eitaa logo
سید سلمان علوی
325 دنبال‌کننده
383 عکس
246 ویدیو
11 فایل
ارتباط با من: @ss_alavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ۹ محرّم؛ وقایع روز ؛ 🔹بخش نخست 🔸پاسخ به و قطعی شدن جنگ 🔻مقدّمه روز پنجم محرّم، عمر سعد به دروغ برای عبیدالله نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، به راستی که خداوند آتش را فرونشاند و کلمه را جمع و امر امّت را اصلاح گردانید. اینک حسین مرا مختار کرده که یا بازگردد به آنجا که بوده، یا او را گسیل کنم به هرکدام از مرزها که خواستیم، تا همچون دیگر مسلمانان زندگی کند، یا نزد أمیرالمؤمنین برود و دست در دستش بگذارد، تا رأی یزید چه باشد. رضای شما و صلاح امّت در همین است». چون نامه برای عبیدالله خوانده شد. این شعر را زمزمه نمود: الآن اذ علقت مخالبنا به یُرجُو النجاةَ ولات حین مَناص ترجمه: اکنون که پنجه‌های ما به او بند شده است، امید رهایی دارد؛ اما دیگر وقت تکان خوردن نیز نیست» سپس برای عمر بن سعد چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد؛ نامه تو به دستم رسید و مضمومن آن را دانستم؛ اینک بیعت با یزید بن معاویه را بر حسین و همراهانش عرضه بدار؛ اگر پذیرفت و چنین کرد، آنگاه در باره کار او‌ اندیشه خواهیم کرد. والستلام». آنگاه را مأمور بردن نامه کرد و به او گفت: «اگر عمر از جنگ با ایشان سر باز زد، تو امیر سپاهی، پس گردن عمر را بزن و سرش را برای من بفرست». هنگامی که شمر لعنةالله‌علیه مامور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت، عبدالله بن ابی مخل بن حزم که عمه‌اش‌ ، بود، به ابن زیاد گفت: «اصلح الله الأمیر، فرزندان خواهر ما همراه حسین هستند، اگر صلاح می‌دانی امانی برای آنان بنویسی». ابن زیاد با خوش‌رویی پذیرفت و به کاتب خویش دستور داد که امانی برای آنها بنویسد. 🔻رسیدن نامۀ عبیدالله به عمر سعد علیهمااللعنة أبدالآبدین شمر بن ذی الجوشن عصر پنجشنبه نهم محرم، با فرمان جدید عبیدالله به کربلا رسید و نزد عمر بن سعد رفت و نامهٔ ابن زیاد را به او داد. وقتی ابن سعد نامهٔ ابن زیاد را خواند، به شمر گفت: «وای برتو، خدا آواره‌ات کند و زشت باد فرمانی که برای من آوردی، به خدا قسم گمانم این است که تو ابن زیاد را از آنچه برای او نوشته بودم، روی گردان کرده‌ای و کاری که امید داشتیم با صلح و خوبی پایان یابد بر ما تباه ساختی؛ به خدا سوگند، حسین هرگز تسلیم نمی‌شود؛ زیرا او روحی تسلیم ناپذیر در کالبد دارد». شمر گفت: «بگو چه خواهی کرد؟ فرمان امیرت را اجرا می‌کنی و با دشمنش می جنگی؟ یا کناره می‌گیری و لشکر را به من وا می‌گذاری؟» عمر گفت: «نه، تو لیاقت چنین امری را نداری، من خود آن را به عهده می‌گیرم و تو فرمانده پیادگان باش». عمر نامۀ ابن زیاد را برای امام حسین علیه‌السّلام فرستاد. امام علیه‌السّلام به فرستادۀ او فرمود: «هرگز تقاضای ابن زیاد را نخواهم پذیرفت. مگر چیزی جز مرگ هست؟ خوشا مرگ!». سعد بن عبیده می‌گوید: با عمر بن سعد پاها را در آب گذاشته بودیم، که شخصی پیش وی آمد و آهسته او را آگاه کرد که اگر با حسین علیه‌السلام نجنگد، به دست شمر کشته خواهد شد. پس عمر فریاد برآورد: «یا خیل الله ارکبی و أبشری؛ ای لشکریان خدا، سوار شوید که شما را بشارت باد» آنان پس از نماز عصر، به سوی خیمه‌های حسینی حرکت کردند. ✍️سید سلمان علوی ادامه 🆔 @ss_alavi_ir
🗓 ۹ محرّم؛ وقایع روز ؛ 🔹بخش دوم 🔸مهلت خواستن امام حسین علیه‌السلام برای عبادت امام حسین علیه‌السّلام تنها جلوی خیمه خود نشسته بود و در حالی که به شمشیر خود تکیه زده و سر را به زانو گذاشته بود، به خواب سبکی فرو رفته بود. حضرت زینب علیهاالسّلام چون سر و صدای دشمن را شنید، نزد برادر شتافت و عرض کرد: «برادر جان، آیا سر و صدا را نمی‌شنوی که نزدیک شده است؟» امام حسین علیه‌السّلام سر برداشت و فرمود: «هم اکنون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پدرم علی (علیه‌السّلام) و مادرم زهرا (علیهاالسّلام) و برادرم حسن (علیه‌السّلام) را در خواب دیدم که به من گفتند: به زودی نزد ما خواهی آمد.به خدا سوگند این امر نزدیک است و در آن شکی نیست». هنگام، دختر علی علیهماالسّلام بی قرار شد و به صورت خود زد و ناله سر داد... امام فرمود: «خواهرم صبر کن و آرام و خاموش باش و فریاد نزن که دشمن ما را شماتت نکند» عباس علیه‌السّلام پیش آمد و عرض کرد: «برادر جان، لشکر دشمن به سوی تو می‌آیند!» امام حسین علیه‌السّلام از جای خویش برخاست، فرمود: «برادرم، جانم به فدایت، سوار شو و از ایشان بپرس چه پیش آمده و چه می‌خواهند؟» عباس علیه‌السّلام با بیست سوار از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نزد لشکر ابن سعد آمد و به آنان گفت: «چه می‌خواهید؟» گفتند: «از امیر دستور رسیده که به شما پیشنهاد کنیم به حکم او تن دهید، و الا با شما جنگ کنیم». عباس علیه‌السّلام فرمود: «شتاب مکنید تا نزد اباعبدالله (علیه‌السّلام) روَم و سخن شما را به ایشان برسانم» آنگاه به نزد امام حسین علیه‌السّلام رفت و سخن آن لشکر را به عرض آن حضرت رساند. امام علیه‌السّلام فرمود: «اگر می‌توانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر و آنان را از ما بازگردان، تا امشب برای پروردگار خود نماز بخوانیم و دعا کنیم و از استغفار نماییم؛ خدا خودش می‌داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم» پس عباس علیه‌السّلام نزد لشکر کوفه بازگشت و چنین گفت: «اباعبدالله (علیه‌السّلام) از شما می‌خواهد که امشب را باز گردید تا در این مسئله بیندیشد؛ زیرا دربارۀ این موضوع باهم گفت و گویی نکرده‌ایم. چون صبح شود، همدیگر را ملاقات خواهیم کرد؛ یا آنچه را که شما می‌خواهید می‌پذیریم، یا آن را رد می‌کنیم» عمربن سعد به شمر گفت: «نظر تو چیست؟» شمر گفت: «فرمانده تویی و اختیار با توست» عمر سعد گفت: «کاش نمیبودم! ...» سپس رو به لشکر خود کرد و گفت: «نظر شما چیست؟» عمرو بن حجاج زبیدی گفت: «سبحان الله، به خدا قسم، حتی اگر آنان ترک و دیلمی بودند و این درخواست را می‌کردند، سزاوار بود آنان را اجابت کنی [چه رسد که از خاندان پیامبراند] قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنان را بپذیر، به جانم سوگند، صبحگاه فردا با تو خواهند جنگید!» عمر سعد گفت: «اگر می‌دانستم چنین می‌کنند، امشب را مهلتشان نمیدادم...» ✍️سید سلمان علوی ادامه 🆔 @ss_alavi_ir
🗓 ۹ محرّم؛ وقایع روز ؛ 🔹بخش سوم و پایانی 🔸 گفتیم که شمر لعنةالله‌علیه چون مامور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت، عبدالله بن ابی مخل بن حزم که عمه‌اش‌ ، بود، به ابن زیاد گفت: «اصلح الله الأمیر، فرزندان خواهر ما همراه حسین هستند، اگر صلاح می‌دانی امانی برای آنان بنویسی». ابن زیاد با خوش‌رویی پذیرفت و به کاتب خویش دستور داد که امانی برای آنها بنویسد. شب هنگام، کزمان ــ غلام عبدالله بن ابی مخل ــ فرزندان‌ علیهم‌السلام را فراخواند و گفت: «این امان نامه‌ای است که دایی شما (عبدالله بن أبی مخل) فرستاده است». آنان گفتند: «به عبدالله بگو ما را به امان شما نیاز نیست؛ امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است» پس از آن، شمر برابر لشکر امام آمد و چون هم او و هم حضرت ام‌البنین از قبیله کلاب بودند فریاد زد: «خواهرزاده‌های ما کجایند؟» عباس و جعفر و عثمان، فرزندان علی بن ابی طالب، به سوی او رفتند و گفتند: «برای چه کار آمده‌ای و چه می‌خواهی؟» شمر گفت: «شما‌ ای خواهرزادگان من، در امانید!» یکی از آنها به او گفت: «لعنت خدا بر تو و امان‌نامه‌ات، اگر واقعاً تو دایی ما بودی، آیا حاضر می‌شدی که ما در امان باشیم و فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در امان نباشد؟!» 🏴ألَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ 🏴وسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبون ✍️سید سلمان علوی 🆔 @ss_alavi_ir
🥀 شهدای مدافع حرمی که در روز به شهادت رسیدند: 🌹 شهید عبدالله باقری 🌹 شهید مصطفی صدرزاده 🌹 شهید پویا ایزدی 🌹 شهید امین کریمی 🌹 شهید حجت اصغری 🌹 شهید ابوذر امجدیان 🌹 شهید سجاد طاهر نیا 🌹 شهید روح الله طالبی اقدم 🌹 سید محمد حسین میردوستی 🌹 شهید محمد جاودانی 🌹 شهید محمد ظهیری 🥀رضوانُ الله علَیهِم وَ حشرَهُم معَ أولیائِهِم سیّما سیّدالشّهداء علیه‌السلام 🖤 شادی ارواح طیبۀ همۀ شهدای اسلام صلوات 🆔 @ss_alavi_ir