eitaa logo
متن سیمای حرم
15.8هزار دنبال‌کننده
11 عکس
6 ویدیو
0 فایل
🎙کانال رسمی فیلم، فیش روضه دفتری، سبك و صوت های مداحی و سخنرانی‌ وابسته به کانال باب الحرم 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi اگر برای خداست هر گونه کپی برداری از مطالب این کانال بلامانع می باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدُالشُّهداء، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اللّٰهِ وَ أَسَدَ رَسُولِهِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُه اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ.... اقرار می کنم که نبودم گدای تو آماده نیست خانه ی قلبم برای تو *يا صاحب الزمان!...* کاری برای آمدن تو نکرده ام عمری نبوده است رضایم رضای تو در جستجوی خیمه ی سبزت نبوده ام مرغ دلم؛ پری نزده در هوای تو خیلی مرا صدا زده ای موقع گناه اما به گوش من نرسیده صدای تو اذنم بده کنار تو باشم همیشگی تا که شود تمامی هستم فدای تو وقت عزا برای عموی تو حمزه است جانم فدای محنت بی انتهای تو مُثلِه شده مقابل تو گوئیا تنش این است شرح روضه ی صبح و مسای تو از داغ  ِروضه ی جگرش، خون جگر شدی آتش گرفته سینه ی غرق بلای تو اینجا عبای جدّ تو آمد به کار او رفته به سمت کرب و بلا روضه های تو *بریم در خانه ی عمو جان پیغمبر ؛ کسی که واقعا پشت و پناه پیغمبر خدا بود.آن قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام حضرت زهرا سلام الله علیها هروقت دلش میگرفت میرفت سر قبر عموجانشون حمزه سیدالشهدا... می اومد کنار قبر حضرت حمزه مینشست،گریه میکرد در فراق باباش پیغمبر... حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیغمبر بود،جلوی ابولهب ایستاد،جلوی ابوجهل ایستاد،تو دهن اون ها زد و با اسلام آوردن حضرت حمزه سلام الله علیه خیلی ها مسلمان شدن و این باعث شد کینه و عداوت حضرت حمزه سیدالشهدا تو دل ابوسفیان و زن ملعونه ش هنده قرار بگیره.یه غلام داشت هنده ی جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی؛ دستور داد برو در معرکه ی جنگ حمزه رو بِکُش،جگرش رو برای من سوغات بیار، اینه که شد سیدالشهدا....این ملعون اومد یه نیزه زد به پهلوی حمزه سیدالشهدا،از یک سو زد از یک سو خارج شد،حضرت حمزه افتاد رو زمین و به شهادت رسید. اومد بالاسر حمزه سیدالشهدا علیه السلام، زره رو کند، سینه حضرت حمزه رو شکافت،جگر حضرت حمزه رو بیرون آورد،برای هند جگر خوار به سوغات برد. این وحشی ظاهرا خودش هم بغض و عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت،میدونید چرا؟فقط سینه رو نشکافت...یا صاحب الزمان...گوش ها رو بُرید، بینی رو برید، دستارو جدا کرد، صورت و تن رو تکه تکه کرد، بیشتر ازاین وارد نشم. وقتی پیامبر عظیم الشان اسلام آمد،حمزه رو اینجوری دید،خیلی گریه کرد.چشمای حمزه رو دید...گوشای حمزه رو دید...پیغمبر خدا داشت گریه میکرد دید صدای شیون و زاری میاد، فرمود:چه خبره؟ عرض کردند عمه جانتون صفیه با دخترتون زهرا شنیدن حضرت حمزه رو به شهادت رسوندند دارن میان... فوری پیغمبر عبا برداشت، انداخت رو حمزه... قربون تو مستمع که زودتر میری...این بدن پاره پاره رو مبادا خواهر ببینه... عبارو برداشت انداخت رو بدن حضرت حمزه.. پاهای حمزه از عبا زد بیرون،پیغمبر فرمود برید از این شاخ و برگ درخت خرما بیارید روی پاها بندازید، حتما به پاها هم جسارت شده بود دیگه، مبادا خواهر بدن برادر رو این جوری ببینه... من از شما سوال میکنم جوابش رو به گریه ی شما واگذار میکنم: زمانی که پیغمبر داشت عبا مینداخت شاخ و برگ میذاشت رو پاهای حمزه خواهر بود و دید؟نه...ندیده... اون زمانی که وحشی یه نیزه زد به پهلو، سینه رو شکافت جیگر رو درآورد، حمزه زنده بود و سینه رو شکافت؟ خواهر دیده؟نه... فقط توی عالم یه خواهر شهیدیه که لحظه جان دادن داداشش رو دیده...بگم براتون؟ لحظه به لحظه ش رو دیده...چون امام رضا علیه السلام فرمود:جد ما حسین رو ذبحش کردند،یعنی چی؟ یعنی از دنیا نرفته بود، زنده بود و سر از تنش جدا کردند... حالا این صحنه رو زینب داره میبینه...* شمر اگه بره سنان نمی گذره تو قتلگاه تو زمان نمی گذره حتی ازت دمِ اذان نمی گذره تو قتلگاهه تو زمان نمی گذره غروب شد آفتاب نشست شمر ولی از تنت پا نشد اذون شد نمازش رو بست راه حلقت ولی وا نشد یک زن تنهام چطور شمرُ ازت جدا کنم پاشو اذون مغرب من به کی اقتدا کنم آنقَدَر‌ حسین زیر نعل ها پا خورد مثل پیراهنش تنش تا خورد این صدای شکستن سینه است زیر مرکب شد استخوان ها خورد پشت و روی تنش یکی شده بود زینب از دیدن تنش جا خورد * صل الله علیک یا ابا عبدالله... خدایا به اضطرار عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها فرج امام زمان ما برسان، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمون قرار بده، رهبر عزیزمون حفظ بفرما... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... هر شب جمعه دلم، شوق زیارت دارد به حسین و حرمش عرض ارادت دارد *کیآ امشب دلشون تنگِ برا کربلا؟ کیآ هنوز کربلا نرفتن؟...* روضه می چیند و یک خیمه و یک مشک و عَلَم به علمــــداری عبـــاس، اشـــارت دارد ولی این فـاصـــله آزرده دل تنــگ مـــرا که از این فاصله عمریست شکایت دارد *از همین راه دور با پای دلت برو کربلا...* از نیستانِ حرم مانده جــدا این دل من مثل نِی، از غم این هجر، حکایت دارد دل من اُنس گرفته است به هیئت به عَلَم روزگاریست به این مرثیـــه، عادت دارد شده تفســیر، میان دو حرم معنیِ عشق عشــق در کرب و بلا رنگ اصـــالت دارد شب جمعه شده ام دست به دامان حسین که هوای حرمش، عطــر اجابت دارد حرمش جلــوه ای از عــرش معـــلّا دارد دل صد قافله، سرگشتــه و شــیدا دارد می رسد رایحهٔ سیب از آن باغ بهــشت بی جهت نیست دلم میــل به آنجــا دارد شب جمعه حرمش در تب و تاب دگریست چون در آن  بزم عزا ، حضرت زهــرا دارد *ملاعباس روضه خوان اهل شمال بود، با عده ای از جوانها رفتن زیارت کربلا، بعد از چند روز شب جمعه ای رسیدن کربلا، از دور نشون داد به جوونها اون دو تا مناره قبر و حرم آقا سیدالشهدا و اباالفضل العباس رو گفت: خسته ایم شب بخوابیم، فردا بریم حرم، جَوُونا گفتن: نه شب جمعه هست بریم حرم اومدن و رفتن حرم کنار ضریح شش گوشه ابی عبدالله، دفترش رو باز کرد اشعار آقا علی اکبر اومد...* جوانانِ بنی هاشم بیایید علی را بر دَرِ خیمه رسانید *همچین که این اشعار رو میخوند،جوانها تو حرمِ ابی عبدالله سینه میزدن، رسید به بندِ دوم...* بگویید مادرش لیلا بیاید تماشایِ قَدِ اکبر نماید * بعد شروع کرد روضه ی علی اکبر براشون خوندن، زیارتشون که تموم شد اومدن کاروانسرا، تا ملا عباس اومد بخوابه چشمام گرم شد ، دید در میزنن ، کیه این وقت شب دم کاروانسرا ؟!! اومد در کاروانسرا رو باز کرد دید یه غلامی ست.... کوچه به نورش روشنه ، صدا زد: ملاعباس! گفت خودمم گفت: برو همه رو صدا کن آقاتون داره میاد دیدنتون ، گفتم کدوم آقا؟!! گفت همون آقایی که این همه راه اومدی براش" گفت: سید الشهدا ؟!! گفت آره" گفت: ما میریم پابوس آقا؟ گفت نه ! آقا خودش میاد، میگه همه رو صدا کردم، تا اومدیم نشستیم دیدیم دَرِ کاروانسرا باز شد ، پسر فاطمه آمد با اصحاب ..." حرفم اینه، ملا عباس میگه: تا اومدیم پاشیم، ابی عبدالله فرمود: جانِ حسین پا نشید ... خسته اید ... پاهاتون درد می کنه ... آقا نشست کنار ما، فرمود من به سه دلیل آمدن دیدنتون : هر کی به دیدنم بیاد به دیدنش میام ، هر سلامی علیک داره ، هر رفتی اومدی داره ... دوم اینکه: تو شهرتون روضه که می گیرید، دَمِ در یه پیرمردِ با اخلاصی هست، چایی دستِ مردم میده، گاهی هم کفش جفت میکنه، از راه دور به من سلام داده، برگشتی بگو: آقا! بهت سلام رسونده... فرمود:مطلب سوم اینکه یادت باشه اگه از این به بعد اومدی شب جمعه کربلا، تو حرمِ من دیگه روضه ی علی اکبر نخون...آخه شب های جمعه مادرِ پهلو شکسته ام زهرا کربلاست،طاقت نداره روضه ی علی اکبر رو بشنوه.... ما که کربلا نیستیم،اینجا من روضه ی علی اکبر رو راحت تر میخونم،بسم الله: خدا هر کی بابا داره براش نگهداره، ان شاالله هیچ بابایی داغِ اولاد نبینه، خیلی سخته، امامِ صادق فرمود: بهترین لحظه برایِ بابا اون لحظه ای است که جوانش جلوش راه میره با قدِ رعنا... سخت ترین لحظه هم برا بابا اون لحظه ای است که خودش بخواد جوانش رو زیرِ خاک بذاره... همچین که علی اکبر اومد تو خیمه ی زینب، همه ی محارم دورش رو گرفتن،سُرمه به چشمش کشیدن، از زیرِ قرآن ردش کردن، داداش مواظب خودت باش، ما تو این بیابون کسی رو نداریم، همچین که اومد از بابا اذن میدان بگیره،بابا! اجازه میدی برم شمشیر بزنم؟ فوراً ابی عبدالله فرمود: برو علی اکبرم... همچین که علی اکبر اومد سوار بر مرکب بشه، ابی عبدالله اومد کنارش فرمود: علی اکبرم صبر کن، جانم بابا!؟ فرمود:علی جان قبل از اینکه بری چند قدم جلوم راه برو تا خوب قد و بالات رو نگاه کنم...فقط همین قدر بگم: یه طوری شد دیدن حسین جلویِ خیمه داره نگاه میکنه،یه وقت اهل خیمه دیدن حسین دست رو سر گذاشت، هی صدا میزنه: وای علی اکبرم... بِأسمِکَ العظیمِ الاَعظم،بحق آقامون حجت ابن الحسن، یا الله...فَرَج امام زمان برسان..دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان...سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن صلوات بلند بفرستید....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ‌يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ *دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ..." ساعت های آخر عمر امام صادق هست" دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست...." هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده ... آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن* می‌سوزد امشب قلب و سینه مثلِ علی هستم اسیرِ بندِ کینه وای امان از این مدینه پایِ برهنه پشتِ مرکب می‌دوم من می‌دوم من اسیرِ طعنه مثلِ زینب می‌شوم من می‌شوم من زخمِ زبانها شد نصیبم همچون علی من در وطنِ خود غریبم وای دگر سر شد شکیبم خصمِ لعین‌‌‌ گفت ناسزا بر مادرِ من مادرِ من با زهرِ کین سوزانده یارب پیکرِ من پیکرِ من غصّه و غم‌هایِ مدینه در خاطر آورده رقیّه و سکینه وای امان از ضربِ کینه اینجا شده کرب‌وبلا و من حسینم حسینم پایِ برهنه رویِ خوار چو زینبینم زینبینم *شُعرا و روضه خوان ها رو که امام صادق دعوت می کرد، اینقده برا ابی عبدالله گریه میکرد، این روضه ها و گریه بر سیدالشهدا رو ما از آقامون امام صادق به ارث داریم* چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود امام‌صادق فرمود: اگه خدا بنده ای رو خیلی دوست داشته باشه محبت امام حسین رو تویِ دلش میندازه...* اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود *خونه اش رو مثل مادرش فاطمه آتش زدن، آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن...* شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مُسَلَّم بود *اگه یه وقت جوان رشیدی باشه، دنبال مرکب بدوه، پا به پای مرکب حرکت میکنه، اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب داره میدوه یه پیرمرد باشه، مثل امام صادق، یا بچه ی سه چهار ساله ای باشه، مثل بچه های ابی عبدالله ..." کبودی و زخم طناب و اسارت و غربت چقدر در نظرش کربلا مجسم بود خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود *چندین هزار نفر برا دفن امام صادق تو مدینه اومدن... با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛ بچه ی فاطمه محترمه؛ اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیزِ زهرا امام صادق اومدن، کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم ...." اما عوض گل بارانِ بدن ابی عبدالله، چه کردن؟!! فقط یه جمله و از همه التماس دعا، کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت، صدا زد: داداش! :* ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتن، فقط مادر تو مانده و من سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند پاره های بدن بی سر تو مانده و من *دید امام صادق رویِ پاش میزنه، گریه میکنه، فرمود: به اندازه عقیقِ انگشتر جایِ سالم رو بدنِ جَدِّ ما نذاشتن...امام صادق فرمود: خدا شفارو در تربتِ جَدِّ ما قرار داد، آخِ جَدِّ ما میانِ این خاک حل شد...* بوسه باید به روی گونه نشیند اما چاره ای نیست، رگ حنجر تو مانده و من تو و عباس که رفتید... از آن روز به بعد زخم های بدن دختر تو مانده و من باورم نیست که تنها به سفر خواهم رفت همه ی دلخوشی ام! باور تو مانده و من ... ✍ ناله بزن بگو: حسین .. اِلٰهی بحق فاطمة وَ أَبیها وَ بَعلِها و بَنیها وَ السر المستودعِ فیها، اِسْتجِب دُعائنا یا الله.... خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَ‌ مَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْيارِ، وَ ساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الاْيمانِ، وَاُمَنآءَ الرَّحْمنِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلينَ، وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ. بدون ترک گنه،انتظار بی معناست امید دیدن روی نگار بی معناست *کم کم آماده شو یه سر بریم بقیع امشب،اینهمه چراغ روشن کردید اما باور کن یه دونه چراغ الان تو بقیع روشن نیست ...* تمام زنده دلی ها ز اشک نیمه شب است بدون اشک سحر درک یار بی معناست دگر به دوری آقا نموده ایم عادت وگرنه بر دل مجنون قرار بی معناست خزان عُمر رسید و بهار ما نرسید *خیلی ها از دنیا رفتن ندیدنت، خیلی جَوُونا پیر شدن، خیلی پیرا از دنیا رفتن نیومدی آقا ...* خزان عمر رسید و بهار ما نرسید بدون تو گل نرگس بهار بی معناست *یابن الحسن ......* اینهمه که داری صداش میزنی میدونی از کجا جوابتو میده امشب؟ خدا میدونه با یقین می گم از کنار بقیع جوابتونو میده، امشب به جای همتون زیارت میکنه امام زمان ..." بهار زندگی ما رضایت یار است وگرنه گردش لیل و نهار، بی معناست پیاله ام شده خالی ولی یقین دارم گلایه در حَرَمِ سفره دار، بی معناست سلام بر شهیدانی که بی نشان رفتن برای عاشق زهرا مزار بی معناست بیا و خرج زیارت به ما بده آقا برات دیدن کرببلا بده آقا یابن الحسن ... یابن الحسن .... *شبونه ریختن تو خونۀ آقا امام صادق..حضرت مشغولِ نمازِ .. اومد وسط حیاط خونه .. آقا لباسِ خانه به تن داره ، روایت میگه یه شالی هم دور کمر بسته بودن ، مشغولِ نماز ؛ تا وارد شدن آقا رو با سروپایِ برهنه از خونه بیرون کشید ، آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم ، عبا بپوشم . گفتن اجازه نمیدیم ؛ با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچه‌ها رو زمین میکِشوندن .. اما اونی که آدم رو میکُشه اینه: همچین که اومد تو قصر منصور ، صدا زد: منصور ؛ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامردُ دیگه دنبال من نفرست .. چرا؟ مگه چه کرده؟ همش تو راه توهین می‌ کرد .. بد و بیراه به مادرم فاطمه می‌گفت ... همچین که آقا امام صادق اومد منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکِشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد؛ برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلاً از غلاف بیرون کشید که آقای من وتو رو به شهادت برسونه . دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد. همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظه‌ای که شمشیرُ از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسول‌ الله ظاهر شد .. به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم؛ بار دوم؛ بار سوم؛ بار سوم اینقدر رسول‌الله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم ... ای حسین .. ای حسین .. اینجا آقا رسول‌الله نذاشت این نامرد امام صادقُ به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم: یارسول‌الله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد .. خنجر کشید .. آقا رو برگردوند ... حسین..... گوداله پیکره حسین تَهِ گوداله بدنش به زیرِ پا پاماله رو سرش یه لشگره قتّاله ، جنجاله جنجاله سره کهنه پیرُهن جنجاله قتلگاهش پره از دجّاله لشکری دور و برش خوشحاله ، واویلا *امام صادق به شهادت رسیدند، غربت کشید، مظلومیت کشید ولی به خدا بدن امام صادق رنگ آفتاب به خودش ندیده... بدن امام صادق بی غسل تو خاک نرفته... بدن امام صادق کفن داشته... بدن امام صادق ریگ داغ به خودش ندیده...* داره خون از بدنش میریزه از رگای گردنش میریزه کفنش نمیشه کرد واویلا زدن اینقد که تنش میریزه میشینه با دلی سیاهو پر از کینه شمرِ بی حیا به روی سینه میدونه که زانو هاش سنگینه ، میشینه دستاشو پنجه کرده میکِشه موهاشو زینبش با گریه میگه پاشو خجالت زده تو از زهرا شو ، واویلا می بُرّه از رو کینه و جفا می بُرّه سر رو داره از قفا می بُرّه هِی میزنه ضربه ها ، می بُرّه ، واویلا میگیره دلِ مادرش آتیش میگیره داره زینب روی تل می میره آب نیارین آخه دیگه دیره ، میمیره *ناله بزن بگو: حسین...‌ صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِالله... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد الصّادِقِ، خازِنِ الْعِلْمِ، الدّاعى اِلَيْكَ بِالْحَقِّ، النُّورِ الْمُبينِ، اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلامِكَ وَوَحْيِكَ وَخازِنَ عِلْمِكَ وَلِسانَ تَوْحيدِكَ، وَوَلِىَّ اَمْرِكَ وَمُسْتَحْفِظَ دينِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ از غربتت چشمان ما را اختیاری نیست بر رویِ قبرِ خاکی ات سنگ مزاری نیست کاشانه ام آباد باشد ، قبرِ تو خاکی! جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست با این همه شاگرد ماندم از چه در کوچه در شام فتنه عاشقی و جان نثاری نیست اشرار یثرب ناسزا و هیزم و آتش این رسم رسمِ بردنِ پرهیزکاری نیست افتاده ای بر خاک کوچه ، بهتر از صحراست حداقل در معبرت تیزیِ خاری نیست تا زمین افتاد یاد گودی گودال کرد با سنان افتاد جدش بی هوا واغربتا *آقاجان! امام صادق! حتما چند بار زمین خوردی و بلندشدی به نفس نفس افتادی... اما آقاجان شاید هر بار که زمین می خوردی.. یاد زمین خوردنهای عمهٔ سادات میافتادی که بین مسیر کوفه تا شام چندبار زمین خورد.شاید هر بار زمین می‌خورد یاد زمین خوردن جدش حسین می افتاد.... اما عرضه بداریم. یا امام صادق! شما را خسته کردن به نفس نفس افتادی استراحت کردی..اما من بمیرم برای اون آقایی که تا اومد استراحت کنه یه نامردی صدا زد: نذارید حسین استراحت کنه. همه سنگ بارانش کردند. یه نامردی سنگ به پیشانی حسین زد. سر و رو خونی شد ابی عبدالله پیراهن بالا زد تاخون پیشانی رو پاک کنه.. تیر سه شعبه رو برقلب ابی عبدالله زد. یاصاحب الزمان عذر میخوام، راوی میگه دیدم ابی عبدالله نتونست تیر رو از جلو بیرون بکشه تیر رو ازپشت بیرون کشید... حسین!...* خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت از ضربِ سنگی تیز خونِ تازه جاری نیست عمامه ات افتاد از رویِ سرت اما دورت برایِ غارتت داد و هواری نیست *ابنِ ربیعِ ملعون سوارِ بر اسب شد .. دستایِ امام صادق، این پیرمردُ بستن .. نانجیب هی می تازید، هی امام صادق زمین میخورد .. گاهی آقا رو، رو زمین می کشید، وسطایِ راه پاهاش رویِ خارا میرفت .. اما آقاجان شما یه مرد بودی پاهات اینقد اذیت شد، من یه دختری رو میشناسم پاهاش کوچولو بود .. وسطِ بیابون هی می گفت بابا پاهام درد میکنه .... حالم خرابه.. زنجیر دور گردنم خیلی عذابه نمیذاره که دخترت یه کم بخوابه حالم خرابه.... صبرم تمومه.. زَهره ترک شدم آخه شمر روبرومه مگه نگفتی که یتیم زدن حرومه صبرم تمومه.... این زجر نامرد... یه شب به قصد کشت بابا دخترتو زد من گریه کردم.. تا دلش بسوزه شاید این زجر نامرد بغضم گرفته.. بینایی چشممو زجر ازم گرفته بی حیا از پشت موهامو محکم گرفته ای داد بیداد.. رو ناقه گفتم که بابا یهو هولم داد هولم نداد یه جوری زد دندونم افتاد *بابا! میخوام برات بخندم خجالت می کشم* این همه زخم رو یه بدن نمیشه مثل تو دخترت کفن نمیشه یه جور سوزوندن سرمو میدونم موهای من دیگه بلند نمیشه رنگم پریده.. بعد تو دخترت یه روز خوش ندیده با هر یه آهم میخورم صدتا کشیده رنگم پریده.. اشکام به راهه.. شبیه مادرت بودن خیلی گناهه بغیر دندونام همه تنم سیاهه اشکام به راهه.. آزار شامو.. باور میکردی ببینم بازار شامو میبینی روی صورتم آثار شامو دستام چه سرده.. بگو عمو دنبال معجرم بگرده بازار بَرده ها ما رو بیچاره کرده قلبم رو کَنده.. بگو عمو چشماشو روی نی ببنده حرمله به اشک رباب همش میخنده *خدایا به نازدانه ی ابی عبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها، به عظمت شیخ الائمه آقا امام صادق علیه السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما.... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم حسبنا الله ونعم الوكيل نعم المولی و نعم النصیر يا اَبا عَبدِ اللّهِ يا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادقُ يَا بنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجّةَ اللّهِ عَلى خَلقِه يا سَيِّدَنا وَمَولينا اِنّا تَوَجّهنا وَاسْتَشفَعنا وَتَوَسَّلنا بِكَ اِلَى اللّه وَقَدَّمناكَ بَيْنَ يَدَى حاجاتِنا يا وَجيهاً عِندَ اللّه اِشْفَع لَنا عِندَ اللّهِ.. غرقِ در ظلمتیم ما بیا با دلِ ما دوباره راه بیا حتم دارم هماره میشنوی دادِ ما را زِ قعرِ چاه بیا جان همچون منی که قابل نیست حق این بیرقِ سیاه بیا تا بگریانی ام در این روضه تا بسوزانیم زِ آه بیا *امام صادق دنباله بهانه میگشت مجلس روضه به پا کنه، یکی از اصحاب امام چند روزی غیبت داشت، آقا سوال کردن کجا بودی؟ چند روزی پای درس ما نیومدی! گفت آقا از شما چه پنهون بچه‌دار شدم، خدا بهم دختر داده، آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده، ان‌شاءالله عاقبت به‌خیر بشه، حالا اسمشُ چی گذاشتی؟ گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا... تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کردن، گفت آقاجان نکنه بی‌ادبی کردم! چرا گریه می‌کنید؟ فرمود آخه نام مادر مارو رو بچه‌ت گذاشتی ... یه‌وقت نکنه بهش بی‌احترامی کنی .. یه‌وقت نکنه سرش داد بزنی، یه وقت نکنه سیلی به صورتش بزنی... یاصاحب الزمان! تا که گردد بقیع همچون قبل باز آباد و رو به راه بیا *ان شالله زنده باشیم ببینیم آقامون همه مونُ صدا میزنه ، برا ساختن قبر حضراتِ مظلوم بقیع .. بریم یه قبری یه حرمی مثه امام رضا براشون درست کنیم .. اومد خدمت امام صادق؛ امام دید داره گریه میکنه فرمود چرا گریه می‌کنی؟ مگه چی شده؟ گفت آقا تو راه که میومدم دیدم یه زنی زمین افتاد .. وسط کوچه‌ها تا زمین خورد شروع کرد لعنت کردنِ قاتلینِ مادر شما رو .. مأمورینِ نظام تا دیدنش با ضرب و شتم این خانم رو بردن زندان .. تا این حرف رو زد آقا هم گریه کردن، فرمود: سریع پاشو بریم مسجد دعا کنیم خدا کمک کنه زودتر این زن رها بشه... نیمه شب ریختن تو خونۀ حضرت .. حضرت مشغولِ نمازِ شب بود .. جانمازُ از زیرِ پاش کشیدن با صورت رو زمین افتاد .. جلو زن و بچه ش بی عمامه کشیدنش بیرون .. دستاشُ بستن .. اما به ناموسش جسارت نکردن .. یکی میگفت آقا رو بی عمامه نبرید ، پا برهنه نبرید، من بمیرم برا اون آقایی که دستاشُ بستن درِ خونه ش رو آتش زدن .. آی غیرتیا! جلو چشمش سیلی به ناموسش زدن .. الهی بشکنه دستِ مغیره .. یه جوری زد دادِ علی بلند شد ... حلالم کن چون حیدر نیومد می زدنت،کاری ز دستم برنیومد همسایه ها دیدن،صداشون درنیومد حیدر نیومد... علی رو حلال کن واسه زخم بازو علی رو حلال کن واسه درد پهلو علی رو حلال کن واسه دست بسته اش نتونست که برداره اون در رو از روت مثلِ امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد .. روایت میگه موسی‌ ابن‌جعفر به این بدن نماز خوند .. بهترینِ کفن ها رو آوردن .. روایت میگه عمامۀ امام سجاد رو هم آوردن ، این آقا رو با این پارچه‌ها کفن کنن .. چهارهزار شاگرد داشته این آقا ، همه جمع شدن، احترام کردن . آقا رو با عزت و احترام تو قبرستانِ بقیع به خاک سپردن، بعضی ها میگن حسین .. اما من میخوام از مادرش زهرا بگم .. همچین که صبح شد اومدن درِ خونۀ امیراامؤمنين، کجاست فاطمه؟ ما می‌خوایم به این بدن نماز بخونیم .. عمار اومد بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدنُ برد شبانه دفن کرد ، وصیتِ خود فاطمه ست ... تا این حرف رو زد ،دومیِ ملعون خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورتِ عمار زد ، زمین افتاد، تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستایِ محکمی داری، سیلیِ تو منِ مَرد رو از پا در آورد؛ این سیلی با صورت زهرا چی کار کرد؟ اومدن قبرستان ، گفتن الان میریم قبرُ نبش میکنیم ، بدنِ فاطمه رو از خاک در میاریم... همچین که خبر برا علی آوردن : همچین که شنید، لباسِ رزمُ پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برا رزم می‌بست رو به سر بست اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم .. تا این رو شنیدن همه فرار کردن .. اما چی میخوام بگم؛ اینجا یه‌ جا بود اومدن نبش قبر کنن .. این آقا نذاشته ... کجا بودی علی جان کربلا ... اون لحظه‌ای که نیزه‌دارا پشتِ خیمه‌ها نیزه به زمین میزدن .. همچین که نیزه رو بالا آورد ، دیدن بدنِ علی‌اصغر حسینِ ... ای حسین ... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
‍#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... شب جمعه ست با امام رضا علیه السلام بریم کربلای معلی،کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود:مادرم فاطمه حاضر میشه،نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین ....،اولین کاری که مادرم میکنه اینه : "فتستغفر لهم ذنوبهم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست ..." وقتی دعبل آمد محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود شنیدم برا جد غریب ما مرثیه گفتی؟عرض کرد بله یابن رسول الله" فرمود قدری تامل کن،قبل از اینکه دعبل قصیدش رو بخونه،میگه دیدم امام رضا بلند شد،پارچه ای بین ما و محارم زد" دستور داد زن ها اومدن پشت پارچه، همه قصیده ی من دعبل رو بشنون،بعد به من فرمود "ارثل الحسین" حالا قصیدت رو برا جد غریبم بخون، دعبل قصیده رو اینجور شروع کرد: افاطم لو خلت الحسین مجدلا .... *به بهانه ی امام رضا بریم زیارت کربلا* افاطم لو خلت الحسین مجدلا .... وقد مات عطشانا بشط فرات .... *یعنی بی بی جان حسینتو بین دو نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن ...." آماده ای یا نه؟!! میدونی امام رضا با این شعر چه کرد دعبل خزاعی میگه قصیدم هنوز توم نشده بود *وبكَاء رضا بُكَاءً شَدِيداً* دیدم امام رضا به شدت داره گریه میکنه .... واتامی علیهم مَرَّتَيْن"ِ اونقدر گریه کرد دو مرتبه از حال رفت الله اکبر ... شنیدم صدای ناله زن ها روز پشت پرده "و علی سراخ من وراء السطح" زنها لطمه به صورت میزدن،آماده ای یا نه ..." اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن .... امان از آون ساعتی که دختر امیرالمومنین عقیله بنی هاشم بالای بلندی داشت میدید ، عزیز فاطمه رو محاصره کردن ، هر کی با هر چی دستشه داره پسر فاطمه رو میزنه ، چه کرد دختر علی؟!! دست روی سر گذاشت، شنیدن هی می گه: "يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ"،اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد... هی زمین میخوره،هی بلند میشه میگه وا حسینا ....." اخه دید:«و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه ....» هر جا نشستی ناله بزن .... یا حسین .... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ "سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِين إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ " شب شهادت شهید جمهور آیت‌اللّه سیّدابراهیم رئیسی است اون بزرگ مردی که مقام معظم رهبری درباره ایشان فرمودند: یکی از مهم‌ترین خصوصیّات آقای رئیسی مردمی بودن ایشان بود. ایشان به مردم اعتنا میکرد، برای مردم احترام قائل بود، در بین مردم حضور پیدا میکرد، لمس میکرد حقایق را با حضور در میان مردم، حرفهای آنها را می‌شنید. و رهبری فرمودند: شهید رئیسی امید مردم را و اعتماد مردم را زنده کرد... ان شالله خداوند متعال روح مطهر ایشان را با اجداد طیبین و طاهرینش محشور فرماید. صلواتی مرحمت کنید. برای آن همه مظلومی، دلم برای رئیسی سوخت برای آن همه معصومی، دلم برای رئیسی سوخت *مقام معظم رهبری فرمودند: بعد از شهادت آیت الله رئیسی من دیدم تقریباً همه‌ی روزنامه‌ها، همه‌ی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانه‌روزی او حرف میزنند، از او تعریف میکنند؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ بعضی از اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را می‌آزردند. برای آن همه مظلومی، دلم برای رئیسی سوخت برای آن همه معصومی، دلم برای رئیسی سوخت از آن همه ى ناشكرى ها، از آن همه بى إنصافى ها از آن همه ى نامردى ها، دلم براى رئيسى سوخت برای بغض دل رهبر، برای آن همه چشم خیس و قلب غمین محرومین ، دلم برای رئیسی سوخت برای لحظه پر دردی، که پیکره ی ناب خدمت پر از نگرانی پرپر شد ، دلم برای رئیسی سوخت * وقتی اطلاع دادن بالگرد رئیس جمهور سقوط کرده همه ی مردم ایران دلشون لرزید، همه ی مظلومان جهان قلبشون به درد اومد، همه دست به دعا برداشتن که آیت الله رئیسی و همراهانش زنده باشن، هی خبرها رو چک میکردن، همه منتظر معجزه ای بودن که خداوند رئیس جمهور محبوبمون رو به ما برگردونه... اما یه ساعتی هم شد اخبار اعلام کرد ایشان و همراهانش شهید شدن و به خیل شهدا پیوستن... اما باز هم مردم این خبر رو باور نمی کردن تا اون لحظه ای که رهبری پیام تسلیت صادر کردن او زمان همه فهمیدند کشورمان دوباره سرداری دیگر رو از دست داده، بعدِ شهید سلیمانی دوباره داغی سنگین بر دلمون نشست، دوباره دلهامون کربلایی شد... حالا بذارید امشب مثل خود شهید رئیسی روضه بخونم، ایشون اینجوری روضه میخوندند: امام رضا فرمودن: إن كُنتَ باكِياً عَلَیٰ شَيءٍ فَابْكِ عَلَي الحُسَينِ" نمي ارزه آدم برا هیچکس و هیچ چیزی گریه کنه جز برا ابی عبدالله... لذا امشب هم دلامون رو روانه کربلا کنیم... گفتم تا رهبری پیام تسلیت دادن همه باورمون شد دیگه رئیس جمهور ما شهید شده، دیگه سرباز ولایت در کنار ما نیست... میخوام بگم کربلا هم کسی باورش نمیشد بی علمدار شدن، کسی باور نمی کرد بی اباالفضل شدن تا چه زمانی؟ سادات من معذرت می خوام، دیدن حسین یه دست به عنانِ اسب گرفته، یه دست به کمر گرفته .. هیچ جا حسین نگفته: أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي ..الان پشتم شکست، اما تا اومد عباسشُ دید، چه بدنی ؟... تا اومد دم خیمه، اولین کسی که از خیمه اومد بیرون، خواهرش زینبِ، تا زینب دید حسین دستِ خالی برگشته ، هی میزد رو دستاش .. هی میزد تو صورتش .. جوابِ زینبشُ نداد ، یه مرتبه سکینه دوید .. صدا زد: "یا ابتا اَیْنَ عَمّی العباس ؟ هیچ جا ندیدم نوشته باشه علي اکبر رفته میدان بیاد ستونِ خیمه رو کشیده باشه، اما وقتی جوابِ سکینه رو می خواست بده رفت ستونِ خیمۀ عباس رو کشید،خیمه رو زمین اومد، یعنی ديگه بی پشت و پناه شدیم، دیگه بی علمدار شدیم... ناله بزن بگو:حسین!... همه دیدید بدن شهید رئیسی و همراهانش رو با احترام توی کفن پیچیدن، توی حرم های شریف با احترام طواف دادن، رهبر عزیز با احترام نماز بر بدنشون خوندن، با احترام هم دفن کردن... اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله امام سجاد اومدن تو کربلا فرمودن: بنی اسد بیایید بدن ها رو جمع کنیم اومدن گفتن: آقاجان! یه بدنی قابل شناسایی نیست، اینقدر پاره پاره هست،اومد جلو فرمود: این بدنِ بابام حسینِ، قبری رو کَند فرمود: برام کفن بیارید، گفتن: آقاجان! تمام کردیم، همچین که بدن بابا رو درون بوریا قرار داد، آروم درون قبر گذاشت، همه جای عالم صورت میت یا شهید رو روی خاک میگذارن اما ارباب ما که سر در بدن ندارد، امام سجاد رگای بریده ی بابا رو روی خاک گذاشت.... باز هم ناله بزن بگو: حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏. درد و درمان ما امام رضاست  راحت جان ما امام رضاست  *ايام مخصوص زيارتيِ امام رضاست، به روايتي هم شب شهادت آقاجانمون امام رضاست، اونایی که درد دارید گرفتارید حاجت دارید رزق محرم می‌خواید اربعین کربلا می‌خواید نمی‌دونم چه حاجتی داری ولی الان یه حاجتی بیار تو ذهنت..* درد و درمان ما امام رضاست  راحت جان ما امام رضاست  ما غلامان حضرتش هستیم  شاه و سلطان ما امام رضاست  گر چه سلمان او نشد باشیم  عشق و ایمان ما امام رضاست  جانِ نوکر چه قابلی دارد  جان و جانان ما امام رضاست  آیه آیه کلام او نور است  روح قران ما امام رضاست  جان ایران ماست معصومه  قلبِ ایران ما امام رضاست   قول داده به دادِ ما برسد  مرگِ آسان ما امام رضاست  کاش آن لحظه ها رضا برسد  وقت مردن به داد ما برسد  فرمودید: هرکس زیارت ما میاد مَنِ علی بن موسی الرضا سه جای سخت به دیدنش میام، یکی اون زمانی که جان از بدنش داره مفارقت می کنه من علی بن موسی الرضا میام سکرات موت رو بهش آسان میکنم. یکی اینکه بدنش رو تو خاک میذارن شب اول قبر خودم به دادش می رسم یکی هم رو پل صراط من علی بن موسی الرضا به فریادش می رسم. وارد دکان سلمانی شد امام رضا،مرد سلمانی شروع کرد موهای امام رضا رو زدن و مشغول کارش شد. یهو امام رضا نگاهش کرد دید ملتمسانه داره بهش نگاه می کنه حرف نزد با امام رضا، امام رضا نگاهش رو دید یه نگاه کرد به سنگ سلمانی سنگ سلمانی طلای خالص شد دید پیر مرده داره گریه می کنه مگه چیزی نمی خواستی بیا این سنگ رو برات طلا کردم فرمود: نه آقا جانم من طلا می خوام چیکار؟ من چند صباح دیگه بیشتر زنده نیستم  چی میخوای ؟ گفت آقا جان لحظه آخر وقتی دارم می میرم به فریادم برس حالا همه دارن نگاه می کنن آیا این خواسته مرد سلمانی رو امام رضا اجابت می کنه.. آره اجابت کرد تو مجلس مامون لعنت الله علیه بود یهو دیدن امام رضا از دیده ها پنهان شد بعدها پرسیدند آقا کجا رفتی؟ گفت: من به پیرمرد سلمانی قول دادم لحظه آخر سر پیرمرد رو به زانو گرفت. امشب بگو امام رضا لحظات آخر که جون از بدنم داره میره بیرون به فریادم برس. یا علی بن موسی الرضا یا امام الرئوف..!. بندگی بی بلا نمی چسبد عاشقی بی خدا نمی چسبد نیمه شب بی دعا و ذکر نماز  نیمه شب بی بکاء نمی‌چسبد  به همان مهربانیش بخدا  زندگی بی رضا نمی چسبد  *حیف که قدرتو ندونستن آقا، اباصلت میگه دیدم از خانه ی مأمون خارج شد، عبا به سر کشیده، به سفارش خود آقا حرفی نزدم، اما دیدم هی رو زمین مینشینه برمی خیزه، آقایی که قرار زمین و زمان در دستشه بی قراری میکنه، یه قدم میاد مینشینه، به سختی بلند میشه راه میفته، تا حجره با اینکه راهی نبود قریب به پنجاه مرتبه رو زمین نشست و برخواست، وارد حجره شد با همون حال، تحمل کرد، غلام ها اومدن غذاشونو خوردن و رفتن، دیگه فرشای حجره رو عقب زد، رو زمین افتاد، یابن الحسن، مثل مارگزیده به خودش میپیچید، از این پهلو به آن پهلو میغلتید، یه وقت دیدم جوانی که شبیه ترینِ مردم به امام رضاست وارد حجره شد، گفتم آقا من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدین؟ فرمودن: همون خدایی که به چشم به هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد، از درِ بسته هم وارد کرد، نشست، سرِ بابا رو به دامن گرفت، ودایع امامت رو تحویل گرفت، پدر رو دامن پسر جان داد... تویِ این عالم قرار نیست، سرِ هیچ کشته ای رویِ زمین بمونه اِلا حسین... همه رو یکی بود سرشون رو بغل بگیره، اما اربابِ من و تو اون لحظه های آخر صورتش رو گذاشت رویِ خاکِ کربلا… يه وقت ديد سينه اش داره سنگيني ميكنه يكي اومده بالا سرش، كيه؟: و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه... *ناله بزن بگو حسين!..."صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظلوم، يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه" خدايا! اين قليل توسلات از ما بپذير، ذخيره ي قبر و قيامتِ ما قرار بده، فرجِ امام زمان برسان، از فتنه هاي آخرِ زمان مارو محفوظ و مَصون بدار، مملكت ما، دينِ ما، رهبرِ ما، علماي ما در پناه خودت محافظت بفرما، ثوابي از اين محفل به روي گذشتگان، شهدا، امام،والدينِ مون،اموات بد وارث و بي وارث عايد و واصل بگردان، صلواتي ختم كنيد...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّه اي سند نجات من، ولايتِ تو يا رضا صحن نو و عتيقِ تو، كعبه و كربلا رضا دلم بود به ياد تو، مدينةُ الرضا رضا زيارتت به دين من، زيارت خدا رضا تو و كرامتت مرا، مكن زخود جدا رضا رضا رضا، رضا رضا *موسی بن یسّار میگه: با امام رضا از توس رد میشدیم، جنازه ی مؤمنی رو تشییع می‌کردن، تا چشم امام رضا به این جنازه افتاد، پا رو از رکاب خالی کرد، از مرکب اومد پایین، آقا جمعیتو کنار زد، بدن این میت رو مثل مادری که بچه رو در آغوش میگیره بغل کرد. عرض کردم آقاجان! مگه این میت رو میشناسین؟ حضرت فرمود: مگه نمیدونی اعمال تک تک شماها به ما اهل بیت عرضه میشه* اَلا اَلا ثناي تو، ذكر عَلَي الدّوام من رئوف من عطوف من، اميد من امام من لحظه به لحظه دَم به دَم، بر حرمت سلام من به غرفه هاي مرقدت، خورده گره زمام من در حَرَمت گرفته ام، ذكر رضا رضا رضا رضا رضا رضا، رضا رضا *شنیدید داستان اون جوونی که اهل فسق و فجور و گناه بود دنبال قافله داداش راه افتاد. داشتن میرفتن حرم امام رضا علیه السلام مردم شنیدن این داداشه داره میره همه یکی یکی اومدن انصراف بدن. گفتن ما داریم میریم از دست این چند روز راحت میشیم.کجا داره میاد؟گفتن اگه داداشت میاد ما بر می گردیم...داداشه گفت آبروی ما رو نبر برگرد. گفت خونه ی شماها نمیخواستم بیام، میخواستم بیام خونه امام رضا علیه السلام... ناراحتم هستید شما راه بیفتید فقط به عنوان اینکه راه رو بلدید من دنبال شما میام. میگن یکی دو منزلی حرم امام رضا علیه السلام این داداشه گنهکاره آلوده از دنیا رفت... این داداشه تازه دلش سوخت گفت یه بار که اومد یه کار خوب انجام بده نشد نرسید حرم امام رضا علیه السلام. بدن رو غسل دادن کفن کردن. گفت حالا که تا اینجا اومده ببریمش حرم امام رضا علیه السلام. حیفه. همه هم قبول کردن. آوردن طواف دادن و برگردوندن ودفن کردن...رفت پهلو ضریح ایستاد گفت: آقا !داداش ما آلوده بود گنهکار بود میخوام ببینم وضعیتش چی شد... خلاصه شما قبولش کردیدیا نه ؟ پذیرفتید یا نه؟ میگه شب در عالم رؤیا خوابشو دیدم چه وضع خوبی داره. تعجب کردم. باغ خوب،گفت تعجب نکن هرچی دارم از تو دارم. اگه اونجا بدنمو رها کرده بودی آتیش بود دور بدن من. بدنمو که غسل می دادی اون آبم آتیش بود کفنم آتیش بود تا جلو در حرم امام رضا علیه السلام این آتیش همرام بود. آتیش دیگه جرأت نداشت وارد حرم امام رضا علیه السلام بشه...  میگه بدنمو داشتید طواف می دادید یه پیرمرد اهل دلی داشت منو می دید.. گفت: فلانی یه کاری برا خودت بکن. اگه امام رضا علیه السلام تحویلت بگیره گرفته، کارت درست میشه. اگه نه، اون آتیش دوباره همراهته. گفتم چیکار کنم؟ سلام میدم به آقا. آقا بهم کم محلی میکنه. گفت تقصیر خودته. اینقدر خودتو آلوده کردی، این قدر گناه کردی، معصیت کردی… بار اول سلام کرد حضرت روش رو ازش برگردوند. سلامو جواب داد اما روش رو ازش برگردوند. پیرمرده گفت: یه بار دیگه دارن طوافت میدن می برنت. گفتم چیکار کنم؟ گفت بگو آقا بحق مادرت زهرا سلام الله علیها. میگه تو اون طواف آخر گفتم آقا تو رو بحق مادرت زهرا سلام الله علیها روتو برنگردون. آقا فرمود: چرا کاری می کنی ما ازت رو بر گردونیم. لذا به این مادر همشون یجورِ دیگه ای ارادت دارن...  توئي كه دردِ روح را، زفيضِ تن دوا كني عقده ز كارِ عالمي، به يك اشاره واكني كليم را عصا دهي، مسيح را دعا كني چه مي شود كه  يك نظر، به قلب سنگ ما كني اي كه به يك اشاره ات، سنگ شود طلا رضا رضا رضا، رضا رضا *نوشتن امام رضا اینقدر غریب بوده، کسی رو نداشته براش گریه کنه، زنهای توس مهریه هاشون رو بخشیدن، گفتن: مهریه هامون رو میبخشیم، فقط به ما اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه امام رضا، میگن: امام رضا کسی نداره، ما بریم زیرِ تابوتش رو بگیریرم، زنهای شهر توس همه گُل آوُردن، رویِ تابوتِ امام رضا ریختن، همه گریه میکردن برا امام رضا، اما یه شهر دیگه هم من سراغ دارم، زنهای اون شهرهم همه جمع شدن، روی پشت بامها رفتن، بعضی هام اون پایین می رقصیدن، کف میزدن،هلهله میکردن، چه خبر شده؟ میگن: یه عده خارجی آوُردن، ای حسین! ...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ... چشم انتظار دیدنت دارم من  دیده به جاده‌ی فرج دارم من  کویر خشکمو و پی بارونم بارونم  یه گوشه واسه‌ی خودم می خونم می خونم   الهی سر بیاد شبهایِ جدایی  آقا جون کجایی؟  دوباره در زدم برای گدایی  آقا جون کجایی؟  شب و روزم واست همش بیقرارم آقاجون کجایی؟  دوباره با یادت حال گریه دارم  آقا جون کجایی؟ ندارم بهایی  تو نور خدایی آقا جون کجایی؟ گمونم امشبی مشهد الرضایی آقا جون کجایی ؟ صَلَّیَ اللهُ عَلَیکَ یا اَبااَلحَسَن یا علیّ بنَ موسَی أیهَا الرِضــا یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا امامَ الرَئوف یا ثامِنِ الحُجَج.. جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم حسرت بوسهٔ بابا به دلت می ماند تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم مثل یه مار گزیده به خودم می پیچم جگر سوخته را نیست دوایی پسرم بس که در کوچه زمین خورده و برخاسته ام نه توانی به تنم مانده نه، نایی پسرم *یه مقدار بیشتر راه نبود از کاخ مأمون تا خونه امام رضا علیه السلام. میگن پنجاه مرتبه حضرت رو زمین نشست. گاهی تعادل از دست می داد و زمین میخورد. هی صدا می زد آه جیگرم! آه پسرم!* سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین برده ام ارثِ غریبَ الغربایی پسرم آب هم گر بدهی باز دلم می سوزد شده این حجره عجب کرب و بلایی پسرم جوادم!جگرم پاره شد اما بدنم پاره نشد کَس نزد بر سر من سنگِ جفایی پسرم دو ماه با این روضه ها گریه کردی شب آخره : دست و پا می زنم و سینهٔ من نیست دگر زیر پا و لگد بی سر و پایی پسرم گریه بر بی کفن کرب و بلا کن در قبر چون که بند کفنم را بگشایی پسرم *صلی الله علیک یا اباعبدالله..هر جایی اسم کفن بیاد ناخودآگاه باید بگی ای حسین....ای بی کفن حسین... اباصلت میگه اون لحظه آخر یه وقت دیدم یه آقازاده مه سیمایی وارد حجره شد. اول حواسم پرت بود سوال کردم آقا! شما کی هستی ؟ من که همه درهای حجره رو بسته بودم. فرمود اباصلت حواست کجاست؟ اون خدایی که یه لحظه منو از مدینه به توس میاره قادر نیست از در ِ بسته منو وارد کنه؟ فهمیدم جوادالائمه ست. سلام کردم گفتم آقاجان خیلی وقته بابات منتظره... رفقا نکته اینجاست، امام رضا علیه السلام تا این لحظه میگن حضرت همش می خوابید تو حجره تو بستر. حتی سر سفره که اومده بودن با غلاما معمولا غداشونو میخوردن نتونست بنشینه. اینقد حالش بد بود. این سمی که به امام رضا علیه السلام دادن یه سهم مهلکی بود. اما اباصلت میگه تعجب کردم. تا نگاه امام رضا علیه السلام به جوادالائمه علیه السلام افتاد. یه وقت دیدم انگار جون به پاهای امام رضا علیه السلام اومد. از جا بلند شد دوان دوان تا جلو در اومد. تا دست، گردن جوادش انداخت افتاد روی زمین. من میگم درستم همینه. آدم نگاهش به جوونش میفته جون میگیره... اما نمیدونم چرا ابی عبدالله وقتی نگاهش به جوونش افتاد.. جون از پاهاش رفت. چه کرده بودن با این بدن. مرحوم شیخ حرعاملي میگه از اسب پیاده شد تا کنار بدن چند قدم راه بره، یه وقت، همه داره نگاه میکنن. یه وقت جلو چشم همه ی دشمنا، حسین خورد رو زمین. دو زانو دو زانو رفت. کنار بدن علی اکبر علیه السلام. هی داد میزنه: ولدی!...  پای دو سه تا روضه ست، باید داد بزنی یکی همین روضه ست. چرا که اگه گوش بدی پای این روضه صدا هلهله میاد یه عده دارن کف میزنن. یه عده دارن میخندن. روایت میگه: انگار جون از بدن حسین داشت مفارقت میکرد. یه وقت دید یه دست رو شونه اش اومد، نگاه کرد. دید خواهرش زینبه. گفت آی خوش غیرت!  خیر از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نا محرم ببر هر کجا نشستی فرج امام زمانمون سه مرتبه ناله بزن بگو: یاحسین... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... "اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّه به لطف خدای جوادُالائمه گدایم، گدای جوادُالائمه غریبم نخوانید یا أیُهاالنّاس شدم آشنای جوادُالائمه شب شهادتِ آقامون جوادالائمه است، بیایید از باب الجواد وارد بشیم .همه ی درای سمت حرم‌ اما رضا، یه جوری زائر رو  میرسونه حرم. اما وروديه باب الجواد یه‌ چیز دیگه است. وقتی  از باب الجواد وارد حرم میشی همون دم‌ در امام رضا علیه السلام‌ میگه گدای جوادمه، نذارین دست خالی برگرده..* رسیدم به آزادگی تا دلم شد اسیر ولای جوادُالائمه از آن صورت گندمین بوی گندم گرفته هوای جوادُالائمه رضای خدای امامِ رضا را بِـجو در رضـای جوادُالائمه *نامه نوشت امام رضا علیه السلام به میوه ی دلش جوادش گفت: عزیزم شنیدم از در کوچک خانه خادمها بیرونت میارن، اینا نمیخوان از تو خیری به مردم برسه، عزیزِ دلم! از در بزرگ خانه بیرون برو، همیشه همراه خودت پول برای تصدق داشته باش، به همه برسون خیرت رو ...* تو و جنّت و قصر و حور، آی زاهد  من و خاک پای جوادُالائمه نه تنها فَلک، عرش هم، تکیه داده به گلدسته های جوادُالائمه شمیم دل انگیز مشهد می آید زِ صحن و سرای جوادُالائمه مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم لباسِ عزای جوادُالائمه زنی بود و ظالم و دَف بود و پایکوبی عطش بود و نای جوادُالائمه درِ حجره را بسته اند، آه خانه شده کربلای جوادُالائمه بُریده بُریده، شکسته شکسته می آید صدای جوادُالائمه دَم العَطش شد دَم وا حسینا عوض شد نوای جوادُالائمه *جواد الائمه از امام‌ حسنم‌ غریب تر بود. آخه اون لحظه ی آخرِ برادرا کنار بستر امام‌ حسن بودن، خواهرا براش گریه می کردن، عباس سر به دیوار گذاشته بود، حسین  گریه می کنه..اما این آقا لحظه ی آخر تو‌ حجره ی در بسته بود. یه دونه گریه کن دم‌ در این‌حجره نبود...ام فضل نانجیب یه عده از کنیزا رو‌ جمع کرده بود می گفت هلهله کنید.. پای کوبی کنید..نمی خوام صداش رو کسی بشنوه...* کنیزان شنیدند آهش بلند است جوابی به حالِ خرابش ندادند اگر منع کردند از شُرب آبش ولی جا به بزم شرابش ندادند شبیه حسین، آه آبش ندادند صدا زد، بمیرم جوابش ندادند *لبهای خشکیده ی حضرت تنها شباهت نبود.اینجا هم‌ میگن یکی از کنیزا آب آورد اُم فضل گرفت ریخت رو‌ زمین...کربلا هم‌ هِلال میگه سِپرم رو‌ پُر از آب کردم‌، نزدیک‌ گودال شدم دیدم اون‌نانجیب از گودال بیرون اومد همه لباسا غرقه خونه، گفت‌: کجا داری میری؟گفتم، دارم برا حسین آب میبرم. صدای العطشش دیوونه ام کرده. یه وقت دامن عربیش رو‌ کنار زد سر و ،روی دست گرفت گفت من سیرابش کردم..گفتم نانجیب بالاترین جنایت رو‌ توی عالم انجام دادی پس چرا بدنت داره میلرزه؟ گفت: هلال اون لحظه ی آخر گوشه ی گودال هیچ زنی نبود. امایه صدایی رو‌هی میشنیدم..یکی هی می گفت: بُنَیَّ قَتَلوکَ عَطشانا....*     تنش را رها بر روی بام کردند ولی تیغ و نیزه عذابش ندادند تنش از سر بام در کوچه افتاد ولی نعل ها پیچ و تابش ندادند دگر سنگها بغض خود را نشانِ گُلِ رویِ از خون خضابش ندادند ولی آه، در گودیِ قتله گاهی غروبی، غریبی پس از بی سپاهی تنش زیر سُمّ ستوران رها شد به بغض علی یکصد و ده هجا شد همین که سرش رفت روی سنان ها نشستند در موج خون آسمان ها در آمد زِ عمق جگر، آهِ زنها که در بین گودال می گفت تنها زنی قد خمیده: بُنیّ بُنیّ گُلِ سر بُریده: بُنیّ بُنیّ آقا جوادالائمه رو در سن جوانی مسموم کردن، دشمن خانگی بود.موقع افطار به حضرت زهر داد.اون زهر اِنقدَر شدید بودجگرش از تشنگی می‌سوخت.. تشنه، مسموم، در غربت به شهادت رسید.حتی اجازه نداد بدن رو دفن کنن..سه روز این بدن، مقابل آفتاب افتاده بود ...ولی آقا جان امام رضا خودتون بهتر می‌دانید..بعدِ سه روز این بدن رو گلباران کردن پیکر مطهر جوادالائمه رو از زیر گُل‌ها بیرون آوردن..کفن قیمتی پوشاندند..با احترام، دفن کردند...* ولی کفن مگر به کربلا به غیر بوریا نبود مگر حسین تشنه‌ لب عزیز مصطفی نبود * هركجا نشستي براي فرج امام زمان ناله بزن بگو: ياحسين... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram