eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
921 دنبال‌کننده
122 عکس
27 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام صاحب اسرار «سُبْحان الَّذی اسری» علی است مقصد سیر رسول از مسجد الاقصی علی است طاق جفت ابروانش "قاب قوسین" رسول آیت حق در مقام قرب "اَو اَدْنی" علی است شاهد ما بر علوّش آیه های بَیّنه بین آیات الهی آیت کبری علی است «قُلْ هُوَ الله احد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی یکتای بی همتا علی است حافظ جان علی «فَالله خَیْرٌ حافظا» حافظ قرآن به «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا» علی است آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان به قرآن "عُروةُ الوُثقی" علی است شرح آن را از «اَلَمْ نَشْرَح لَکَ صَدْرَک» بپرس آنکه شرح صدر می افزود بر طاها علی است سیرْ در «ما فی السَّموات وَ ما فیِ الارض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی است با حدیث طِیر، تا اوج خدا پرواز کن آنکه با این بال ما را می برد بالا علی است «اُدْخُلوُها بسلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلوُد» در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی است از «اَلَمْ اَعْهَد اِلَیْکم یا بنی آدم» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی است آسمان «رَبَّنا اَنْزِل عَلَیْنا مائده» سفره دار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علی است نور علمش"علم الانسان ما لم یعلم" است "علم القرآن"علی و علم الاسما علی است لوح محفوظ خدا، "من عنده علم الکتاب" در دو عالم "یعلم الجهر و ما یخفی" علی است در طریقت، رایت «اِنّا هَدَیْناه السَّبیل» رهنمای «اَلَّذینَ جاهدوا فینا» علی است اختر تابندهء «ان علینا للهدی» ماه ظلمت سوز «واللیل اذا یغشی» علی است در مقام صدق، سلطان نصیر مصطفی مالک الملکی که دارد تاج"کرمنا" علی است نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او باء «بِسْمِ اللَّـهِ مَجْریهَا وَمُرْ‌سَیهَا» علی است روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد اسری علی است عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی است "یا علی و یا عظیم و یا غفور و یا رحیم" یا الهی مظهر اسمائک الحسنی علی است یاد او "تنهی عن الفحشاء و المنکر کند" در نماز قرب "ذکرالله اکبر" یاعلی است سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدار «سبح اسم ربک الاعلی» علی است بشنو از احمد حدیث حیثما دار علی تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علی است ذوالفقار اثبات حق و نفی باطل می کند بی گمان فاروق اعظم در جهان تنها علی است تیغش «انزلنا الحدید» و ضربتش «بأسٌ شدید» بهترین توصیف فتحش "لا فتی الا علی" است خشم او "صب علیهم ربک سوط عذاب" "و یقول الکافر یا لیتنی کنت تراب"
برای گل‌های خونین افغانستان زنگ اول کلاس جغرافی صحبت از لاله های صحرا شد زهره با خانمِ معلم گفت: خاک با خون لاله زیبا شد زنگ دوم معلم تاریخ صحبت از صبر و استقامت داشت فاطمه گفت مدتی پدرش در دفاع از حریم شرکت داشت زنگ سوم کلاس دینی بود بحث ایمان و قلب های سلیم با معلم، رقیه گفت ای کاش در مسیر علی شهید شویم زنگ آخر کلاس غربت بود دختران، بی پناه کشته شدند روی تخته سیاه بنویسید: به کدامین گناه کشته شدند؟ سیدروح الله مؤید
چیزی نمی‌بینم در آیینه به جز آه پاکم کن از شرمندگی، پایان این راه با لحن دریا، لحن باران، لحن چشمه یک‌ریز می‌گوید جهان، الحمدلله از خیر و خوبی، عشق و احسان، بهره می‌برد هر کس که بود از رمز و راز عشق، آگاه یک دشت گل را با درود و عشق، یا رب بفرست بر پیغمبر و آلش در این ماه این کوزه خیلی تشنۀ عشق‌ست یا رب دستم نباشد سال بعد از چشمه کوتاه علی گلی حسین بادی
دیدم که حوضِ صحن، پر از آسمان شده‌ست دستت برای این همه دل سایبان شده‌ست شاید دلش برای حرم شور می‌زند این آب‌ها که سهمیۀ شهرمان شده‌ست با لحن ماه و لهجۀ خورشید و ابر و باد دنیا برای عرض ارادت زبان شده است دیروز سنگ صحن و سرای تو بوده است امروز نام کوچک او کهکشان شده‌ست بیدار کرد چشم مرا لحظۀ نماز بانو نسیم صحن تو یک پا اذان شده‌ست در سرنوشت زائر عاشق نوشته‌اند رضوان به رسم هدیه برایش نشان شده‌ست
دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مؤمنین! (یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت) : خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟ نام او عشق است! آری می‌شناسیدش! علی‌ست من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی! تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی! در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی! » گفتم: علی! ... مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین» وجه باقی اوست! «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین» ... من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم«عظیم» طالبان «اِهدنا»! این هم «صراط المستقیم»! چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات» خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات» هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست
بخشی از یک قصیده‌ی ١١٠بیتی پیام نور به لبهای پیک وحی خداست بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست بیا شراب طهور از خُم غدیر بزن خدا گواست که ساقی این شراب، خداست   خم از غدیر خم و می، می ولای علیست وگرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست غدیر، عید خدا، عید احمد، عید علی غدیر عید نیایش، غدیر عید دعاست غدیر سید اعیاد و اشرف ایام غدیر خوب‌تر از عید روزه و اضحاست غدیر سلسله‌دار کمال دین تا حشر غدیر آینه‌دار  «علی ولی الله»ست غدیر عید همه عمر با علی بودن غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست غدیر بر همه حق‌باوران‌، تجلی حق غدیر بر همه گمگشتگان، چراغ هداست غدیر حاصل تبلیغ انبیا، همه عمر  غدیر میوه‌ی توحید اولیا همه جاست غدیر هدیه‌ی نور از خدا به پیغمبر غدیر نقش ولای علی به سینه‌ی ماست غدیر با همگان هم‌سخن، ولی خاموش غدیر با همه کس آشنا، ولی تنهاست غدیر صفحه‌ی تاریخ «وال من والاه» غدیر آیه‌ی توبیخ «عاد من عادا»ست هنوز از دل تفتیده‌ی غدیر بلند صدای مدح علی با نوای روح فزاست هنوز لاله‌ی «اکملتُ دینَکم» رویَد هنوز طوطی «اتمَمتُ نعمتی» گویاست هنوز خواجه‌ی لولاک را نداست بلند که هر که را که پیمبر منم، علی مولاست علی به قول محمد درِ مدینه‌ی علم ز در درآی که راه خطا، همیشه خطاست   حدیث منزله را از نبی بگیر و به خلق بگو مخالف هارون، مخالف موساست بود وصی نبی، آن کسی که نفس نبی‌است گرفتم اینکه حدیث غدیر یک رؤیاست کننده‌ی در خبیر بوَد وصی رسول نه آنکه کرد فرار از جهاد، عقل کجاست؟ کسی که جای نبی خفت جانشین نبی است نه آنکه راحتیِ جان خویش را می‌خواست کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست گواه من به خلافت همان وجود علی‌است که آفتاب به تأیید آفتاب گواست بوَد امامت او در کتاب حق، معلوم چنان که صورت خورشید در فضا پیداست به دیدگان خدابینِ مرتضی سوگند کسی که غیر علی دید، دیده‌اش اعماست به آن نبی که علی را وصی خود فرمود، به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست، ثواب نیست ثوابی که بی‌ولای علی‌است نماز نیست نمازی که بی‌علی برپاست شکسته باد دهانی که بی‌علی باز است بریده باد زبانی که بی‌علی گویاست   تمرّد است بدون علی، اگر طاعت تأسف است سوای علی، اگر تقواست به آیه‌آیه‌ی قران به حق پیغمبر  که راه غیر علی، مرگ و نیستی و فناست   خدا گواست که هرکس رهش جدا ز علی‌است بسان لشکر فرعون، راهی دریاست اگر تمام خلایق جدا شوند از او خدا گواست که راه تمام خلق، خطاست به جای حور به بوزینه دست داده و بس کسی که غیر علی را امام و رهبر خواست به صد هزار زبان روح مصطفی گوید: که ای تمامی امت! علی، امام شماست من و جدا شدن از مرتضی؟ خدا نکند! که هرکه گشت جدا از علی، جدا ز خداست خدا  گواست که امروز هر که پیرو اوست مصون ز نار جحیم و عذاب حق، فرداست علی کسی‌است که یک‌ذره از ولایت او نجات‌بخش تمامی خلق، روز جزاست علی کسی‌است که یک خردل از محبت او نکوترست ز دنیا و آنچه در دنیاست چنان‌که غیر خدا را خدای نتوان گفت اگر به غیر علی کس خلیفه گفت، خطاست بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ ز بند بندم آید ندا: علی مولاست! اگر به تیغ کشندم و یا به دار کشند  زبان نه، بلکه وجودم به حمد او گویاست به حق، کسی نبرَد راه، جز ز راه علی به هوش باش که راه علی بوَد ره راست لوای حمد به دست علی بود فردا تمام محشر در ظلّ این بلندلواست پیمبران همه در تحت این لوا آیند که این لوای مقدس همان لوای خداست الا کسی که تو را از علی جدا کردند پناهگاه تو در آفتاب حشر، کجاست ؟ مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست بهشت من همه در صورت علی پیداست جهنم است بهشتی که بی‌علی باشد جحیم با رخ نورانی علی، زیباست کجا امام توان یافتن چو شخص علی که هم‌کلام خداوند و هم‌نشین گداست علی ولی خدا بود پیش از آنکه خدای به حرف «کُن»، همه‌ی کائنات را آراست خدا برای علی خلق کرد عالم را  چنانکه خلقت او را برای خود می‌خواست    تمام عالم ایجاد بی‌وجود علی بسان کشتی بی‌ناخدای در دریاست هنوز محفل ذکر علی‌است خاک غدیر ولی چه سود به گوش کسی که ناشنواست؟ گرفتم آنکه حدیث غدیر و قول رسول مراد دوستی آن امام ارض و سماست چرا به گردنش افکند ریسمان امت؟ چه شد که دود ز کاشانه‌ی علی برخاست؟ سوال من ز تمامی مسلمین این است  به دوست این همه آزار نه، به خصم رواست؟ چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش  خلافتی که دوامش به کشتن زهراست برای غصب خلافت زدند فاطمه را  شرف کجاست؟ مروت کجاست؟ رحم کجاست؟   شکستن در و بی‌حرمتی به خانه‌ی وحی مودّتی است که درباره‌ی ذوی‌القربی است ؟ فضائلی‌است علی را که گفتن هریک نیازمند هزاران قصیده‌ی غراست...
