eitaa logo
حسین سوزنچی
2.7هزار دنبال‌کننده
164 عکس
58 ویدیو
103 فایل
این کانال شخصی حسین سوزنچی است. کانال دیگری با نام یک آیه در روز دارم که تدبرهای روزانه‌ام را در آن می‌گذارم، به آدرس: @yekaye آدرس سایت souzanchi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✅اطلاعیه✅ بسم الله الرحمن الرحیم چنانکه احتمالا برخی اطلاع دارند اواخر دیماه درس-‌گفتگویی خواهم داشت با موضوع که به طور مشخص قرار است موضوع را در چند جلسه مورد بحث قرار دهیم؛ بنده به عنوان ، و آقای به عنوان . توضیح بیشتر در: https://eitaa.com/souzanchi/416 بر این اساس، به نظرم رسید فعلا ادامه بحث از آیات سوره آل عمران را متوقف کنم؛ و برای دوره محدودی، بررسی آیات مربوط به داستان را محور بحثهای روزانه کانال قرار دهم: 🆔 https://eitaa.com/yekaye 💢فراز اول آن، ان شاء الله، آیات 80 تا 84 سوره اعراف خواهد بود. @Yekaye @souzanchi
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1⃣ «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» این آیه در ادامه آیه قبل، نشان می‌دهد مهمترین گناه که حضرت لوط از آن در آیه قبل با تعبیر یاد کرد این بود که مردانشان به جای اینکه روابط جنسی را با زنان انجام دهند، به سراغ مردان می‌رفتند؛ و این مطلب را با تاکیدات متعدد (هم حرف «إنّ» برای تاکید است و هم حرف «لـ» که بر روی فعل آمده است؛ و هم آوردن جمله به صورت جمله اسمیه) مورد تاکید قرار می‌دهد؛ یعنی دقیقا همان چیزی را که امروزه عده‌ای به نام درصدد ترویج آن هستند و از کارهای شنیعِ این افراد به عنوان «حق » دفاع می‌کنند❗️ این آیه بوضوح تمام نشان می‌دهد که: 🔹اولا آنچه قوم لوط انجام می‌دادند و مورد مؤاخذه شدید حضرت لوط بود، دقیقا همین و با بود، نه چیزی دیگر؛ و 🔹ثانیا این کارشان به هیچ عنوان حقی برای آنان ایجاد نمی‌کرد؛ بلکه آنها با این کارشان مصداق «مسرف» یعنی کسی که «از حد و اندازه‌ای که خداوند مقرر فرموده، تجاوز می‌کند و به حق خویش راضی نیست» معرفی شده است. ⛔️سوء استفاده از قرآن⛔️ همجنسگرایان در دوره مدرن، فعالیتهایشان را از حوالی 1970 آغاز کردند و با جوسازی‌های رسانه‌ای توانستند در بسیاری از کشورهای غربی جو عمومی جامعه را از مخالفت با خویش بازدارند به این بهانه که اینها هم اقلیتی هستند که باید آزاد باشند❗️ یکی از مهمترین موانع ایشان، باورهای دینی جوامع بود. اغلب انسان‌هایی که در کشورهای غربی (اروپا و آمریکا) زندگی می‌کنند متدین به یکی از ادیان ابراهیمی، بویژه دین مسیحیت هستند و در تمامی ادیان ابراهیمی، نه‌تنها عمل همجنسگرایانه (لواط) بشدت نهی شده؛ بلکه حکایت قوم لوط و عذابی که خداوند بر قوم لوط نازل کرد نیز به تفصیل مطرح شده است؛ از این رو، یکی از پروژه های آنان تحریف این داستان از معنای اصلی‌اش بود و بدین منظور از روشی که در یهودیان رایج است استفاده کردند (خاخام‌های یهودی، علی رغم تصریحات کتاب مقدس،در آثار خود، گناه اصلی عذاب قوم لوط را اموری همچون برخورد بد آنان با غریبه‌ها و ... اظهار می کردند، و نه لواط)؛ و این روشی بود که ابتدا در تحریف برداشت مسیحیت 📚(مثلا مقاله What does the Bible say about homosexuality نوشته Sam Allberry ) و سپس در تحریف داستان قرآن 📚 (مثلا مقاله what the Qur'an says about homosexuality که توسط یک موسسه دانماركي ضداسلامی حمایت از همجنسگرایان به نام EduDivers تهیه شده) می‌توان مشاهده کرد؛ و متاسفانه برخی از کسانی که خود را مسلمان می‌خوانند نیز سعی می‌کنند همان محتواها را - یعنی تردید انداختن در اینکه واقعا هدف از عذاب قوم لوط چه بوده - در مورد قرآن کریم تکرار کنند‼️ مثلا یکی از آنان می‌نویسد: «در آنجا که لوط قوم خود را به علّت ارتکاب «کار زشت» یا «الفاحشه» مورد نکوهش قرار می دهد، مفسّران آن کار زشت یا «فاحشه» را معادل «عمل لواط» تفسیر می‌کنند. اما روایت قرآنی و نیز پاره‌ای قرائن برون متنی نشان می دهد که قوم لوط مرتکب انواع گناهان فاحش می‌شدند، و هیچ دلیلی وجود ندارد که آن «فاحشه» را که عامل اصلی عذاب ایشان بوده است معادل عمل «همجنس گرایانه» در میان مردان قوم تلقی کنیم؛ از قضا از منظر قرآنی، در صدر گناهان قوم لوط کفرورزی و انکار نبوّت لوط و سایر پیامبران الهی قرار داشته است» 📚( ، قرآن و مساله ،‌ ص4) و در ادامه به آیاتی که درباره تکذیب حضرت لوط توسط قومش سخن می‌گوید اشاره می‌کند، از جمله آیات 12 تا 14 سوره ص که فلسفه عذاب همه اقوام (از جمله قوم لوط) را تکذیب پیامبران معرفی می‌کند. 🤔در حالی که: 🔹اولاً تکذیب «پیامبر» چه معنایی دارد جز تکذیب پیام او؟ و چنانکه در جلسه قبل، تدبر 1 گذشت، 🔖https://eitaa.com/yekaye/3595 اتفاقا قرآن کریم از حضرت لوط ع، برخلاف سایر انبیاء، سخنی درباره مبارزه وی با کفرورزیدن و بت‌پرستی نقل نکرده است؛ و پیام اصلی او را همین «نهی از و عمل همجنسگرایانه» برشمرده است. آنگه چگونه از نازل شدن عذاب به خاطر تکذیب این پیامبر (یعنی تکذیب پیام او) نتیجه می‌گیرد که عذاب آنها ربطی به لواط ندارد‼️ 🔹ثانیا در این آیه که بلافاصله بعد از کلمه آمده، صریحا این به عنوان شهوترانی با مردان تفسیر شده است؛ و اتفاقا در سه آیه بعد، تصریح می‌کند که عذاب نازل شد و ببین عاقبت «این مجرمان» چه شد؟ آیا اینکه ابتدا می‌گوید «الفاحشه» بعد می‌گوید «با شهوت، به جای زنان، به سراغ مردان می‌رفتند» و بعد آنان را «مجرم» می‌خواند و عذاب را ناشی از «مجرم» بودنشان می‌شمرد، به اندازه کافی واضح نمی‌کند که این عذاب به خاطر همین بوده است⁉️ @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 🔟 حضرت لوط ع اشکالی بر زمان خویش مطرح کرد که نشان می‌داد کار شما کاری آدمیان است: ایشان فرمود چرا به کاری روی آورده‌اید که در میان جهانیان سابقه نداشته است⁉️ چرا که خداوند اساساً را برای ارتباط با قرار داده است؛ شما چرا زنان را رها کرده و به مردان روی آورده‌اید⁉️ 🤔و شاهد بر اینکه منظور ایشان، اعتراض بر خلاف بودن رفتار آنها بود، این است که با عبارت «قوم مسرفون» عملا بیان کرد که کار شما‌ «خروج از حد صحیحِ» استفاده از غریزه جنسی است. استدلال وی جای هیچ پاسخی را برای آنان نگذاشت؛ از این رو، تنها جوابی که دادند این بود که وی را به بیرون کردن از شهر خود تهدید کردند❗️ 💢و با پاک معرفی کردن حضرت لوط ع، عملا به ناپاکی خود گواهی دادند. 📝نکته تخصصی ❌آیا استدلال حضرت لوط درباره بودن، ‌و از این رو، ناصواب بودنِ این رفتار قوم لوط، استدلال موجهی بود؟ مدافعان یکی از مهمترین ادله مخالفان همجنسگرایی را «غیرطبیعی بودن این رفتار» برشمرده‌؛ و کوشیده‌اند در آن مناقشه کنند. 🌀خلاصه مناقشه آنان این است که: 🔻اولا این رفتار لزوما نیست، چرا که موجه‌ترین معنای «غیرطبیعی» این است که چیزی «خلاف غایت طبیعی و کارکرد اصلی این اندام» باشد؛ و «تولید نسل» تنها یکی از کارکردهای است؛ و هم کارکرد دیگر این غریزه است؛ و هم درصدد استفاده از این کارکرد است؛ 🔻و ثانیاً غیرطبیعی بودن، دلیل بودن نمی‌شود؛ چرا که منطقاً از نمی‌توان به ‌رسید. ( ، ، ص 14-5) 🌀و نهایتا نتیجه گرفته‌اند اکنون که در ادله مخالفان همجنسگرایی مناقشه شد، پس [یا به تعبیر آنان، ] انسان‌هایی است که دلشان می‌خواهد چنین کنند❗️ ♻️اما حق این است که این مناقشات مبتنی بر درک ناصوابی از مفهوم و بنا شده است‼️ 🤔وقتی درباره سخن می‌گوییم، زمانی سخنمان است که برای بشر یک نحوه و خاصی باور داشته باشیم، تا آن کرامت و شرافت، برای او «حق»ی ایجاد کند که غیر او (مثلا ) این «حق» را ندارد. آنگاه بر مبنای به چنین کرامتی برای «انسان»، «حق» انسان‌های دیگر را محترم بشماریم. 👈در اینجاست که مساله به عنوان معنی و اهمیت پیدا می‌کند. یعنی تا معلوم نباشد چه چیزی در بشر هست که مایه کرامت وی شده، ‌صرف دلخواه وی، هیچ «حق»ی را برای او اثبات نمی‌کند: مثلا خود اینان قبول دارند که اگر کسی بخواهد به انسان دیگری تعدی کند (مثلا او را بیازارد یا بکُشد)، «حق» ندارد❗️ 🤔اما اگر صرفِ ، معیارِ باشد، چرا «حق ندارد»⁉️ اگر بگویند چون شخص مقابل هم یک است، سوال این است که معیار انسان بودن چیست که «آزادی مرا در تعدی کردن به او» محدود کند؟ اگر معیار انسان، صرفاً همین پوست و گوشت و این بدن ویا بهره‌مندی وی از حیات است، این بدن زنده چه مزیتی مثلا بر بدن زنده گوسفند و گیاه زنده هویج دارد که بین کشتن گوسفند و خوردن گوشت او ویا کندن هویج و خوردن آن، با کشتن انسان تفاوت می‌گذارید⁉️ و اگر این حق، ناشی از اوست، یعنی ویژگی منحصر به فردی که در انسان هست و در سایر موجودات زنده (حیوانات و گیاهان) نیست؛ 🤔پس 💢تنها و تنها چیزی می‌تواند «حق» شمرده شود که در راستای آن ویژگی منحصر به فرد باشد.💢 🚫حتی اگر «غیرطبیعی» ‌را صرفا به معنای «برخلاف روال طبیعیِ اندام‌های بدن» در نظر بگیریم، و انسان را در حد حیوان فروبکاهیم، باز نمیتوان مناقشه فوق را وارد دانست؛ و صرف لذت بردن برای این مقصود کافی نیست؛ چون: 🔹اولا جلوه دادن اینگونه لذت، سبب غایت طبیعی می‌شود، و در تعارض و تزاحم با آن است؛ 🔹ثانیا رسیدن از به ،تنها برای امثال هیوم که را تنها محصول می‌دانند، نشدنی است؛ وگرنه این انتقال بر یک مبنای بسیار دقیق منطقی استوار است (اگر کرامتی در انسان نداشته باشد، آیا اینکه «باید» را رعایت کرد، دلیلی خواهد داشت؟) 🔹علاوه بر اینکه - همانطور که گذشت - اگر # در عبارات فوق ‌را، نه در معنای «طبیعت»ی که در گیاه و حیوان هم هست، بلکه به معنای یعنی آنچه برخلاف اقتضای روح و حقیقت ملکوتی بشر است، بدانیم، آنگاه واضح است که صرف مجوز نمی‌شود. 🤔شاید به همین جهت بوده که قوم لوط، در مقابل اشکال حضرت لوط، دنبال چنین پاسخی برنیامدند، و عملا با پاسخی که دادند نشان دادند: کسانی که معیارش برای «حق داشتن» صرف «دلخواه»شان است، اگر دلشان بخواهد که کسی را صرفاً به خاطر پاک بودنش از شهر بیرون کند، این کار را هم می‌کنند‼️ @Yekaye 👇ادامه👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1⃣ «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ» مقصد اصلی این فرشتگان - چنانکه در آیه 70 گذشت – قوم لوط بود. با این حال، قرآن کریم به جای اینکه مستقیم سراغ داستان قوم لوط برود، با این طول و تفصیل درباره ورود فرشتگان خدا بر حضرت ابراهیم ع و پذیرایی وی از آنان و نگران شدن از برخوردار آنان و بشارتی که برای حضرت ابراهیم ع آوردند و واکنشی که زن حضرت ابراهیم ع نشان داد و گفتگویی که بین او و فرشتگان درگرفت و سپس واکنشی که حضرت ابراهیم ع به ماموریت اصلی فرشتگان الهی (عذاب قوم لوط) نشان داد، پرداخت. چرا؟ ا🤔ا ا🤔ا ا🤔ا ‌چه بسا می‌خواهد بفهماند که خداوند بین مومن (مرد باشد یا زن، پیامبر اولواالعزم باشد یا خانه‌دار، ...) با غیرمومن چه اندازه فرق می گذارد❗️ از طرفی باکی ندارد که شهرهایی را ویران کند و از طرف دیگر تحمل لحظه‌ای نگرانی مومن را ندارد و حتی پاسخگویی به دغدغه‌های یک مومن درباب عذابی که بر غیرمومنان می‌فرستاد، نیز برایش اهمیت دارد‼️ 📝نکته تخصصی 🌐خداوند انسان را آفرید بدین جهت که وی با ایمان و عمل خود تا مقام خلیفة‌اللهی بالا رود و از فرشتگان هم برتر شود (بقره/30-32). از این جهت بود که بنی‌آدم را کرامت بخشید و بر اغلب مخلوقات خویش برتری داد (اسراء/70) . واضح است که منشأ این برتری، آن حقیقت عظیمی است که خداوند از آن به «روح» تعبیر کرده و زمانی فرشتگان خویش را امر به سجده بر آدم کرد که روح را در کالبد آدم دمید. (حجر/29؛ ص/27). 💢به تعبیر دیگر، اگر انسان صرفاً موجودی همچون سایر موجودات طبیعی و حیوانات - که افق وجودیِ آنها در افقِ خاک و عناصر مادی است - قلمداد شود، ارزش و کرامت ویژه‌ای ندارد؛ ⛔️و ابلیس هم وقتی بر آدم سجده نکرد، دلیلش را این قرار داد که من به موجودی که از همین عناصر مادیِ موجود در خاک و آب (گِل) آفریدی سجده نمی‌کنم (حجر/33 ؛ اسراء/61 ) و اشکال سخن او این بود که آدم را بدون «دمیده شدن روح در او» در نظر گرفت؛ و اگر واقعا آدم همان بود که او می گفت، حق داشت؛ چرا که اگر همانند سایر موجودات عالم طبیعت، صرفاً از عناصر خاک و آب آفریده شده باشد، چه برتری‌ای بر دیگران خواهد داشت؟ 🔺اینها نشان می‌دهد که انسان، از آن جهت که انسان است، کرامت دارد؛ اما تعبیر «از آن جهت که انسان است» معنایش این نیست که «از آن جهت که پوست و گوشت و استخوان دارد»، یا «از این جهت که شهوت و میل دارد»، یا ... . 🤔بلکه «از آن جهت که انسان است» یعنی از همان جهتی که او را بر سایر موجودات کرامت بخشیده، یعنی از جهت ظرفیت خاص الهی‌ای که در او نهاده شده است. بدین جهت است که: 🔺از طرفی، اگر کسی (مانند حضرت ابراهیم ع و همسرش) در مسیر الهی قرار گرفت، بزرگترین فرشتگان الهی با آنان همنشین می‌شوند و در پیشگاه عظمت آنان زانو می‌زنند؛ و وجود حتی یک فرد از این گونه انسانهای واقعا انسان، در میان جماعت انسان‌نما کافی است که – مادامی که او در میان آنهاست - عذابی بر آنان نازل نشود و کسی مثل حضرت ابراهیم ع به خود حق بدهد که با خدا درباره عذاب نکردن آنان محاجه کند 🔖 (حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/3873)؛ 🔻و از طرف دیگر، وقتی این انسان با غوطه‌ور شدن در شهوات و رذایل و به بهانه آزادی، به «انسانیت و کرامت خویش» پشت پا زد، گرفتار شدنِ فوج فوج آنان به قهر و غضب الهی، و نابودی و هلاکتِ خیل عظیم آنها، ذره‌ای اهمیت ندارد. پس، از این جمله که «انسان از آن جهت که انسان است کرامت و حقوق ویژه‌ای دارد» منطقا فقط حقوق متعالی و خاص انسان نتیجه می‌شود، نه اجازه انجام هرگونه عمل حیوانی و شهوانی❗️ 🤔 و عجیب اینجاست که مدافعان برای دفاع از این عمل شهوانی، به اینکه «تمام انسانها از حقوق و کرامت انساني برابر برخوردارند» ( ، مقاله قرآن و مسأله حقوق اقليتهاي جنسي) تمسک می‌کنند‼️ آری، انسانها «از آن جهت که انسان‌اند» حقوق و کرامت برابر دارند؛ نه «از آن جهت که شهوت دارند و شبیه حیوان‌اند». 🤔اگر صرف برخورداری از و برخورداری از (= توان إعمال شهوت به دلخواه) معیار کرامت بود، همه حیوانات هم با انسانها برابر بودند و هیچ انسانی بر هیچ حیوانی برتری نداشت و دیگر سخن از به عنوان یک حق ویژه، که به برگردد بی‌معنا بود. 🚫اینجاست که باید گفت دفاع از به بهانه و ، مصداق بارز «بر سر شاخه نشستن و بن بریدن» است.🚫 @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 3⃣ «إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ» 🔻عذابی که برای قوم لوط آمده بود، بی‌بازگشت بود؛ 🔺در حالی که می‌دانیم در تاریخ قوم یونس هم بودند که عذاب تا نزدیکیِ آنان آمد، اما خداوند عذاب را از آنان برداشت و مهلتی دوباره بدانان داده شد. (یونس/98) و البته علت برطرف شدن عذاب از قوم یونس، این بود که آنان توبه کردند. ♦️این مقایسه نشان می‌دهد که هیچ امیدی به توبه قوم لوط نبود که عذابی این‌چنین سراغشان آمد. در نتیجه: 🔹از سویی، مادام که امید به توبه است، از دعوت و هدایتگری انسانها نباید دست برداشت. 🔹و از سوی دیگر، این گونه نیست که دعوت و هدایتگری همواره بتواند مایه هدایت شود؛ انسان‌ها اختیار دارند، و از این رو ممکن است علی‌رغم دانستن حق، از حق پیروی نکنند؛ و عذاب برایشان اجتناب‌ناپذیر و بی‌بازگشت گردد. 💠نکته تخصصی آیا لازمه «حرمت نهادن به انسان» این است که را به عنوان یک به رسمیت بشناسیم؟! و در قبال امور ناحق بی‌خیال باشیم⁉️ برخی ادعا کرده‌اند: ‌"گوهر ‌ به ‌رسميت ‌شناختن ‌«حقِ ‌ناحق‌بودن» ‌است. ‌يعني ‌افراد ‌جامعه ‌اين‌ واقعيت ‌را‌ به‌رسميت ‌مي‌شناسند ‌که ‌ديگران ‌لزوماً ‌و ‌هميشه ‌ارزشها ‌و ‌باورهايي ‌مشابه ‌ما‌ ندارند ‌و ‌مادام ‌که ‌التزام ‌ايشان ‌به ‌آن ‌روشها‌ و ‌باورها ‌مخلّ‌ حقوق‌ اساسي ‌ديگران‌ نباشد، ‌افراد‌ حق ‌دارند‌ زندگي ‌خود‌ را ‌بر ‌وفق ‌آنچه ‌از ‌منظر ‌باورهاي ‌ديگران ‌ناحق ‌مينمايد ‌سامان‌ بخشند. ‌به‌رسميت ‌شناختن ‌اين ‌حق ‌امري ‌اخلاقي ‌است. ‌يعني ‌ما‌ به‌ حکم ‌اخلاق،‌ و ‌نه ‌به‌رغم‌ آن، ‌حق ‌ديگران ‌را ‌در ‌خصوص ‌زيستن ‌بر ‌وفق ‌ارزشها ‌و ‌باورهايشان ‌به‌رسمیت ‌مي‌شناسيم.‌ به‌ رسميت‌ شناختن‌ اين‌ حق‌ اخلاقي‌ را‌ به‌ هيچ‌وجه‌ نمي‌توان‌ امري‌ خلاف ‌اخلاق ‌و‌ نشانة ‌زوال ‌يا‌ نقصان‌ يک‌ جامعه ‌دانست." 📰( ، مقاله «مسئله در انديشة شيعي ايران معاصر» ایران‌نامگ، بهار 97، ص97) این ادعا 🔻هم پارادوکسیکال و نافی خویش است؛ 🔻هم مبتنی بر خلط ناروای «هست» و «باید» است؛ و 🔻هم بر پیشفرضی ناصواب در عرصه شناخت انسان تکیه دارد: 🚫اول اینکه پارادوکسیکال و نافی خویش است؛ زیرا از طرفی «حق بودن یا نبودن» را امری کاملاً «وابسته به منظر این و آن» قلمداد کرده؛ و از طرف دیگر ضابطه‌ای به نام «‌مخلّ‌ حقوق‌ اساسي ‌ديگران‌ نباشد» را یک حق فراتر از هر منظری دانسته است! اگر حقِ فراتر از هر منظری می‌توان داشت، پس آن «حق» بر «ناحق» برتری دارد و به «ناحق» نباید میدان داد و آن به رسمیت شناخت. 🚫دوم اینکه بین «اختیار» (که یک امر «تکوینی» و از مقوله «هست‌ها»ست) با «حق» (که یک امر اعتباری و از مقوله «بایدها»ست) خلط نموده است: اینکه انسان‌ها می‌توانند (= اختیار دارند) به گونه‌های مختلف رفتار کنند منطقا دلیل نمی‌شود که حقِ انجام چنان رفتاری هم داشته باشند؛ چنانکه هرکس می‌تواند (= اختیار دارد) از باب تفریح سیلی‌ای به گوش دیگری بزند، اما قطعا چنین «حق»ی ندارد؛ و 🚫سوم اینکه بر این پیشفرض واضح‌البطلان متکی است که هر عملی که از شخصی سر بزند، حتما آن شخص به «حق بودن» و «سزاوار بودنِ» آن باور دارد؛ در حالی که سیگار کشیدنِ پزشکی که مضرات سیگار کشیدن را قبول دارد؛ ویا مبتلا شدنِ بسیاری از گناهکاران به عذاب وجدان، ویا پشیمانی افراد از اقدامی که در شرایط عصبانیت انجام داده‌اند، بسادگی نشان می‌دهد که فردی ممکن است کاری را در عمق وجود خویش ناحق بداند، اما به خاطر غلبه عناصر غیرمعرفتی‌ای همچون شهوت، غضب، و ...، در موقعیتی، و حتی سالیان متمادی به انجام آن عمل اقدام کند و حتی بدان شهره شود. در واقع، 🤔در کلام فوق، «حق» (که امری فراتر از سلیقه‌هاست و همگان ملزم به رعایتش هستند) در زمره «امور سلیقه‌ای» (که حق و ناحق در آن معنا ندارد) وانمود شده است. البته امور سلیقه‌ای، اموری هستند که اخلاقاً حکمی ندارند (یعنی به‌خودیِ خود نه خوبند و نه بد)؛ و از این روست که ملزم کردن دیگران به یک امر سلیقه‌ای، اخلاقاً توجیهی ندارد؛ یعنی: 🔸چون «مداخله بی‌توجیه در زندگیِ دیگران، اخلاقاً نارواست»، پس: 🔶مجبور کردنِ افراد به امری که صرفاً سلیقه ماست، اخلاقاً ناروا می‌باشد. 💢اما (از جمله همین حکمِ اخلاقی: «مداخله بی توجیه ...») به هیچ‌وجه امور سلیقه‌ای نیستند که الزام کردنِ انسانها بدان اخلاقاً ناروا باشد.💢 🤔 آن لیبرالیسمی که تکیه‌اش بر چنین خلطی است بین «امور سلیقه‌ای» (که به خودی خود حکم اخلاقی ندارد؛ و از این جهت، عرصه آزادیِ عملِ افراد است)‌ با «حقِ» انسان‌ها (که کاملا مشمول حکم اخلاقی است، ودیگران «باید» به مراعات آن پای‌بند باشند)، آیا برای یک انسان حقیقت‌جو ذره‌ای می ارزد⁉️ @Yekaye
تلاشی ناموفق در دفاع از پارادوکس «حق ناحق بودن.pdf
450K
💢 عبارتی است که برخی از روشنفکران معاصر آن را گوهره می‌دانند و کوشیده‌اند از آن به رسمیت شناختن آن به عنوان یک امر دفاع کنند. از جمله این افراد، آقای است. ⭕️وی در مقاله بر این باور است که فضیلت مبتنی بر یک درونی است؛ و برای دفاع از مدارا، باید آن پارادوکس رفع شود. آنگاه به سراغ مفهوم می‌رود و می‌کوشد پارادوکس نهفته در این عبارت را نشان دهد، و رفع کند؛ و با رفع آن، از حکم اخلاقی مدارا دفاع کند. 🚫در مقاله ضمیمه خواهیم دید که صورت‌بندیِ وی از پارادوکسیکال بودنِ مناسب است، اما راه حل برای خروج از این پارادوکس به هیچ عنوان قابل قبول نیست؛ و نتوانسته از معقولیت دفاع کند؛ و البته پذیرش ِ مدارا، نیاز به چنین تکلفاتی ندارد و به دو روش برای دفاع عقلی از حکم اخلاقی مدارا اشاره می‌شود. 🖊 @souzanchi
اسلام، اخلاق و ‌هم‌جنس‌گرایی- نقدی بر آرش نراقی.pdf
1.18M
#آرش_نراقی در چند مقاله به دفاع از ‌#همجنسگرایی پرداخته و معتقد است: اجازه دادن به رواج رفتارهای ‌همجنسگرایانه، نه‌تنها به لحاظ اخلاقی موجه می‌باشد❗️ بلکه یک #مسلمان باید بکوشد که درک خود از قرآن را به طوری شکل دهد که با ‌به رسمیت شناختن رفتارهای #همجنسگرایانه سازگار باشد‼️ 📝در مقاله ضمیمه با عنوان #اسلام_اخلاق_و_همجنسگرایی پس از تفکیک بین 🔻 #رفتار_همجنسگرایانه (یا همان #لواط ) با 🔻 #گرایش و #هویتی به نام #همجنسگرایی مدعای آقای نراقی در دو فراز بررسی می‌شود: 1⃣ تحلیل برون‌دینی ادله #موافق و #مخالف همجنسگرایی 2⃣ نقد و بررسی نظرات وی درباره نگاه #قرآن کریم به این مساله 🖊 #حسین_سوزنچی @souzanchi
پاسخ به وی استدلال‌های مخالفان همجنسگرایی را در قالب سه استدلال آورده است: 1⃣ همجنسگرایی مضر و خطرناک است؛ و هر کار خطرناک و مضری باید ممنوع شود. 🚫در نقد مقدمه اول، پذیرفته که آمار ایدز در مردان همجنسگرا، آمار خودکشی‌ها درهمجنسگرایان بیشتر، و رابطه‌های همجنسگرایانه مردان ناپایدارتر است؛ اما اولی را به عدم مراقبتهای بهداشتی نسبت داده‌اند نه خود همجسنگرایی، و عامل دومی و سومی را فشار اجتماعی‌ای که روی همجنسگرایان است، دانسته‌اند نه خود این رفتارها. 🤔بنده در بحث خود، به این پاسخ مدافعان همجنسگرایی در غرب اشاره کرده بودم و اینکه منتقدان نشان داده‌اند این توجیهات زمانی موجه می‌نمود که تقاوتی باشد بین آمارهای مذکور در بین جوامعی که همجنسگرایی در آنها قانونی نشده و مورد نفرت است، با کشورهایی که این رفتارها قانونی شده و مورد حمایت شدید رسانه‌ها، ارگان‌های رسمی و سازمان‌های مردم‌نهاد قرار گرفته (مثل هلند که به بهشت همجنسگرایان معروف است)؛ در حالی که این آمارها در این کشورها - که همجنسگرایان دیگر نه‌تنها با فشار افکار عمومی مواجه نیستند، بلکه اگر کسی با همجنسگرایی مخالفت کند از زندگی و مشاغل اجتماعی ساقط می‌شود - همچنان بشدت بالاست، پس عامل مشکل، خود همجنسگرایی است، نه فشار علیه همجنسگرایی. 🚫در نقد مقدمه دوم، می گوید صرف خطرناک بودن رفتار دلیل ممنوعیت آن نمی‌شود، و مثال می‌زند به رانندگی، کارگری در معدن و فوتبال! 🤔 آیا واقعا خطرات اموری مثل گسترش ایدز یا بالا رفتن آمار خودکشی یا برقراری روابط ناپایدار که خودش به درست بودن آمار اینها اذعان دارد، از جنس خطر رانندگی و فوتبال است؟ با این سبک استدلال، باید گفت ممنوعیت مواد مخدر، قوانین الزامی بهداشتی، اجبار سوادآموزی، و ... خلاف عدالت و اخلاق است؟! بله، اینکه «صرف خطر داشتن» دلیل بر ممنوعیت نمی‌شود، غیر از این است که «خطرات شدید برای بشریت»، دلیل بر ممنوعیت نشود! 2⃣ رفتارهای همجنسگرایانه غیرطبیعی است و هر رفتار غیرطبیعی ممنوع است. 🚫 وی به سبک مقالاتش، (ممیزه انسان از حیوان، توجیه‌گرِ الزامات اخلاقی) را به معنای (مشترک بین انسان و حیوان، و بی‌ربط به اخلاق) قلمداد کرده؛ 🤔در بحثی که ارائه کردم به‌تفصیل در این باره سخن گفته بودم. اما معلوم نیست چرا ایشان نسبت بدان تغافل ورزیده است؟! 3⃣ برهان مبتنی بر تالی فاسد: اگر جواز همجنسگرایی را بپذیریم، باید جواز امور دیگری را که در بدیِ آنان تردید نداریم (مانند زنای با محارم و سکس با کودکان و ...) نیز بپذیریم. 🚫نقد وی این است که چنین تلازمی برقرار نیست، زیرا از آن مقدمه، این نتیجه را گرفتن، پیش‌فرض غلطی دارد که: «رضایت طرفین» برای «جواز اخلاقیِ» کاری، کافی است؛ در حالی که این رضایت، فقط است، نه 🤔اما مگر وجود یک حق، از نظر وی چیست؟ پاسخ صریحی نمی‌دهد؛ اما اشاره می‌کند که اگر تضییع حقوق دیگران رخ دهد، رضایت طرفین کافی نیست. در واقع، نظر ایشان درباره برای جواز یک عمل- چنانکه در مقالاتش گفته- همان است که هم در مقاله‌ای، آن را نقد کردم و هم در بحث خود؛ اما 🔹آیا بر اساس همین مبنا، جز این است که بپذیریم رضایت طرفین برای «زنای با محارم» کافی است؟! 🚫در مورد «سکس با کودکان» می‌گوید در مورد کودک چون تشخیص ندارد، رضایت او اصلا ملاک نیست! و لذا این شرط لازم را هم ندارد و از این جهت است که غیرمجاز است! 🤔توجه کنید که کودک در ادبیات مدرن (که «سکس با کودک» را ممنوع می‌کند)، انسانِ زیر 18 سال است؛ یا در برخی کشورها زیر 16 سال! آیا واقعا فرد 15 ساله تشخیص ندارد؟ چه دلیلی هست که فردی که به بلوغ جنسی رسیده و نیاز جنسی دارد (که قطعا پایینتر از سن قانونی است) حق ندارد رابطه جنسی قانونی داشته باشد؟ آیا همین الان در همین کشورهایی که ازدواج کودکان زیر 18 یا 16 سال ممنوع است، به همین کودکان آموزش جنسی نمی دهند (از جمله اینکه چگونه رابطه برقرار کنید که به ایدز و ... مبتلا نشوید؟!) وی اعتراض می‌کند که چرا شما به کار غیراخلاقیِ «سکس با کودکان» در جامعه‌تان (منظورش جواز قانونیِ ازدواج زیر 18 سال است) حساسیت ندارید! عجیب است❗️ آموزش جنسی به کودکان (و ترویج رابطه جنسی بهداشتی با هرکس از جنس مخالف) خوب و مجاز است، اما همین رابطه جنسی کودکان را تحت قانون ازدواج قرار دادن، مصداق «سکس با کودک»، و اقدامی غیراخلاقی قلمداد می‌شود‼️ پس آنچه موجب یکسان دانستن جواز همجنسگرایی با جواز زنای با محارم و ... شده، پیشفرض فوق نیست، بلکه همان پیشفرضِ ناصوابِ است؛ و با قبول این حق، زنای با محارم و سکس با کودکانی که به بلوغ جنسی رسیده‌اند، و ... به اندازه رابطه با همجنس مُجاز است؛ و واقعا دفاع از لواط و رابطه جنسی دو همجنس، این تالی فاسدها را دارد! @souzanchi
پاسخ به 📝من به او اشکال گرفته بودم که صرف رد کردن ادله مخالفان، برای اثبات مدعا کافی نیست؛ بلکه باید دلیل هم برای مدعا آورد. وی چنین پاسخ می‌دهد که اگر دلیلی که برای غیراخلاقی بودن کاری ارائه می‌شود مخدوش باشد، همین کافی است که آن کار را اخلاقی بدانیم! از این رو، خود را موظف نمی‌بیند که غیر از رد ادله مخالفان، دلیلی بیاورد، بلکه از همان مناقشات قبل نتیجه می‌گیرد: 🚫حکم به ممنوعیت رفتارهای همجنسگرایانه خلاف عدالت است» و چون می‌دانیم خدا عادل است، باید گزاره‌های دینی را توجیه کنیم، و البته اذعان می‌کند که اگر کسی مناقشات فوق را نپذیرد، ضرورتی برای تحمیل چنین برداشتی بر قرآن ندارد. 🤔اما واقعا برای اثبات جواز اخلاقی یک کار، صرف رد کردن دلایل مخالفان کافی است؟ 🔹مغالطه واضحی که در این سخن است، خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات (عرصه واقعیتِ مطلب و عرصه دلیلِ مطلب) است. (برای اینکه مغالطه بودن این مساله واضح شود اشاره می‌کنم که برخی از مطالب بقدری دلیل یافتنش در عرصه اخلاق پیچیده بوده، که عده‌ای سخن از شهودات اخلاقی به میان آورده اند. شهود اخلاقی همیشه جایی مطرح می‌شود که شخص احساس می‌کند با یک دلیل مستقل عقلی نمی‌تواند حکم اخلاقی مورد نظرش را توجیه کند. مثلا ممکن است کسی نتواند برای غیراخلاقی بودن دزدی دلیل کافی بیاورد، و به شهود اخلاقی خود ارجاع می‌دهد، آیا می توانیم بگوییم چون دلیل نیاورده پس مخالفتش با دزدی حتما خلاف عدالت است؟!) 🤔اما دلیلی که نشان می‌دهد برای توجیه جواز اخلاقیِ یک کار، صرف مناقشه در دلایل مخالفان کافی نیست، توجه به ما در تشخیص است؛ که این غیر از است. 🚫وی به گونه‌ای بیان کرده که گویی اگر کسی عقل را در شناختِ برخی از امور ناتوان دانست، پس حتما اشعری‌مسلک است و همه اخلاقیات را تابع دستور خدا می‌داند❗️ 📝در حالی که بنده در بحث خود نشان داده بودم که اساساً ناشی از آن است که ما با عقلمان، وجود خدا، مهربانی او، علم مطلق او، و ... را اثبات می‌کنیم (قبول عرضه ، که تحقیق مستقل عقل در آن را جدی می‌گیریم) و در عین حال به عدم احاطه عقل خود به همه مسائل مربوط به خوشبختی و رستگاری انسان باور داریم (عرصه ، که دست کم فعلا در دسترس عقلمان نیست) و از این رو، به پیام خدا برای زندگی اعتنای جدی می‌کنیم. پس اگر آقای نراقی همه ادله عقلی مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه را رد کند، نمی‌تواند اقدام خود در دست برداشتن از ظهور متن دین را موجه بداند؛ زیرا کاملا محتمل است که حکم خداوند فلسفه واقعی دیگری داشته که فعلا از دسترسی و توجه عقل او خارج مانده است. و بحث آسیبهای رفتارهای همجنسگرایانه، و مطالب آقای اسپریجگ، که در پایان بحثم نقل قول کرده بودم، صرفا برای نشان دادن این بود که ادله مخالفان همجنسگرایی در غرب، اگر قویتر از موافقان نباشد، ضعیف‌تر نیست. بنده در مقاله 🔖http://www.souzanchi.ir/jurisprudence-and-ethics/ توضیح داده ام که بسیار ساده‌انگارانه است که احکام شرعی را به نحو صفر و یکی، و فقط با این یا آن قاعده اخلاقی تحلیل کنیم. خداوند وقتی می‌خواهد حرمت شرابخواری را مطرح کند نمی‌فرماید فقط بد است؛ بلکه می‌فرماید «منافعی دارد و بدی‌ای؛ و البته بدی‌اش شدیدتر از منافعش است» (بقره/219). یعنی چنان نیست که اگر عده‌ای درباره شرابخواری بحث کنند حتما دلایل مخالفان «از همه جهات» بر دلایل موافقان غلبه کند. خیر؛ موافقان هم می‌توانند واقعا منافعی برای شرابخواری بیابند. اما برآیندِ تمامی منافع و مضار آن در علم خدا، خروجی‌اش حرمت شرابخواری می‌شود. در این بحث نیز حکم به جواز یا حرمت رواج رفتار همجنسگرایانه، تنها زمانی معقول است که به تمامی ریشه‌ها، آثار و ثمرات آن، علم داشته باشیم؛ و برآیند آنها را نیز درست محاسبه کرده باشیم که در مجموع، خیر و فایده رواج آن؛ یا شر و ضررش بیشتر است. این برآیندگیری در برخی امور مانند راستگویی و دروغگویی بقدری واضح است که عقل، بدون هدایت شرع هم آن را می‌فهمد (عرصه و اصطلاحاً: ) ولی در برخی از عرصه‌ها، چنان ظرافت و پیچیدگی دارد که اصطلاحاً عقل‌گریز است و شریعت آنها را به ما معرفی می‌کند (عرصه و ). بار دیگر یادآوری می‌کنم آنچه شریعت اسلام حرام دانسته، حرمت و است؛ و این ربطی ندارد که کسی که در درون خویش، گرایشی به همجنس احساس می‌کند، حتماً آدم بدی باشد؛ یا شایسته تحقیر و توهین باشد❗️اسلام یک رفتار را ممنوع کرده، نه یک گرایش درونی را؛ به علاوه که صرفِ دوست داشتن و وجود علاقه عاطفی به دیگران، مادام که در حال وهوای جنسی نباشد، در اسلام بسیار پسندیده است و نمونه بارزش تاکیدات فراوان بردوست داشتن اهل بیت ع است. @souzanchi