eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
364 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ به زهرایی شبیه مادرم من به مولایی شبیه حیدرم من حسینم رفت اما دین به جا ماند به تنهایی امیر لشکرم من کلید گنج اسرار حسینم چو عباسم علمدار حسینم حسینم گر به مقتل آرمیده من امشب چشم دیدار حسینم اگرچه زیر بار غم خمیدم اگر جام بلا را سر کشیدم اگرچه جسم بی سر دیدم اما به غیر از عشق و زیبایی ندیدم همین امروز دیدم دلبرم رفت یگانه سایه روی سرم رفت فرات و اشک خیمه موج میزد لب تشنه حسینم از حرم رفت به مقتل دیده های دخترش بود که تیغ دشنه روی حنجرش بود تمام لحظه های سر بریدن سرش بر روی پای مادرش بود
203.5K
به سبک: مونده روی زمین پیکر تو رها خواهر تو اسیر شد به دست عدو أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ بعد رفتنت ای آبروی حرم پای شمر و سنان وا شده به سوی حرم سید الشهدا سید الشهدا سید الشهدا یا مقطع الاعضا بعد تو شده باز راه بسته ی آب خیمه ها همه گفتند امان ز قلب رباب ای هلال من از روی نیزه ببین روی ناقه ی عریان نشسته پرده نشین سید الشهدا.... ✍ (أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،  سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد)زیارت ناحیه میثم مومنی نژاد @stayashura313
ام المصائب یعنی رونیزه ها سر دیدن سر برادر دیدن غارت معجر دیدن امّ مصائب یعنی یه جسم خسته رو دیدن دستای بسته رو دیدن سر شکسته رو دیدن امّ مصائب یعنی طعنه و آزار دیدن کوچه و بازار دیدن مجلس اغیار دیدن امّ مصائب یعنی از بغض و کینه پژمردن از همه کعب نی خوردن از سرا چادرو بردن امّ مصائب یعنی تنگی گودالو دیدن گودی و جنجالو دیدن تنو لگد مالو دیدن امّ مصائب یعنی چشم پر آب و زینب بند طناب و زینب بزم شراب و زینب امّ مصائب یعنی شیشماهه رو به نی دیدن به اشک دیده خندیدن به دور عمّه رقصیدن امّ مصایب می دید تو خیمه دختری له شد از جوجه ها پری له شد به زیر پا سری له شد ✍️محمود اسدی شائق @stayashura313
سبک تشنه لب کربلا وای حسینم حسین ای پسر مادرم / وای حسینم حسین برادر بی سرم / وای حسینم حسین رسیده جان برلبم / یار زجان بهترم بیا کنارم حسین / به همره مادرم وای حسینم حسین بیا و ای آفتاب / بتاب بر بسترم آن تن بی سایبان / نرفته از خاطرم نگذرم از قاتلت / سر تو را برده بود پیرهنت را دگر / چرا در آورده بود وای حسینم حسین می‌کشم از سینه آه / امان از قتلگاه رسیدم از خیمه‌گاه / امان از قتلگاه میان آن ازدحام / راه نفس بسته بود چرا به دست همه/ نیزه بشکسته بود وای حسینم حسین چه عزتی داشتم / حسین یادش به خیر چه حرمتی داشتم / حسین یادش به خیر بعد تو با کعب نی / به پیکرم میزدند خولی و شمر و سنان / داد سرم میزدند وای حسینم حسین خدا نگهدار ای / کوچه و بازار شام چقدر سنگم زدند / از در و دیوار شام هر چه به ما شد گذشت / هر که به ما زد گذشت من که فدای سرت / به دخترت بد گذشت وای حسینم حسین @stayashura313
لحظه های آخره ، زینب زار و مضطره نزدیکه دو ساله که ، با گریه چشام تره از یادم نمی ره اون ، گودال و مصیبتام بین قتلگاه حسین ، پرپر شد جلو چشام ای وای ای وای حسین... وای از اون دمی که شمر ، سمت پیکرش دوید توی اون شلوغیا ، جونم روی لب رسید شمر و خولی و سنان ، با هم متحد شدن توو جنجاله قتلگاه ، تنها موند حسین من ای وای ای وای حسین... احکام بریدن ، سر ازپیکر این نبود لب تشنه سر و برید ، رسمش این چنین نبود روو در روی چشم من ، غارت شد تن حسین نامردا شدن سهیم ، توی کشتن حسین ای وای ای وای حسین... واسه غارت عده ای ، آوردن هجوم سرش توی اون برو بیا ، ریختن روی پیکرش بعد از رفتنت حسین ، خندیدن به غربتم روز خوش ندیدم و ، شکسته شد حرمتم ای وای ای وای حسین... توی شعله گُر گرفت ، خیمه‌ی مخدرات می دیدم که سوخت سر و ، دست و پای دخترات خیلی سخت گذشت حسین ، بعد از تو به خواهرات ای نیزه نشین من ، مُردم صد دفه برات ای وای ای وای حسین... وای از دست شامیا ، حرمتها شکست حسین پیشونیه زینبت ، با سنگا شکست حسین از یادم نمی ره اون ، حرفای یهودیا وای از طعنه ها حسین ، گفتن خارجی به ما ای وای ای وای حسین... ✍️عباس قلعه @stayashura313
بر تو رسول با دل بي تاب گريه كرد تكبير هفتمين تو محراب گريه كرد روز تولد تو كفن ها گريستند روز نخستِ آمدنت آب گريه كرد آنقدر از لبت اناالعطشان شنيده شد تشنه گريست بهر تو سيراب گريه كرد مقتل نوشته است غروب دهم كه شد بر غربت تو مركب اصحاب گريه كرد بر حال جسم بى كفنت روى خاكها خورشيد سينه ميزد و مهتاب گريه كرد مقتل نوشته است كه در مجلس شراب خيلي سر بريدهء ارباب گريه كرد قربان آن سه ساله كه كنج خرابه ها وقتي پريد، نيمه شب از خواب ، گريه كرد @stayashura313
بر ناله های روز و شبش اعتنا نشد هر روز آب تر شد و دردش دوا نشد ابعاد جسم مختصرش وقت سجده اش در یک نگاه، بیشتر از یک عبا نشد خاک نمور و سرد سیهچال شد سبب از دردهای کهنه، شبی هم رها نشد دلتنگ بود سخت به دیدار دخترش اما ندیدش آخر و حاجت روا نشد بین فشارِ حلقه ی زنجیرها کسی چون او به ساقِ خُرد شده مبتلا نشد تا مغز استخوان تنش تیر می کشید بی دردسر نشد که شود جابجا، نشد بدکاره هم عوض شد و ذکر جلاله گفت بیچاره آنکه با کرمش آشنا نشد مردی که با حیا به نماز ایستاده بود حتی زمان نافله از او حیا نشد وقتی که زهر، تشنه لبش کرد، لحظه ای گریان به جز به تشنه لب کربلا نشد هرچند سینه اش به روی تخته پاره رفت دیگر شکسته زیر سم اسب ها نشد شکر خدا نماند تنش بر روی زمین شکر خدا که سهم تنش بوریا نشد @stayashura313
139.9K
ذکر همه دلهای عاشق و مضطر یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر من که به گرداب درد و غم افتادم ای پسر فاطمه برس به دادم یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر گوشه ی چشمی به دل ناشادم کن زائر درگاه باب المرادم کن یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر من که به عشق شما گفتگو دارم صحن و سرای تو را آرزو دارم یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر کاظمین از داغ تو ماتم سرا شد امام رضا در غمت صاحب عزا شد یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر آتش به جان افتاد از آه ونوایش سلسله بوسه زده به زخم پایش یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر گوشه زندان و دور از وطن بوده اما به یاد جد بی کفن بوده یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر زندانی فاطمه حاجت روا شد مرغ شکسته پر از قفس رها شد یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر سهم موسی بن جعفر خون جگر بود تشییع او بر روی تخته ی در بود یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر خون شده قلب مهدی بقیه الله یا حضرت معصومه آجرک الله یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر @stayashura313
393.3K