روح پدرم شاد که می‌گفت به من خوش باد دمی که دیده آید به سخن عمری به زبان بی‌زبانی چون اشک یک چشم حسین گفت، یک چشم حسن دکتر سعیدحدادیان
علیه‌السلام 🔹راز سینه‌سوز🔹 کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری محرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4850@ShereHeyat
🔹فرصت نیست🔹 شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست... خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3330@ShereHeyat
امشب به نخل آرزویم برگ پیداست در چهره زردم نشان مرگ پیداست امشب مرا در بستر خود واگذارید بیمار بیت وحی را تنها گذارید دوران هجرم رو به اتمام است امشب خورشید عمرم بر لب بام است امشب بیرون برید از خانه زینب را که حاشا مادر دهد جان و کند دختر تماشا گوئید مولا را که در مسجد نشیند تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند خجلت زده از اشک فرزندان خویشم اسما تو تنها وقت مردن باش پیشم پیش حسن با اشک ماتم رخ نشوئی جان حسینم با علی حرفی نگوئی چون روز آخر بود، کار خانه کردم گیسوی فرزندان خود را شانه کردم دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟ این آخرین راز و نیازم بود اسماء آخر نگاه خویش را سویم بیفکن میخوابم اینک پرده بر رویم بیفکن بنشین کناری ناله از دل در خفا زن بانوی خود را لحظه‌ای دیگر صدا زن دیدی اگر خامش به بستر خفته‌ام من راحت شدم، پیش پیمبر رفته‌ام من آیند چون اطفال معصومم به خانه پرسند از مادر خبرداری تو یا نه؟ دیدند اگر خاموش و بی‌تاب است مادر آهسته با آنها بگو خواب است مادر چون سوی حجره کودکانم رو نهادند یکباره روی جسم رنجورم فتادند مگذار ساعتها تنم در بر بگیرند مگذار آنان هم کنار من بمیرند بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را کآرند بالینم امیرالمؤمنین را شبها برایم بزم اشک و غم بگیرند در خانه آتش زده ماتم بگیرند از من بگو با زینب آزادۀ من برچیده مگذاری شود سجادۀ من من رفتم اما یادگارم زینب اینجاست تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست استادغلامرضا سازگار
قرآن به سر گرفتنم از سر شروع شد با فرق زخم خورده ی حیدر شروع شد تا آتش محبت مولا به دل شکفت باران لطف های مکرر شروع شد از اشک توبه راه به هر روضه باز شد گفتم علی و روضه اکبر شروع شد گفتم علی، دل و در و دیوار گفت آه همراه آه، روضه مادر شروع شد گفتم علی، شکست دلم، خرد شد دلم یک باغ، داغ لاله‌ی پرپر شروع شد داغ پدر که از سر این خاندان گذشت هی داغ پشت داغ برادر شروع شد دست مرا گرفت خدا، پای روضه‌ها با روضه زندگی من از سر شروع شد گفتم گناه کردم و کارم تمام... نه قدر آمد و ثواب مقدر شروع شد امشب دلم رها شده از هرچه غیر عشق آن دل تمام شد، دل دیگر شروع شد دکترحامداهور
🔹نماز استقامت🔹 بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود میکشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم نثار جان دشمن میکنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول که زیر تیغ میخوانم نماز استقامت را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1165@ShereHeyat
شعر خوب به هم هدیه دهیم تقدیم به شهید سرافراز قدم قدم همه‌جا آمدم به دنبالت نبوده‌ام نفسی بی‌خبر از احوالت جهان نبود برای تو عرصۀ پرواز چه آسمان بلندی‌ست وسعت بالت چه سال‌ها که شب قدر در پی‌ام بودی و مستجاب شد آخر دعای امسالت به خون سرخ تو روشن شده‌ست طالع تو درود بر بختت... مرحبا به اقبالت منم؛ شهادت! سودای هر شبت برخیز بیا بیا که منم قبله‌گاه آمالت منم؛ شهادت! رؤیای هر شبت... برخیز بیا بیا که خودم آمدم به دنبالت
به هم دهیم برای داغ شب آمد شب ماتم دیگری سراغ من آمد غم دیگری تلنبار شد در دل تنگ من غم دیگری ماتم دیگری میندازم ای موج چون صخره ها به دامان نامحرم دیگری بزن سیلی آبداری به من بزن سیلی محکم دیگری مرا زیرو رو کردی و ساختی از آوار هایم بم دیگری لگد کوب غم کن مرا و بساز ز من چشمه زمزم دیگری من از عالم دیگری آمدم بنا می کنم عالم دیگری.... برگرفته از سایت عقیق
یادی از شاعران ولایی- انقلابی دهه شصت مباد آسمان بي تو خالي بماند واين چشمه دور از زلالي بماند مبادا پس از دست‌هايش دهِ ما گرفتار افسرده‌حالي بماند يقين دارم اين را كه خواهيم ماندن اگر كاسه هامان سفالي بماند ولي بيم‌ناكم از آن‌گونه روزي كه با ما فقط بي‌خيالي بماند چه ننگى‌است مردان ده را كه فردا نماند ده و خشكسالي بماند درختان ما سبز گردد بپوسد و زنبيل همسايه خالي بماند مباد آسمان بي تو آرى بماند گرفتار افسرده حالي بماند محمدکاظم کاظمی (ره)
یادی از شاعران ولایی- انقلابی دهه شصت خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم دوباره خواب شب شوم را بیاشوبیم به رغم خوف و خطر جاده را ادامه دهیم بیا به سنّت پیشینیان کمر بندیم که یا ز پای در آییم؛ یا ادامه دهیم شکست کشتی دریادلان اگر در موج از آن کرانه که ماندند؛ ما ادامه دهیم اگر ز مرز زمین و زمان فرا رفتی تو را در آن سوی جغرافیا ادامه دهیم اگرچه عکس تو در قاب تنگ دیده شکست تو را به وسعت آئینه ها ادامه دهیم تو آن قصیده شیوای ناتمامی، کاش به شیوه ای که بشاید؛ تو را ادامه دهیم... زنده‌یاد دکتر قیصر امین‌پور (ره)
هنوز نام تو در شهر آسمان، ماه است و با قیام تو شهری ستاره همراه است هنوز از تو سرودن به لحن قمری‌ها شکوه‌مند‌ترین لحظۀ سحرگاه است چنان به عشق خداوند دست یافته‌ای که در حلاوت نامت طنین «الله» است هزار کوه، اگر نردبان شود بی شک برای درک تو دست زمانه کوتاه است عبای سادۀ تو جانماز خورشید است همان عبا که شمیمش هنوز با ما هست علی گلی حسین‌آبادی
کم‌کار شدم؛ به عشق وادارم کن خودخواه‌ شدم؛ پیش خودم خوارم کن ای چادر خونرنگ، اذان می‌گذرد از خواب عمیق مرگ، بیدارم کن دکتر_حامد_اهور
بینِ پرافشانی هزار کبوتر شد قلمِ این قصیده، قامت یک پر دفتر شعر من است بال فرشته جوهر شعر من است خون کبوتر دست بریده گرفت دست مرا هم تا بنویسم شکست، پشت برادر... تا بنویسم حرم پناه ندارد تا بنویسم امان ز غصه معجر غربت آل نبی، ز غفلت مردم، حرمله را راه داد غفلت دیگر... فتنه فصل خزان و فتنه طوفان آینه‌های حرم شکست مکرر آن همه سنگ سیاه هرچه شکستند آینه‌ها بیش‌تر شدند منور خون شهیدان چراغ و شاه‌چراغ است آیه نور است بیت آل پیامبر غرق شود بین خون این همه عاشق فتنه تکفیری و منافق و کافر فتنه به دشمن چراغ سبز نشان داد تا مگر آتش زنند باز بر این در.... حضرت خیرالنسا گریست برایِ سرخی چادرنماز مشکی مادر اشک رباب و رقیه، اشک سکینه است قطره خونی که ریخت از رخ خواهر آن پسر هفت‌ساله‌ای که به خون خفت عاشق و هم‌نام توست یا علی‌اصغر حرمله در کف گرفت تیر و کمان را آه دوباره هدف، سپیدی حنجر...
بی‌خبر، بی‌پناه، کشته شدند به کدامین گناه کشته شدند؟ همه پروانه‌های شاه‌چراغ دور آن شعله، آه! کشته شدند حرم امن است، امن، امّا آه زائران را نگاه! کشته شدند عاشقان نماز شام حرم غرق در نور ماه کشته شدند لحظۀ گفتن تشهّد بود وسط «لا اله...» کشته شدند زیر چادرنمازهای سفید گیسوان سیاه کشته شدند کودکان و عروسکان آنجا به کدامین گناه کشته شدند؟
موجیم و پرخروش و روان ایستاده ایم باغیم و روبه روی خزان ایستاده ایم یک عمر در مقابل طوفان فتنه ها چون کوه با تمام توان ایستاده ایم غافل نمی شویم دمی از دسیسه ها ما مثل تیر پشتِ کمان  ایستاده ایم بار نهال و نخل کهنسال ما یکی است با ریشه ایم و پیر و جوان ایستاده ایم در ما شکوه نعره ی الله اکبر است مثل مناره های اذان ایستاده ایم همواره زنده ایم و دمادم تپنده ایم باور مکن که از ضربان ایستاده ایم گفتند با گذشت زمان خسته می شوید ماروی شانه های زمان ایستاده ایم دشمن به نیش و دوست به زخم زبان زند با هر چه نیش و زخم زبان ، ایستاده ایم دشمن خیال خواری ما را به گور برد تا مرگ پای عزتمان ایستاده ایم گاهی همین گذشتن ما ایستادگی است وقتی گذشته ایم ز جان ایستاده ایم گاهی خروش و گاه سکوت است رزم ما یعنی که آشکار و نهان ایستاده ایم ما عاقبت به چشمه ی خورشید می رسیم هر لحظه هر کجای جهان ایستاده ایم
من از خودم به نیم دیگرم پناه می برم به کوره راه در برابرم پناه می برم به گریه ای که روح پرور است و مرد آفرین از این جمود رقت آورم پناه می برم و از محاق بی تحمل دقیقه های عمر به رنج لحظه های آخرم پناه می برم جهان برادری شد و مرا به درهمین فروخت به چاه مکر نابرادرم پناه می برم از این جهان سایه ها از این جهان فتنه ها به حوض لاجوردی حرم پناه می برم اگر چه موی من سپید شد شبیه کودکی به چادر سیاه مادرم پناه می برم
عطر شهادت آن شب که سعدی در گلستان گریه می‌کرد آن شب که حافظ هم غزل‌خوان گریه می‌کرد در مطلع ماه، آسمان رنگ عزا داشت آن شب هلال ماه پنهان گریه می‌کرد بر گنبد شاهِ چراغ آن پرچم سبز یک‌پارچه با کل ایران گریه می‌کرد در هجر زوّاری که دیگر برنگشتند بیش از همه دروازه‌قرآن گریه می‌کرد عطر شهادت با اذان در شهر پیچید گلدسته همدم با شهیدان گریه می‌کرد بر مشهدِ شاهِ چراغ آتش گشودند شیراز با شاه خراسان گریه می‌کرد تا حرمت موسی‌بن‌جعفر را شکستند معصومه در قم دل‌پریشان گریه می‌کرد در آن شب پاییز، ایرانِ غم‌انگیز یک‌ریز چون ابر بهاران گریه می‌کرد حب الوطن ایمان ایران را نشان داد آن‌سان که حتی هفتِ آبان گریه می‌کرد ... از این جنایت حزب شیطان خنده می‌زد جن و ملک بر حال انسان گریه می‌کرد مادر کنار کودک بی‌جانش افتاد تا پای جان بر پارۀ جان گریه می‌کرد طفل یتیمی بی‌امان در صحن می‌گشت از دیدن آن صحنه حیران گریه می‌کرد آن شب ضریح از قلب سوزان زار می‌زد هر زائری کنج شبستان گریه می‌کرد هنگامۀ پرواز، پر از دستش افتاد خادم زمین افتاد و دربان گریه می‌کرد آیینه‌های دل‌شکسته غرق خون شد هر آینه، هر خشت ایوان گریه می‌کرد آن شب زیارت‌ها مفاتیح الجنان شد با هر زیارتنامه، قرآن گریه می‌کرد ... یک نوجوان همراه عبدالله و قاسم از شوق جانان با دل و جان گریه می‌کرد ... باید که مقتل خواند اما با اشاره خاتم به انگشت سلیمان گریه می‌کرد.. :: آن شب دمید از خون طفل و پیر، لاله از هفت ساله بود تا هفتاد ساله وقتی گلوها با گلوله لاله‌گون شد ذکر حرم «انا الیه راجعون» شد حتی در اوج گریه نستوه ایستادیم ابری ولی محکم‌تر از کوه ایستادیم ما با شهادت افضل‌الاعمال داریم تا مطلع‌الفجر فرج چشم‌انتظاریم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دل‌های ما هرلحظه دنبال بهانه‌است با هر‌بهانه سوی این خانه روانه‌است رسم است بین ملت ایران که باید هرکس شب یلدا به نزد مادر آید ما مادری داریم بهتر از دو عالم دلدادگانش هاجر و حوا و مریم ما کیستیم؟ او مادر هفت آسمان است هستی اگر جسم است، او روح است و جان است ای از تمام مهربان‌ها مهربان‌تر بر حال زار عاشقان خویش بنگر بانوی مریم ‌ها، کنیز کبریایی یلدای ما نه، لیلة‌القدر خدایی ترکیب آب و آتشم، درمان و دردم گیسوی یلدا را شبی تجزیه کردم دیدم که در فرهنگ ما«یل» پهلوان است «دا» نیز آن مادر که خیلی مهربان است با این حساب ای عاشقان اهل معنا یلدا برای من علی بوده‌است و زهرا آری شب یلدا، شب مادربزرگ است جشن شنیدن از لب مادربزرگ است...
🔹سراب🔹 از غرب چه دیدیم؟ به جز شوخی و شنگی غیر از فکل و کاکل و عریانی و منگی مغرب چه گلی زد به سر ما که اسیریم در چنبره‌ی موحش این افعی زنگی؟ در غارت و کشتار به گردش نرسیدند، قیصر به سبک‌سیری و تیمور به لنگی کرده‌ست تعارف به تو گر جام بلورین کرده‌ست نهان، پنجه‌ی پولادی و سنگی زین طایفه بگریز! که دارند مهارت، در زادن زشتی و تظاهر به قشنگی در فسق و هوس‌بارگی و سکس: صداقت در توطئه و غارت و تاراج: زرنگی شد زاده از او داعش و قصاب تل‌آویو با این‌همه، مشرق زده خود را به مشنگی! دزدیده بسا یوسف از این قافله با مکر بلعیده بسا یونس، با خوی نهنگی بسیار خراشیده ز رخسار زنان، شرم با پنچه‌ی چنگیز؟ نه، با ناخن رنگی! هم برده شهامت ز دل شیرزنِ شرق هم داده به او پالتو و کفش پلنگی برداشته از چهره‌ی مردان، خط ابرو آویخته گیسوی دراز از سر چنگی آمیخته شد با رژلب، بس نخِ سیگار ای‌وای بسا دخترکان، دودی و بنگی... [ ] فرزند من! از پارتی غرب چه دیدی؟ جز جمعیتی بوالهوس و هیز و مفنگی... ما زاده‌ی شرقیم، چرا مد شده تقلید از ژست سلبریتی معیوب فرنگی؟ پیوند تو با گربه و سگ نیست تجدد! نسلی رسد این‌گونه ز شیری به خدنگی دامان تو پاک است، چرا دامن کوتاه؟ شلوار، چرا پاره؟ چرا لوله‌تفنگی؟ دانم که چنین نهی ز منکر نپذیری یا امر به معروف ز آرایش جنگی من نیز از این شیوه‌ی اجرا به فغانم من هم چو تو دلخونم از این گیجی و منگی دانم که در این قافله گوش شنوا نیست دانم ز تو خواهند فقط گوش به‌زنگی اما تو به‌هُش باش، مبادا بگذاری لب را ز عطش بر لب آن مار شلنگی! ویرانگری و نسل‌کشی پیشه‌ی غرب است اینجاست اگر شیوه‌ی سرکوب، فشنگی پس جانب صیاد مرو از قفس شرق هرچند نفس یافته چون قافیه‌، تنگی در خانه‌ی خود باش و به تعمیر بیندیش بیهوده مکن میل به آن کاخ کلنگی ✍ افشین علا 🗓️اردیبهشت ۱۴۰۳ ✨🆔 @afshinala ✨ 🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺 ️