eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
398 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب فریادرس " داستان‌هایی از کرامات امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) " کتاب پیش روی شما الطاف و عنایات آن حضرت است که با اذن خداوند متعال، شامل حال ارادتمندان آستان مقدس شان در جای جای عالم هستی شده است. این کتاب شامل هفت داستان به عناوین ذیل می باشد: 1- قرب غریب 2- قول مردانه 3- یار پنهان 4- اسماعیل غافل 5- عطر حضور 6- سفر نجات بخش 7- سلطان آسمان 86صفحه| 9000 تومان خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/187881?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 کتاب و محصولات فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 رایگان یا رایگان؟! مردم کدومو انتخاب میکنن؟! 🔺 از یک آزمایش اجتماعی جالب! مرجع تهیه کتاب های خوب👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
🎞 #عکس_نوشته ◀️ نامه امید بخش امام ◀️ بمناسبت ولادت #امام_حسن‌_عسکری (علیه اسلام) مرجع تهیه کتاب های خوب👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب فاطمه علی است "داستان‌هایی کوتاه از بلندای سبک زندگی حضرت صدیقه طاهره(س) و امیرمؤمنان(ع)" این کتاب، مجموعه داستان‌های کوتاهی از سبک زندگی علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شامل می‌شود. داستان‌های این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است. فصل اول «تولد دو نور» به داستان ولادت و بالندگی آن دو معصوم می‌پردازد. در فصل دوم به نام «پیوند دو دریا» ماجراهای شورانگیز وصلت آن دو نور را می‌خوانیم. در سومین فصل که «داستان زندگی» نام دارد کاممان با داستانک‌هایی از زندگی و سلوک آن دو چراغ هدایت شیرین می‌شود. فصل آخر حین و بعد از شهادت مظلومانه حضرت زهرا (س) را روایت می‌کند و «در فراق یار» نام دارد. 192صفحه| 13000 تومان خرید آنلاین از سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/189064?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب های خوب👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب ماموریت در قصر (رمان نوجوان و بزرگسال) این رمان که حال و هوای تاریخی دارد به عنایت امام کاظم (علیه السلام) به یکی از یاران خود که در کاخ هارون الرشید عباسی نفوذ کرده و منصب وزیر اعظم را گرفته است می پردازد. رمان در سه فصل روایت می شود که هر فصل متشکل از بخش های مختلفی است . ساختار یکپارچه و پرتعلیق آن، مخاطب را تا انتهای رمان با خود همراه می کند. تصویرسازی از صحنه های مختلف رمان، در جای جای آن بر جذابیت بصری آن افزوده است و رغبت خواننده را به کتاب بیشتر می نماید. 196صفحه| 20,000 تومان قیمت با ۱۰ درصد تخفیف:18,000 تومان خرید آنلاین از سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/189436?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب های خوب👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشود. نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی) مترجم: وحید خضاب سوار تراموایی شدم که به سمت مرکز شهر می‌رفت. بعد به طرف ساختمان سفارت راه افتادم. چیزی از درونم می‌گفت کار درست همین است، و این «تنها» راهی است که دارم. اما در عین حال زیر بار احساس گناه داشتم له می‌شدم. یاد حکیم افتادم. یاد این افتادم که در بچگی چطور به من پول می‌داد که آبنبات بخرم. یاد مسلسل‌های یوزی افتادم. به یک میلیار و ششصد میلیون مسلمانی فکر کردم که در سراسر به خاطر ناکامی‌های جهان اسلام و تکبر غربی‌ها حقارت می‌کشند. به همۀ این چیزها فکر کردم چون اینها را عمیقا در وجودم حس می‌کردم و می‌‌دانستم که حکیم، امین، یاسین و طارق هم آن را عمیقا در وجودشان حس می‌کنند. اما در هر حال مجبور بودم از خانواده‌ام و خودم محافظت کنم. و گزینۀ دیگری مقابل نبود. به سفارتخانه که رسیدم روی پله‌ها ایستادم. بیش از یک دقیقه همینطور زل زده بودم به در. نوعی خلسه فرو رفته بودم. می‌دانستم رد شدنم از این درب، زندگی مرا تا ابد تغییر خواهد داد. تصویر مختلف در ذهنم رژه می‌رفت: تصاویر طارق، تفنگ‌ها، لوران، مادرم، امین، یاسین، حکیم با آن جلابة سفید درخشانش، نبیل، فشنگ‌ها، مجاهدین افغانستان و غیرنظامی‌های الجزایری. حس می‌کردم سینه‌ام منقبض شده است. تصاویر در ذهنم می‌چرخید و می‌چرخید. اشک در چشم‌هایم حلقه زده بود. و ناگهان در یک لحظه، همه محو شدند. ذهنم صاف صاف شد. در را باز کردم. و رفتم داخل. داخل سفارتخانۀ، جلوی دفتر پیشواز ایستادم. به دختری که پشت میز نشسته بود گفتم: «می‌خوام با کسی که در حوزۀ مرزی و امنیتی فرانسه مسئولیت داشته باشه صحبت کنم.» پرسید: «دربارۀ چه موضوعی؟» گفتم: «فکر می‌کنم نتونم به شما بگم. می‌خوام با کسی که در حوزۀ مرزی و امنیتی فرانسه مسئولیت داشته باشه صحبت کنم. اطلاعاتی دارم. کسیو می‌شناسی که این ویژگی‌هایی که گفتم رو داشته باشه یا اینکه برم؟» با تته‌پته گفت: «نه خواهش می‌کنم. لطفا بنشین. یک دقیقه دیگه برمی‌گردم.» بعد از چند دقیقه سر و کلۀ یک مرد خوش‌پوش پیدا شد. معلوم بود کت و شلوارش گرانقیمت است. پرسید: «آقا، می‌خواستید منو ببینید؟» به نشانۀ تایید سرم را تکان دادم. «لطفا دنبال من بیاید.» مرا با خودش به یک دفتر بزرگ برد. تعارف کرد روی کاناپه بنشینم. همانطور سرپا ایستادم. ظاهرا کمی به نظرش عجیب رسید. اما دوباره تعارف کرد: «لطفا بنشین. چی می‌خواستی به من بگی؟» محکم گفتم: «قصد ندارم قضیه‌ام را به شما بگم. می‌خوام با کسی صحبت کنم که مستقیما درگیر مبارزه با جماعت اسلامی مسلح باشه. اطلاعاتی دارم که می‌تونه خیلی ارزشمند باشه. ولی می‌خوام با کسی حرف بزنم که در اون خطوط جلویی مستقیما درگیر باشه.» مشخص بود یکه خورده و مقداری هم عصبانی شده است. قطعا انتظار نداشت آدمی مثل من برای او شرط و شروط بگذارد. اما خیلی زود تسلیم شد. «لطفا برو توی اتاق انتظار بنشین. چند دقیقه دیگه میام پیشت.» از دفتر آمدم بیرون و نشستم. بعد از ده دقیقه در را باز کرد و دوباره دعوتم کرد داخل. گفت: «می‌توانی فردا صبح تقریبا ساعت ده دوباره بیایی؟ اگه نمی‌تونی، لطفا همین الان به خودم بگو.» گفتم: «چرا، می‌تونم فردا بیام.» گفت: «خوبه. موقعی که رسیدی لطفا توی اتاق انتظار بنشین. یه نفر میاد نزدیکت و می‌گه چی کار باید بکنی. بعد دنبالش می‌ری. می‌تونم بهت اطمینان بدم که این آدم مستقیما درگیر نبرد علیه جماعت اسلامی مسلحه.» ............................ «روایتی از درون شبکه‌های تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشود. نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی) مترجم: وحید خضاب با طرح موافقت کردم و از سفارتخانۀ آمدم بیرون. به محض بیرون آمدن یک تلفن عمومی پیدا کردم به برادرم زنگ زدم: «هیچ کار نکن. بذار فعلا همه چی سر جاش بمونه.» آن شب را هم باز در خانۀ خودمان گذراندم. در این مدت توانسته بودم هوش و حواسم را جمع کنم. متوجه شدم که محال است آنها مرا در خانۀ مادرم بکشند. چون شدیدا به این خانه احتیاج داشتند: برای انبار کردن سلاح، برای آمدن و رفتن جوان‌هایی که می‌خواستند به جبهه نبرد بروند، برای تهیۀ نشریۀ انصار. اگر می‌خواستند مرا بکشند، حتما در جای دیگری می‌کشتند. فردا صبح زود از خواب بلند شدم.پیش از رفتن سری به اتاق نبیل زدم. گفتم: «امروز هم مثل دیروز. اگه تا ساعت یک بعد از ظهر از من خبری نشد همه چیز رو ببر و بریز توی کانال آب.» مشخص بود اظطراب دارد. پرسید: «رفتی سراغ پلیسا؟» گفتم: «نه، سراغ پلیسا نرفتم. دارم یه کار دیگه می‌کنم ولی نمی‌تونم بهت بگم چه کاری.» ساعت 9 و 56 دقیقه در سفارتخانۀ بودم. در اتاق انتظار نشستم. ساعت 10 و 3 دقیقه مردی که بارانی به تن داشت از یکی از اتاق‌ها آمد بیرون و راه افتاد سمت من. به نظر چهل و چند ساله می‌رسید. چهره‌اش هیچ چیز متمایزی نداشت. خاطرم هست که در نگاه اول، به نظرم رسید معلم باشد. روبرویم ایستاد و دستش را به سمتم دراز کرد: «بُنژوغ (سلام). اسم من ژیله.» دست دادم. بدون اینکه لحن صدایش یا حالت چهره‌اش هیچ تغییری داشته باشد گفت: «من الان از سفارتخونه می‌رم بیرون. 3 دقیقه دیگه تو هم بیا. منو می‌بینی که یه گوشه ایستادم. من راه می‌افتم، تو هم دنبالم بیا. موقع حرکت بذار فاصلۀ مناسبی بینمون باقی بمونه. حدود 30 دقیقه راه می‌رم. بعد جلوی ویترین یه فرش‌فروشی می‌ایستم. لطفا اونجا بیا کنارم. بعد یه جا می‌شینیم صحبت می‌کنیم.» ژیل چرخید و راه افتاد به سمت بیرون ساختمان. کمی بعد من هم رفتم بیرون. دیدم در گوشه‌ای (حدود 50 متری ساختمان) ایستاده و سیگار می‌کشد. چرخید به سمت راست و راه افتاد به سمت خیابان 44. من هم دنبالش رفتم. چند بار به خیابان‌های مختلف پیچید ولی اکثرا از خیابان‌های شلوغ می‌رفت. کلی آدم در پیاده‌روها بودند و همین باعث می‌شد گاهی از دیدم خارج شود ولی هر بار سریعا پیدایش می‌کردم. به اندازۀ تقریبا چند صد متر بینمان فاصله انداخته بودم و از پیاده‌روی روبرویی دنبالش می‌کردم. بعد از حدد نیم ساعت حس می‌کردم خسته شده‌‌ام، و عصبانی. می‌دانستم می‌خواهد مطمئن شود و ببیند کسی مرا تعقیب می‌کند یا نه، می‌خواست ببیند کسی همراه خودم آورده‌ام یا نه. بعد از هر چند صد متر، یک ماشینِ مشخص به چشمم می‌خورد. یک ماشین آودی سیاه که یک زن موبور پشت فرمانش نشسته بود. متوجه بودم که آن ماشین دارد تعقیبم می‌کند، قدم به قدم. یک مرد دیگر هم با بارانی قهوه‌ای بود که سه بار دیدمش: یک بار روزنامه دستش بود، یک بار داشت در خیابان خوراکی می‌خرید و یک بار هم در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده بود. من یک عمر در مغرب از بین جمعیت نیروهای پلیس را شناسایی می‌کردم [تا گیرشان نیفتم]، و این قبیل کارها برای من یک بازی بچگانه به نظر می‌رسید. ............................ «روایتی از درون شبکه‌های تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب لطیف مثل پرنیان " مهارت های تربیت فرزند از دیدگاه مرحوم فلسفی " کتاب «کودک از نظر وراثت و تربیت» مرحوم محمدتقی فلسفی را که با وجود گذشت سالیان دراز همچنان سرشار از لطایف و ظرایف تربیت کودک است، در قالبی کوتاه، جدید و به روز مطالعه کنید. باید از میراث ارزشمند گذشتگانِ کاربَلدی چون مرحوم محمد تقی فلسفی بهره ها ببریم و مهارت های تربیت فرزند را در کلام و بیان شیوای آنان بیاموزیم 224صفحه| 20,000 تومان قیمت با 10درصد تخفیف: 18000 تومان خرید آنلاین از سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/190066?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب های خوب👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
مجموعه کتاب های یک ساعت و نیم (دوره سه جلدی) 🔺کتاب و کتابخوانی در بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله جلد اول :نگاه من به کتاب و کتابخوانی جلد دوم :کتابها در چشم من جلد سوم :خطاب به مسئولان و اهل فرهنگ 426صفحه|13000تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/79154?ref=830y ارتباط با ما: @milad_m25 👥 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) از تولد تا بعد از ظهور نویسنده: سید محمد کاظم قزوینی مترجم: لطیف راشدی ؛ سعید راشدی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران این کتاب به نقل روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) حول محور مهدویت پرداخته است. در ابتدای کتاب به طور مختصری به معرفی امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) پرداخته شده و پس از آن بشارت های قرآن، پیامبر و امامان (علیهم‌السلام) در مورد آن حضرت آورده شده است. سپس از میلاد امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) تا بعد از ظهور ایشان به بررسی مسائل گوناگون پرداخته است. مسائلی از قبیل : مادر حضرت، نحوه تولد ایشان، کسانی که حضرت را دیده اند، شهادت پدر و جانشینی حضرت، مسئله جعفر عموی حضرت، نمایندگان خاص ایشان در دوران غیبت صغری، مدعیان دروغین، کسانی که در غیبت صغری و در غیبت کبری به زیارت حضرت نائل شده اند، علائم ظهور و مطالب مربوط به دوران ظهور و حکومت حضرت. در پایان نیز بخش مختصری مربوط به رجعت و آیات و روایات دال بر این مسئله آورده شده است. این کتاب در هر موضوع به طور اجمالی برخی از روایات مربوطه را نقل کرده است و به شرح این روایات پرداخته است. 496 صفحه| جلد سخت قیمت پشت جلد: 70,000 تومان قیمت با ۱۵درصد تخفیف:60,000 تومان خرید آنلاین👇👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/173088?ref=830y خرید از طریق ایتا👇👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
بزرگترین مرجع سخنان حضرت امام خمینی(ره) در پیام رسان ایتا بیانات بدون تحریف حضرت امام خمینی(ره) را اینجا بخوانید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/280887296Cfedaa076f1
▪️ طرح|من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة. امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که او -حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها- را زیارت کند، در حالی که حق او را بشناسد، بهشت برای او است. @sn_shop
