eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
122 دنبال‌کننده
206 عکس
9 ویدیو
42 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
"شهریار و منشوری از صداها" محمدحسین بهجت تبریزی شهریار، متولد ۱۳۸۵ و درگذشته در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، از نام‌آوران شعر سنتی به‌ویژه غزل در روزگار ماست. در شعر او در کنار جلوه‌ی یکپارچه‌ای که از شهریار می‌شناسیم، صداهایی گوناگون شنیده می‌شود که به مناسبت روز درگذشت او به چند مورد اشاره می‌شود. ۱_ غزل‌های شهریار صدای حافظ را می‌توان به‌آشکارا شنید. شهریار در بسیاری از غزل‌هایش، وزن و ردیف اشعار حافظ را تجربه کرده است. در این دست اشعار، وزن‌های اشعارش یکدست و تکرارپذیر است و کمتر فضایی تازه را در شعر او می‌توان سراغ گرفت. ۲_ شاخه‌ای دیگر از اشعار شهریار که اوج هنر شاعرانه‌ی اوست؛ اشعاری را در بر می‌گیرد که عمدتا در قالب غزل یا دیگر قالب‌ها(عمدتا قطعه) سروده شده است. در این اشعار شهریار به زبان روزمره نزدیک‌شده و از روایت و گاه گفتگو بهره جسته است. شعرهای "حالا چرا؟"، "دختر گلفروش"، "بوی صفای پدر" و ... از این دسته است. ۳_ در بسیاری از غزل‌ها، شهریار زبانی ساده چون گونه‌ی قبل را انتخاب کرده؛ هرچند به مضمون‌گرایی و برخی وبژگی‌های سبک موسوم به تهرانی (آمیخته‌ی عراقی_ اصفهانی) نزدیک شده است. غزل "جوانی" از نمونه‌های موفق این صدا در اشعار شهریار است. ۴_ شعر مذهبی شهریار آمیحته‌ای از شعر مذهبی بازگشتی و شعر رمانتیک مذهبی عصر پهلوی است. این شاخه، با وجود برجسته‌شدن در معرفی شهریار، از صداهای حاشیه‌ای شعر اوست. ۵_ اشعار عمدتا رمانتیک متاثر از شعر تغزلی پس از نیما که تلاش‌های او را در نوجویی نشان می‌دهد؛ هرچند او در این شاخه شاعری تاثیرگذار نبوده است. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ایرج و شهریار " بیش از یک‌دهه از نخستین پخش سریال شهریار، ساخته‌ی کمال تبریزی می‌گذرد. به خاطر دارم که در همان روزها اعتراضاتی از جامعه‌ی تاریخ‌دان و ادبیات‌خوان مطرح شد، به این مضمون که چرا برای بر کشیدن شهریار، قدر برخی شاعران فروکاسته شده است؟ شاید بیشترین تحریفات ادبی، در آن سریال حول شعر و منش شکل گرفته بود و نویسنده‌ی اثر، این گونه نشان داده بود که شهریار از زاویه‌ی دیدِ یک منتقد آگاه، ایراداتی را متوجه جلال‌الممالک کرده و او را شرمسار کرده است. این اغراق‌ها و سیاه و سپید بینی‌ها در اغلب رفتارهای ما نمود دارد؛ تا آنجا که شهرت ایرج به برخی اشعار شوخ‌طبعانه، سبب شده، حتی اشعار اخلاقی و مثبت او (در ستایش اهل بیت و مادر و ردّ شراب) نیز، در دهه‌های اخیر به حاشیه رانده شود. اما سوالی که مطرح می‌شود، این است که چرا حق ایرج بر شهریار تا این اندازه ندیده گرفته شده است؟ دکتر ، در کتاب و در مقاله‌ی شهریار، به این نکته اشاره کرده که شهریاری که مورد پسند مخاطبان است، بسیار متاثر از بیان و زبان ایرج میرزا بوده و این نکته‌ی دقیق، در بررسی بسیاری از اشعار دیوان شهریار دیده می‌شود؛ با این تفاوت که قطعا از منظر زبان، ایرج ادیب‌تر و زبان‌دان تر از شهریار بوده است و شهریار دغدغه‌مندتر به علایق مخاطب. با توجه به تاریخ درگذشت ایرج(۱۳۰۴)، و کم‌تر از ۲۰ سالگی شهریار در این زمان، واضح است که شهریار به‌خوبی از شهرت شاعری ایرج آگاه بوده و می‌توانسته از او دست کم در اصطلاحات، مضامین و سادگی زبان تاثیر بپذیرد. این تاثیدپذیری را در تعدادی از قطعات و غزلیات شهریار می‌بینیم؛ از جمله در شعر زیر: چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی؟ چه شد که شیوه‌ی بیگانگی رها کردی؟ به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود چه شد که بر سر مهر آمدی، وفا کردی؟ منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی بیا که با همه نامهربانی‌ات ای ماه خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی ... و شعر ایرج این گونه است: وه چه خوب آمدی صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی؟ ای بسا آرزوت می کردم خوب شد آمدی صفا کردی؟ آفتاب از کدام سمت دمید که سحر یاد آشنا کردی؟ از چه دستی سحر بلند شدی که تفقد به بی نوا کردی؟ شب مگر خواب تازه دیدی تو که سحر یاد آشنا کردی؟ بی وفایی مگر چه عیبی داشت که پشیمان شدی وفا کردی؟ ... کاملا مشخص است که شهریار در شعر خود علاوه بر الگوپذیری از زبان ساده و محاوره‌ای شعر ایرج، از زوایای دیگر نیز از او بهره برده است از جمله: _هرچند وزن دو شعر یکی نیست؛ تنها تفاوت آن‌ها در اضافه داشتن رکن "مفاعلن" در آغاز وزن غزل شهریار است. _ ردیف دو شعر یکی است و از میان انبوه واژه‌های قافیه ی مختوم به "الف"، قافیه‌هایی شبیه به شعر ایرج انتخاب شده است. _ تاکید هر دو شعر بر خطاب و سوال آغازین است. استفاده از "چه شد؟" و "چه عجب شد؟" نیز موید همین شباهت است. _ مضامینی دیگر نیز در دو شعر شبیه هم است؛ از جمله: تقابل وفا و جفا، یاد آشنا، عرض خوش آمد، بر سر مهر و وفا آمدن و ... . @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«بحثی دربارۀ ضبط یک رباعی در تمهیدات» تمهیدات عین‌القضات از متون مهم عرفانی کهن است که در کنار جایگاه عرفانی، از منظر در برداشتن رباعیات متعدد ثبت‌شده در آن، اهمیت دارد. یکی از رباعیاتی که در تمهیدات به تصحیح عفیف عسیران و در «حقیقت و حالات عشق» نقل شده، شعر زیر است: تا من به میان خلق باشم باتو تنها ز همه خلق من و تنها با تو خورشید نخواهم که بر آید با تو آیی، برِ من سایه نیاید با تو (تمهیدات ص 131) چنانکه مشخص است، مصرع دوم این رباعی از نظر وزن ایراد دارد و یک هجای افزوده در آن می‏‌توان دید؛ نکته‏‌ای که مصصح به آن توجه نکرده و در چاپ‌های متعدد این تصحیح تکرار شده و از طریق آن به سایت‌های ادبی و مقالات علمی و نرم‌افزار گنجور نیز راه یافته است. استاد گرانقدر تقی پورنامداریان به همراه مینا حفیظی در مقالۀ «نگاهی به تصحیح تمهیدات پس از نیم قرن» منتشرشده در نامۀ فرهنگستان(1396)؛ برخی از خطاهای این تصحیح را یادآور شده‏‌؛ از جمله برخی ضبط‏‌های غیرموزون ابیات؛ اما به این بیت اشاره نکرده‏‌است. در دست‌نویس شمارۀ 1842 تمهیدات ایاصوفیا مورخ 867، بیت نخست این گونه ضبط شده است: تا من به میان رسول یابم با تو تنها ز همه خلق من و تنها تو در نسخۀ1086 کتابخانۀ مغنیسا مورخ 697 هم مصرع اول به صورت «یا من بر تو رسول باشم با تو» و مصرع دوم به صورت صحیح ضبط شده است. در برخی چاپ‌ها و نسخ زبده‌الحقایق چشتی (شرح تمهیدات) هم مصراع نخست «یا من به میان رسول باشم یا تو» ثبت شده است. بر این اساس می‌توان صورت نزدیک به صحیح این رباعی را چنین دانست؛ هرچند دربارۀ ضبط مصرع نخست یا ترتیب مصرع‌ها نیاز به بررسی بیشتر است: تا من برِ تو رسول باشم با تو تنها ز همه خلق من و تنها تو خورشید نخواهم که بر آید با تو آیی، بر من سایه نیاید با تو https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نکته‌ای درباره‌ی مستند اولدوز سایاراق (هنگامه‌ی شمردن ستاره‌ها) " چونان سرو، مجموعه‌ای از مستندهای معرفی مفاخر فرهنگی و هنری است که به همت صدا و سیما ساخته شده و چند بخش از آن به شرح حال و زندگی شاعران برجسته‌ی معاصر اختصاص یافته است. "هنگامه‌ی شمردن ستاره‌ها"، نام مستند ویژه‌ی استاد شهریار است که به‌مناسبت‌های مختلف به‌ویژه روز شعر و ادب فارسی بارها پخش شده است و جنبه‌هایی از زندگی و شعر شهریار را مطرح می‌کند. از کاستی‌های این مستند، گاه گنجاندن اطلاعات یا روایت‌ها و قضاوت‌هایی است که مستندات تاریخی و پژوهشی ادب معاصر آن را تایید نمی‌کند. از جمله، روایت انتشار منظومه‌ی مشهور "حیدر بابایه سلام شهریار" در حدود سال ۳۲ و شهرت آن در فضای ادبی آن روزگار؛ تا آنجا که بزرگانی چون: بهار و نفیسی برای آشناشدن بهتر با آن کوشیده‌اند زبان ترکی بیاموزند؛ حال آنکه ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۳۰ درگذشته است و در زمان مورد ادعا امکان چنین ادعایی درباره‌ی او وجود ندارد. پ.ن. حیدر بابایه سلام نخست‌بار به خط طاهر خوشنویس، در سال ۱۳۳۲ در تبریز (حسن تقویمی) منتشر شده است. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نگاهی به سمبوليسم فردی نیما» پژوهندگان مکتب‏‌های ادبی، سمبولیسم اروپایی را به دوشاخه‏‌ی اصلی انسانی و فرارونده تقسیم می‏‌کنند. سمبوليسم فردی از جهاتي ريشه در اشعار مکتب رمانتيسیسم دارد . در این گونه، شاعر براثر هيجانات دروني و بيروني، در وضعيتي عاطفی و با كمك تصويرهايي كه درسراسر اثر پراكنده ساخته، مي‌كوشد به صورتي مبهم، احساسش را به مخاطب منتقل کند. (بنگرید به چدویک، سمبولیسم، نشر مرکز) از اين ديدگاه، سمبوليسم را مي‏‌توان هنر بيان افكار، عواطف و جوشش‏‌هاي دروني و ذهني شاعر دانست؛ نه از راه شرح مستقيم، بلكه از طريق اشاره به چگونگي آن‏‌ها‏، و استفاده از نمادهاي بي‌توضيح براي ايجاد آن عواطف وافكار در ذهن خواننده. در ميان شاعران سمبوليك فرانسه ورلن بيش از همه به اين گونه پرداخته است. در كنار او، بسياري از اشعار بودلر، مالارمه، والري و حتي رمبو به این شیوه سروده شده و نیما در تعدادی از اشعارش به الگوی آنان نگریسته‌است. سمبوليسم انساني در شعر معاصر فارسي، از دو منظر اصلی جلوه داشته است. در شعر نیما، نوع کم‏تر تغییر یافته‏‌ی آن، همان سمبولیسم فردی نزدیک به شیوه‏‌ی شاعران فرانسه است که در آن جنبه‏‌‌های فردی و عاطفی زندگی و عواطف شاعر حضوری پر رنگ و تعیین‌کننده دارد. بسیاری از اشعار نیما که در 15 سال پایانی شاعری او سروده شده، در این دسته جای می‏‌گیرد؛ اشعاری چون: ری را، قایق، آقا توکا، ماخ اولا، گندنا، غراب، مرغ غم، وای برمن، لاشخورها، مهتاب، ناقوس، هوای زمستانی، من لبخند، مردگان موت، مهتاب و اجاق سرد و ... . علاوه بر ویژگی‏‌های مشترک این نوع با دیگر اشعار سمبولیک، ویژگی‏‌های زیر را می‏‌توان از دیگر شاخصه‏‌های سمبولیسم فردی در آثار نیما دانست: -حس اندوه، یأس و تنهایی حاکم بر اشعار و فضای سیاه، مرگ‌اندود و رویایی. -تجلی واژگان، مکان‏‌ها و جلوه‏‌های طبیعت مازندران در تصاویر و زبان شعر. - توجه به موسیقی الفاظ و هجاها، کارکرد وزن‏‌هایی با قابلیت بلند و کوتاه‌شدن مصراع و حضور پراکنده‏‌ی قافیه در شعر. -القای مفاهیم ذهنی به کمک فضاسازی عینی و هنجارشکنی‏‌های دستوری. - شیوه‏‌ی بیان و زبانیپ بر آمده از تلفیق سبک خراسانی و شعر عرفانی عراقی. -طول متوسط یا کوتاه اشعار در مقایسه با شعرهای اجتماعی، تصویر‌محوری در مقایسه با روایت‌محوری اشعار اجتماعی. پ.ن: برگرفته از کتاب نیما و پیروانش/ محمد مرادی. @mmparvizan
بُحرانِ آخرالزمان در دینِ زرتُشتی! نشستی درباره مسئله آخرالزمان و ظهور منجی در دین زرتشت همراه با معرفی چند متن آخرالزمانی پهلوی به میزبانیِ دکتر علی امینی روز چهارشنبه، ۲۹ شهریور، ساعت ۷ عصر قــدمــتــون بــــر چـــشـــم✨🌻 برای ثبت‌نام و دریافت اطلاعات بیشتر با شماره 09014262901 در ارتباط باشین و یا در دایرکت پیج شهرکاغذی پیام بگذارید.
هدایت شده از پرویزن
"به یاد فریدون مشیری" سی‌ام شهریور، با نام شاعر مشهور معاصر فریدون مشیری پیوند خورده است. او که متولد 1305 و درگذشته به سال 1379 است، از معدود شاعران نیمایی‌سراست که پس از انقلاب نیز در میان توده‌ی مردم حسن شهرت داشته و برخی از اشعارش بر زبان توده‌ی میانه‌ی جامعه جاری بوده است. مشیری، در اشعارش کمتر در جایگاه شاعری پیشرو مطرح بوده و بیشتر او را باید پیرو جریان‌های تجربه‌شده دانست. او در دهه‌های سی و چهل، از میان شاعران جریان شعر رمانتیک، شهرت کسانی چون: ابتهاج، نادرپور و کارو را ندارد؛ با این‌حال هرچه به دهه‌های اخیر نزدیک شده‌ایم، بر محبوبیتش در مقایسه با برخی از آنان افزوده شده است. شهرت مشیری، بیش از همه مدیون دفترهای "ابر و کوچه و بهار را باور کن" بوده و او را باید شاعری دانست که چون پیشینیان، بهترین اشعارش را پس از سی و پنج سالگی سروده است؛ نکته‌ای که مویّد غلبه‌ی اعتدال در سنت‌گرایی اشعار اوست و اینکه در اشعارش، خلاقیت‌ها و جسارت‌های نوآورانه‌ی جریان شعر نمادگرای اجتماعی و همچنین شعر منثور پس از نیما کمتر تجربه شده است. مشیری، شاعر عرصه‌ی تجربه‌های عام انسان‌های  میانه است و مفاهیمی را در شعرش منعکس می‌کند که محدود به زمان خود او نیست؛ به همین دلیل عشق، اصلی‌ترین مضمون اشعار اوست که گویی بازتابی سنتی_معاصر از این مفهوم غالبِ سبک عراقی را، در اشعارش جلوه‌گر ساخته است: ای عشق پناهگاه پنداشتمت ای چاه نهفته راه پنداشتمت ای چشم سیاه، آه ای چشم سیاه آتش بودی، نگاه پنداشتمت او کوشیده بین عشق انتزاعی کهن و عشق زمینی مورد نیاز مخاطبان معاصر، پیوند بر قرار کند؛ بی‌آنکه جایگاه معشوق او به سبک بسیاری از معاصرانش به ابتذال کشیده شود. الگوی این نوع عشق‌ورزی را در شعر کوچه به‌وضوح می‌توان دید: بی‌تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم... نگاه به جهان و زیبایی‌های محسوس آن، از دیگر علل مقبولیت  شعر مشیری است. از این جهت اشعار او شاد، احساسی و کاملا روزمره هستند: بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران‌خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ‌های سبز بید ... نرم‌نرمک می‌رسد اینک بهار خوش به حال روزگار در اشعار مشیری، عمق و ابهام شاعران جامعه‌گرا دیده نمی شود؛ با این حال با نگاهی احساسی به انتقاد از برخی معضلات انسانی و اجتماعی می‌پردازد و در این شیوه، گاه زبان نصحیتگر سعدی و شیوه‌ی بیان او را به یاری می‌گیرد.    او در نگاه به جهان، گاه به عرفان سهراب سپهری نزدیک می‌شود؛ هرچند عمق تفکر فلسفی- عرفانی سهراب را در اشعار مشیری نمی‌توان دید. عرفان او بازخوانی تغزل‌های عارفانه‌ی شاعران سده‌های پیشین است که با بیانی ساده‌تر، در اشعار فریدون مشیری انعکاس یافته است. من همین یک نفس از جرعه‌ی جانم باقی است آخرین جرعه‌ی این جام تهی را تو بنوش زبان مشیری، هرچند به استواری و تحرک شاعران بزرگ همعصر او نیست؛ چون بسیاری از رمانتیک‌ها دچار دودستگی و خطاهای نحوی نیز نمی‌شود. ترکیبات اشعار او ساده و چیزی بین ترکیب‌سازی‌های سنتی و نو است. از دیگر جنبه‌های مثبت اشعار او، تنوع قالبی و موسیقایی اشعار است که شاید برخواسته از علایق و دانش او در این حوزه باشد. در شعر او نیمایی، غزل، چارپاره، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قطعه و ... حضور دارد و وزن‌ها و نوع کارکرد قافیه‌ها نیز، تنوع و ساخت‌هایی متعدد دارد. در پایان باید گفت که ایجاد زبان و ساختاری اعتدالی در حد توانایی شاعر، ویژگی اصلی شعر اوست؛ هرچند اغلب اشعار مشیری در سطح واژگان باقی می‌ماند و در برقراری پیوند با مخاطب خاص، چندان موفق نیست. شاید بتوان گفت که او متاثر از فعالیت سی و چند ساله‌اش، در وزارت پست و حوزه‌ی مخابرات، در اشعارش نیز بیش از همه به ارتباط با مخاطبان میانه‌ی جامعه دلبسته بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از یک سیب ویرایش
سلام دوستان عزیز قراره با هم توی این کانال درباره زبان فارسی، نگارش و ویرایش حرف بزنیم و از زیبایی‌های این زبان خاص لذت ببریم. کنار ما باشید و ما رو به دوستانتون معرفی کنید. https://eitaa.com/sibevirayesh
هدایت شده از پرویزن
مدايح_محمدي_در_شعر_فارسي.PDF
2.39M
"مدایح محمدی در شعر فارسی" احمد احمدی بیرجندی، از پژوهشگران شعر دینی است که کتاب‌های متعددی در حوزه‌ی برگزیده‌ی اشعار شیعی و منقبتی منتشر کرده است. هرچند تالیفات او صرفا گزینشی تذکره‌ای از اشعار مذهبی پارسی است، نوع انتخاب متنوع او در آثار منتشرشده‌اش، نگاه علاقه‌مندان به شعر دینی را به این گزینه‌ها جلب کرده است. مجموعه‌ی مدایح محمدی، گزیده‌ای از اشعار ۳۶ شاعر پارسی‌زبان در ستایش رسول آخرین(ص) است که از سده‌ی چهارم تا دوران معاصر را در بر می‌گیرد. البته، به دلیل محدودیت اشعار، نام بسیاری از شاعران شاخص این حوزه، از قلم افتاده‌است؛ چنانکه فقط در سده‌های نخستین، می‌توان ابیات آغازین ورقه و گلشاه عیوقی، ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و ابیات شکوهمند سید حسن غزنوی در ستایش پیامبر را بر این مجموعه افزود. https://eitaa.com/mmparvizan
بخشی از یادداشت «خیام شاعر» نوشته‌ی صادق هدایت رباعی کوچکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند(۱) [۱- در کتاب کریستنسن راجع به خیام (ص ۹۰) نوشته که رباعی وزن شعری کاملاً ایرانی است و به عقیدهٔ هارتمان رباعی ترانه نامیده می‌شد و اغلب به آواز می‌خوانده‌اند. بر ساز ترانه‌ای پیش آور می.(۱۱۶)بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید کردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتهٔ شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا کرده. ] هر شاعری خودش را موظف دانسته که در جزو اشعارش کم‌وبیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجهٔ اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتی که افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده‌است. ترانه‌های خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته‌شده که هرکسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن می‌نماید، و از بهترین نمونه‌های شعر فارسی به شمار می‌آید. قدرت ادای مطلب را به اندازه‌ای رسانیده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت می‌افتد که یک عقیدهٔ فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه می‌توان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفه مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم هماهنگ باشد. این کشش و دلربایی فکر خیام است که ترانه‌های او را در دنیا مشهور کرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمی‌کند و به او فرصت فکر می‌دهد. خیام در شعر پیروی از هیچ‌کس نمی‌کند. زبان سادهٔ او به همهٔ اسرار صنعت خودش کاملاً آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح می‌دهد. در میان متفکرین و شعرای ایرانی که بعد از خیام آمده‌اند، برخی از آن‌ها به خیال افتاده‌اند که سبک او را تعقیب بکنند و از مسلک او پیروی بنمایند. ولی هیچ‌کدام از آن‌ها نتوانسته‌اند به سادگی و گیرندگی و به بزرگی فکر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بی‌مانند او با آهنگ سلیس مجازی کنایه‌دار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است که الفاظ را موافق فکر و مقصود خودش انتخاب بکند. شعرش با یک آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بی‌تکلف است، تشبیهات و استعاراتش یک ظرافت ساده و طبیعی دارد. طرز‌ بیان، مسلک و فلسفهٔ خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده و میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و می‌پرستی اشعاری سروده‌اند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. ولی هیچ‌کدام نتوانسته‌اند درین قسمت به مرتبهٔ خیام برسند. بر طبق روایت «اخبار‌العلماء» خیام را تکفیر می‌کنند به مکه می‌رود و شاید سر راه خود خرابهٔ تیسفون را دیده و این رباعی را گفته: آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو ...(۵۹) تأثیر خیام در ادبیات انگلیس و امریکا، تأثیر او در دنیای متمدن امروز همهٔ این‌ها نشان می‌دهد که گفته‌های خیام با دیگران تا چه اندازه فرق دارد. خیام اگر چه سر و کار با ریاضیات و نجوم داشته ولی این پیشهٔ خشک مانع از تظاهر احساسات رقیق و لذت بردن از طبیعت و ذوق سرشار شعری او نشده! و اغلب هنگام فراغت را به تفریح و ادبیات می‌گذرانیده. اگرچه ما بین منجمین مانند خواجه نصیر طوسی و غیره شاعر دیده‌شده و اشعاری به آن‌ها منسوب است ولی گفته‌های آن‌ها با خیام زمین تا آسمان فرق دارد. آنان تنها در الهیات و تصوف یا عشق و اخلاق و یا مسایل اجتماعی رباعی گفته‌اند. یعنی همان گفته‌های دیگران را تکرار کرده‌اند و ذوق شاعری در اشعار و قافیه‌‌پردازی [در اصل کتاب «قیافیه‌پردازی» است که نادرست است.]آن‌ها تقریباً وجود ندارد. https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat