است و تاکید میکند که فکر زاهد را فقط خودخواهی پر کرده و اندیشه آراسته شدن به صفات کمال انسانیت در ذهن او راه نمییابد. شاعر زاهد را قندیل کنشت خوانده و وی را از جرگه مسلمانان خارج کرده است.
▪️سبکشناسی طنز صائب تبریزی–صدرا قائدعلی و دیگران–ماهنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)–اردیبهشت ۱۳۹۹
#ادبیات
#صائب_تبریزی
گرچه شیریندهنان پادشهانند ولی
او سلیمانِ زمان است که #خاتم با اوست
🛎به مناسبت روز جوان
🔶🔷عصر شعر #شبیه🔷🔶
🔸افتتاحیهی خانهی شعر و ادبیات خاتم
🔹محفل جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🎙با حضور و شعرخوانی:
💠محمد رسولی
💠محمد مرادی
💠جمعی از شاعران جوان
📆سهشنبه اول اسفند ماه ۱۴۰۲
🌙✨مقارن با شب ولادت حضرت علی اکبر(ع)
⌚️ساعت ۱۶ الی ۱۸
📌شیراز- چهارراه حافظیه
ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
تالار گفتگو
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی زادروز هدایت: از زبان به روایت"
اغلب نویسندگان ادبیات داستانی، زبان را تنها ابزاری برای پیشبرد روایت داستانی میدانند و جنبههای آوایی و سبکی و فرهنگی و ساختاری_نحوی آن را در نوشتههای خود نادیده میگیرند.
شاید به همین دلیل است که در آثار عمدهی نامهای شاخص کارنامهی صدسالهی داستان نو فارسی، نوعی وادادگی زبانی میتوان دید و این کاستی در بسیاری از آثار معاصر به نوعی پلشتی زبانی انجامیده است.
در آثار صادق هدایت به عنوان آغاز داستان فرمگرا، خطاهایی دستوری و زبانی نمود یافته که عمدتا هیچ کنشگری مثبت داستانی ندارد؛ هرچند منتقدان موافق با هدایت کوشیدهاند بین این دست ولنگاریهای زبانی در آثار او با سبکش، پیوندی داستانی برقرار کنند.
اگر اساس زبان شعر را فشردگی زبانی بدانیم، این مولفه شاعران را برآن داشته که در کاربستهای زبانی واسواس پیشه گیرند؛ جنبهای مثبت که نویسندگان جریانهای داستانی فارسی از آن غافل بودهاند.
از میان نویسندگان پس از هدایت، تنها معدودی زبانی پیراسته دارند؛ برای مثال چوبک و آل احمد و گوهر مراد، در ساختمان زبان خود، تاحد امکان به سلامت زبان و دیگر ظرفیتهای آن توجه کردهاند.
دقت زبانی در آثار نویسندگان متمایل به سبک نوشتاری یا نویسندگان با رویکرد ادبگرا، بیشتر دیده میشود؛ چنانکه کسانی چون: گلستان و دانشور و دولتآبادی و نادر ابراهیمی و گلشیری و بیژن نجدی، بیشتر به زوایای درونی زبان نظر کردهاند. با وجود تلاشهای جریانهای مختلف، همچنان سستی زبانی، از آسیبهای جدی داستان فارسی است.
#زبان_داستان
#صادق_هدایت
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از در هوای کودکی
*🪄انجمن ادبی سیب نارنجی با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس برگزار می کند؛*
*✴️در هوای کودکی سلسله نشست های هنر و ادبیات کودک و نوجوان*
*✴️دبیر جلسه : دکتر معصومه مرادی*
*✴️با حضور : دکتر محمد مرادی*
*🕓زمان : دوشنبه ٣٠ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت : ١۶ تا ١٧:٣٠*
*🏛️مکان : تالار گفتگو اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس*
هدایت شده از نوبرانه... معصومه مرادی
یادداشت مرا در مورد کتاب در کوچهباغهای پرتقال و زخم، در قفسهی کتاب امروز جامجم بخوانید.
#ادبیات_پایداری
#فلسطین
Dr.jalal_Khaleghimotlaghمردگیران.pdf
269.1K
مَردگیران
جشن بهاری زنان
جلال خالقی مطلق
در ايران كهن يك جشن بهاري زنان بوده كه در آن روز زنان از آزادي بيشتری برخوردار بودند و بويژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزيني تشويق ميشدند و از اينرو اين جشن را "مردگيران"مي ناميدند. سپستر با نفوذ بيشتر مذهب اين جشن نخست تغيير ماهيت داده و جشن زنان شوهردار شده و اين دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس يكسال پارسايي و خانه داري و شوهردوستي "مزد" ميگرفتند، تا اينكه همين نيز
رفته رفته فراموش شده است.
روز اين جشن پنجم اسفند بود. پر بيراه نيست اگر بانوان روشنفكر ايراني دست كم كنگر ه ها و جلسات ويژه مسائل زنان را در اين روز برگزار كنند تا ياد آن جشن دوباره زنده گردد.
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سدههای چهارم و پنجم"
در سدههای نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده میشود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد.
در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید:
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
*
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
در قطعهای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کردهام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجلهی شیعه شناسی) و نمیتواند از بوسعید باشد.
در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده میشود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بیدیوان میبینیم؛ عمدهی توصیفها روایتگر فتنهی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است:
مسعود سعد:
مشهور شد از رایت او آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنهی دجال
سنایی (دیوان):
ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشهای
یک جهان دجال عالمسوز سر بر کردهاند
*
گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان
ور موافق خواهی ای دجال یکره سر بر آر
حدیقه:
خلق او آمد از نکو عهدی
روح عیسی و قالب مهدی
*
اندرین روزگار بدعهدی
چیست جز عدل هدیهی مهدی
در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده میشود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنهی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است.
در قصیدهای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمهی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و میگوید:
"قول به مهدی در عقاید ایشان ندیدهام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده".
شعر مورد نظر از زاویهی سبک سرودهی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رسالهی اسماعیلی کشفالمحجوب از ابویعقوب سجستانی هم میتوان دید:
"مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همهی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخنهای ایشان پوشیذه بوذ و علمهای ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمانها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یکجا آب خورند...".
کاملترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامهی اسدی توسی میتوان دید:
...ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخرزمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهی کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
درِ توبه را گم بباشد کلید
رسد زآسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
پس از آن شگفت دگرگونهگون
بس افتد جهاندار داند که چون
از سدهی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی مییابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است.
#مهدی_علیه_السلام_در_شعر_فارسی
#شعر_انتظار
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ابتهاج و سنت انتخاب وزن غزل"
برخی منتقدان، هوشنگ ابتهاج را بزرگترین غزلسرای دوران معاصر میدانند. زاویهی نگاه این پژوهشگران، محتملا با تکیه بر پیوند غزلهای او و سنتهای شعر فارسی شکل گرفته است.
غزلهای ابتهاج از سویی متاثر از فضا و زبان و ساختار شعر حافظ و سعدی و مولوی است و از دیگرسو، اندکی از ویژگیهای شعر رمانتیک معاصر را در خود جای داده است.
اینکه ابتهاج شاعری ساختارشکن نبوده، بر هیچ منتقد شعرشناسی پوشیده نیست. او چندان توجهی به نوآوری در غزل ندارد؛ به همین دلیل است که خلاف شاعرانی چون: منزوی و سیمین و همسو با شهریار و رهی معیری، حتی در وزنهای غزل خویش هم به کلیشههای ادب کهن پایبند بوده است.
در غزلهای او، جمعا از ۲۶ وزن استفاده شده که برآمده از تنوع نسبی اوزان شعر اوست. نزدیک به ۸۳ درصد این غزلها در اوزانی سروده شده که خانلری، آنها را در الگوی وزن شعر سنتی گنجانده و این اصرار، نشاندهندهی سازگاری زیباشناسی شعر سایه با ادبیات عراقی و غزلهای بازگشتی است.
بیش از ۵۶ غزل او در سه وزن سروده شده؛ ویژگیای که الگوپذیری او را در وزن غزل نشان میدهد؛ این اوزان عبارت است از "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" در ۲۶ درصد غزلها و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" هر یک در بیش از ۱۵ درصد غزلها.
اوزان غزلهای او ۱۴ یا ۱۵ هجایی است؛ شکلهایی که خانلری آنها را در محدودهی وزنهای متوسط قرار داده و "سایه" در کاربرد آنها تابع الگوی وزن عراقی، بهویژه اشعار حافظ و سعدی بوده است.
#وزن_غزل
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
Arday-Viraf Nama.pdf
5.82M
ارداویراف نامه
روایت فارسی زردشتی
ارداویرافنامه (به گفتار برخی اَردا ویراز نامه) نام یکی از کتابهای نوشتهشده توسط ویراف به زبان پارسیمیانه است که از پیش از اسلام بهجا ماندهاست. مضمون کتاب، اعتقادات عامهٔ ایرانیان پیش از اسلام دربارهٔ آخرت است. ویراف نام یکی از موبدان عهد ساسانی است. وی نویسنده کتابی دربارهٔ سفرش به دنیای پس از مرگ است.
✍ تصحیح داریوش کارگر
#ادبیات_قبل_از_اسلام
@sibemnaranjiadabiat
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطورهگرا»
یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوههای کهن ایرانی در آن است. مهمترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهرهگیری از اسطورهها و داستانهای حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمانشهر او در این دسته از سرودهها نه در جهان واقعیت شکل میگیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطورهها و در گذشتهی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطورهای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصهی شهر سنگستان» و «شوش» بهوضوح میتوان دید. ویژگیهای اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است:
-تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستانها و اسطورههای کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعهی عصر شاعر.
- حس افتخار به گذشتهی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشتههای گذشته.
-توجه به باستانگراییهای واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی.
-فراوانی ترکیبهای مقلوب و استفاده از سکونهای فراوان به شیوهی شعر سدههای ۴ و ۵.
-بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر .
-ارائهی آمیزهای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا.
میراث
پوستینی کهنه دارم من.
یادگاری ژندهپیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودانمانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود
جز پدرم آیا کسی را میشناسم من؟
کز نیاکانم سخن گفتم.
نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانهي خونشان
کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم.
… این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ،
تا مذَّهب دفترش را گاهگه میخواست
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛
رعشه میافتادش اندر دست... .
#اخوان_ثالث
#شعر_نمادگرا
#شعر_معاصر
#کتاب_نیما_و_پیروانش
#محمد_مرادی
#ایران_ستایی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
Shahram Nazeri - Irane Javan - 320 - musicsweb.ir.mp3
8.7M
"ایران جوان"
بیژن ترقی (متولد ۱۲ اسفند۱۳۰۸ و درگذشتهی ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸) از شاخص ترین تصنیفگویان و ترانهسرایان معاصر است. آثار مشترک او با استادانی بنام چون روحالله خالقی و غلامحسین بنان و پرویز یاحقی، آغازگر تحول در موسیقی معاصر ایرانی بوده است.
ترقی، از سویی نقطهی اتصال تصنیفسرایی ایرانی عصر قاجار و ترانهگویی جدید است و از دیگرسو، جلوههایی از شعربازگشتی به شیوهی بهار و رهی معیری را با شیوهی نوگویانی چون نیما، در حد آغازین آن، به هم در آمیخته است.
"آتش کاروان" و "بهار دلنشین" و "برگ خزان" و "میزده" و "ایران جوان/ وطنم"، سرودههای شاخص اوست که چون اغلب آثارش، در آنها زبان پیراسته با بیان احساسی عراقی و رمانتیک معاصر با هم پیوند یافته است؛ هرچند داستانگونگی و برخی ویژگیهای زبان ترانههای عامیانه نیز بر کارنامهی ادبی او تاثیر نهاده است.
ترقی چه در ترانههای محاورهای و چه در تصنیفهای رسمی، یکدستی زبانی پیشه کرده است. از جنبههای مثبت موسیقیسرودههای او، تنوع شکل و وزن و استفادهی مناسب از قافیه و تکثر و تاثیر برشهای میان سطری است.
تصنیف "ایران جوان" از شاخصترین آثار اوست که بر اساس طرح اولیهی موسیقی قاجاری سروده شده و بر زبان بسیاری از خوانندگان روزگار ما، زبانزد شده است.
#بیژن_ترقی
#شهرام_ناظری
#تصنیف
#ترانه
#سالار_عقیلی
#ادبیات_قاجار
#ایران_جوان
#وطنم
https://eitaa.com/mmparvizan
تاریخ_ادبیات_ایران_از_آغاز_تا_امروز_ترجمه_یعقوب_آژند.PDF
7.92M
تاریخ ادبیات ایران از آغاز تا امروز
مولفان : جرج موریین، جولیان بالدیک، محمدرضا شفیعی کدکنی، یرژی چیپک، یان ماریک، فلیکس تاور
مترجم : دکتر یعقوب آژند
#پیدیاف
#تاریخ_ادبیات
@sibbook
هدایت شده از موسسه فرهنگی هنری سیب نارنجی
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانه شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
⭕️ با ارشاد:
دکتر محمد مرادی
و با حضور :
⭕️ناصر فیض
📍دوشنبه ۱۴ اسفند ماه
🌀ساعت ۱۶:۳۰
شیراز - اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - طبقه زیرین - تالار گفتگو
هدایت شده از در هوای کودکی
*🪄انجمن ادبی سیب نارنجی با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس برگزار می کند؛*
*✴️در هوای کودکی سلسله نشست های هنر و ادبیات کودک و نوجوان*
*✴️دبیر جلسه : معصومه مرادی*
*✴️با حضور : دکتر سعید حسامپور *
موضوع نشست: بافت و متن در ادبیات کودک و نوجوان
*🕓زمان : شنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۲ ساعت :١۶:۳۰ تا ۱۸*
*🏛️مکان : تالار گفتگو اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس*
هدایت شده از پرویزن
"به ماه مهر و محبت"
سلام! سفرهی گستردهی خدا، رمضان
سلام! ماه سحرهای آشنا، رمضان
سلام! رویش باران، سلام! جوشش رود
سلام! شهرِ غزلهای روشنا رمضان
سلام! لحظهی افطار و شورِ فیض غروب
درود! فصل مناجات و ربنا، رمضان
چه مهربان و صمیمی رسیدهای از راه
خوشآمدی و گل آوردهای، بیا رمضان
بیا و در ضربانم اذان نور بریز
بهار آینهخیزِ پر از بها، رمضان
به حقّ اشهد ان لا اله الا الله
که نیست جز تو کسی میزبان ما، رمضان
سلام! ماه ابوحمزه و تبِ شب قدر
درود! ساعت غمهای باصفا رمضان
سوار بال ملایک مرا ببر تا اوج
مرا ببر به ملاقات ابرها رمضان
مرا ببر به جهانی پر از نگاه و... سکوت
مرا ببر به تماشای ناکجا رمضان
مرا ببر به زلالی، مرا ببر به حضور
مرا ببر به سحرهای بیریا رمضان
مرا ببر به زمانی ورای وقت زمین
مرا ببر به شبِ رویش صدا، رمضان
*
گلوی زندگیام خشکِ درد بینفسی است
ببار در ریههایم کمی هوا رمضان
تمام هستی من در مصاف تیر غم است
بدوز بر دل من جوشنِ دعا رمضان
خوشآمدی و صفا کردهای، بیا ای خوب!
سلام! سفرهی گستردهی خدا رمضان
#محمد_مرادی
#رمضان
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"پروین و مناظرههای سیاسی"
از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپها و شخصیتهای تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد.
این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویلپذیر، زمانمند نبودن اشارات و نمادها، کلیبودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همهی زمانها مخاطب را به خود جلب میکند.
مناظرهها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و...، از نمونههای موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر میرسد، این اشعار او صورت تکاملیافته و آمیختهی مناظرههای انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است.
شکایت "پیرزن به قباد"، نمونهای متمایز از این سرودههاست که در ادامه از نظر میگذرد:
روز شکار، پیرزنی با قباد گفت:
کهاز آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست
روزی بیا به کلبهی ما از ره شکار
تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت، سفرهی بینان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست
از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی بهچاه نیست
سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد
گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت، نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
مُردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی، تورا در سپاه نیست
جمعی سیاهروزِ سیهکاری تو اَند
باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست
مزدور خفته را ندهد مزد، هیچکس
میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست
تقویم عمر ماست جهان، هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
#پروین_اعتصامی
#مناظره
#ادبیات_سیاسی
#شعر_اجتماعی
#ادبیات_انتقادی
#شعر_عصر_رضا_شاه
https://eitaa.com/mmparvizan
تحقيق_انتقادي_در_عروض_فارسي.PDF
4.4M
"تحقیق انتقادی در عروض فارسی و چگونگی تحول اوزان غزل"
این کتاب ارزشمند حاصل رسالهی دکتری پرویز ناتل خانلری به راهنمایی ملکالشعرای بهار است که در سال ۱۳۲۷، توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است.
خانلری در مقدمات این اثر پژوهشی مباحثی نسبتا جدید را دربارهی وزن شعر و طبقهبندی اوزان مطرح میکند و پس از بررسی حدود ۱۷۰۰۰ غزل، الگویی از اوزان پرکاربرد در غزل فارسی ارائه کرده است.
از کاستیهای این پژوهش، باوجود نوجوییها، یکی بررسینکردن اوزان غزل برخی شاعران تاثیرگذار چون: مولوی و بیدل است و دیگر اینکه، وزن مشهور و مهمّ "مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل" از دایرهی بررسی خانلری جامانده است.
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"هوالربیع"
پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است
"مولوی"
آمد بهار و خلوتِ دلها مبارک است
این شور بر اهالی دنیا مبارک است
آن روزهای "باد" اگر سهم ما نبود
این روزهایِ سبزِ "مبادا" مبارک است
دیروزمان اگر همه غم بود، چاره نیست
باید امید داشت که "فردا مبارک است"
باید که چشم دوخت به زیبایی جهان
زیرا نظر به چهرهی زیبا مبارک است
آغاز صبح ِ روشنِ ایمان خجسته باد
پایانِ شامِ ممتدِ یلدا، مبارک است
خورشید میدرخشد و گل میدهد زمین
بارانِ نور بر سرِ اشیا مبارک است
از زمهریر کهنه، خودت را خلاص کن
ای باغ! گرم باش که گرما مبارک است
بر شاخهها جوانه زده شورِ رستخیز
آغازِ این قیامت عظما مبارک است
شمشاد قدکشیده به پابوس آفتاب
آری به سمتِ نور تقلا مبارک است
بر منبر چنار نشسته چکاوکی
بر اهلِ بیتِ غنچه، تولا مبارک است
آوای تازهای است میانِ سماع برگ
گل_نغمههای سازِ نکیسا مبارک است
نوروز زنده شد به دمِ عیسیِ نسیم
بر جسمِ خاک، جانِ مسیحا مبارک است
پروانه مثلِ مجنون: در چرخ، گردِ گل
یعنی جمالِ دلکش لیلا مبارک است
موسیجه مستِ نغمهی یاهو فرازِ کاج
یعنی که طور و حیرتِ موسی مبارک است
دیوِ سپیدِ برف به زندانِ خاک رفت
سهرابِ غنچه گشته هویدا: مبارک است
سودابهگون، کلاغ، سیهرویِ باغ شد
از لشکر دروغ تبرا مبارک است
تکرارِ آفرینش آدم به روی خاک
بر خاندانِ آدم و حوا مبارک است
*
یاس است و یاد او که سراسر مقدس است
سرو است و قدّ او که سراپا مبارک است
او یارِ حاضر است ولی در لباسِ گل
گل: دستهدسته اوست که بر ما مبارک است
در گل نهفته است و هویداست در درخت
آن جلوهی نهفته و پیدا مبارک است
*
نورانی و سپید: شکوفه میان باغ
بر دوش شاخه این یدِ بیضا مبارک است
زنبور، گرمِ بوسه زدن بر ضریح گل
در دینِ او، زیارتِ گلها مبارک است
آن خاتمِ عقیق بر انگشت ارغوان
در انقراض دولت سرما مبارک است
هر گل در این چمن یکی از اسمهای اوست
پس جلوهگاهِ "علَّمَ الاسما" مبارک است
ریگ است: مُهر و سبزه: مصلا و قبله: نور
سجده بر این گشودهمصلا مبارک است
حوض است کاغذ و قلم: انگشتهای بید
بر قابِ حوض، خط معلّا مبارک است
تکثیرِ چشمههای زلالِ ترانهخیز
تفسیر رودهای مصفا مبارک است
لختی نگاه کن به بنفشه کنار جوی
تا بنگری که زلف چلیپا مبارک است
یک لحظه گوش کن به سرود قناریان
تا بشنوی که این همه غوغا مبارک است
کوه از هبوطِ آیهی خلقت، منور است
دشت از نزول لالهی حمرا مبارک است
از فیضِ باد، جامهی سوسن معطر است
از لطفِ خاک، دامن صحرا مبارک است
یوسف به دشت خیمه زده در قبای ابر
این عشوه در نگاه زلیخا مبارک است
معراج کرده شاخهگلی روی نردهها
بر رحلِ نرده، سورهی اسرا مبارک است
جنگل گشوده دست تقاضا بر آسمان
از آستان دوست تقاضا مبارک است
برگِ درخت سبز که تعبیرِ بینش است
بر چشمهای مردمِ بینا مبارک است
*
از صورتِ خیال به معنی سفر کنیم
چون سیر در حوالی معنا مبارک است
از هفتبامِ جسمِ مغاکی فرا رَویم
چون هفتشهرِ عالم بالا مبارک است
ای ساکنان خاک به افلاک رو کنید
بالی بر آورید که آنجا مبارک است
"ای بستگان تن به تماشای جان روید
کاخر رسول گفت: تماشا مبارک است"*
*
اینک که نفخ صور دمیده است در زمین
اینک که حال مردمِ دنیا مبارک است
ای خوب! ای حضورِ قدیمی مرا بهار
بیعشق تو بهراستی آیا مبارک است؟
مینوشمت چنانکه هوا را فرازِ کوه
نوشیدن تو بر همه اعضا مبارک است
میبویمت چنانکه تبِ غنچه را نسیم
بوییدن تو بر غمِ دلها مبارک است
چون قطره موج میزنم اینک به سوی تو
پس اتصال قطره به دریا مبارک است
#محمد_مرادی
#بهار
#نوروز
#شادی
* تضمین از مولوی عزیز
https://eitaa.com/mmparvizan
"بهار و شعر فارسی"
یکی از مهمترین مضامین و موضوعهای شعر فارسی، بهویژه در سدههای نخستین، وصف بهار و عناصر مربوط به آن بوده است؛ بهطوری که هیچ فصلی در شعر، چون بهار منعکس نشده و هزاران اثر ادبی با این موضوع خلق شده است.
ردّپای بهار و وصف آن را حتی در جُنگها و مجموعههای ادبی نیز میتوان دید و در برخی جنگها که بر اساس موضوع سامان یافته، بخشی به بهارسرودهها اختصاص یافته است.
یکی از این مجموعهها، جنگ کتابخانهی #گنج_بخش #اسلام_آباد است که مولف در باب دهم آن (فی صفه الربیع)، به این موضوع پرداخته و جنگ۵۳۴ مجلس (#سید_الهی) هم (با تغییرهایی) بر اساس همین مجموعه تدوین شده است.
در باب دهم جنگ گنجبخش، بیش از ۲۰۰ قطعه شعرِ کوتاه و بلند، با موضوع بهار، نوروز و طبیعت، از شاعران شاخص سدههای چهارم تا هفتم گزینش و ثبت شده است. مولف، عمدهی اشعار را از مقدمات قصاید و از خلال مثنویها، قطعات و غزلها بهاختصار انتخاب کرده و تنها در رباعیها صورت کامل اشعار را میتوان دید. به مناسبت بهار و این روزهای تعطیلی، در ادامه چند رباعیِ بهاری از این مجموعه آورده میشود؛ با ذکر اینکه تعدادی از این رباعیها جزو رباعیهای سرگردان است و در مجموعهها و دیوانها، به نام دیگر شاعران هم منسوب شده است.
انوری:
با گل گفتم ابر چرا میگرید؟
ماتمزده نیست بر کجا میگرید؟
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما میگرید
#
گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند
در غنچه نهفت[ه] هفتهای ناز کنند
چون دیده به دیدهی جهان باز کنند
از شرم رخت ریختن آغاز کنند*
#
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز دُر دامن گل
با اینهمه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل*
کمالالدین اسماعیل:
از خار چو آمد گلِ رنگین بیرون
اندوه کنیم از دل غمگین بیرون
کردند نظاره را عروسان چمن
سرها ز دریچههای چوبین بیرون
#
یارب که چه خرم است و چه بزمافروز
سبزی و شکوفه و نسیم نوروز
مستی و فغان بلبل و اول صبح
صحرا و لب جوی و مَی و آخر روز*
ظهیر فاریابی:
ای باد بیا و بوی گلزار بیار
وی بلبل مست نالهی زار بیار
ای سبزه گرت ملک چمن میباید
پروانهی مطلق از خط یار بیار
#
ای غنچهی گل سر شکفتن داری
وی نرگس مست میل خفتن داری
وی سوسن تر دراز کردی تو زبان
اندیشهی راز عشق گفتن داری
نجمالدین دایه:
صحرا به گل و لاله بیاراستهاند
در عیش فزوده و ز غم کاستهاند
در خاک عروسان چمن خفته بدند
امروز قیامت است و برخاستهاند
#
وقت است که گل به شاهی اقرار دهد
فراش چمن خبر به عطار دهد
در وقت چنین تو عاشقان خود را
گر خود ندهی بار دلت بار دهد*
#
آمد گل و چون یار بهایی دارد
زان در دل هر شیفته جایی دارد
باغ از گل و از نوای بلبل امروز
انصاف که خوش برگ و نوایی دارد*
[مجیر بیلقانی]:
گل صبحدم از باد بر آشفت و بریخت
با باد صبا حکایتی گفت و بریخت
بدعهدی عمر بین که گل در ده روز
سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت*
#
تا سایه فکند سرو آزاد بر آب
تا عکس گل شکفته افتاد بر آب
آب از هوس بهار دیوانه بماند
زنجیر نهاد ازین سبب باد بر آب*
مختاری:
امروز نشاط گلسِتان باید کرد
وامروز به روی یار، مَی باید خَورد
کز چشم شکوفه و چراغ گل زرد
شد باغ به رخ چشم و چراغ زن و مرد*
*این رباعیها در جنگ الهی موجود نیست.
#بهار_در_شعر
#نوروز
@mmparvizan
"نوروز: روزِ دادخواهی"
چنین گویند که جمشید برادر طهمورث بود و همهی جهان وی داشت... نخستین کسی که سلاح کرد او بود، و سلاح مردمان از چوب و سنگ بود. او شمشیر و حربه و کارد کرد، و کرباس کرد و ابریشم و قزّ و رنگهای الوان... و دیوان را فرمود تا گرمابه نهادند... و غواصی کردند و گوهرها از دریا برآوردند... . پس علما گرد کرد و ازیشان پرسید که چیست که این پادشاهی بر من باقی و پایند دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم، شما نزد من آیید تا هرچه [درو داد] باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز [هرمز بود] از ماه فرودین، پس آن روز [را] نوروز نام کرد.
تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی، به تصحیح ملکالشعراء بهار، به کوشش محمدپروین گنابادی، نشر زوار، صفحههای ۸۷ و ۸۸.
https://eitaa.com/mmparvizan
"اردیبهشت روز"
در تقسیم اجزای ماه، ایرانیان برای هر روز، نامی در نظر گرفتهاند. چنانکه در یاداشت نوروز اشاره شد، "اورمزد" نخستین روز ماه است و نوروز با این روز سازگار است.
دومین روز هر ماه نیز بهمن نام دارد؛ چنانکه مسعود سعد سروده است:
بهمنروز ای صنمِ دلسِتان
بنشین با عاشق در بوستان
(دیوان، ص ۶۵۹)
مسعود سعد در قطعاتی جداگانه، تمام روزهای ماه را وصف کرده است؛ چنانکه در توصیف "اردیبهشت: روز سوم هر ماه" سروده است:
اردیبهشت روزست ای ماه دلسِتان
امروز چون بهشت برین است بوستان (همان)
مهمترین جشنهای ایرانی، از انطباق روز و ماه همنام یا روز و ماهی خاص شکل گرفته است. چنانکه نوروز انطباق روز اورمزد با ماه فروردین است و همچنین فروردینگان همزمانی روز فروردین(روز نوزدهم) با ماه فروردین، یا جشن بهمن همزمانی روز بهمن با ماه بهمن و جشن مهرگان انطباق مهرروز با ماه مهر و سپندارمذگان، انطباق روز سپندارمذ با ماه سپندارمذ/اسفند.
#جشن_های_ایرانی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین"
نخسین اشارهی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمهی نخست سدهی پنجم، جز یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید، نامی از آن حضرت نمیتوان دید؛ اما در اشعار و دیوانهای شاعران نیمهی دوم این قرن، از جمله منظومهی علینامه و اشعار ناصرخسرو و منظومهی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس ازین زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر) باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است.
اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است:
ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وآنگهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵)
رفتم به در آنکه بدیل است جهان را
از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر
(همان، ص ۱۳۳)
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
(همان، ص ۱۸۶)
در مقدمهی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) سخن آمده است:
حسین و حسن آن دو پور بتول
به یک جایگه در کنار رسول
بر ایشان همی بوسهدادی نبی
به دیدارشان شادمانه علی
کز ایشان همییافت آرام دل
قرار دل و رامش و کام دل
(یوسف و زلیخا، ص ۶)
مضمونی که اغلب کتابهای حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی دربارهی آن ثبت کرده است.
از شاعران متمایز اواخر سدهی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در تابید یکی از قصاید مدحیاش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است:
همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار
میان آدمیاندر حسینی و حسنی
(دیوان، ص ۷۰۸)
او همچنین پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷)
شاخصترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰)
از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع) در باب سوم منظومهی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومههای عرفانی، از جمله سرودههای عطار هم کاربرد مییابد:
بوعلی آنکه در مشام ولی
آید از گیسوانش بوی علی
قرهالعین مصطفی او بود
سیدالقوم اصفیا او بود...
(حدیقه، ص ۲۶۲)
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سنت کتاب در ماه مبارک رمضان"
کتابت به دلایل دینی و فرهنگی، از جلوههای تشخص فرهنگ اسلامی بوده تا آنجا که در رسالات خوشنویسی، احادیثی متعدد در فضلیت نوشتن و خط خوش روایت شده و اغلب کاتبان اسلامی، سلسلهی کتابت خود را به شخصیتهای دینی بهویژه امام علی(ع) میرساندهاند.
تقدس امر کتابت و خوشنویسی، سببشده بسیاری از خوشنویسان در ماه مبارک رمضان به کتابت قرآن و متون دینی اصرار ورزند؛ البته در کنار این دست کتب، توجه به متون ادبی و اخلاقی نیز رواج داشته؛ چنانکه صدها نسخهی ارزشمند ادبی میتوان سراغ گرفت که در ماه رمضان کتابت شده است.
تصویر بالا، مربوط به پایان نسخهای از گلستان سعدی است که در رمضان سال ۹۴۹ در مکهی معظمه نوشته شده است.
#خوشنویسی
https://eitaa.com/mmparvizan