🏴سبک: حسین جان رضاجان الهی بمیرم برا غربتت که تو زندان کفن کردی باباتو آخر با چشمای گریان   آقاجان رضا‌جان تک‌ و تنها‌ غُسلش‌ دادی‌ وقتی‌ با حال‌ خسته چقدر سوختی‌ با دیدن ساق‌ پای شکسته   آقاجان غُل و زنجیرا گریه کردن   همراهت برا خونِ زخمای‌ تاز‌ه‌ش یامظلوم گمونم دیدی بین مَردُم   زهرا رو اومد واسه تشییع‌ جنازه‌ش یامظلوم ((رضاجان)) رضاجان بازم‌ شُکر خدا رو که‌ هنگام تشییعش‌ همرات نبودن‌ ببینن‌ غُل‌ و زنجیرا رو خواهرهات  آقاجان رضاجان کسی‌ هتک‌ حُرمت‌ نکرد از نَوامیسِت اون روز نخندید به‌ اشکت‌ کسی‌ بعد از این‌ داغ‌ جانسوز آقاجان نشد بسته دستای بی‌بی معصومه نزد تازیانه کسی به این بانو نبردن دیگه خواهراتو   تو بازار نزد هیچکی با کعب نیزه بر پهلو ((رضاجان)) کی‌دیده؟ تن یک امام و روی تخته‌‌پاره بیارن به‌عمد اونو یک‌جای پُر‌ رفت‌و آمد بزارن   واویلا درسته سه‌روزمونده نعش آقامون روی‌ جسرِ بغداد(پل بغداد) ولی رو تنش ذره‌ای نور آفتاب نیافتاد   یازهرا ولی جدشون بعد از اینکه   عریان شد سه‌ روز و دو شب رو زمین موند  واویلا بمیرم روی رمل داغ   صحرا بود حرارت تنش رو می سوزوند  واویلا ((حسین جان)) محمدقاسمی @stayashura313
دلا باید که هر دم یا علی گفت نه هر دم بل دمادم یا علی گفت به صدق دل همیشه یاد او بود به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت دمی که روح در آدم دمیدند ز جا بر خاست آدم یا علی گفت چو نوح از موج توفان ایمنی خواست توسل جست و هر دم یا علی گفت ز بطن حوت یونس گشت آزاد ز بس در ظلمت یم یا علی گفت کجا مرده به آدم زنده میشد یقین عیسی بن مریم یا علی گفت (نمی شد زنده جان مرده هرگز یقین عیسی بن مریم یا علی گفت) عصا در دست موسی اژدها شد کلیم آنجا مسلم یا علی گفت رسول الله شنید از پرده غیب ندائی آمد آن هم یا علی گفت نزول وحی چون فرمود سبحان ملک در اولین دم یا علی گفت که در روز ازل قالوبلا را هر آنچه بود عالم یا علی گفت محمد در شب معراج بشنید ندایی آمد آنهم یا علی گفت پیمبر در عروج از آسمانها بقصد قرب اعظم یا علی گفت به هنگام فرو رفتن به طوفان نبی الله اکرم یا علی گفت به هنگام فکندن داخل نار خلیل الله اعظم یا علی گفت عصا در دست موسی اژدها شد کلیم آنجا مسلّم یا علی گفت علی در خم به دوش آن پیمبر قدم بنهاد و آندم یا علی گفت ز لیلی می شنیدم یا علی گفت به مجنون چون رسیدم یا علی گفت مگر این وادی دار الجنون است که هر دیوانه دیدم یا علی گفت نسیمی غنچه ای را باز میکرد به گوش غنچه کم کم یا علی گفت چمن با ریزش باران رحمت دعا میکرد او هم یا علی گفت یقین پروردگار آفرینش به موجودات عالم یا علی گفت خمیر خاک آدم را سرشتند چو بر میخواست آدم یا علی گفت مسیحا هم دم از اعجاز میزد ز بس بیچاره مریم یا علی گفت علی را ضربتی کاری نمیشد گمانم ابن ملجم یا علی گفت مگر خیبر ز جایش کنده میشد یقین آنجا علی هم یا علی گفت @stayashura313
از چشم‌ گریه مانَد و از گریه عزتش از جام باده مانَد و از باده لذتش فرمود امام صادق ما روضه جنت است دنیا جهنم است برو سمت جنتش ما را حسین، بهر خودش انتخاب کرد اینجا کسی نیامده الا به دعوتش عرفان ناب چیست؟همین گریه بر حسین صدسال فیض ریخته در نیم ساعتش! تا زنده ای به هرنفسی یا حسین‌ بگو فردا میان قبر تو هستی و حسرتش یک روز هم شبیه به حر میخرد مرا بخشیده میشویم همه در نهایتش آنکس که کار کرد برای عزای او حتی عبادت است دم استراحتش صدبار قهر کردم و دنبالم آمده ماندم دگر چکار کنم از خجالتش خون حسین قاطی کرببلا شده صد مرده زنده میشود از بوی تربتش جان داشت و به خیمه او حمله ور شدند فابک علی الحسین! شکستند حرمتش @stayashura313
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم تصورم ز اسارت طناب بود اما.. بدون چادر و معجر گمان نمیکردم! به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما.. به پاره پاره حنجر گمان نمیکردم همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم! گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم قبول! بی توسفر میکنم به شام اما.. کنار شمر برادر گمان نمیکردم تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان‌ نمیکردم سربریده به هرمادری نشان دادند ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم به آیه خواندن تو با همان لب زخمی که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم @stayashura313
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد مقصود از تکلّم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عزوجل خونبها نشد در خلقش زمین و مکان‌های محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گر چه هزار سال تو را گریه کرده‌اند یک گوشه از حقوق لبِ تو ادا نشد ما گندمِ رسیدۀ شهر ری توایم شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد یک گوشه می‌رویم و فقط گریه می‌کنیم حالا که کربلای تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی‌شود در حیرتم چگونه قدِ نیزه تا نشد @stayashura313
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده‌ام خسته، هراسان نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دل حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله‌ها را چه کنم ؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله من سود نبخشید بیا کور شد دیده گریان، نگرانم به خدا کوچه پس کوچه این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می‌نگری دین خودش را دارد ! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا خواهری لحظه آخر به برادر می‌گفت : بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت ! به کجا راحتی جانم؟ نگرانم به خدا پدرم گفت : به کوفه گذرت می‌ افتد من از آن کوفه ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه سادات ، بیا خم شد از غم کمر عمه سادات ، بیا @stayashura313
دختر حیدر که باشی صاحب دم می شوی بی برو برگرد پرچمدار عالم می شوی دختر حیدر که باشی با تمام زخم ها عصر عاشورا برای «یار» مرهم می شوی معجرت نه، سایه اش را هم نمی بیند کسی اینچنین الگوی صد حوّا و مریم می شوی زینب کبری شدن کار کسی غیر از تو نیست زینب کبری که باشی اسم اعظم می شوی اولین گریه کن اربابی و با گریه هات سفره دار اشکِ شب های محرم می شوی رو به روی چشم تو هجده سرِ بر نیزه بود سرو بی تکرار! حق داری اگر خم می شوی تشنه ی در خاک و خون افتاده را می بینی و بر لب خشکیده اش باران نم نم می شوی حالِ گودالِ تو را اصلا نمی فهمد کسی آه! وقتی خیره بر آن جسم دَرهم می شوی احسان نرگسی @stayashura313
جَلد هر بامی شدن جز دردسر چیزی نداشت بی عبورت ازگذرها هرگذر چیزی نداشت خیر یعنی نوکری پس میتوان آسوده گفت بی دعای عهد ما حتی سحر چیزی نداشت چون تو آن سوی دری ما اینطرف در میزنیم جز دراینجا، پشت درهای دگر چیزی نداشت حرص و جوش ما برایت آبرو هم می‌شود پس دل بیتاب، بی خون جگر چیزی نداشت غصه ى بی سرپرستی کُشت ما را العجل عمر ما بی سایه ى لطف پدر چیزی نداشت پای ما را جمکران بستند و پابندش شدیم سائل از وابسته بودن بیشتر چیزی نداشت درد پای زائران داروی قلب فاطمه است بهتر از این خیرِ روزافزون، سفر چیزی نداشت چشم ما وقف عزای حضرت ارباب شد سوختن جز بر حسین از هر نظر چیزی نداشت @stayashura313
268.1K
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی کاشکی پشت خیمه شیرخوار نداشتی من بمیرم که علمدار نداشتی یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی جز حرم غصه ای انگار نداشتی من بمیرم که علمدار نداشتی کار از کار گذشت مرکب از تن تو هر بار گذشت از دل خواهرت انگار گذشت * یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی حتی با زخم تنت کار نداشتی پیروهن نداشتی دستار نداشتی یار نداشتی ولی این غصه رو این بار نداشتی یار بین در و دیوار نداشتی تیر و نیزه بود و مسمار نداشتی کار از کار گذشت قصه بین در و دیوار گذشت روضه با داغی مسمار گذشت * سر نداشتی تشنه بودی و برادر نداشتی جای سالمی تو پیکر نداشتی من بمیرم که تو مادر نداشتی سر نداشتی بین لشکر بودی لشکر نداشتی بال و پر زدی ولی پر نداشتی کاشکی تو خرابه دختر نداشتی کار از کار گذشت زینب از میون انظار گذشت از سر کوچه و بازار گذشت @stayashura313
178.2K
**** نفس آخرم،یادم میاد نفس آخرت سرتو میبرید،رو چادر خاکی مادرت( رو به روی چشای مادرت) مذبوح دیدمت تو رو بین قتلگاه مجروح دیدمت عطشان دیدمت روی خاک کربلا عریان دیدمت بی سر دیدمت تو رو از همیشه مظلوم تر دیدمت تنها دیدمت رو زمین مقطع الاعضا دیدمت **** نفس آخرم،یادم نمیره نبودیا ما رو میبردن،محله ی یهودیا دشوار بردنم غیرت الله منو بازار بردنم دشوار بردنم عمداً از مقابل انظار بردنم وای از شهر شام دختر علی کجا و بزم حرام وای از شهر شام ما نداشتیم توی اون مجلس احترام @stayashura313
263.3K
مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت به سرزنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت (خستگی از بدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب در آن کشا کش ها پیروهن خونی عبا و عمامه میانه جنجال رفت در ان شلوغی ها برای انگشتر ساربان انگشت و برید و خوشحال رفت (گرد و خاک از سپرت می ریزه العطش از جگرت می ریزه مگه گودال چقد جا داره یه سپاه داره سرت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت دست اباالفضل تا به روی خاک افتاد دست حرومی ها به سمت خلخال رفت (باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی خواهر. جونم و مقابلت می گیره ) @stayashura313
من یه مادرم، یه مادرِ شهید... که شدم از داغ یاسم موسفید گلمُ یه جوری چیدن از تو باغ که قدِ من‌و حسین هردو خمید گلِ‌من‌کِی‌طاقت‌سه‌شعبه‌داشت؟ سُرخ‌میشدگلوش‌،نمیشد‌بوسه‌کاشت! خدا لعنت کنه این حرمله رو.. بَدجوری تیر و روی گلو گذاشت آخ.. مِن الاذن الی الاذن.. سرت آخ.. مِن الورید الی الورید.. پرت هی تلظی کردی، دست و پا زدی آخ.. بمیره از غم تو مادرت... مگه تو ثمر نداری حرمله؟! از دلم خبر نداری حرمله... پسرم شیش‌ماهه بود با تیر زدیش، مگه تو پسر نداری حرمله؟! حرمله خدام عذابت بکنه الهي خونه خرابت بکنه.. هم علی‌مو کُشتی،هم آب ندادی خدا توی آتیش آبت بکنه همه ایستادن و داغ‌مو دیدن سر شیش‌ماهمو با تیر بریدن یکی سرسلامتی بهم نگفت همه‌به‌اشک‌چشام‌می‌خندیدن چقدر غصه و غربت کشیده... این حسینِ که مصیبت کشیده یه‌قدم می‌رفت، دوباره برمی‌گشت خیلی از رباب خجالت کشیده چطوری تنت‌رو توخاک بذاریم؟ بعد تو علی دیگه غصه داریم.. یه باره دیگه بخند برای ما... من و بابائیت مگه دل نداریم! سر قبرت حالا هِق‌هِق می کنم یادِ خاطرات سابِق می کنم کاشکی نبش قبر نشی با نیزه ها من از این غُصه‌ی تو دِق می کنم مثل زهرا تو رو بی هوا زدن چون عمومُحسن توی‌ِبلا زدن با سه‌شعبه زدنِت، ولی دیگه.. سر تو چرا به نیزه ها زدن؟! میونِ بلا.. دیگه نبینمت زیرِ دست‌وپا..دیگه نبینمت جای تو، تو آغوش مَنِ گُلم روی نیزه‌ها.. دیگه نبینمت هی‌باعمه‌زینب‌ازچشات میگم دارم از خنده‌ی رو لبات میگم روی نیزه، عمو لالا میخونه.. پای نیزه، من لالا برات میگم لالا لالا لالایی علی بخواب لالا لالا لالایی.. جانِ رباب کاش نبینم روی نیزه ای، تو هم.. نبینی دست منو بین طناب از روی نیزه نیفتی پسرم نیزه میلرزه نیفتی پسرم کمی طاقت بیار اینجا پُرِ از.. ..چشمایِ‌هرزه،نیفتی پسرم زیرِآفتاب‌می‌شینم‌آب‌ نمی‌خوام شبا دیگه نور مهتاب نمی‌خوام وقتی‌که تو خوابیدی به‌زیرِخاک من‌دیگه‌به‌این‌چشام‌خواب‌نمی‌خوام بعد تو ربابْ هم بی‌یاوره بعد تو چشم رقیه هم تَره مثل زینب که برادر نداره بعد تو سکینه بی برادره.. چطوری خاطره‌هاش یادم بره؟ چطوری اشک چشاش یادم بره؟ تصویرش هنوز توی ذهنِ مَنِ... چطوری زخم لباش یادم بره؟ تَرکِ لباش مگه یادم میره..! بغضِ‌تو‌صداش‌مگه‌یادم‌میره..! هر چی از یادم بره ولی آخه.. آخرین‌نگاش مگه یادم میره...! مجتبی_دسترنج_ملتمس @stayashura313
چون پدر که روز و شب در فکر آب و نان ماست حضرت ارباب فکرِ حالِ روح و جانِ ماست مادرش دلسوزِ ما بوداست، گر که نوکریم جان ما قربان بابایش که او ایمان ماست خط به خطِ روضه هایش معجزه در معجزه خط به خطِ خطبه هایش آیه‌ی قرآن ماست نام او شاه است و ارباب است و مولا و حسین نوکر و عبد و غلامِ شاه هم عنوان ماست دوریِ از کربلا، یا در حرم زانو زدن اولی درد است اما دومی درمان ماست ای سر و سامان عالم، آه... سامانم بده بی‌سر و سامانم و ایوان‌طلا سامان ماست روضه های کربلا نور اَند اما بیشتر... روضه‌ی اصغر خروش مرثیه خوانان ماست وای..از وقتی که برده روی دستش طفل را گفته ای لشکر: علی بی آب هم قربان ماست.. گفت روزی عاشقی جوینده‌ی گنجی اگر.. «ملتمس» باب‌الحوائج گوهر تابان ماست مجتبی_دسترنج_ملتمس @stayashura313
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را “ولولا فاطمه” یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش “سوف یعطیک فترضی” را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش…اصلا چه می گویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش : به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را *شاعر: حجت‌الاسلام مقدم @stayashura313
پناه عالمیان زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان که تکیه‌گاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین سپاه ندارد اگر اجازه دهی من به شمر رو بزنم که ای سیه دل بی دین، حسین گناه ندارد @stayashura313
436.5K
به من بی پناه پناه بده پناه عالم نمیتونم بلند شم از زمین شکسته بالم (نمیتونم پاشم ز جا خرابه حالم) ی کاری کن دوباره باز عوض شه حالم چند وقته ارباب خیلی غم دارم پای پرونده ام امضا کم دارم همیشه بین خوبیاتون اقا کم میارم نمیخوام هیج جایی دیگه جونمیو بزارم خیلی به نوکری برای تو علاقه دارم از شیر مادر میون روضه ات قد کشیدم با چای هیئت @stayashura313
🖤 عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربَنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش یا باب الحوائج را هر کس صدایش کرد، بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روز ها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سر در خانه پر میشد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری قد وُسعِ شوهر خانه مادر پدر هامان همین که کم می‌آوردند یک سفره‌ی موسی ابن جعفر نذر می‌کردند عصر سه شنبه خانه‌ی ما رو به راه می‌شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می‌شد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا می‌شد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره‌ی موسی ابن جعفر بود گاهی میان روضه‌ی ما شور می‌آمد پیرِ زنی از راه خیلی دور می‌آمد با دختری از هر دو چشمش کور می‌آمد بهرِ شفای کودک منظور می‌آمد یکبار در بین دعا ما‌‌بین آمینم برخواست از جا گفت دارم خوب می‌بینم