کتاب جایزه تابستان نویسنده در داستان بلند «جایزه تابستانی» با قلمی شیرین ماجرای شرطی را تعریف می‌کند که خیلی از پسربچه‌ها از سر گذرانده‌اند یا حداقل برایش تلاش کرده‌اند. اینکه اگر معدلت خوب بشود برایت فلان چیز را می‌خریم! رضا وحید این داستان شیرین را برای نونهالان و نوجوانان نوشته و با خواندن آن حسابی سر کیف خواهید آمد. جایزه تابستانی ماجرای پسربچه‌ی دوست‌داشتنی و درسخوانی است که از پدرش قول یک دوچرخه را برای تابستان گرفته است. اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود و او و خانواده‌ی باصفایش تمام تابستان را با ماجراهای بامزه‌ای پشت سر می‌گذارند. ماجراهایی که همه زیر سر جایزه تابستانی‌ است! خرید آنلاین از سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/190109?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 محصولات کودک و نوجوان👇 http://eitaa.com/joinchat/2298871821C19a27eb27d
کتاب مگر چشم تو دریاست! "روایت مادر شهیدان محمد، عبدالحمید، رضا و نصرالله جنیدی" نصرالله، نخستین شهید خانواده جنیدی در سال 1359 در جبهه آبادان به شهادت می رسد. نصرالله جنیدی عضو ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران بود. رضا، کوچک ترین پسر خانواده، از بسیج رودسر به جبهه غرب اعزام می شود و در همان اعزام اول به شهادت می رسد. ضد انقلاب با آگاهی از اینکه او فرزند امام جمعه است، بر سر تبادل پیکر او از نیروهای ایرانی طلب پول می کند، اما با مخالفت پدر و مادر شهید روبه رو می شود. محمد، سومین شهید و پسر ارشد خانواده، به عنوان بسیجی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در عملیات خیبر در حالی به شهادت می رسد که برادرش عبدالحمید، ناظر شهادتش است و نمی تواند پیکر برادرش را به عقب برگرداند. در نهایت، عبدالحمید هم پس از سال ها تحمل جراحت های جنگ، در سال 1379 به جمع برادران شهیدش می پیوندد. بخش هایی از متن این کتاب، به فعالیت های حاج آقا جنیدی، حاج خانم جنیدی، دامادها و عروس های این خانواده مجاهد در پشت جبهه می پردازد. همچنین، بخش هایی از متن کتاب نیز شامل روایت هایی از چهار بازدید مقام معظم رهبری از بیت شهیدان جنیدی است. 270صفحه|30,000 تومان قیمت با تخفیف: 28,000 تومان خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/190868?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب فی ظلال القرآن (به ترجمه رهبر معظم انقلاب) 🔺 این کتاب، بیش از آنکه یک کتاب تفسیری باشد، کتابی است که درباره نحوه ی بیان الهی و زیبایی های لفظی و معنوی قرآن، تناسب آیات با یکدیگر و برخی مصادیق معاصر آیات، بحث می کند کتاب حاضر به قلم سید قطب، از ابتدای قرآن کریم تا آیه ۱۸۲ سوره مبارکه بقره را در بردارد و توسط حضرت آیت الله خامنه ای ترجمه شده است. 410 صفحه|جلد سخت| 37000تومان قیمت با تخفیف: 34000 تومان خرید آنلاین از طریق لینک زیر: https://basalam.com/sahifehnoor/product/182951?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب های تالیفی و تقریظی رهبر انقلاب👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
📖 کتاب عمار حلب 🔹 این کتاب از مجموعه کتاب های مدافع حرم با عنوان «عمار حلب» خاطراتی از گوشه های زندگی شهید محمدحسین محمدخانی را روایت می کند. 🔹 شهید محمد حسین محمدخانی اصالتی یزدی دارد اما به تاریخ 9 تیرماه 1364 شمسی در تهران متولد شده است. وی سال های دانشجویی خود را در رشته ی مهندسی عمران در یزد سپری کرد و از فعالان بسیج دانشجویی بود. 🔺 محمدحسین به صورت داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد و سرانجام به تاریخ 16 آبان 1394 شمسی، طی نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی، در عملیات محرم، خلعت شهادت پوشید. 320صفحه| 27000 تومان قیمت با تخفیف: 25000 تومان خرید آنلاین از طریق لینک زیر👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/59490?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2298871821C19a27eb27d
کتاب بحران ساختگی داستان ناگفته هراس از ایران هسته ای 430صفحه|18500تومان قیمت با تخفیف:17000تومان نویسنده: گرت پورتر(محقق آمریکایی) کاری از انتشارات خبرگزاری فارس توضیحات بیشتر و خرید👇 http://basalam.ir/new/sahifehnoor/product/77405?ref=830y ارتباط با ما: @milad_m25 @sn_shop
.🔸عنوان: 🔸تعداد صفحات: 272 صفحه 🔸قیمت پشت جلد: ۳۰۰۰۰تومان / قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: ۲۸۰۰۰ تومان . 📚ماه در آینه؛ نگاهی به سیره و سلوک فردی و اجتماعی رهبر معظم انقلاب شاید به جرأت بتوان گفت این کتاب یکی از بهترین، جذاب ترین و جوان پسندترین آثاری است که در خصوص زندگی مقام معظّم رهبری نگارش شده. از این حیث که در آن به ذکر وقایعی ناب و کمتر شنیده شده در خصوص زندگی فردی و اجتماعی ایشان پرداخته است. این کتاب به رغم حجم نسبتاً ناچیزش از حیث تنوع کم نظیر است. برخی از موضوعاتی که در کتاب به شکل بدیع به آن پرداخته شده عبارتند از: نظر امام (ره) در خصوص آقای خامنه ای (حفظه الله) و رهبری ایشان؛ مقام معظّم رهبری از منظر بزرگان؛ عملکرد حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) در دوران دفاع مقدس، زندگی شخصی و ساده زیستی ایشان؛ ارتباط ایشان با اقشار مختلف جامعه؛ کتاب ها دوستان تنهایی رهبری؛ نظر سیاست مداران بزرگ جهان در خصوص رهبری. خرید آنلاین👇👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/171963?ref=830y خرید از طریق ایتا👇👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
🔰شهید شاهرخ ضرغام: خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند 🔺زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. #امام_خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پول‌ها صدقه دادم. 💢گذشته من اینقدر خراب بود که روز‌های اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر می‌کردند که من نفوذی ساواکی‌ها هستم. 📅 به مناسبت شهادت شهید #شاهرخ_ضرغام در ۱۷ آذر ۱۳۵۹ کتاب و کتابخوانی👇 @sn_shop
کتاب شاهرخ ضرغام ( حر انقلاب اسلامی) خاطرات مربوط به سردار شهید مفقود الاثر، شاهرخ ضرغام از شهدای فدائیان اسلام معروف به حر انقلاب اسلامی روایت زندگینامه شهید، از تحولی روحی و معنویِ شهید ضرغام در جریان حوادث قبل از انقلاب تا انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی حکایت می کند در این رابطه در مقدمه کتاب با اشاره به آیات آخر سوره فرقان آمده است: «شاهرخ را به راستی می توان مصداقی کامل برای این آیه قرآن(کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد، اینها کسانی هستند که خدا بدیهایشان را به خوبی تبدیل می کند) معرفی کرد. چرا که او مدتی را در جهالت سپری کرد. اما خدا خواست که او برگردد. داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می کند.» صبح عاشورای 57 میاندار دسته بود، از همان‌روز با صحبت‌های حاج‌آقا تهرانی متحول شد، رفت مشهد و توبه کرد و روی سینه‌اش خالکوبی کرد: «خمینی فدایت شوم». تاریخ نهضت اسلامی ما بسیاری از این آزادمردان را به خود دیده است. 152صفحه|12000 تومان خرید آنلاین از طریق سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/51073?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 معرفی کتاب های خوب 👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴«راز پلاک سوخته»؛ مُتقن ترین کتاب درباره زندگی یک شهید مدافع حرم . 🔹نام کتاب: #راز_پلاک_سوخته ( بر اساس دست‌نوشته‌ها و خاطرات #شهید_مدافع_حرم #مهدی_طهماسبی در سوریه) 🔹تعداد صفحات: 256 صفحه 🔹قیمت پشت جلد: ۲۵۰۰۰تومان / قیمت با ۱۰درصد تخفیف: ۲۲۵۰۰تومان . 📚️برشی از کتاب این کتاب بدون هیچ گونه داستان پردازی تخیلی و غیر‌واقعی، هرآنچه #مهدی_طهماسبی در دو سفرش به #سوریه دیده بود و در #دفترچه_خاطراتش قبل از شهادتش نوشت و همچنین با بهره‌گیری از برخی #دست‌نوشته_های به جا مانده از او و مصاحبه از دوستان و همرزمان به رسم وظیفه و امانت‌داری علاوه بر رفاقت و برادری نوشته شده. با تذکر و یادآوری به اینکه تمامی اسامی موجود در کتاب به نوشته خود شهید بنا بر #مسائل_امنیتی، #نام_جهادی و مستعار است؛ همچنین دریچه نگاهی که در هر #عمليات مبنی بر نقاط ضعف یا قوت به روی مخاطب باز می شود، از زاويه ديد خود شهید است، بدون هیچ دخل و تصرفی. این کتاب ماجرای زنده رزمنده گمنام #نسل_سوم_انقلاب اسلامی است که در لباس #مدافع_حرم برای دفاع از حریم آل‌الله به سوریه رفت. کسی که در میان مردم زندگی کرد؛ مردم را می‌شناخت و با آنها بود. فرشته نبود. از آسمان نیامد. انسانی زمینی و خاکی بود؛ اما با اخلاصش شاهراه های آسمان را خوب شناخت. در راه رسیدن به قله #سعادت ، رنج کشید تا به گنج #شهادت رسید. گنجی که کلید آن یک #پلاک_سوخته بود.... . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🛍لینک خرید از سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/192347?ref=830y 📲 خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 .............................. ..... @sn_shop .......
🔴«راز پلاک سوخته»؛ مُتقن ترین کتاب درباره زندگی یک شهید مدافع حرم . 🔹نام کتاب: #راز_پلاک_سوخته ( بر اساس دست‌نوشته‌ها و خاطرات #شهید_مدافع_حرم #مهدی_طهماسبی در سوریه) 🔹تعداد صفحات: 256 صفحه 🔹قیمت پشت جلد: ۲۵۰۰۰تومان / قیمت با ۱۰درصد تخفیف: ۲۲۵۰۰تومان . 📚️برشی از کتاب این کتاب بدون هیچ گونه داستان پردازی تخیلی و غیر‌واقعی، هرآنچه #مهدی_طهماسبی در دو سفرش به #سوریه دیده بود و در #دفترچه_خاطراتش قبل از شهادتش نوشت و همچنین با بهره‌گیری از برخی #دست‌نوشته_های به جا مانده از او و مصاحبه از دوستان و همرزمان به رسم وظیفه و امانت‌داری علاوه بر رفاقت و برادری نوشته شده. با تذکر و یادآوری به اینکه تمامی اسامی موجود در کتاب به نوشته خود شهید بنا بر #مسائل_امنیتی، #نام_جهادی و مستعار است؛ همچنین دریچه نگاهی که در هر #عمليات مبنی بر نقاط ضعف یا قوت به روی مخاطب باز می شود، از زاويه ديد خود شهید است، بدون هیچ دخل و تصرفی. این کتاب ماجرای زنده رزمنده گمنام #نسل_سوم_انقلاب اسلامی است که در لباس #مدافع_حرم برای دفاع از حریم آل‌الله به سوریه رفت. کسی که در میان مردم زندگی کرد؛ مردم را می‌شناخت و با آنها بود. فرشته نبود. از آسمان نیامد. انسانی زمینی و خاکی بود؛ اما با اخلاصش شاهراه های آسمان را خوب شناخت. در راه رسیدن به قله #سعادت ، رنج کشید تا به گنج #شهادت رسید. گنجی که کلید آن یک #پلاک_سوخته بود.... . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🛍لینک خرید از سایت👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/192347?ref=830y 📲 خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 .............................. ..... @sn_shop .......
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشود. نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی) مترجم: وحید خضاب و بعد از 40 دقیقه راه رفتن ژیل جلوی یک فرش‌فروشی در نزدیکی میدان «غُژی» ایستاد. رفتم آن سمت خیابان. نزدیکش شدم و همانطور که خودش گفته بودم دستم را از جیبم درآوردم و برای مصافحه به سمتش دراز کردم. او هم انگار که بخواهد دست بدهد دستش را به سمتم دراز کرد اما به جای مصافحه، دستش را برد به سمت کمرم و از زیر اورکتم به آرامی به کمر و پهلوهایم دست کشید. گفتم: «چی کار داری می‌کنی؟» -می‌خوام ببینم تفنگ همراهته یا نه. -خودم می‌دونم داری چی کار می‌کنی ولی چرا فکر می‌کنی من باید یه تفنگ کوفتی همراهم باشه؟ -شاید احساس امنیت نمی‌کنی، نمی‌دونم. -فکر می‌کنی اونقدر خرم که مسلح بیام دیدن یه نیروی اطلاعات خارجی فرانسه؟ ژیل لبخندی زد و به ورودی هتلی که در فاصلۀ تقریبا 40 متری‌مان بود اشاره کرد. وارد هتل شدیم و مستقیما رفتیم سمت آسانسور. گفت یک نفر دیگر هم موقع گفتگوی ما در اتاق حضور خواهد داشت ولی لازم نیست نگران باشم. به طبقۀ هفتم رسیدیم و رفتیم داخل راهرو. جای کاملا ساکتی بود. یک هتل مجلل، با نور پردازی آرام و فرش‌های ضخیم. در انتهای راهرو، ژیل جلوی یکی از اتاق‌ها ایستاد و در زد. چند ثانیه بعد مردی درب را باز کرد. جوانی بود ورزشکار با اندامی بسیار عضلانی. معلوم بود که بادیگارد است. حتی یک کلمه هم حرف نزد. نشست پشت میز و زل زد به لپ تاپش. اتاق، کوچک بود. یک میز، یک دستگاه تلویزیون، چند تا صندلی. همین. هر دو نشستیم. ژیل خم شد سمت من و گفت: «خب، برام تعریف کن. داستان از چه قراره؟» صحبتم را شروع کردم: «من 5 ماهه که دارم برای جماعت اسلامی مسلح سلاح و مهمات می‌خرم اما [چند روز پیش] یه پولی ازشون دزدید‌م، حالا می‌خوان منو بکُشن.» پرسید: «از کجا می‌گی اینایی که باهاشون کار می‌کنی اعضای جماعت اسلامی مسلح‌اند؟.» دست کردم داخل جیبم. یک نسخه از انصار را بیرون آوردم. نشانش دادن و گفتم: «می‌دونی این چیه؟» ژیل نشریه را گرفت و به دقت نگاه کرد. گفت: «بله. با انصار آشناییم. اینو از کجا آوردی؟» گفتم: «اینا رو تو خونۀ من می‌نویسن و چاپ می‌کنن. هر هفته من این‌ها را می‌گذارم داخل پاکت و نسخه‌هایش را به سایر نقاط دنیا می‌فرستم. بچه‌هایی که اینا می‌نویسن، همونایی‌ان که من براشون کار می‌کنم. تا حالا براشون چند صد تا تفنگ و چندین هزار تا فشنگ خریدم.» ژیل هیچ چیز نگفت. چهره‌اش همانطور بدون تغییر مانده بود و نمی‌شد چیز خاصی از آن برداشت کرد. اما به آرامی کمی خودش را توی صندلی صاف‌تر کرد. از چشم‌هایش می‌خواندم توجهش را جلب کرده‌ام. حتی بادیگاردش هم سرش را بالا آورد و چشم از لپ‌تاپش برداشت. -بسیار خب، در مقابل اطلاعاتت از ما چی می‌خوای؟ -می‌خوام از خانواده‌ام محافظت کنید. می‌خوام این آدما رو از خونۀ ‌ما بریزید بیرون. نمی‌خوام برای مادر و برادر کوچیکم به خاطر کارایی که اینها می‌کنند دردسر درست شه. و [البته] می‌خوام هویت جدیدی به من بدید، یه زندگی جدید. یه کار. هر چی. می‌خواهم قبل از اینکه بُکُشنم از چنگشون خلاص شم.» ژیل بدون هیچ واکنشی چند ثانیه در سکوت چشم دوخت به من. بعد گفت: «می‌تونم از خانوادت محافظت کنم. اما همۀ چیزایی که می‌خوایی رو نمی‌تونم [فعلا] برات جور کنم. تو هنوز به اندازۀ کافی اطلاعات به ما ندادی. اگر همۀ چیزایی که گفتی رو می‌خواهی، پس باید کارای بیشتری برامون بکنی.» پرسیدم: «چطور می‌تونم کار بیشتری بکنم؟ من نمی‌تونم برگردم پیشِشون. شوخی نمی‌کنم. این آدما رحم و مروت ندارن، می‌کُشَنَم.» ژیل آرام به صحبتش ادامه داد: «چرا، می‌تونی برگردی. برگرد خونه و بهشون بگو پولو برمی‌گردونی. به همه‌شون بگو توبه کردی و می‌خواهی به سمت خدا برگردی. به محض اینکه اینو بگی باید حرفت رو قبول کنن. بعد شروع کن به جلب اعتمادشان. اینو یادت باشه که اونا هم به تو احتیاج دارن، چون به تفنگایی که براشون می‌خری احتیاج دارن.» ............................ «روایتی از درون شبکه‌های تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشود. نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی) مترجم: وحید خضاب حرف‌های ژیل اثر خودش را گذاشت. او در صحبتش از کلمۀ فرانسوی «غوپونتیغ» استفاده کرد ولی من می‌توانستم از مضمون صحبتش بفهمم که دارد به عبارت عربی «توبه الی الله» اشاره می‌کند. سریع متوجه شدم که ژیل متخصص مباحث اسلامی است و با ادبیات بنیادگراها آشناست. «اما من 25 هزار فرانک ازشون دزدیده‌ام، همه‌اش رو هم خرج کرده‌ام. نمی‌تونم پولو برگردانم.» «مشکلی نیست. پولو برات می‌آرم. اما یه هفته‌ای وقت می‌بره. امشب برگرد خانه و خیلی زود پولو جور می‌کنی. فقط یه توجیه و بهانه‌ای بتراش.» در همان گفتگو چیزهای زیادی دربارۀ ژیل فهمیدم. متوجه شدم در دستگاه DGSE صاحب نفوذ است، چون بدون هماهنگ کردن با کس دیگری گفت پول را فراهم خواهد کرد. و مطمئن بودم پول را خواهد آورد، اگر نمی‌توانست این پول را فراهم کند به من نمی‌گفت دفعۀ بعد با 25 هزار فرانک می‌آید. این را هم فهمیدم که ژیل خیلی بیش از آنکه نشان می‌داد، می‌داند. حتما از قبل چیزهای زیاده می‌دانسته وگرنه متوجه نمی‌شد اطلاعاتی که من دارم چقدر می‌تواند ارزشمند باشد. او فقط چیزهایی که الان می‌توانستم در اختیار DGSE بگذارم را نمی‌خواست، دنبال این بود که در آینده اطلاعات بیشتری به آنها بدهم. می‌خواست تبدیل شوم به «جاسوس». و به این ترتیب بود که من تبدیل شدم به جاسوس دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه. بالاخره من هم در تله افتادم. حالا آنها مرا می‌شناختند، خانواده‌ام را می‌شناختند، محل اقامتم را می‌دانستند. ولی به عنوان جاسوس، دستکم تا حدی می‌توانستم روی آنها نفوذ داشته باشم. من به خاطر تمایل به مبارزه با جماعت اسلامی مسلح این کار را نپذیرفتم، چنین چیزی بعدا به وجود آمد، ولی قطعا در دیدار اول چنین انگیزه‌ای مطرح نبود. در حقیقت تنها چیزی که در آن دیدار می‌خواستم این بود که از من و اعضای خانواده‌ام محافظت شود. اما پیش از هر چیز باید حواسم به یک قضیۀ دیگر می‌بود. به ژیل گفتم : «باید یه تلفن بزنم» -می‌خوای به کی زنگ بزنی؟ -نمی‌توانم بهت بگم. «ما باید بدونیم.» ژیل، این را با لحنی قاطع گفت. تسلیم شدم: «باید به برادرم زنگ بزنم. ببین، بهش گفته اگه تا ساعت یک زنگ نزدم همۀ تفنگا رو ببره بریزه توی کانال آب.» ژیل ابروهایش را بالا انداخت و پرسید: «چرا اینطور گفته بودی؟» «چون نمی‌دونستم چه واکنشی نشون می‌دید. خب می‌دونی، ممکن بود [به جای گوش کردن به حرفام] فقط بازداشتم کنید. اون وقت همه چیزو تو خونمون پیدا می‌کردید و بعدش من رو هم کنار بقیه کلی سال می‌‌انداختید گوشۀ زندون.» ژیل درحالیکه می‌خندید گفت: «چه تیز!» من و ژیل اصلا به هم اعتماد کامل نداشتیم، حداقل به این زودی. ولی یخ رابطه‌مان داشت کم‌کم آب می‌شد. ژیل همراهم تا کیوسک تلفن عمومی داخل خیابان آمد. به برادرم زنگ زدم و گفتم کاری با تفنگ‌ها نداشته باشد. بعد برگشتیم به اتاق هتل. دستور داد بادیگارد برود. بعد شماره‌ای روی یک تکه کاغذ نوشت و به دستم داد. گفت هر وقت لازم بود او را پیدا کنم به این شماره زنگ بزنم. باید زنگ می‌زدم، پیام می‌گذاشتم و می‌گفتم کجا هستم تا او خودش فورا به من زنگ بزند. بعد دست کرد در جیب اورکتش و یک پاکت آورد بیرون. پاکت را گرفت سمتم و گفت: «پول اونا رو هفتۀ دیگه برات میارم. فعلا این یه مقدار پول واسۀ خودت.» سریع پاکت را به سمت خودش برگرداندم. گفتم: «چیزی نمی‌خواهم. من دنبال پول شما نیستم. گفتم که فقط می‌خوام از ما محافظت کنید.» این حرف را جدی گفتم. می‌خواستم برای ژیل و دستگاهش اطلاعات بیاورم ولی ابدا نمی‌خواستم بگذارم که کنترلم را به دست بگیرند. اگر قرار بود برای آنها کار کنم، باید این کار طبق قواعد من انجام شود. ............................ «روایتی از درون شبکه‌های تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
🌺40میلیون تومان جوایز ارزنده🌺 ✅مسابقه کتابخوانی وقف اهل بیت علیهم السلام به همراه شرکت در #سومین مرحله سیر مطالعاتی آثار #علامه_عسکری 📚 دوره نقش ائمه در احیای دین 📚 📬با ارسال عبارت #وقف_اهل_بیت_ع به آی دی مسئول برگزاری دوره: @mahdiyareazizam12 ☎️کسب اطلاعات بیشتر:09102080885 ⛔️مهلت تهیه جلد دوم تا ۲۵ ام آذرماه⛔️ 🔰کانال وقف اهل بیت علیهم السلام http://eitaa.com/joinchat/2424700941Cb8df097bbc
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
کتاب زایو (رمان) 🔺زایو ایده جسورانه مدیریت جمهوری اسلامی بر جهان است .این رمان در آینده و سال 1420 شمسی میگذرد. 🔺زمانی که رژیم صیونیستی از هم پاشیده شده است و جمهوری اسلامی فلسطین تشکیل شده است. جایی که ایران مدیر جهان است 🔺در این رمان ویروسی در جهان همه گیر شده است که علاج این ویروس در دستان دانشمندی ایرانی است 292صفحه|29000تومان قیمت با تخفیف: 27000تومان توضیحات بیشتر و خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/78966?ref=830y ارتباط با ما: @milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب سلوک با همسر " نه حرف من، نه حرف تو، حرف خدا " 🔺 این کتاب راهی جلوی پای ما قرار می دهد تا به خدا نزدیکتر شویم اما از راهی متفاوت که شاید خیلی حواسمان به آن نبوده است!! 312صفحه|جلد سخت|30000تومان (قیمت چاپ جدید ۵۰۰۰۰ تومان شده) توضیحات بیشتر و خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/96469?ref=830y خرید از طریق ایتا: @milad_m25‌ مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
فروشگاه کتاب جان
کتاب سلوک با همسر " نه حرف من، نه حرف تو، حرف خدا " 🔺 این کتاب راهی جلوی پای ما قرار می دهد تا به
معرفی کتاب سلوک با همسر👆 کدام یک از ما از داشتن نسخه ای کارگشا برای سیر و سلوک بدمان می آید؟ حالا اینکه چقدر همت و اراده برای عمل کردن به اینجور نسخه ها داریم به کنار، اما آن چیزی که نمی توان انکارش کرد، علاقه فطری ما به قرب الهی و البته بدست آوردن دستورالعملی برای رسیدن به این هدف است. احتمالا همین میل فطری هم هست که هر روز یک نفر علم عرفان و طریقت بلند می کند و جمعی از مردم را گرد خود جمع می نماید. حالا شاید ما با خواندن این چند خط منتظر باشیم تا اینبار هم دستورالعمل هایی شامل چند ذکر و عمل مستحبی در اوقات و مکان های خاص پیشنهاد داده شود. اما دستورالعملی که قرار است اینجا داده شود کمی متفاوت است. کتاب «سلوک با همسر» راهی جلوی پای ما قرار می دهد تا به خدا نزدیکتر شویم اما از راهی متفاوت که شاید خیلی حواسمان به آن نبوده است. برای مایی که معمولاً دنبال نسخه های عجیب و غریب با توصیه هایی سخت و غیرطبیعی می گردیم، اینکه کسی بهترین راه نیل به تقرب را دقت در رفتارهای خانوادگی معرفی کند شاید عجیب باشد. سلوک با همسر با زیر عنوان «نه حرف من، نه حرف تو، حرف خدا» به من و شما تذکر می دهد که آب در کوزه است و ما تشنه لبان می گردیم لینک خرید👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/96469?ref=830y ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚صحیفه نور 📚 @sn_shop