eitaa logo
به سوی سماء
959 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
485 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین! این درخت‌ها یک روز دانه بودند ولی پیشانی بر خاک گذاشتند، سبز شدند و بالا آمدند. اگر می‌خواهید قد بکشید، بالا بروید و سایه و ثمری پیدا کنید، در برابر حق خاکساری کنید. @sooyesama
خاک را زنده کند تربیت باد بهار سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم #سعدی باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در دشت لاله روید و در شوره زار، خس #حافظ @sooyesama
لطيف‌ترين مكالمه را حضرت موسي علیه السلام با خدا داشته است. در بعضي از ادعيه اشاره دارد، مكالمه‌اي كه بين حضرت موسي و خداوند متعال اتفاق مي‌افتاده، فوق احساس كروبين بوده است. یعنی كروبيين كه نزديكترين مراتب قرب الهي را حائز هستند با هيچ حسّي این مکالمه را حسّ نمي‌كردند. از بس این ارتباط لطیف و متعالی بوده است. در بعضي روايات دارد وقتي كه حضرت موسي از كوه طور برمي گشتند اولين فردي را كه از بني اسرائيل مي‌ديدند، مي‌افتادند و غش مي‌كردند. از شدت لطافتی که حال قبلی (حال مناجات با خدا) داشته است تحمل حضور و مجالست با دیگران را نداشتند. ‌ ‌ @sooyesama
خون، از قلب به همه نقاط بدن گسیل می‌شود. به سیر در بدن می‌پردازد. سرانجام پس از فراز و فرودهای بسیار، دوباره به قلب باز می‌گردد. خون در سیر خود در بدن، آلوده می‌شود و ناگزیر به قلب بازگشته و پس از تصفیه دوباره راهی رگ‌ها و بدن می‌گردد. این چرخه پیوسته، مایه حیات بدن و اندام‌هاست. آدم‌ها نیز از خدا شکفته می‌شوند. عوالمی را طی می‌کنند تا به زمین خاکی می‌رسند. و روزی دوباره به مبدا خود باز می‌گردند، تا آلودگی‌های مسیر را برطرف نمایند. اولیاء خدا نیز مانند خدا، قلب تپنده عالم‌اند، که انسان‌ها در کنار آن‌ها، آرام می‌گیرند. دوستان راه خدا نیز چنین‌اند. آن‌ها در عالم خاک، غریب و ناشناس‌اند. اما سرانجام روزی یک‌دیگر را پیدا می‌کنند و به سوی قلب تپنده عالم همگام می‌شوند، تا حیات الهی دریافت کنند؛ مانند مویرگ‌هایی که به‌هم می‌پیوندند و به سوی قلب می‌روند. به این روی، پس از ظهور حجت الهی، برخی مومنان ظاهری از او روی می‌گردانند و برخی که بظاهر غیر مومن‌اند به او روی می‌کنند. پس ظهورش قیامت صغری است که سرائر افراد را آشکار می‌نماید. همه اولیای خدا چنین‌اند؛ که وقتی بدان‌ها نزدیک می‌شوی، در آینه وجود آن‌ها حقیقت خویش را می‌یابی. حقیقتی که شاید موافق ظاهر آراسته‌ات نباشد. از این رو امیرالمؤمنین ع را «میزان الاعمال» نامیده‌اند. حالا تو با بروز نواقصت، دو راه در پیش داری: ۱- اینکه مثل ابلیس، نقص را حاشا کنی و با توجیه اشتباه‌هایت، نواقص دیگری را آشکار نمایی. ۲- مثل آدم، نقص را بپذیری و به تکمیل خود اقدام نموده، به دامان حقیقت باز گردی. @sooyesama
بهار که رسید، از درخت زندگی رویید، غنچه عشق، با نوازش و ناز... خیلی آرام از بین ترک‌های خشکیده درخت، سبز می‌شد... اندکی «سبز»، کمکی «سرخ»، در آغوش «قهوه‌ای تیره»، بود اکنون... در آغاز، خیلی دیده نمی‌شد، اما آرام آرام، باز شد، به چشم آمد... غنچه‌ها کم‌کم میوه می‌شوند و به نتیجه می‌رسند، در تابستان... اما این غنچه، آن‌قدر زیبا بود که تابستان را ندید. غنچه‌ها اگر زیبایی خیره کننده‌ای داشته باشند، چیده می‌شوند... شاید به همین دلیل، گنج در خرابات است و چشمه حیات، در ظلمات... @sooyesama
گفتى مرا گو ذكر هو: سبحانه، سبحانه من از كجا و ياد او، سبحانه، سبحانه بايد چو ذكر هو كنم در سينه نقش او كنم تا روى دل آن‌سو كنم، سبحانه، سبحانه امرش نبودى گر مرا، كى ذكر من بودى روا من از كجا او از كجا، سبحانه، سبحانه هم جان و هم جانان من، هم مايه درمان من سرمايه احسان من، سبحانه سبحانه گه منع و گه احسان كند، گه درد و گه درمان كند او هرچه خواهد آن كند سبحانه، سبحانه جان غرق شد در بحر او دل گم شد اندر های و هو اى «فيض» بس كن گفتگو، سبحانه، سبحانه @sooyesama
خیالات ناپسندی که در ذهن می‌آیند، زاییده وهم انسان‌اند. این‌ها می‌آیند تا آدم را از مسیر منحرف کنند، اما نباید به آن‌ها توجه کرد. نقل می‌کنند: یک درویشی برای ریاضت به قبرستان تخت‌پولاد رفت و به دور خود یک دایره‌ای کشید و با خود عهد کرد که چهل روز از این دایره خارج نشود. روزهای آخر، اجنه و شیاطین را می‌دید که به او هجوم می‌آورند تا از دایره خارج شود. البته این‌ها زاییده وهم او بود؛ زیرا شیطان وهم، رهزن راه خداست. خیلی با زحمت استقامت کرد و پس از چندی همه آن خیالات ناگهان محو شدند. گویی از اساس هیچ جن و شیطانی در کار نبوده است. حالا این داستانی است که نکته‌اش را باید فهمید، نه اینکه از فردا ما هم برویم قبرستان و دور خود خط بکشیم. عاقل باید بود... نکته‌اش اینجاست که آدمی باید خود را در حصار شریعت محصور کند و از آن بیرون نرود تا پس از مدتی، به کمال توحیدی خویش دست یابد. اما در ابتدای راه، مشکلات از هر سویی هجوم می‌آورند و به بهانه‌های مختلف او را تهدید می‌کنند تا از دایره شریعت محمدی ص خارج شود. خیالات عدیده‌ای پیدا می‌شوند که باید بی‌توجه به آن‌ها، تنها به هدف الهی خود توجه نمود. هرچه با خیال بجنگیم وحشی‌تر می‌شود. باید بی‌توجه بود و به راه خود ادامه داد. خیال، مانند طفل بازی‌گوشی است که نباید با او درگیر شد. اگر درگیر شدی لج‌بازی‌های او بیشتر می‌شود. باید با بی‌توجهی و غیر مستقیم، به او بفهمانی که شیطنت‌هایش حاصلی نخواهد داد. و او مجبور است به تربیت ما تن دهد. پس از چندی که ادامه دادیم، همه این مشکلات و خیالات ناگهان محو می‌شوند. گویی از اساس هیچ خیالی وجود نداشته است. لکن استقامت لازم دارد و زمان می‌برد. این نکته شریف، از فرمایشات حکیم الهی؛ استفاده شده است. اما به جهت دخل و تصرف بسیار در عبارات، از انتساب به ایشان پرهیز می‌شود. @sooyesama
سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی باتیغ مدارا کنی و سنگ نباشی سخت است دلت را بتراشند و بخندی هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی از درد دل شاعر عاشق بنویسی با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی سخت است بدانی و لب از لب نگشایی سخت است خودت باشی و بی‌رنگ نباشی وقتی که قلم داد به من حضرت استاد می‌گفت خدا خواسته دلتنگ نباشی @sooyesama
یک فقری داریم که زندگی سخت و مشقت بار است و به تعبیری روسیاهی به بار می‌آورد. فقری دیگر داریم که فخر انسان و مایه مباهات است. فقر منفی، فقری است که انسان در مقابل خلق و در بهره‌بری از خدمات متقابل اجتماعی، دچار مشکل شود. فقر مثبت فقری است که انسان نسبت به خداوند غنی دارد، این فقر، فقرِ خدمات متقابل نیست، بلکه فقیر محض، به غنی محض، ارتباط وجودی دارد. در این‌جا جز نداری نبود، مایه دارایی عبد، به تعبیر قرآن کریم: یا ایها الذین آمنو أنتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید. انسان، اگر متوجه این فقر باشد و متوجه به فیض مداوم حضرت حق بر خود باشد، تاج بندگی بر سر نهاده است و بابت آن مباهات می‌کند و مانند حضرت ختمی مرتبت ص بانگ :الفقر فخری» بر می‌آورد. (دروس شرح صحیفه سجادیه؛ درس دهم) @sooyesama
الهی آنکه دنبال درڪ مقام است، غافل است ڪہ مقام در ترڪ مقام است. حسن را در مقامش مقيم و مستقيم بدار! @sooyesama
نقل شده: علامه طباطبایی، لحظات آخر، در بيمارستان بسيار سكوت مي‌كردند و به يكجا چشم دوخته بودند. سپس فرمودند: آنهايي (اهل بیت ع) كه منتظرشان بودم، آمدند. #استاد_یزدان‌پناه #لحظه_مرگ @sooyesama
به سوی سماء
نقل شده: علامه طباطبایی، لحظات آخر، در بيمارستان بسيار سكوت مي‌كردند و به يكجا چشم دوخته بودند. سپ
اهل بیت ع، یعنی موحدان حقیقی و تام، که واسطه اعطای توحید ختمی هستند. شاید علامه بزرگوار مترصد بودند که اگر احتمالا مراتبی از توحید را دریافت نکرده‌اند، پیش از خلع بدن عنصری، به وساطت اهل بیت عصمت، دارا شوند. والله اعلم