🔸به نام هستی بخش🔸
🟢وبینار تخصصی نقش اسطورهای زن در آفرینش و هبوط انسان
🔵وبینار:
👩🦰نقش اسطورهای زن در آفرینش و هبوط انسان (با تمرکز بر یونان باستان، یهودیت و اسلام)
🔺ارئه دهنده : دکتر احمد فراهانی
🔻دبیر نشست : دکتر محسن ربانی
🔶دوشنبه ۲۷ شهریور ماه ۱۴۰۲
🕗ساعت ۲۰
🌐در فضای گوگل میت
https://meet.google.com/ukm-cymw-dhk
🌹سپاسگزار همراهی شما هستیم.
🌞انجمن تخصصی کودک و رسانه
"چند ایراد زبانی"
دفتر #از_پنجره_های_بی_پرنده سروده ی #علی_رضا_بدیع تا کنون بارها تجدید چاپ شده و از مجموعه های مورد پر مخاطب اوست. شاعری که از سال 82 به واسطه ی #خدابخش_صفادل و #انجمن_نیشابور او را می شناسم و در طول این سال ها همواره اشعارش را خوانده و ارزیابی کرده ام. اشعار او را از زاویه هایی متعدد می توان بررسی کرد؛ اما هدف این یادداشت اشاره به برخی ایرادهای دستوری در #زبان اوست. شاید یادآوری این چند نکته برای دیگر دوستان شاعر نیز مفید افتد:
1 - استفاده از "من را" به جای "مرا". هرچند برخی دوستان معتقدند این کاربرد در شعر معاصر صحیح است؛ باید اذعان کرد با توجه به بی سابقه بودن این سیاق در شعر گذشته، دست کم در اشعاری که زبان #سنتی یا #نیمه_سنتی دارند؛ بهتر است از این نوع استفاده نشود؛ مخصوصا در مواردی که مشخص است شاعر تنها به دلیل پر کردن وزن به چنین کاربردی تن داده است و در ابیات دیگر آن مجموعه ، پیوسته از "مرا" استفاده کرده است:
من چند روز پیش دلی را شکسته ام
"من را" به رسمیت بشناسید سنگ ها
2- کاربرد همزمان نشانه های "معرفه" و "نکره":
صحیح تر است که در زبان ادبی، شاعر همزمان از دو نشان متضاد استفاده نکند؛ مثلا در بیت زیر:
ما را فقط به خاطر هم آفریده اند
آن گونه ای که خواجه و شاخ نبات را
در این بیت "آن" معرفه ساز و "ای" نکره ساز است. شیوه ی درست دستوری، کاربرد یکی از این شیوه هاست: "آن گونه که" یا "به گونه ای که"، یعنی باید گفت که "کتابی که دست توست" یا "آن کتاب که دست توست" و نباید گفت" آن کتابی که ...".
در بیت بالا، از عبارت "به خاطر" به جای "برای" نیز استفاده شده که این نوع "گرته برداری" را نیز منتقدان زبان اغلب شایسته نمی دانند.
3- کاربرد دو دسته ی ساخت های #فعلی کهن و نو:
دلم شکست کجایی که نوشخند زنی
به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی
دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت
برین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟
در این غزل و تعدادی دیگر از #غزل های دفتر #افعال در جایگاه #ردیف، به سیاق های متفاوت استفاده شده اند. "زنی" در مصراعی که واژه ی نسبتا جدید "دلچسب" در آن نمود دارد، به شیوه ی شعر کاملا کهن در معنی "می زنی" جلوه یافته است.
4- نوع کاربرد حرف "استدراک":
استفاده ی همزمان "اما/ ولی/ ولیکن" در کنار " گرچه، با این همه، هرچند و ... " در اشعار بدیع بسیار نمود دارد؛ ویژگی ای که بسیاری از دانشمندان زبان آن را صحیح نمی دانند:
تا ملک فنا بیشتر از چند قدم نیست
با این همه امشب بده مامن به من اما
5- استفاده ی خطا از "باید" و "بایست":
از نظر زبانی "باید" برای حال و آینده و "بایست" برای گذشته استفاده می شود. این قاعده ی مهم و واضح در اشعار او رعایت نمی شود:
بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی که نویسنده ی این شعر سپید است
در مجموع در زبان اشعار او دودستگی های واژگانی بین قواعد کهن و نو و زبان رسمی و محاوره به فراوانی نمود دارد و این مثال ها تنها بخشی از آن هاست که در دیگر دفترهای او هم دیده می شود.
در یادداشت های بعد به مجموعه های دیگر و زوایای تازه ی اشعار این #شاعر_جوان خواهیم پرداخت.
#محمد_مرادی
#سیب_نارنجی
#نقد
https://eitaa.com/sibenaghd
هدایت شده از پرویزن
"شهریار و منشوری از صداها"
محمدحسین بهجت تبریزی شهریار، متولد ۱۳۸۵ و درگذشته در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، از نامآوران شعر سنتی بهویژه غزل در روزگار ماست. در شعر او در کنار جلوهی یکپارچهای که از شهریار میشناسیم، صداهایی گوناگون شنیده میشود که به مناسبت روز درگذشت او به چند مورد اشاره میشود.
۱_ غزلهای شهریار صدای حافظ را میتوان بهآشکارا شنید. شهریار در بسیاری از غزلهایش، وزن و ردیف اشعار حافظ را تجربه کرده است. در این دست اشعار، وزنهای اشعارش یکدست و تکرارپذیر است و کمتر فضایی تازه را در شعر او میتوان سراغ گرفت.
۲_ شاخهای دیگر از اشعار شهریار که اوج هنر شاعرانهی اوست؛ اشعاری را در بر میگیرد که عمدتا در قالب غزل یا دیگر قالبها(عمدتا قطعه) سروده شده است. در این اشعار شهریار به زبان روزمره نزدیکشده و از روایت و گاه گفتگو بهره جسته است. شعرهای "حالا چرا؟"، "دختر گلفروش"، "بوی صفای پدر" و ... از این دسته است.
۳_ در بسیاری از غزلها، شهریار زبانی ساده چون گونهی قبل را انتخاب کرده؛ هرچند به مضمونگرایی و برخی وبژگیهای سبک موسوم به تهرانی (آمیختهی عراقی_ اصفهانی) نزدیک شده است. غزل "جوانی" از نمونههای موفق این صدا در اشعار شهریار است.
۴_ شعر مذهبی شهریار آمیحتهای از شعر مذهبی بازگشتی و شعر رمانتیک مذهبی عصر پهلوی است. این شاخه، با وجود برجستهشدن در معرفی شهریار، از صداهای حاشیهای شعر اوست.
۵_ اشعار عمدتا رمانتیک متاثر از شعر تغزلی پس از نیما که تلاشهای او را در نوجویی نشان میدهد؛ هرچند او در این شاخه شاعری تاثیرگذار نبوده است.
#شهریار
#شعر_معاصر
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ایرج و شهریار "
بیش از یکدهه از نخستین پخش سریال شهریار، ساختهی کمال تبریزی میگذرد. به خاطر دارم که در همان روزها اعتراضاتی از جامعهی تاریخدان و ادبیاتخوان مطرح شد، به این مضمون که چرا برای بر کشیدن شهریار، قدر برخی شاعران فروکاسته شده است؟
شاید بیشترین تحریفات ادبی، در آن سریال حول شعر و منش #ایرج_میرزا شکل گرفته بود و نویسندهی اثر، این گونه نشان داده بود که شهریار از زاویهی دیدِ یک منتقد آگاه، ایراداتی را متوجه جلالالممالک کرده و او را شرمسار کرده است.
این اغراقها و سیاه و سپید بینیها در اغلب رفتارهای ما نمود دارد؛ تا آنجا که شهرت ایرج به برخی اشعار شوخطبعانه، سبب شده، حتی اشعار اخلاقی و مثبت او (در ستایش اهل بیت و مادر و ردّ شراب) نیز، در دهههای اخیر به حاشیه رانده شود.
اما سوالی که مطرح میشود، این است که چرا حق ایرج بر شهریار تا این اندازه ندیده گرفته شده است؟
دکتر #شفیعی_کدکنی، در کتاب #با_چراغ_و_آینه و در مقالهی شهریار، به این نکته اشاره کرده که شهریاری که مورد پسند مخاطبان است، بسیار متاثر از بیان و زبان ایرج میرزا بوده و این نکتهی دقیق، در بررسی بسیاری از اشعار دیوان شهریار دیده میشود؛ با این تفاوت که قطعا از منظر زبان، ایرج ادیبتر و زباندان تر از شهریار بوده است و شهریار دغدغهمندتر به علایق مخاطب.
با توجه به تاریخ درگذشت ایرج(۱۳۰۴)، و کمتر از ۲۰ سالگی شهریار در این زمان، واضح است که شهریار بهخوبی از شهرت شاعری ایرج آگاه بوده و میتوانسته از او دست کم در اصطلاحات، مضامین و سادگی زبان تاثیر بپذیرد.
این تاثیدپذیری را در تعدادی از قطعات و غزلیات شهریار میبینیم؛ از جمله در شعر زیر:
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی؟
چه شد که شیوهی بیگانگی رها کردی؟
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی، وفا کردی؟
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیات ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی ...
و شعر ایرج این گونه است:
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی؟
ای بسا آرزوت می کردم
خوب شد آمدی صفا کردی؟
آفتاب از کدام سمت دمید
که سحر یاد آشنا کردی؟
از چه دستی سحر بلند شدی
که تفقد به بی نوا کردی؟
شب مگر خواب تازه دیدی تو
که سحر یاد آشنا کردی؟
بی وفایی مگر چه عیبی داشت
که پشیمان شدی وفا کردی؟ ...
کاملا مشخص است که شهریار در شعر خود علاوه بر الگوپذیری از زبان ساده و محاورهای شعر ایرج، از زوایای دیگر نیز از او بهره برده است از جمله:
_هرچند وزن دو شعر یکی نیست؛ تنها تفاوت آنها در اضافه داشتن رکن "مفاعلن" در آغاز وزن غزل شهریار است.
_ ردیف دو شعر یکی است و از میان انبوه واژههای قافیه ی مختوم به "الف"، قافیههایی شبیه به شعر ایرج انتخاب شده است.
_ تاکید هر دو شعر بر خطاب و سوال آغازین است. استفاده از "چه شد؟" و "چه عجب شد؟" نیز موید همین شباهت است.
_ مضامینی دیگر نیز در دو شعر شبیه هم است؛ از جمله: تقابل وفا و جفا، یاد آشنا، عرض خوش آمد، بر سر مهر و وفا آمدن و ... .
#محمد_مرادی
#شعر_معاصر
#شهریار
#ایرج
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«بحثی دربارۀ ضبط یک رباعی در تمهیدات»
تمهیدات عینالقضات از متون مهم عرفانی کهن است که در کنار جایگاه عرفانی، از منظر در برداشتن رباعیات متعدد ثبتشده در آن، اهمیت دارد. یکی از رباعیاتی که در تمهیدات به تصحیح عفیف عسیران و در «حقیقت و حالات عشق» نقل شده، شعر زیر است:
تا من به میان خلق باشم باتو
تنها ز همه خلق من و تنها با تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آیی، برِ من سایه نیاید با تو
(تمهیدات ص 131)
چنانکه مشخص است، مصرع دوم این رباعی از نظر وزن ایراد دارد و یک هجای افزوده در آن میتوان دید؛ نکتهای که مصصح به آن توجه نکرده و در چاپهای متعدد این تصحیح تکرار شده و از طریق آن به سایتهای ادبی و مقالات علمی و نرمافزار گنجور نیز راه یافته است.
استاد گرانقدر تقی پورنامداریان به همراه مینا حفیظی در مقالۀ «نگاهی به تصحیح تمهیدات پس از نیم قرن» منتشرشده در نامۀ فرهنگستان(1396)؛ برخی از خطاهای این تصحیح را یادآور شده؛ از جمله برخی ضبطهای غیرموزون ابیات؛ اما به این بیت اشاره نکردهاست.
در دستنویس شمارۀ 1842 تمهیدات ایاصوفیا مورخ 867، بیت نخست این گونه ضبط شده است:
تا من به میان رسول یابم با تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
در نسخۀ1086 کتابخانۀ مغنیسا مورخ 697 هم مصرع اول به صورت «یا من بر تو رسول باشم با تو» و مصرع دوم به صورت صحیح ضبط شده است. در برخی چاپها و نسخ زبدهالحقایق چشتی (شرح تمهیدات) هم مصراع نخست «یا من به میان رسول باشم یا تو» ثبت شده است.
بر این اساس میتوان صورت نزدیک به صحیح این رباعی را چنین دانست؛ هرچند دربارۀ ضبط مصرع نخست یا ترتیب مصرعها نیاز به بررسی بیشتر است:
تا من برِ تو رسول باشم با تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آیی، بر من سایه نیاید با تو
#تصحیح
#رباعی
#عین_القضات
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نکتهای دربارهی مستند اولدوز سایاراق (هنگامهی شمردن ستارهها) "
چونان سرو، مجموعهای از مستندهای معرفی مفاخر فرهنگی و هنری است که به همت صدا و سیما ساخته شده و چند بخش از آن به شرح حال و زندگی شاعران برجستهی معاصر اختصاص یافته است.
"هنگامهی شمردن ستارهها"، نام مستند ویژهی استاد شهریار است که بهمناسبتهای مختلف بهویژه روز شعر و ادب فارسی بارها پخش شده است و جنبههایی از زندگی و شعر شهریار را مطرح میکند.
از کاستیهای این مستند، گاه گنجاندن اطلاعات یا روایتها و قضاوتهایی است که مستندات تاریخی و پژوهشی ادب معاصر آن را تایید نمیکند.
از جمله، روایت انتشار منظومهی مشهور "حیدر بابایه سلام شهریار" در حدود سال ۳۲ و شهرت آن در فضای ادبی آن روزگار؛ تا آنجا که بزرگانی چون: بهار و نفیسی برای آشناشدن بهتر با آن کوشیدهاند زبان ترکی بیاموزند؛ حال آنکه ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۳۰ درگذشته است و در زمان مورد ادعا امکان چنین ادعایی دربارهی او وجود ندارد.
پ.ن. حیدر بابایه سلام نخستبار به خط طاهر خوشنویس، در سال ۱۳۳۲ در تبریز (حسن تقویمی) منتشر شده است.
#شهریار
#شعر_معاصر
#مستندات_تاریخی
#تاریخ_ادبیات
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نگاهی به سمبوليسم فردی نیما»
پژوهندگان مکتبهای ادبی، سمبولیسم اروپایی را به دوشاخهی اصلی انسانی و فرارونده تقسیم میکنند. سمبوليسم فردی از جهاتي ريشه در اشعار مکتب رمانتيسیسم دارد . در این گونه، شاعر براثر هيجانات دروني و بيروني، در وضعيتي عاطفی و با كمك تصويرهايي كه درسراسر اثر پراكنده ساخته، ميكوشد به صورتي مبهم، احساسش را به مخاطب منتقل کند. (بنگرید به چدویک، سمبولیسم، نشر مرکز)
از اين ديدگاه، سمبوليسم را ميتوان هنر بيان افكار، عواطف و جوششهاي دروني و ذهني شاعر دانست؛ نه از راه شرح مستقيم، بلكه از طريق اشاره به چگونگي آنها، و استفاده از نمادهاي بيتوضيح براي ايجاد آن عواطف وافكار در ذهن خواننده.
در ميان شاعران سمبوليك فرانسه ورلن بيش از همه به اين گونه پرداخته است. در كنار او، بسياري از اشعار بودلر، مالارمه، والري و حتي رمبو به این شیوه سروده شده و نیما در تعدادی از اشعارش به الگوی آنان نگریستهاست.
سمبوليسم انساني در شعر معاصر فارسي، از دو منظر اصلی جلوه داشته است. در شعر نیما، نوع کمتر تغییر یافتهی آن، همان سمبولیسم فردی نزدیک به شیوهی شاعران فرانسه است که در آن جنبههای فردی و عاطفی زندگی و عواطف شاعر حضوری پر رنگ و تعیینکننده دارد. بسیاری از اشعار نیما که در 15 سال پایانی شاعری او سروده شده، در این دسته جای میگیرد؛ اشعاری چون: ری را، قایق، آقا توکا، ماخ اولا، گندنا، غراب، مرغ غم، وای برمن، لاشخورها، مهتاب، ناقوس، هوای زمستانی، من لبخند، مردگان موت، مهتاب و اجاق سرد و ... .
علاوه بر ویژگیهای مشترک این نوع با دیگر اشعار سمبولیک، ویژگیهای زیر را میتوان از دیگر شاخصههای سمبولیسم فردی در آثار نیما دانست:
-حس اندوه، یأس و تنهایی حاکم بر اشعار و فضای سیاه، مرگاندود و رویایی.
-تجلی واژگان، مکانها و جلوههای طبیعت مازندران در تصاویر و زبان شعر.
- توجه به موسیقی الفاظ و هجاها، کارکرد وزنهایی با قابلیت بلند و کوتاهشدن مصراع و حضور پراکندهی قافیه در شعر.
-القای مفاهیم ذهنی به کمک فضاسازی عینی و هنجارشکنیهای دستوری.
- شیوهی بیان و زبانیپ بر آمده از تلفیق سبک خراسانی و شعر عرفانی عراقی.
-طول متوسط یا کوتاه اشعار در مقایسه با شعرهای اجتماعی، تصویرمحوری در مقایسه با روایتمحوری اشعار اجتماعی.
پ.ن: برگرفته از کتاب نیما و پیروانش/ محمد مرادی.
#نیما_پژوهی
#نقد_معاصر
@mmparvizan
هدایت شده از نوبرانه... معصومه مرادی
بُحرانِ آخرالزمان در دینِ زرتُشتی!
نشستی درباره مسئله آخرالزمان و ظهور منجی در دین زرتشت همراه با معرفی چند متن آخرالزمانی پهلوی
به میزبانیِ دکتر علی امینی
روز چهارشنبه، ۲۹ شهریور، ساعت ۷ عصر
قــدمــتــون بــــر چـــشـــم✨🌻
برای ثبتنام و دریافت اطلاعات بیشتر با شماره 09014262901 در ارتباط باشین و یا در دایرکت پیج شهرکاغذی پیام بگذارید.
هدایت شده از پرویزن
"به یاد فریدون مشیری"
سیام شهریور، با نام شاعر مشهور معاصر فریدون مشیری پیوند خورده است. او که متولد 1305 و درگذشته به سال 1379 است، از معدود شاعران نیماییسراست که پس از انقلاب نیز در میان تودهی مردم حسن شهرت داشته و برخی از اشعارش بر زبان تودهی میانهی جامعه جاری بوده است.
مشیری، در اشعارش کمتر در جایگاه شاعری پیشرو مطرح بوده و بیشتر او را باید پیرو جریانهای تجربهشده دانست. او در دهههای سی و چهل، از میان شاعران جریان شعر رمانتیک، شهرت کسانی چون: ابتهاج، نادرپور و کارو را ندارد؛ با اینحال هرچه به دهههای اخیر نزدیک شدهایم، بر محبوبیتش در مقایسه با برخی از آنان افزوده شده است.
شهرت مشیری، بیش از همه مدیون دفترهای "ابر و کوچه و بهار را باور کن" بوده و او را باید شاعری دانست که چون پیشینیان، بهترین اشعارش را پس از سی و پنج سالگی سروده است؛ نکتهای که مویّد غلبهی اعتدال در سنتگرایی اشعار اوست و اینکه در اشعارش، خلاقیتها و جسارتهای نوآورانهی جریان شعر نمادگرای اجتماعی و همچنین شعر منثور پس از نیما کمتر تجربه شده است.
مشیری، شاعر عرصهی تجربههای عام انسانهای میانه است و مفاهیمی را در شعرش منعکس میکند که محدود به زمان خود او نیست؛ به همین دلیل عشق، اصلیترین مضمون اشعار اوست که گویی بازتابی سنتی_معاصر از این مفهوم غالبِ سبک عراقی را، در اشعارش جلوهگر ساخته است:
ای عشق پناهگاه پنداشتمت
ای چاه نهفته راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
او کوشیده بین عشق انتزاعی کهن و عشق زمینی مورد نیاز مخاطبان معاصر، پیوند بر قرار کند؛ بیآنکه جایگاه معشوق او به سبک بسیاری از معاصرانش به ابتذال کشیده شود. الگوی این نوع عشقورزی را در شعر کوچه بهوضوح میتوان دید:
بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم...
نگاه به جهان و زیباییهای محسوس آن، از دیگر علل مقبولیت شعر مشیری است. از این جهت اشعار او شاد، احساسی و کاملا روزمره هستند:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
...
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
در اشعار مشیری، عمق و ابهام شاعران جامعهگرا دیده نمی شود؛ با این حال با نگاهی احساسی به انتقاد از برخی معضلات انسانی و اجتماعی میپردازد و در این شیوه، گاه زبان نصحیتگر سعدی و شیوهی بیان او را به یاری میگیرد.
او در نگاه به جهان، گاه به عرفان سهراب سپهری نزدیک میشود؛ هرچند عمق تفکر فلسفی- عرفانی سهراب را در اشعار مشیری نمیتوان دید. عرفان او بازخوانی تغزلهای عارفانهی شاعران سدههای پیشین است که با بیانی سادهتر، در اشعار فریدون مشیری انعکاس یافته است.
من همین یک نفس از جرعهی جانم باقی است
آخرین جرعهی این جام تهی را تو بنوش
زبان مشیری، هرچند به استواری و تحرک شاعران بزرگ همعصر او نیست؛ چون بسیاری از رمانتیکها دچار دودستگی و خطاهای نحوی نیز نمیشود. ترکیبات اشعار او ساده و چیزی بین ترکیبسازیهای سنتی و نو است.
از دیگر جنبههای مثبت اشعار او، تنوع قالبی و موسیقایی اشعار است که شاید برخواسته از علایق و دانش او در این حوزه باشد. در شعر او نیمایی، غزل، چارپاره، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قطعه و ... حضور دارد و وزنها و نوع کارکرد قافیهها نیز، تنوع و ساختهایی متعدد دارد.
در پایان باید گفت که ایجاد زبان و ساختاری اعتدالی در حد توانایی شاعر، ویژگی اصلی شعر اوست؛ هرچند اغلب اشعار مشیری در سطح واژگان باقی میماند و در برقراری پیوند با مخاطب خاص، چندان موفق نیست. شاید بتوان گفت که او متاثر از فعالیت سی و چند سالهاش، در وزارت پست و حوزهی مخابرات، در اشعارش نیز بیش از همه به ارتباط با مخاطبان میانهی جامعه دلبسته بوده است.
#فریدون_مشیری
#نقد_شعر
#شعر_معاصر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از یک سیب ویرایش
سلام دوستان عزیز
قراره با هم توی این کانال درباره زبان فارسی، نگارش و ویرایش حرف بزنیم و از زیباییهای این زبان خاص لذت ببریم.
کنار ما باشید و ما رو به دوستانتون معرفی کنید.
https://eitaa.com/sibevirayesh
هدایت شده از پرویزن
مدايح_محمدي_در_شعر_فارسي.PDF
2.39M
"مدایح محمدی در شعر فارسی"
احمد احمدی بیرجندی، از پژوهشگران شعر دینی است که کتابهای متعددی در حوزهی برگزیدهی اشعار شیعی و منقبتی منتشر کرده است. هرچند تالیفات او صرفا گزینشی تذکرهای از اشعار مذهبی پارسی است، نوع انتخاب متنوع او در آثار منتشرشدهاش، نگاه علاقهمندان به شعر دینی را به این گزینهها جلب کرده است.
مجموعهی مدایح محمدی، گزیدهای از اشعار ۳۶ شاعر پارسیزبان در ستایش رسول آخرین(ص) است که از سدهی چهارم تا دوران معاصر را در بر میگیرد. البته، به دلیل محدودیت اشعار، نام بسیاری از شاعران شاخص این حوزه، از قلم افتادهاست؛ چنانکه فقط در سدههای نخستین، میتوان ابیات آغازین ورقه و گلشاه عیوقی، ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و ابیات شکوهمند سید حسن غزنوی در ستایش پیامبر را بر این مجموعه افزود.
#احمد_احمدی_بیرجندی
#مدایح_محمدی
https://eitaa.com/mmparvizan
بخشی از یادداشت «خیام شاعر» نوشتهی صادق هدایت
رباعی کوچکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند(۱) [۱- در کتاب کریستنسن راجع به خیام (ص ۹۰) نوشته که رباعی وزن شعری کاملاً ایرانی است و به عقیدهٔ هارتمان رباعی ترانه نامیده میشد و اغلب به آواز میخواندهاند. بر ساز ترانهای پیش آور می.(۱۱۶)بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید کردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتهٔ شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا کرده. ] هر شاعری خودش را موظف دانسته که در جزو اشعارش کموبیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجهٔ اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتی که افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیدهاست.
ترانههای خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفتهشده که هرکسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن مینماید، و از بهترین نمونههای شعر فارسی به شمار میآید. قدرت ادای مطلب را به اندازهای رسانیده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت میافتد که یک عقیدهٔ فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه میتوان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفه مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم هماهنگ باشد. این کشش و دلربایی فکر خیام است که ترانههای او را در دنیا مشهور کرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمیکند و به او فرصت فکر میدهد.
خیام در شعر پیروی از هیچکس نمیکند. زبان سادهٔ او به همهٔ اسرار صنعت خودش کاملاً آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح میدهد. در میان متفکرین و شعرای ایرانی که بعد از خیام آمدهاند، برخی از آنها به خیال افتادهاند که سبک او را تعقیب بکنند و از مسلک او پیروی بنمایند. ولی هیچکدام از آنها نتوانستهاند به سادگی و گیرندگی و به بزرگی فکر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بیمانند او با آهنگ سلیس مجازی کنایهدار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است که الفاظ را موافق فکر و مقصود خودش انتخاب بکند. شعرش با یک آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بیتکلف است، تشبیهات و استعاراتش یک ظرافت ساده و طبیعی دارد.
طرز بیان، مسلک و فلسفهٔ خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده و میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و میپرستی اشعاری سرودهاند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. ولی هیچکدام نتوانستهاند درین قسمت به مرتبهٔ خیام برسند.
بر طبق روایت «اخبارالعلماء» خیام را تکفیر میکنند به مکه میرود و شاید سر راه خود خرابهٔ تیسفون را دیده و این رباعی را گفته: آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو ...(۵۹)
تأثیر خیام در ادبیات انگلیس و امریکا، تأثیر او در دنیای متمدن امروز همهٔ اینها نشان میدهد که گفتههای خیام با دیگران تا چه اندازه فرق دارد.
خیام اگر چه سر و کار با ریاضیات و نجوم داشته ولی این پیشهٔ خشک مانع از تظاهر احساسات رقیق و لذت بردن از طبیعت و ذوق سرشار شعری او نشده! و اغلب هنگام فراغت را به تفریح و ادبیات میگذرانیده. اگرچه ما بین منجمین مانند خواجه نصیر طوسی و غیره شاعر دیدهشده و اشعاری به آنها منسوب است ولی گفتههای آنها با خیام زمین تا آسمان فرق دارد. آنان تنها در الهیات و تصوف یا عشق و اخلاق و یا مسایل اجتماعی رباعی گفتهاند. یعنی همان گفتههای دیگران را تکرار کردهاند و ذوق شاعری در اشعار و قافیهپردازی [در اصل کتاب «قیافیهپردازی» است که نادرست است.]آنها تقریباً وجود ندارد.
#صادق_هدایت
#خیام
#شیراز
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از نوبرانه... معصومه مرادی
در جامجم امروز بخوانید.
https://jamejamdaily.ir/?nid=6589&pid=5&type=0
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی آغاز مهر/ مفاهیم مربوط به مدرسه و شاعران پس از جنگ"
يكي از جلوههاي معنايي رایج در شعرسنتی بهویژه غزل شاعران دهههای ۷۰و ۸۰ که ریشه در شعر کودک و نوجوان و همچنین شعر اجتماعی عصر پهلوی دارد، استفاده از مفاهیم مربوط به فضای مدرسه و کتابهای دبستانی (بهخصوص پایهی اول) در مضمونسازی اشعار و تصاویر است.
بازگشت به غربت کودکی را در بسیاری از این دست سرودهها میتوان دید:
آمد كنار تخته، «به نام خدا» نوشت
قبراق بود مثل الف، ب، ت، آ... نوشت
گفتم: اجازه تشنهام آقا و تشنهايم
لبخند زد معلم من، آب را نوشت
گفتم: گرسنهام، همهي ما گرسنهايم
نان را كنار دفتر ما باصفا نوشت
آمد كنار پنجره، با حلقههاي اشك
لبريز بغض بود، ولي بيصدا نوشت
(علياكبري، 1386: 13-12)
بيشتر این اشارات برآمده از درسها و كتابهای دبستان است؛ برای مثال گریز به شعر مشهور "باز باران" از گلچین گیلانی:
تا كوچه باغ ابرهاي «باز باران» زا
تا هفت توي وهم جنگلهاي گيلان برد
(همان: 44)
كاشكي يكبار ديگر آن صداي سبز شيرين
كاشكي يكبار ديگر «باز باران با ترانه»
(ذكاوت، 1377: 80)
اشاره به "دارا و سارا" در جایگاه دو نام ذکرشده در کتابها، از مفاهیمی است که در شعر دهههای یادشده، مُد شده است:
از تو آموختيم الفبا را
معني آب و نان و بابا را
از درخت خيال خود چيدم
سيب دارا، انار سارا را
(نجاتي، 1383: 29)
اشاره به تکالیف مدرسه هم در بسیاری از سرودهها منعکس است:
كودكي كه به فكر بازي بود، خسته از مشق و جمله سازي بود
آه! حالا نشستهيك گوشه، با تمام وجود ميگريد
(انصاري، 1386: 67)
مضمون در "تصمیم کبری" از دیگر اشارات پربسامد در شعر دهههای ۷۰ و ۸۰ است:
تصميم كبري بودي ا دندان شيري
در درس چندم آخرين دندانت افتاد؟
(همان، 47)
"مرد در باران" نیز از دیگر بنمایههای تکرارشونده بهخصوص در شعر انتظار یا سرودههای اجتماعی است:
او رفت و مشق کودکان شهر بعد از این
پر ميشود از قصهي: آن مرد در باران
(ياري، 1380: 28)
اشاره به اصطلاحات املا، نگارش، ریاضی، داستان دهقان فداکار و ...، از دیگر مضامین رایج در سرودههاست.
از میان شاعران این چنددهه، غلامعلی شکوهیان در چندغزل، بهسادگی و نیکویی از این مضامین در خلال غزلهای اجتماعیاش بهره گرفته است:
دلخستهام از این اتاقِ چنددرچند
یک آسمان چند است آقا؟ بال و پر چند؟
...تا اینکه سهم هرکسی یک لقمه باشد
اکرم بگو دست پدر تقسیم بر چند؟(گزیدهی شعر فارس)
شعر اجتماعی"دیکته" از او، بر اساس همین مضامین ساده، سروده شده که در پایان این یادداشت، متن آن آورده شده است:
بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد
سارا به سین سفرهمان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل میبارد...و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را مینویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولیهاست
هی مینویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران میآید؟
این انتظار خیسمان پایان ندارد
ایمان برادر! گوش کن! نقطه. سرِ خط
بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد
(همان)
"با نگاهی به جریانشناسی غزل شاعران جوان جنوب ایران/ محمد مرادی"
#شعر_اجتماعی
#غزل
#مدرسه
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نسیم شمال و شعر مدرسه"
سیداشرفالدین قزوینی (نسیم شمال)، از مردمیترین شاعران ادبیات فارسی در سدههای اخیر است. یکی از مهمترین علل مقبولیت او در میان تودهی مردم، زبان ساده و سازگار با نیازها و فهم مخاطبان زمان اوست.
اشعار نسیم شمال، به دلیل همین سادگی، از زمان مشروطه در بیان و آثار مربوط به کودکان و نوجوانان منعکس بوده و علاوه بر آن، او از نخستین شاعرانی است که کوشیده، آثاری مناسب کودکان بسراید و با نگاه آموزشمحور، آنان را به علمآموزی و حضور موثر در جامعه دعوت کند.
یکی از این سرودهها، ترجیعبندی است که با موضوع علم و مدرسه سروده و بند دوم آن، یادآور حسّ و حال این روزهاست.
نکتهی مهم دربارهی این شعر شباهتش در وزن و ردیف با شعر "بوی ماه مهر" سرودهی قیصر امینپور است:
روح میبخشد هوای مدرسه
جان شاگردان فدای مدرسه
... کرد مارا باخبر از بحر و برّ
نقشهی جغرافیای مدرسه
در حساب و ضرب و تقسیم و کسور
با تناسب درسهای مدرسه
از خطوط هندسی بالاترست
پایهی عزّ و علای مدرسه...
(باغ بهشت، ص ۵)
#ماه_مهر
#مدرسه
#ادبیات_کودکان
#نسیم_شمال
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از نوبرانه... معصومه مرادی
یا هو
غزلی به پیشگاه امام یازدهم(ع)
صد نبی، نذر کرد مادر دهر، تا تو سرلوحه ی زمان باشی
یازده برج، چرخ زد خورشید، تا تو مولای شیعیان باشی
تو پس از ده بهار: مهر و عروج، وارث المرسلینِ نور شدی
آمدی تا میان آن همه ظلم، اهل تاریخ را امان باشی
در مدینه شکوفه داد دلت، سامرا موسم گلاب تو بود
ای که تنها تو لایقی در شعر، معنی باغ و بوستان باشی
هیبت آسمانی ات آن روز، لرزه بر جان معتمد انداخت
نگران بود و سخت می ترسید: مقصد مردم جهان باشی
آه! ای رودها شناورِ تو، چشمه ها جویبار باور تو
لب بجنبان که همچو اقیانوس، ژرف باشی و بی کران باشی
آفتابی و نور، سایه ی تو، ماهی و آسمان طلایه ی تو
چهره بنما که صدبغل خورشید، صدغزل ماه و آسمان باشی
تو، همان صُلب شامخی که هنوز شاهراه نجات بسته به توست
تو فقط لایقی که در تاریخ، پدر صاحب الزمان باشی
#
آه، اما چه زود و ناهنگام، تلخی هشتم ربیع رسید
پرگشودی به اوج تا امروز، راز این سوگ جاودان باشی
#محمد_مرادی
هدایت شده از پرویزن
"منوچهر آتشی و شعر جنوب"
منوچهر آتشی (۲مهر ۱۳۱۰/ ۲۹ آبان ۱۳۸۴) از شاعران شاخص دهههای پنجاه تا هفتاد شعر فارسی، با رویکرد بازنگری شعر نو پس از نیماست. او در کنار بیابانی و باباچاهی، در انعکاس مفاهیم مربوط به اقلیم مجاور خلیح فارس در گونههای شعر نو و تشخصبخشی به شعر جنوب ایران در جایگاه یکی از کانونهای ادبی نیمقرن اخیر، جایگاهی بارز دارند.
آتشی در دو حوزهی اصلی از شعر پسانیما حضوری موثر داشته؛ نخست نیماییسرودههایش که ادامهی منطقی شعر نیمایی است و اوج آنها را در شعر مشهور" اسب سفید وحشی" میتوان دید. در این سروده، او علاوه بر پیروی نوآوریها و سنتهای شعر نیمایی، کوشیده برخی تجربههای مربوط به اقلیم دشتستان را وارد شعر نمادین کند و فردیت و جامعه را با هم درآمیزد.
در این دست از سرودههای او، جلوههایی از عناصر مربوط به دریا و ساحل را نیز میتوان دید.
حوزهی دوم سرودههای او، آثاری است که پیوند به جریان موسوم به "شعر ناب" دارد. در این اشعار، تلاش او و دیگر شاعران موج نو شعر معاصر را برای عبور از نیما و ورود به ساحتهایی تازه میتوان دید. این اشعار تاثیری مهم بر جریانشناسی شعر دهههای پنجاه تا هفتاد دارد؛ اما از منظر پذیرش و ارائهی اشعار پذیرفته شدهی آتشی، نمود کمتری در ادبیات معاصر داشته است و بیشتر در حدّ بیانیههای ادبی و تفننطلبیهای زبانی باقیمانده است.
#منوچهر_آتشی
#ادبیات_اقلیمی
#شعر_معاصر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"امام یازدهم(ع) و شاعران فارسی"
آنچه از ابیات دیوانها برداشت میشود، تا سدهی پنجم اشارهای مستقیم به امام حسن عسکری(ع) در دیوانها ثبت نشده است. البته در برخی منظومهها و اشعار منسوب، عنوان دوازدهامام را میتوان دید که بهصورت ضمنی آن حضرت را نیز در بر میگیرد. در اشعار منسوب به ابوسعید هم از ایشان یادشده؛ هرچند قطعهی شیخ محتملا مربوط به سدههای متاخر است و در جُنگهای اخیر نقل شده است.
شاید نخستین اشارهی مستند به آن حضرت، بیت زیر از حدیقهی سنایی باشد که حکیم پس از ستایش امام حسین، گویا به امامان آمده از نسل او(ع) اشاره کرده است:
هم تقی اصل و هم نقی فرع است
هم زکی تخم و هم بهی زرع است
(حدیقه، ص ۲۶۷)
در فاصلهی سدههای ششم تا هشتم، اشارات موجود دربارهی امام حسن عسکری(ع)، معدود و عمدتا پنهان است؛ اما از سدهی هشتم به دلیل استوارشدن پایههای فرهنگ شیعی و افزایش تمایلات دوازدهامامی در ایران، بر اشارات شاعران به ائمهی پس از امام رضا(ع) افزوده شده است. برای مثال ابنیمین در قصیدهای "در ستایش پیامبر(ص) و دوازدهامام (ع) از امامت ایشان یاد کرده است:
چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی
پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست
(دیوان ابنیمین، ص ۳۹)
در دیوان عضد، دیگر شاعر قرن هشتم هم اشارهای اینگونه ثبت شده است:
به آب چشم نقی و حسن، دو بحر ثبات
که با تحملشان کوه بود بیبنیاد (دیوان عضد، ص ۱۱)
از دیگر شاعران شیعی شاخص سدههای هشتم و اوایل قرن نهم، در دیوانهای لطفالله نیشابوری(ف ۸۱۲) و کمال غیاث شیرازی(ف حدود ۸۳۸) و شاه نعمتالله ولی و ...، اشاراتی متعدد به آن امام دیده میشود. با اینحال نخستین شعر تقریبا مستقل فارسی در ستایش آن حضرت (تا آنجا که این نگارنده دیده)، ابیاتی است از خواجوی کرمانی(ف ۷۵۰) که مقّدم بر بسیاری از گریزهای یادشده است.
خواجو در خلال ترکیببندی که در نعت پیامبر و ستایش امامان دوازدهگانه(علیهمالسلام) سروده، ابیاتی شکوهمند در منقبت امام یازدهم(ع) بهنظم در آورده که در پایان این یادداشت از نظر میگذرد:
به لذت سخن عسکری به گاه سخن
که بود طوطی بلبلنوای هشتچمن
سراچهای است ز بستانسرای تعظیمش
چهارصفّهی هفتآشکوی ششروزن
سواد صفحهی اوراق روزنامهی غیب
به نور خاطر او خوانده قدسیان روشن
شده است بحر ز جام تبحّرش سرمست
وگرنه از چه چنان کف برآورد ز دهن
به روی شاه بساط امامت از کونین
اگر چنانک رخ آرند هم به وجه حسن
خلیفه گر به خلافش فصول کلّی خواند
بشد خلیفه به کلّی وزو خلافی ماند
(دیوان خواجو، ص ۶۱۸)
#شعر_شیعی
#امام_یازدهم
#امام_حسن_عسکری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سدههای چهارم و پنجم"
در سدههای نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده میشود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد.
در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید:
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
*
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
در قطعهای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کردهام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجلهی شیعه شناسی) و نمیتواند از بوسعید باشد.
در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده میشود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بیدیوان میبینیم؛ عمدهی توصیفها روایتگر فتنهی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است:
مسعود سعد:
مشهور شد از رایت او آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنهی دجال
سنایی (دیوان):
ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشهای
یک جهان دجال عالمسوز سر بر کردهاند
*
گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان
ور موافق خواهی ای دجال یکره سر بر آر
حدیقه:
خلق او آمد از نکو عهدی
روح عیسی و قالب مهدی
*
اندرین روزگار بدعهدی
چیست جز عدل هدیهی مهدی
در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده میشود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنهی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است.
در قصیدهای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمهی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و میگوید:
"قول به مهدی در عقاید ایشان ندیدهام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده".
شعر مورد نظر از زاویهی سبک سرودهی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رسالهی اسماعیلی کشفالمحجوب از ابویعقوب سجستانی هم میتوان دید:
"مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همهی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخنهای ایشان پوشیذه بوذ و علمهای ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمانها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یکجا آب خورند...".
کاملترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامهی اسدی توسی میتوان دید:
...ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخرزمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهی کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
درِ توبه را گم بباشد کلید
رسد زآسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
پس از آن شگفت دگرگونهگون
بس افتد جهاندار داند که چون
از سدهی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی مییابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است.
#مهدی_علیه_السلام_در_شعر_فارسی
#شعر_انتظار
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"تکرار آغاز شعر در پایان"
شاعران در تنظیم ساختار شعر روش هایی گوناگون دارند. گاه شاعرانی چون متمایلان سبک هندی صرفا از مشابهت وزن، قافیه و ردیف برای ایجاد پیوند حد اقلی استفاده می کنند. گاه چون شاعران خراسانی از آرایه های بدیعی و تناسب های آوایی در کنار روایت بهره می گیرند و گاه چون شاعران عراقی، از زبان استعاری، تناسب های معنوی و در کنار آن روایت در تقویت ساختمان شعر مدد می طلبند. در کنار شگردهای یادشده که عمدتا ساختار طولی و خطی شعر را تقویت می کند، در برخی اشعار با شکلی چرخشی روبه روییم؛ به این صورت که شاعر با تکرار آغاز شعر در پایان آن، گویی این امکان را به مخاطب می دهد تا به آغاز شعر بازگردد و روایتی چرخشی را از شعر تجربه کند.
برای مثال سعدی در غزل بیست بیتی اش با مطلع زیر می سراید:
می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم
خبر از پای ندارم که زمین می سپرم
می روم بی دل و بی یار و یقین می دانم
که من بی دل بی یار نه مرد سفرم
او در این شعر به روایت لحظه ی جدایی خود از معشوق پرداخته و با استفاده از افعال استمراری، به گونه ای آن را توصیف کرده که گویا این شعر دقیقا در آن زمان در حال سرودن بوده است. به همین دلیل وقتی در پایان غزل می گوید:
از قفا سیر نگشتم من بدبخت و هنوز
می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم
مخاطب پس از 18 بیت، از تکرار مطلع آزرده نمی شود و آن را در خدمت ساختار دورانی شعر می داند. گویی هنوز نگاه کردن سعدی به پشت سر ادامه دارد.
در غزل حافظ با مطلع:
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
نیز مصراع اول در پایان غزل تکرار شده است:
دلم از دست بشد دوش چو حافظ می گفت
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
اما تکرار حافظ چون سعدی در خدمت روایت و ساخت شعر نیست و بیشتر محدود به لفظ شعر است؛ این را در بررسی کامل دو شعر می توان به راحتی تشخیص داد.
در شعر معاصر بیش از آثار کهن تکرار سطر یا سطرهای آغازین را در پایان شعر می بینیم. نیما در این حوزه شاخص ترین شاعر است. مثلا در شعر "آی آدم ها" این عبارت در آغاز و پایان شعر آمده یا "هست شب" در آغاز و پایان شعر تکرار شده است:
هست شب یک شب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است.
یا عبارت آغازین و پایانی شعر "در شب سرد زمستانی" و ده ها شعر دیگر.
در شعر او بیش از دیگران، تکرار آغاز شعر در انجام آن، نشان دهنده ی ادامه ی وضعیت موجود است؛ البته در بافتی نمادین و به همین دلیل در خدمت ساختار شعر است.
این ویژگی به شعر دیگر معاصران پیرو او نیز راه یافته، از جمله در تعدادی از شعرهای اخوان و شاملو و سهراب و سیاوش کسرایی و .... .
برای مثال شعر "کفش هایم کو؟" را سهراب با تکرار همین عبارت در پایان ختم می کند یا سیاوش کسرایی فضای زمستانی آغاز شعر " آرش" را در پایان تکرار کرده یا قیصر امین پور عبارت "رفتار من عادی است" را در آغاز و پایان شعری به همین نام تکرار می کند.
در تمام نمونه های یاد شده، تکرار آغاز شعر در خدمت ساختمان و معنای اثر است و دلیلی شاعرانه دارد؛ اما در بسیاری از اشعار، به ویژه در غزل جوانان شاعر، تکرار هایی دیده می شود که صرفا در لفظ شعر اتفاق افتاده و کمکی به پایان هنری شعر نکرده است.
از آن نمونه است؛ در دفتر #به_زبان_مادری سروده ی #علی_اصغر_شیری که در کنار شعرهایی خوب، دست کم شاعر در این شگرد موفق نبوده است و بارها نیز از آن بهره گرفته است. از نمونه های نسبتا موفق تکرار مصراع نخست غزل 30 در پایان آن است:
برایت اتفاق افتاده دنبال خودت باشی؟
اما در اغلب موارد، تکرارها تنها کلیشه ای است که غزل ها را زودتر به پایان رسانده است:
بیت اول:
تو کوچک نیستی جنگل فراموشت نخواهد کرد
زمین با خاک و خاکستر، هم آغوشت نخواهد کرد
بیت آخر:
تو کوچک نیستی راز بزرگ جنگل و کوهی
تو کوچک نیستی جنگل فراموشت نخواهد کرد
بیت اول:
شرمنده ام که بیت ندارم برای تو
شعری که واژه واژه بگرید به پای تو
بیت آخر:
با دست خالی آمدم اینجا مرا ببخش
شرمنده ام که شعر ندارم برای تو
در غزل های شماره 12، 19 و 21 نیز تکرار کامل یا ناقص مطلع را در ختام غزل می بینیم. با توجه به تعداد کم شعرها، ابیات کم آن ها و دیگر تکرارهای لفظی و معنایی دفتر، این شگرد بیش از آنکه برآمده از ضرورت های شاعرانه باشد، موید دایره ی محدود واژه ها و اندیشه های شاعر است. از این زاویه، او با تکرار مطلع کوشیده شعر را ساده تر به پایان ببرد و از تنگناهای آن خارج شود.
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«شعر مقاومت در دهههای چهل و پنجاه»
در شعر شاعران جریان مقاومت عصر پهلوی که عمدتاً گرایش سیاسی دارند، هرچه از دهۀ 40 به دوران سقوط سلطنت نزدیک میشویم، استفاده از نمادهای شخصی، منفرد و غیرتکراری کاهش مییابد و زبان بهسمت نمادگراییِ تکرارشونده و قابلفهم سوق مییابد و بر میزان توجه به مخاطب عام و کمی شاعرانگی در سرودهها افزوده میشود.
با درنظرگرفتن سیر تکامل این جریان در دهههای 40 و 50، شعر مقاومت را در سه گرایش اصلی زیر میتوان طبقهبندی کرد:
نخست: دورۀ رواج شعر سیاسی در دهۀ چهل و فعالیت ادبی شاعرانی چون: سیاوش کسرایی، اسماعیل شاهرودی، اسماعیل خویی، شفیعی کدکنی و نعمت میرزازاده.
دو: دوران رواج شعر چریکی در سالهای1347 تا1350و ظهور شاعرانی از قبیل: سلطانپور، شفیعی کدکنی، جعفر کوشآبادی، اسماعیل خویی، نعمت میرزازاده و علی موسوی گرمارودی.
سه: رواج شعر سیاسی و مقاومت دهۀ 50 با محوریت شاعرانی چون: میرزازاده، گلسرخی، سلطانپور، موسوی گرمارودی، شفیعی، صفارزاده، کسرایی و خویی.
(بنگرید به حسین پور چافی، جریانهای شعری معاصر، ص ۳۴۱ تا ۳۴۵)
در نگاهی اجمالی و بدون درنظرگرفتن تفاوت شاخهها مختلف شعر مقاومت و شگردهایی که هریک از شاعران در پرداخت مفاهیم سیاسی و انقلابی در سرودههای خود دارند؛ ویژگیهای زبانی، ادبی و محتوایی اصلی این جریان را در موارد زیر میتوان دستهبندی کرد:
_ تغییر دستگاه واژگانی، استفاده از زبان ولحن حماسی و ورود واژگانی جدید به اشعار شاعران این جریان چون: جنگ، جهاد، جنگل، شهید، شقایق، گل، گلوله، تیر، تفنگ، خون، خنجر و... .
_استفاده از قالب شعری نیمایی و شعر منثور، کمی توجه به عناصر موسیقایی و وجود ضعف موسیقایی در برخی اشعار.
_گرایش بهصراحت، کمرنگ شدن تخیل و تصویر، و نزدیکی بیان سرودهها به شعار.
_ تعهد در برابر مسلک یا مکتب و همچنین گرایش از مخاطب خاص بهسمت مردم و در نتیجه ضعف بنیان شاعرانگی در اشعار در مقایسه با دیگر جریانها.
_ تغییر در حوزۀ درونمایهها و بنمایهها و روی آوردن به مفاهیم و موضوعات جدید چون غربستیزی و دشمنی با امپریالیسم، اشاره به قیامها و قهرمانان ملّی و مذهبی، تطبیق با انقلابهای مردمی دیگر ملل، دعوت به مقاومت، بیان رنجها و سختیهای تودۀ مردم، محکومکردن هنر برای هنر و دفاع از هنر سیاسی و متعهد به خلق و اجتماع.
_ تقسیم جریان شعر مقاومت به دوشاخۀ «شعر مذهبی» و «شعر خلقی و چپگرا» متناسب با نگرش سیاسی و اجتماعی شاعران.
در ادامه، بخشهایی از شعر «مجسمۀ آزادی» را میخوانیم. این شعر از دفتر «سحوری» سرودۀ نعمت میرزازاده است که نخستینبار در سال 1349 منتشر شده و میتوان آن را نمایندهای از جریان شعر مقاومت متمایل به شاخۀ مذهبی دانست:
...بر تلّی از دلار ستاده است
در دست مشعلیش فروزان
غولی خشن- به چهرۀ قدیسی-
با مشعلی عظیم که با آن
اعماق بیشۀ بولیوی را
روشن کند
... بر تلّی از دلار ستاده است
این پیکره مبشر آزادی است:
آزادی ربودن
آزادی هجوم.
اینک هزار کشتی تاراج
از چار سوی پهنۀ گیتی
خشنودی فرشتۀ آزادی را
-با ارمغان آنچه توان یافت-
رو سوی این گرسنه روانند
ای غول!ای مزور قدیس!
ای مشعل!
ای چراغ شب رهزنان دریایی!
با باد شرق
بر تو
سرانجام میوزم.
(تاریخ تحلیلی شعر نو، ج ۴، ص ۷۸)
"از کتاب منشور دوم/ محمد مرادی ص ۸۹ و ۹۰"
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"غزل ماشینی"
اغلب ما با مفهوم جوجهماشینی آشناییم. شاید در کودکی یک یا چند عدد از آنها را در دست گرفته باشیم. جوجهماشینی.های زمان ما زرد بودند و صدا و اندازهای شبیه هم داشتند. الان هم وضعیت همانطور است؛ با این تفاوت که علاوه بر جوجههای زرد، بعضی هم رنگ شدهاند: قرمز و سبز و ... . اما آنچه در همهی جوجه های ماشینی دیده میشود شباهتشان است. بهسختی میتوان جوجهای را از جوجهای تشخیص داد. در مقابل: جوجههای خانگی (محلی)، گرچه گرانترند و دشوارتر به دست می.آیند و تعدادشان نسبتا کمتراست؛ رنگهایی متعدد و تفاوتهایی آشکار دارند. حتی اگر از نظر اندازه یکسان باشند؛ از نظر تنوع رنگی و ظاهر جورواجورترند.
وضع اغلب اشعار زمان ما نیز مثل جوجههای ماشینی است؛ گویی شابلون یا کلیشهای همه را ترسیم کرده یا در کارخانهای با مواد اولیه و دستور ساختی واحد به تولیدی انبوه رسیدهاند.
از میان قالبهای شعری مقبول، غزل حالتی آشفته.تر یافته است. در کل، ویژگیهای مشترک اغلب غزلهایماشینی روزگار ما را میتوان در چند دستهی زیر طبقهبندی کرد:
۱_ غزلهای ماشینی عمدتا ۵ یا ۶ بیت دارند؛ گویا مواد اولیهی آنها پیش از شکلکگیری در ذهن شاعر، قالب خورده است. مثل چانههای نان که مساوی و عین هم کپی میشوند.
۲_ غزلهای ماشینی چند وزن خاص دارند؛ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن، مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن، فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، فاعلاتن مفاعلن فعلن دولختی و چند وزن دیگر. درست مثل نانها که یا سنگکند یا تافتون یا باگت یا بربری.
۳_ غزلهای ماشینی دایرهی واژگانی محدود دارند. کلمات این غزلها گسترهی معنایی، اقلیمی، زمانی و ... ندارد و معمولا تعدادی کلمهی ثابت از حوزهای خاص در این اشعار تکرار میشود.
۴_ این غزلها تک بعدیاند. مفاهیم و مضامین در آنها متنوع نیست. عمدتا عاشقانهاند و در محدود نمونههای اجتماعی و مذهبی نیز جلوهها و عناصری تکراری را بیان میکنند.
۵_ غزل ماشینی، یا صرفا مضمونگرا و هندیزده است یا افراط در روایت واقعیات دارد یا تصاویری مشابه را ترسیم میکند.
۶_ فردیت و جهان شاعر در اغلب این آثار مرده است و نشانی از اندیشه و احساسات خاص گوینده در آنها دیده نمیشود. فقر نگاه عرفانی، فلسفی و ... از ویژگیهای این دسته است.
۷_ این نوع شعر، بیشتر تفننزده و کوششی است و جنبههای عاطفی و جوششی در آن چندان اهمیت ندارد.
۸_ شاعر صرفا به هندسهی واژهها و تزیینات ظاهری دلبسته است و لایههای درونیتر در این گونه، فراموش شده است.
۹_ اینها همه، برآمده از اصرار این نوع شعر در جلب توجه مخاطب عام و فراموشی مخاطب خاص است.
حاصل، فراوانی شعرهای مشابه و تکراری است که گویی از کارخانه هایی با یک یا چند الگوی محدود بیرون آمدهاند. اجناسی یک یا چندبار مصرف که بهسرعت متولد و زود به زبالهدانی سپرده میشوند.
اگر به یادتان بیاید، در گذشته، جوجههای ماشینی هم زودتر از جوجههای محلی بیمار میشدند و میمردند.
#محمد_مرادی
#نقد_غزل
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"تذکری دربارهی وزن غزلی پایداری"
رکن "فاعلاتُ" از زیرشاخههای بحر رمل است که بیشتر در شعر نیمایی و غزل معاصر کاربرد یافته است. ویژگیهای این وزن سببشده، در غزل برخی شاعران این وزن به صورت نادرست کاربرد یابد و اشعار از نظر تعداد هجا، طول یکسان نداشته باشند.
گویا شاعران زن، بیشتر دچار این خطای عروضی شدهاند. از جمله در کتاب "نیلبک/ گزیدهی غزل دفاع مقدس" سیمیندخت وحیدی غزلی با این مطلع ذکر شده است:
آفرین بر این زبان که آه و دم نشد
محمل شیوع شایعات هم نشد
که بر اساس آن، وزن اصلی غزل "فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فع" بوده است. در این شعر، از بیت سوم، خطای مرسوم خود را بارها نشان داده، چنانکه وزن بارها تغییر کردهاست:
آسمان، زمین، به هر کدام بنگری
او برآنچه خواست شد، من آنچه خواستم نشد
که وزن مصرع دوم "فاعلات فاعلات فاعلات فاعلن" شده است. یا در مصرعهای زیر که با ستاره مشخص شده؛ وزن از یک تا چهارهجا، بلند شده است:
مردمان شهر ما چرا هوار میزنند*
داد میزنند: هی ستم شد و ستم نشد*
سقفها به زیر تندبادها شکست و باز*
شهر من همیشه جهرم است؛ قامتی که خم نشد*
زنده است کشورم، به یمن نام هر شهید*
تا شهید زنده است، هیچ از این بهار، کم نشد*
این وطن همیشه چشمزخم میخورد، بدان
چشم هیچ دشمنی، برای اینقبیله نم نشد*
...
انتخاب با خداست، تو و من فقط وسیلهایم*
این کتابها یکیش، نون و والقلم نشد*
#وزن_شعر
#سیمین_دخت_وحیدی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan