eitaa logo
به سوی سماء
958 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
487 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمومنین علی علیه‌ السلام: اگر نيرنگ ناپسند و ناشايسته نبود من سياست‌مدارترين مردم بودم ولی هر نيرنگی گناه است و هر گناهی يک نوع کفر است... به خدا سوگند من با کيد و مکر اغفال نمی‌شوم و در رويارویی با شدايد ناتوان نمی‌گردم. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۰ @sooyesama
شعری از استادم علامه طباطبایی برایتان بخوانم: «مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه دل شیدا برد من به سرپنجه خورشید نه خود بردم راه ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هم به دل دریا برد کف مینوی تو بود و رخ نیکوی تو بود یک به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد». علامه طباطبایی خیلی بکاء بودند. یکی از شاگردان‌شان نقل می‌کرد وقتی در حضور ایشان بیت زیر خوانده شد ایشان که در دستانشان دستمالی بود، هر هر اشک می‌ریختند: «کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟». @sooyesama
خورشید جایش را به ماه می‌دهد... روز به شب... و بهار به تابستان... اما لطف تو همچنان باقی است، ای شکافنده آسمان‌ها و زمین... #ر_س @sooyesama
نعمت‌ها هرچه لطیف‌ترند آسیب پذیرتر هستند. اگر روزی نسیم زندگی دردانه‌ای نصیبت کرد بی‌درنگ پنهانش کن. همه عالم برای نعمت عشق نامحرمند. این روزنه ایست که حقیقت هستی تنها برای تو گشوده است. @sooyesama
برخی این‌گونه نقل می‌کنند که یزید پس از خطبه امام سجاد (ع)، اظهار پشمیانی نمود و ابن‌زیاد را مقصر معرفی کرد. سپس از امام (ع) راه‌کار توبه خواست. حضرت سجاد (ع) نماز غفیله را آموزش فرمود. حضرت زینب (س)، که تعجب اطرافیان را از این عمل امام دید، پیش‌قدم شد و از سبب این کار پرسید.امام فرمود: او توفیق توبه نخواهد یافت. ظاهرا سببش این است که در نماز غفیله داریم: «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین». و کسی‌که مملو از «من» است، هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید: «کنت من الظالمین». بشر وقتی‌که پر از «من» شد، اشتباهاتش را توجیه می‌کند. و هرگز نمی‌تواند نقص و زشتی «من» را بپذیرد. حضرت یونس (ع)، در ظلمات ثلاث، ندا داد: «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین»، و از غم نجات یافت. آدمی اگر نقص و فقر خود را پذیرفت، راحت می‌شود. وگرنه مدام باخودش درگیر و مغموم است. @sooyesama
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟ امام فرمودند: عادل، صادق، فقیه و با تقواترین را انتخاب کن. شخص پرسید: اگر به تشخیص نرسیدم؟ امام فرمودند: ببین افراد متدین به کدام مایلند؟ شخص پرسید: اگر نفهمیدم؟ امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می‌پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر آن‌ها را خشمگین می‌کند، او را برگزین. (اصول کافی،ج۱،ص68) @sooyesama
بسم الله الرحمن الرحیم یاکهیعص، یاحمعسق یاحافظا لاتنسی یامن نعمه لا تحصی انت قلت و قولک الحق انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون بارالها کشور و آیین‌مان را از مکر دشمنان و اختلاف دوستان، حفظ فرما
مسیر خدا يك خورده صبورى مى‌خواهد. بعد از مدتی صبوری خداوند متعال شروع به جواب دادن مى‌كند. ولى برای هر مؤمنى، در مسير زندگى كه دارد مى‌رود فصل‌هايى بر او سخت مى‌گذرد كه صبرش هم سخت است ولى اصلاً نمره معدل ايمان را همين جا ها مى‌دهند. همين جايى كه ديگر انسان نمى‌تواند و حس مى‌كند خسته شده است. معدل ايمان همين جاست که مشخص می‌شود. @sooyesama
بسم الله الرحمن الرحیم وظیفه مجتهد استنباط اصول عملیه از منابع چهارگانه است. او بر اساس آیات، روایات، عقل و اجماع، با ضوابط ویژه‌ای، وظیفه مکلف را در حیطه عبادات و معاملات تبیین می‌نماید. توان استنباط، ملکه‌ای علمی است که مجتهد برای کسب آن، سالیان درازی به تحصیل، تدریس و پژوهش می‌پردازد. باید توجه داشت که آن‌چه مجتهد استنباط می‌نماید اصول و قواعد کلی است که شناسایی مصادیق آن بعهده مکلفین خواهد بود؛ برای نمونه مجتهد می‌گوید: «نماز مسافر شکسته است» و «مسافر کسی است که چهار و نیم فرسخ مسیر را طی نماید». اما سفر خاصی که شخصی به نام «رضا»، در زمان و مکان خاصی طی کرده است، تحت چه عنوانی خواهد بود؟ آیا سفر شرعی است که نماز شکسته باشد؟ یا خیر؟ بیان چنین مصادیقی وظیفه مجتهد نیست. البته ممکن است مجتهد با مشورت اهل فن (مهندسان و...) در برخی موارد ورود نموده و تعیین مصداق نماید. اما این ورود بر اساس مشاوره اهل فن است. و ربطی به جنبه اجتهاد و مرجعیت دینی مجتهد ندارد. چنین ورودهای مصداقی لازم الاجراء نیست و تنها جنبه ارشادی و پیشنهادی دارد. همچنین اساتید سلوک نیز بر اساس موازین خاص خود، معارف و دستورات ویژه‌ای برای شاگردان خویش ارائه می‌دهند. این قواعد سلوکی و اخلاقی متخذ از کتاب و سنت است و بر پایه احاطه و اشراف روحی استاد از حال و مقام شاگرد صادر می‌شود. در نتیجه لازم الاجراست. حیطه این لزوم، مسائل اخلاقی و سلوکی است. و در موارد دیگر جنبه ارشادی و پیشنهادی دارد؛ برای نمونه علاقه استاد به نحوه خاصی از پوشش، و رنگ خاصی از لباس، برای شاگرد الزام آور نیست. البته رابطه قلبی استاد و شاگرد، معمولا چنین تبعیتی را در پی دارد. به‌ویژه در افرادی که بنیه علمی مناسبی تدارک ندیده‌اند و توان تفکیک مسائل سلوکی و شخصی را ندارند، این تبعیت حالت افراطی پیدا می‌کند. بیان قواعد عام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... توسط استاد، از آنجا که با رویکرد اخلاقی و سلوکی شاگرد مرتبط است، لازم الاجراست. اما ورود مصداقی استاد در اینگونه مسائل ارشادی و پیشنهادی است؛ زیرا تعیین مصادیق بر پایه مشاوره‌ها و اخبار حاصله صورت می‌گیرد. که احتمال خطا دارد. در اینجا درد دل‌های بسیاری است، که جز پروردگار، محرم آن نیست. چنان نیست که استاد عارف، در مطلق امور بر اساس مکاشفات صادق خویش عمل نماید. بلکه برعکس، عارف کامل از ویژگی کشف، تنها در حد ضرورت بهره می‌گیرد. و در شئون مختلف زندگی، مانند دیگر مردم، بر اساس اخبار موجود و مشاوره اهل فن، عمل می‌نماید. این لازمه ادب عبودی اوست که ویژگی کشف را مایه امتیاز خود از مخلوقات، نگرداند. بله در مورد پیامبران ص، توفیق الهی، در مطلق امور، نگاهدار آنهاست. چراکه اسوه عمومی خلایق‌اند. عقل و نقل چنین عصمتی را برای پیامبران ص ضروری می‌داند. اما درباره دیگر عارفان دلیل عقلی و نقلی بر عصمت مطلقه آنها نیست. حتی اگر در مقام عمل به چنین عصمتی دست یافته باشند، اما دلیلی بر کشف و اثبات آن در دست نیست. بسیار دیده شده که شاگرد، تنها از سر احساس، و با منشأیت قوه خیال، به تبعیت مطلق از استاد اقدام می‌کند. در حالی‌که دلیل عقلی و بنیه قلبی چنین تبعیتی را ندارد. و پس از مدتی که کار بالا می‌گیرد، این دلدادگی به دشمنی و طرد تبدیل می‌شود. بهتر آن است که انسان به اندازه توان عقلی و کشش قلبی خویش، به تبعیت تن دهد. و باری که توانش را ندارد، برای نمایش به خلق، بر خویش تحمیل ننماید. @sooyesama
الهی! روزگارم را در حرص فراموشی تو تلف کردم. و جوانی‌ام را در مستی دوری از تو پیر نمودم مرا نیروی آن نیست که از معصیتت جابجا گردم، مگر هنگامیکه تو با محبتت بیدارم نمایی #مناجات_شعبانیه @sooyesama
... مكتب فلسفى صدرالمتالهين همچون شخصيت و زندگى خود او، مجموعهٔ در هم تنيده و به وحدت رسيدهٔ چند عنصر گران‌بها است. در فلسفهٔ او از فاخرترين عناصر معرفت يعنى عقل منطقى، شهود عرفانى و وحی قرآنى، در كنار هم بهره گرفته شده در تركيب شخصيت او تحقيق و تأمل برهانى، و ذوق و مكاشفه عرفانى، و تعبد و تدين و زهد و انس با كتاب و سنت، همه با هم دخيل گشته، و در عمر علمى پنجاه ساله او رحله‌هاى تحصيلى به مراكز علمى روزگار، با مهاجرت به كهك قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پياده احرامى حج شدن، همراه گرديده است...   هيچ فرهنگ و تمدنى بدون چنين پايه مستحكم و قابل قبولى نمى‌تواند بشريت را به فلاح و استقامت و طمأنينه روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد... به گمان ما فلسفه اسلامى بويژه در اسلوب و محتواى حكمت صدرايى، جاى خالى خويش را در انديشه انسان اين روزگار مى‌جويد و سرانجام آن را خواهد يافت و در آن پابرجا خواهد گشت... (مقام معظم رهبری؛ ۱۳۷۸/۰۳/۰۱) @sooyesama
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و أنر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک الها بریدگی کامل به سوی خودت، را نصیبم کن و چشم‌های دل‌هایمان را به نور دیدارت منور ساز #مناجات_شعبانیه @sooyesama