eitaa logo
نوستالژی
60هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
1 فایل
من یه دختردهه‌ هفتادیم که مخلص همه ی دهه شصتیاوپنجاهیاس،همه اینجادورهم‌ جمع شدیم‌ تا خاطراتمونومرورکنیم😍 @Adminn32 💢 کانال تبلیغات 💢 https://eitaa.com/joinchat/2376335638C6becca545e (کپی باذکر منبع مجازه درغیر اینصورت #حرامم میباشد)
مشاهده در ایتا
دانلود
رفقایی که دنبال آیه های قرآنی و ذکر برای افزایش رزق و روزی ، گرفتاری ، برای آرامش ، برای حاجت ، برای ازدواج هستن عضو کانال حال خوب بشن : @khoob1
🔴 🔹 اگه می‌خوای تو خونه، کنار خانواده درآمد داشته باشی، این فرصت برای توئه! شرایط همکاری 👇👇 ✅ کار با گوشی و کاملاً آنلاین ✅ درآمد ماهی 5 تا 15 میلیون تومان ✅ فعالیت توی حوزه سلامت و سبک زندگی سالم ❌️ ظرفیت محدوده، پس عجله کن! ❌️ ⏬ برای مصاحبه کاری فرم زیر رو پر کن 👇 https://formafzar.com/form/nk3c6
🕊 کمک برای درمان نوزاد‌ مبتلا به بیماری قلبی 🏮نوزاد معصوم چند ماهه به علت تنگی دریچه قلب حین تولد باید عمل جراحی قلب باز انجام بدهند. 🍃 برای تامین هزینه درمانی این نوزاد معصوم، با هر مبلغی که دارید سهیم باشید؛ 🔹شماره کارت‌ و قانونی به‌ نام گروه جهادی حضرت زین العابدین ( ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
6037997750014749
●IR
840690082101102230186001
کد دستوری👈‎
*6655*1*60#
🏮لینک کانال 👈 @charityi313 🔶 ارتباط با ادمین و ارسال فیش واریزی @charity12
این یڪ موهبت است🍃🌺 صبح چشم بگشایی ویادت بیاید دوستانی دارےآبی‌ترازآسمان🍃🌺 زلال‌ترازشبنم وروشن‌ترازصبح ڪه می‌شودعشق راباآنان آموخت پنجشنبه تون بخیر وشادی 💟 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح با صدای مامان که میگه «پاشو ببین چه برفی اومده » از خواب بیدار میشی … از ذوق اینکه اینکه مدرسه تعطیل شده و قراره بری برف بازی خواب نبره… مامان برات صبحانه آماده کرده چای شیرین تو استکان کمر باریک و لقمه نون پنیر کره و صدای رادیو… از سرما میخزی تو رخت خوابت که جلوی بخاری پهن شده و از پنجره دونه های برف رو نگاه میکنی 💔🥺 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
نیمه پر لیوان.... - @mer30tv.mp3
4.73M
صبح 11 بهمن کلی حال خوب و انرژی تقدیم لحظاتتون😍❤️ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
نوستالژی
#سرگذشت #برشی_از_یک_زندگی #ماهرو #قسمت_شصتویکم جلواومد و خواست با مشت منو بزنه مریم خودشو روم اندا
به سمت من اومد با داد گفتم برو بیرون خندید و قهقه میزد و گفت کجا برم‌ من مدتهاست منتظرتم‌ نمیتونم دیگه صبر کنم به اطراف نگاه کردم چیزی نبود از خودم دفاع کنم و گفتم از من چی میخوای وقتی میدونی من دوستت ندارم من محرم یکی دیگه ام من دیروز زایمان کردم.به سمت من اومد و گفت اون مالک امشب میمیره برای مر گش سوگواری کن دستمو جلوی دهنم فشردم و گفتم یعنی چی که میمیره ؟‌خودش خبر نداره امشب وقتی از نبود تو بازم زانوی غم بغل گرفته و داره سیگار میکشه ندونسته میمیره. تو یه کثافتی به سمتش حمله ور شدم انگار عقلمو از دست داده بودم و دست خودم نبود بهش حـ.ـمله کردم م* بود و قدرتش کم شده بود با مشت به مراد کوبیدم تعادل نداشت و گفت دختره وح** .دستشو جلو اورد و مــوهامو تو دست گرفت و میکشید از درد جیغ میکشیدم و میخندید و میگفت اینجا کسی صداتو نمیشنوه از درد نا له میکردم و گفتم ولم کن صدای اشنایی بود فکر میکردم دارم خواب میبینم و گفت دستتو از ناموس من عقب بکش مراد سرجا ایستاد و به صدا خیره شد باورش سخت بود اون مالک خان بود اون عشقی بود که برای نجات من اومده بود مالک جلو اومد و گفت ولش کن مچ دست مراد رو گرفت و چنـان فشـار میداد که مراد فریاد میزد و من روی زمین افتادم‌ مالک رو به کسانی که باهاش اومده بودن گفت ببریدش جلو اومدن مراد رو گرفتن و همونطور که دستهاشو میبستن بیرون بردن تمام وجودم میلرزید و به مالک خیره بودم‌ روبروم نشست تو صورتم نگاه نمیکرد و گفت رویی ندارم بخوام تو صورتت نگاه کنم از روزی که زن من شدی هزاران بلا به سرت اوردن من نتونستم مراقبت باشم‌ نتونستم اونطور که باید خوشبختت کنم‌ کاش امروز مر ده بودم و اینطور نمیدیدمت از گوشه چشم‌هاش اشک میریخت گفتم مالک بچه هام رو بیار لبهام میلرزید مالک مردی به اون بزرگی و عظمت داشت گریه میکرد اهی کشید و گفت دیدمشون یه دختر و یه پسر اون زن بچه هارو اورد گفت تو اینجایی جواهر جایی نمونده بود که پی ات نگشته باشم‌ زیر برگ هارو هم گشتم زیر سنگ‌هارو هم‌ خبری ازتو نبود مردم هر روزش هر ثانیه اش مردم‌ جواهر اشک هاشو پاک کردم و گفتم منو ببر پیش بچه هام شیرم لباسمو خـیس کرده بود و گفتم‌ ببین بچه هام گشنه ان باهم گریه میکردیم برای بچه هامون نمیتونستم‌ درست راه برم‌ تمام لباس زیرم خ بود مالک کتـشو در اورد دورم پیچید و گفت جبران میکنم همه چیز رو جبران میکنم به تارموهات قسم دیگه نمیزارم از کنارم تکون بخوری.دستهام میلرزید و گفتم بریم مالک منو از اینجا ببر انگار تو خواب بودم و باورم نمیشد که نجات پیدا کردم تمام مسیر مالک کنارم بود چشم هام تار میدید و نمیدونستم سر مراد چه بلــایی میخوان بیارن وارد عمارت که شدیم محبوب جلو در منتظر بود به سمت من دوید و داد زد جوااااهر مالک اشاره کرد برای کمک بیان حالم خیلی بد بود همه اهالی عمارت بیرون ریخته بودن و نگاهم میکردن خانم بزرگ‌ ترسیده بود مالک فریاد زد همین امشب تکلیفتون رو روشن میکنم منو بردن داخل اتاق صدای گریه هاشون میومد ‌مریم داشت میخوابوندشون با دیدن من با گریه گفت نتونستم دلم طاقت نیاورد به صورتشون نگاه میکردم جیگرم کباب میشد اونا گناهی نداشتن مالک کمک کرد دراز بکــشم و محبوب گفت برو براش یچیزی بیار بخوره میگفتن مراد رو تو قفس انداختن وسط حیاط عمارت گذاشتن بچه هام سیر شدن ولی من دیگه نایی نداشتم و نفهمیدم حتی کی بیهوش شده ام یا خوابیدم فقط حس میکردم یکی سـیـنه امو تو دهن بچه ها میزاره و اونا شیر میخورن ولی نمیتونستم تکون بخورم صدای مالک بیدارم کرد خورشید تو صورتم میخورد گفت تا صبح از اینجا تکون نخوزدم نتونستم برم ترسیدم بیام و نباشی ترسیدم‌ چشم هامو ببندم و ببینم نیستی تو جا نشستم و دیدم محبوب و مریم پایین پاهام خوابیدن خنده ام گرفت چقدر ادم های خوبی کنارم بودن اونا نعمت هایی بودن که خدا نصیبم کرده بود ‌..مالک اروم گفت تمام شب تا صبح شیر خوردن و خوابیدن این زن فرشته خداست که روی زمین تو ندیدی چطور بچه هارو زیر چادرش اورد اینجا شوهرش رفته بود نفت بگیره بچه هارو برداشته بود و اومده بود فرصت نکرده بود دمپایی پاش کنه تمام راه رو دویده بود مریم روی سینه ام گزاشتشون و نگاهشون کردم‌ چقدر کوچیک و مظلوم‌ بودن مثل بچه گربه شیر میخوردن گریه میکردم و میخندیدم باورم نمیشد بقدری هیجان زده بودم که باورم نمیشد بقدری گرسنه بودن و تند تند شیر میخوردن و من گریه میکردم محبوب سرمو گرفته بود به خودش چسبونده بود و گریه میکرد مریم پایین پاهام گریه میکرد ادامه ساعت ۱۶ عصر •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خوردن غذاهای تکراری و برنجی و پختن مرغ تکراری خسته شدی؟😥😮‍💨 مهمون که میاد فوری بساط برنج و مرغ رو حاضر میکنی!؟ 🙃 بیا اینجا کلی دستورالعمل های جدید و به روز داریم👌😍 ✅غذاهای ۳۰ دقیقه ای ویژه شاغلین👌 ✅آموزش غذاهای نونی 🫔سه سوته⏰ و ارزون و مقرون به صرفه🤑 ✅انواع کتلت،شامی،کوکو و اسنک و پیراشکی 🥟🌮🌭 https://eitaa.com/joinchat/3836478276C90cafec54f ☝️بزرگترین دورهمی اشپزها👆
30.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواص : ۱-تقویت قلب و عروق ۲-کاهش فشار خون ۳-آرام‌بخش ۴-بهبود گوارش ۵-آنتی‌اکسیدان قوی ۶-تقویت سیستم ایمنی •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
952_60845868568918.mp3
8.09M
🎶 نام آهنگ: پیش تو 🗣 نام خواننده: شادمهر •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
🧡💚💙💛💜❤️💚💙❤️💛 ✅️ متفاوت ترین کانال آشپزی در ایران همراهم باشید 👇 با آموزش انواع نان 🥐 شیرینی🎂 دسر🍧 ژله 🍣 پیتزا 🍕 سالاد🥗 فینگرفود🥯 غذاهای مجلسی و ملل👌😋 ✅️ بهترین دستورپخت‌ غذاهای خوشمزه رو اینجا پیدا کن! 🍳 با ما آشپزی کردن یه تجربه شیرین میشه🥰 https://eitaa.com/joinchat/3891921352C745efbe15a تا دیر نشده بزن رو لینک ☝️☝️