eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
503 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۱۵۴) : اوز گ.و.ت.و.ن یووا بیلمیر . ترجمه: ک.و.ن خودش را هم نمی‌تواند بشوید. توضیح: وقتی کسی بخواهد فردی را آن‌قدر بی‌عرضه و ناتوان قلم‌داد کرده و تحقیر کند مناسب هیچ مقام و منصبی نداند بدانند به طعنه از این ضرب‌المثل استفاده می‌کند. در حکایتی جالب، به ماجرایی پرداخته که ضمن بیان مفهوم مورد نظر ما، نقل آن خالی از لطف نیست؛ مگر دیوانه‌ای می‌شد به‌راهی سر خر دید بر پالیز گاهی بدیشان گفت چون خر شد لگدکوب چراست این استخوانش برسر چوب؟! چنین گفتند کای پُرسندهٔ زار برای آنکه دارد چشم بد باز چو شد دیوانه زآن معنی خبردار بدیشان گفت ای مشتی جگرخوار گر آنستی که این خر زنده بودی بسی زین کار خر را خنده بودی شما را مغز خر دادست ایّام از آنید این سر خر بسته بر دام نداشت اوزنده چوب ازکون خودباز چگونه مرده دارد چشم بد باز ظاهراً این ضرب‌المثل ترکی از اصطلاح 《 مگس از خود دور کردن 》 در فارسی نباشد. که در ادبیات فارسی هم تبلور دارد می‌گوید: ای طفل‌که دفع مگس ازخود نتوانی هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی در کتاب تاریخ خود به صراحت اشاره کرده و بت‌ها را با خصوصیت ناتوانی معرفی کرده و نوشته است: 《 ... آن بُتان از ضعیفی چنان‌اند که یک مگس از خود دفع نتوانند کرد و خود را به‌کار نیایند دیگران را چون به‌کار آیند!؟... 》. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• سحرگه وعده‌ی وصل ازرسول یارفهمیدم ز ابروی هلالش نکته‌ی بسیار فهمیدم درآن اثنا زخوشحالی‌دلم درتن‌نمی‌گنجید که با رمز نگه از چهره‌اش اقرار فهمیدم محبّت کردبامن ترک مه‌سیمای افسونگر دوای قلب ریشم را از آن رفتار فهمیدم به گلزار خیالم غنچه‌ی شادی شکوفا شد چوقول وصل از لب‌های شکّربار فهمیدم چنان زد رهگذر فصّاد ابرویش رگِ‌جان را که‌خون فوّاره زد روی در و دیوار فهمیدم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
🕋🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🕋 ﴿... فَتَوَكَّل عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلمُتَوَكِّلِينَ﴾ ﴿ ... بر خدا توكل كن؛ زيرا خدا توكل كنندگان را دوست دارد﴾ ﴿ آل عمران، آیه: ۲۵۹﴾ 🕋🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🕋 کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• هر که می‌بیند جمال محفل آرای تو را ناگهان مستانه می‌افتد ز خود گم می‌شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• علی طاقت نخواهد داشت درد بی‌شمارش را که برده غصه‌ی زهرا تب صبر و قرارش را علی آن کهکشان استقامت خم نشد هرگز که عالم دیده عزم رزم تیغ استوارش را عجب رزمی‌که‌می‌رقصد به‌تیغش رعد‌طوفان‌ها عرب حیرت نموده برق ِ زین شاهوارش را صدای همهمه درعرش می‌پیچد که‌دلدل هم به‌شیهه خواست تامفتون‌کندکهنه سوارش را غزل گل می‌کند از دیدن خیبر تبار عشق عرب دیده است قدرت را و مشق افتخارش را نه تنها نخل‌ها بر پینه‌ی دستش غزل خواندند که‌هرشب‌بوسه‌ها ترکرده اشک‌سایه سارش را چه شب‌های زیادی خسته برسجاده‌هاخوانده به اشک چشمهایش مدح شوق کردگارش را چه شد حالا که پشت در خمیده سروِ مردانه چه شد که در نیاورد از غلافش ذوالفقارش را مگو زهرا به پشت درشکست و گوشه‌ی خانه علی سر روی زانو دارد و ای وااای یارش را..... نگو که پیش چشم، غیرتش‌یاسی لگد خورده چه رفته بر علی وقتی که می دیده نگارش را چه‌صبری داردآقایم که می‌دیده‌است‌محبوبش به درد خویش پنهان کرده بغض آشکارش را عجب صبری علی دارد قلم بنویس در تاریخ غلاف و دست و سیلی و سکوت داغدارش را چه عشقی در علی فریاد می‌کرده که اینگونه تمام هستیش را داده حتی اعتبارش را نشسته خار در چشم و گرفته دست بر زانو به اشکی روی دیده نقش زد دریا کنارش را چه رفته بر علی که بانویش را قد کمان دیده چه گفته بر پیمبر او که اینک یادگارش را..... چه رفته بر علی وقتی که دیده رنگ زهرا را اگر چه زیر چادر کرده پنهان انکسارش را نمی‌فهمم زبانم لال بادا چون که مولایم به پیش خویشتن دیده، شکسته نو بهارش را که‌پیش چشم خوددیده پریشان‌گیسوی زینب که پیش چشم خوددیده نگاه‌خیس و تارش را به پیش چشم خوددیده‌به استیصال، درد او به وقت شانه کردن درد های بیشمارش را نگو عجل وفاتی، فاطمه رحمی به حیدر کن که دانه دانه دیده قلب خونین انارش را به دندان گیر شاعر تو زبان را و فقط بنویس یقین می آید و پیدا کند سبز مزارش را ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
گرامی باد، (وی سال ۱۲۸۱ متولد ودر۲۴ آبان ۱۳۶۰وفات کرد ازآثاراوست) همی گویم وگفته‌ام بارها بودکیش من مهردلدارها پرستش به‌مستی‌ست درکیش مهر برون‌اندزین جرگه هشیارها به شادی و آسایش و خواب و خور ندارند کاری دل‌افگارها به جز اشک چشم و به جز داغ دل نباشدبه دست گرفتارها کشیدنددرکوی دلدادگان میان دل و کام دیوارها چه فرهادها مرده درکوه‌ها چه حلاج‌ها رفته بردارها چه داردجهان جزدل و مهرِیار مگر توده‌هایی ز پندارها ولی رادمردان و وارستگان نبازند هرگز به مردارها مهین مهر ورزان که آزاده‌اند بریزند ازدام جان تارها به خون خودآغشته و رفته‌اند چه گل‌های رنگین به جوبارها بهاران که شاباش ریزد سپهر به دامان گلشن ز رگبارها کشد رخت سبزه به هامون و دشت زندبارگه گل به گلزارها نگارش دهد گلبن جویبارها درآیینه آب، رخسارها رود شاخ گل دربر نیلفر برقصد به‌صدناز گلنارها درَد پرده غنچه رابادبام هزار آورد نغز گفتارها به آوای نای وبه آهنگ چنگ خروشد ز سرو و سمن تارها به یاد خم ابروی گل‌رُخان بکش جام در بزم می‌خوارها گره از راز جهان باز کن که آسان کند باده دشوارها جزافسون وافسانه نبود جهان که بستند چشم خشایارها به اندوه آینده خودرا مباز که آینده خوابیست چون پارها فریب جهان مخور زینهار که درپای این گل بودخارها پیاپی بکش جام وسرگرم باش بهل گر بگیرند بیکارها کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• گرامی باد، ست محمدحسن «بیوک» معیری فرزند محمدحسن‌خان در دهم اردیبهشت ۱۲۸۸ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش قبل از تولد رهی درگذشته بود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد؛ آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر - وزارت صنایع - منصوب شد. رهی پس از بازنشستگی نیز در کتابخانه سلطنتی مشغول به کار بود. او هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود: کاش امشبم آن شمع طرب می‌آمد وین روز مفارقت به شب می‌آمد آن‌لب‌که‌چوجان‌ماست‌دور‌ازلب‌ماست ای کاش که جانِ ما به لب می‌آمد در سال‌های آخر عمر در برنامه گل‌های رنگارنگ رادیو، در انتخاب شعر با همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی می‌کرد. بعداز عشقی نافرجام تا آخر عمرازدواج نکردو مجرد ماند. . مجموعه اشعار با عنوان مجموعه غزل‌های او و مجموعه‌ای ترانه‌های اوست که به چاپ رسیده است. او بدون شک یکی از چهره‌های سرشناش غزل معاصر شناخته می‌شود که از شاعرانی همچون ،،، ، نظامی و مسعود سعد تاثیر پذیرفته است. او بین این شاعران، بیشترین تاثیر را از سعدی گرفته است و حال و هوای اشعار در سروده‌های او احساس می‌شود. در۲۴آبان سال ۱۳۴۷ بعد از تحمل چندین سال بیماری، در سن ۵۹ سالگی چشم از جهان بست و در گورستان “ظهیرالدوله” در منطقه شمیران به خاک سپرده شد. معنی مرگ‌و حیات ای‌نفس کوته‌بین یکیست نیست فرقی بین آغاز شب و انجام صبح این منم کز ناله و زاری نیاسایم دمی ورنه آرامش پذیرد مرغ شب هنگام صبح جلوه‌من یک‌نفس‌چون‌صبح‌روشن بیش‌نیست در شکرخندی است فرجام من و فرجام صبح عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشت مردم و نشنیدم از خورشیدرویی نام صبح ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• چون به‌حبّ آلِ‌زهرا روی شستی روز حشر نشنود گوشَت ز رضوان جز سلام و مرحبا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۱۵۵) : بِلیم سیندی. ترجمه: کمرم شکست. توضیح: اصطلاح معروف 《 کمرم شکست》 از جمله اصطلاحات ساده و رایجی است که هنگام بروز مصیبت، سختی، تحمیل شدن بلایی، افراد به‌کار می‌برند. به‌خصوص در نوحه‌ها و مراثی در بیان زبان حال صاحب عزا در بین اشعار شعرا و متون مدّاحان، بسیار استفاده می‌شود. در همین سال‌های جاری نوحه‌ای به زبان ترکی بسیار مشهور و شایع شده که حاوی این اصطلاح است. چنانچه در زبانِ‌حال گفته‌اند: یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته بلیم سیندی زینب، علمدار اولدی (عباس در کنار نهر فرات زمین افتاده/ زینب کمرم شکست چون علمدارم شهید شده) در هر حال کمر شکستن. به معنای ضربه‌ی سخت و سهمگین خوردن و تاب و توانایی را از دست دادن است که در ادبیات فارسی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. گفته: اندوه من ار نهند بر کوه کُه را بینی کمر شکسته نیز در مفهومی عاشقانه بیان کرده: بر میان،همچو موی بست کمر صد کمر بسته را شکست کمر البته ترک‌زبانان و حداقل در هیدج، اصطلاح 《 بلیم قیریلدی》( کمرم قطع شد) نیز رایج است و زمانی که فردی کار سنگینی انجام داده و به شدّت خسته شده است دربیان شدّت سختی کار و خستگی‌اش استفاده می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا