eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۶۰ در سن ۲۴ سالگی بعد از اتمام لیسانس و شاغل شدن در آموزش و پرورش ازدواج کردم💖 با همسری بسیار متدین که از نظر چهره زیاد مطلوب دل مادر بنده نبودن. بعد از یکسال دوست داشتم باردار بشم که همسر قبول نکردن و گفتن من تا ۵ سال مایل به بچه دار شدن نیستم. من هم گریه و زاری که من بچه میخواهم. خلاصه با هزار صحبت راضی شدن. اما خدا نخواست و نشد. آزمایشات بنده را دچار کمبود تیرویید تشخیص داد. من شروع به درمان کردم. بعد از ۷ ماه به لطف خدا باردار شدم. پسری سالم و زیبا. بعد از آن همسرم دوست داشتن فرزند بعدی رو سریع بیارم که این بار بنده به دلیل زندگی در غربت و دور از خانواده و شاغل بودن خودم زیر بار نرفتم. پسرم حدودا ۴ساله شد که دیگه جلوگیری را کنار گذاشتم تا بچه دار بشم اما نشد. چند وقتی گذشت و خبری نشدو درست بعد از سه ماه از فوت برادر جوانم😢😢😢 فهمیدم خداخواسته اما در بدترین شرایط روحی باردار شدم. روزهای بسیار بسیار سختی بود. شب وروز کارم گریه بود اما امیدوار به لطف خدا که بتونم بگذرونم. دختر آرامی بود اما نمی دانم چرا حوصله اش را زیاد نداشتم و علاقه چندانی بهش نداشتم😔😔😔😔 فکر میکنم از نظر روحی در شرایط بدی قرار داشتم. اوایل آرام بود و می خوابید اما به محض اینکه چهار دست و پا رفت بسیار بسیار شیطون بودو خیلیها میگفتن این بچه بیش فعال است. به هر حال هر جور بود مشغولش بودم باز هم با سرکار رفتن و دست تنها. دخترم رو همراه خودم به مدرسه می بردم و در مهد مدرسه کنارم بود و زنگهای تفریح می رفتم و شیر می دادم. دخترم ۷ و نیم ماهه بود و من هنوز خودم را پیدا نکرده بودم که ناگهان در کمال تعجب خدا خواسته باردار شدم😔😔😔 آن شب تا نیمه های شب گریه کردم. چون واقعا شرایط روحیم همراهی نمیکرد برای بچه سوم. و من هیچگونه آمادگی نداشتم. اما همسرم خوشحال خوشحال بود😊 بعد از کلی گریه و شیون ولی به خودم اجازه ندادم ناشکری کنم به هیچ وجه. از فردای آن روز به خودم گفتم من که در دو بارداری قبلی بعد از چندین ماه که اقدام به بارداری داشتم باردار شدم اما این بار به اینگونه حتما حکمت و مصلحتی در آن بوده است. در این شرایط نگاه های سنگین اطرافیان سخت بود ولی مهم نبود. مهم خواست پروردگار بود. حدود هفت هفته و نیم بارداری را پشت سر گذاشتم. سونوگرافی رفتم قلب بچه تشکیل شده بود و من تازه داشتم با این جنین خدا خواسته دوست می شدم و حال خوبی پیدا میکردم که ناگهان یک روز دل درد شدیدی از عصر شروع شد. هر چه استراحت کردم خوب نشد. به چند سونوگرافی زنگ زدم وقت ندادند. خسته و ناراحت در شب بالاخره یک سونوگرافی پیدا کردم. لکه بینی هم شروع شد. رفتم سونو گفتن خانم چندتا بچه داری گفتم دوتا. گفت اهان پس اینو نمیخواستی. با لبخند 😊گفتم نه خانم دکتر ولی الان خیلی دوستش دارم😍گفتن مطمئنی کاری نکردی بچه سقط شود گفتم نه به خدا. جواب دادن این بچه سه روز هست در شکم شما مرده. من را می گویید انگار دنیا روی سرم خراب شد. از اتاق بیرون امدم و با ترس به همسر گفتم مطمئن بودم غمگین می شود و همین هم شد. تا رسیدن به خانه که حدود نیم ساعتی طول کشید فقط اشک ریختم😭 در راه به مادرم زنگ زدم، نه تنها ناراحت نشد بلکه خوشحال هم شد انگار🙈 خلاصه آمدم منزل و جنینی که همیشه می گویم خداخواسته آمد و خدا خواسته سقط شد و فقط برای امتحان من و همسرم بود و من با یقین به این موضوع رسیدم. تمام شد و من در شوک و باز هم بی میل به دختر نازنینم که در حال بزرگ شدن بود. ماه ها گذشت و همسرم باز زمزمه بچه خواستن را شروع کرد. از او اصرار و از من انکار که من دست تنها در غربت با کار بیرون بچه نمی خواهم. وقتی دیدم دست بردار نیست گفتم باشه به شرطی بچه دار می شویم که شما کمی بیشتر کمک کنی چون سر دو بچه قبل خیلی خیلی کم کمک حال من بودند. قبول کردند و این بار هم چند ماه طول کشید تا باردار شوم. راستی این را بگویم که بعد از بارداری دوم همسرم به دلیل مشکلی به پزشک مراجعه کردند و پزشک گفته بودند بچه داری. همسر گفته بودن یک دختر و یک پسر. پزشک جواب داده بودند خدارو شکر چون شما دیگر بچه دار نمی تونید بشوید. اما همسر از آنجایی که آدم معتقدی بودند گفته بودند تا خدا چه خواهد😊 خلاصه من باردار شدم فرزند سوم رو. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
-857202942_-210534.mp3
3.4M
✅ فایده به دنیا آمدن فرزند برای خودش... 🕋 @NasleTohidi کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرفته و آب رد نمیشه 🧐 یا همیشه بوی بد میده 🤢 یا همیشه لک داره و آهک گرفته🤕 بیا اینجا یادت بدم سه سوته کنی و همیشه یه سینک ظرفشویی تمیز داشته باشی🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/3790930001C9258a51a3d ترفندهایی که به عقل جن هم نمیرسه😳☝️
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
اگه لباسات با میشوری مایع لباسشویی رو داخل جاپودری نریز 😱❌ اینجوری هم لباسشویی خراب میشه هم لباسها تمیز نمیشه😫 بیا یه توووپ😍 بهت یادت بدم که مایع لباسشویی چه جوری و کجای ماشین لباسشویی بریزی 👌 https://eitaa.com/joinchat/3790930001C9258a51a3d عجب 😯به عقل جن هم نمیرسه😵🤌
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۴۵۹ بهار سال ۹۷ عقد کردیم، تصمیم قطعی گرفته بودم که یا مراسم عقد یا مراسم عروسی، از ریخت و پاش بیزارم و عاشق ساده زیستی، بنا به خواست همسرم قرار شد مراسم عقد را ساده و خانوادگی برگزار کنیم و بعدا جشن عروسی بگیریم. خیلی شنیدیم که خیلی ها زندگی رو از صفر شروع کردند اما من و همسرم زندگی رو از زیر صفر و فقط با توسل به ائمه اطهار و توکل به خدای رزاق شروع کردیم. وقتی همسرم به خواستگاری من اومدند ورشکسته بودن و کلی هم بدهی داشتن، پدرم که با پدرشون آشنایی داشتن کاملا ازین موضوع باخبر بودند اما من بی خبر... همسرم عاشق پدرم هستن و همیشه میگن هیچکس با این شرایط به من دختر نمیداد و امثال پدر تو کم هستن تو این دنیا... کمک های خدا و ائمه رو لحظه به لحظه ی ازدواجمون به چشم دیدیم اما بخوام بگم طولانی میشه از بس زیاده لطفشون... خرید های عقد به بهترین شکل ممکن انجام شد با قیمت هایی که حتی فکرش هم نمیکردیم. سحرگاه صبحی که قرار بود برای خرید بریم از خدا خواسته بودم کاسب های منصف سر راهمون قرار بده و همینم شد. همسرم کارش رو از دست داده بود و شغلی نداشت، پدرم وقتی میخواست من رو به این ازدواج راضی کنه گفت بابا پول بعدا بدست میاد اما اصالت خانوادگی نه، اینم بگم که پدرم زبان زد هستن در انتخاب همسر مناسب و تا حالا نشده از ایشون مشورت گرفته بشه در امر ازدواج و عکسش ثابت  بشه. روزهای عقد با خوبی و خوشی سپری میشد اما کار همسرم درست نشد که نشد... درست که نمیشد هیچ بلکه هر روز همه چیز به طرز عجیبی گرون میشد و ناامیدی به سراغ ما اومده بود که نکنه واقعا اوضاع به همین منوال پیش بره و ما حالاحالاها نتونیم بریم سر خونه زندگیمون😳😳😳 همسرم مهندسی دارن و خیلی هم باهوش و فنی هستن اما از اونجایی که سال ها با پدرشون و تو کارگاه خودشون کار کرده بودن سختشون بود جای دیگه کار کنند اما چاره چی بود، یه مدت حتی به عنوان زیر دست رفتن پیش کسی و چند ماه سخت کار کردند که نهایت اون آقا پولمون رو خوردند یه آبم روش... اینم بگم که اقوام همسرم به راحتی میتونستند براشون کار فراهم کنند اما ایشون میگفتند از وقتی ازدواج کردیم کل فامیل موندن که من با چه اعتماد به نفسی تو این شرایط کاری ازدواج کردم و اگر بهشون رو بزنم حرف و حدیث به راه می افته که شما که ورشکسته شدین زن گرفتنت چی بود تو این اوضاع گرونی!!! غرور همسرم برام مهم بود و از اون مهم تر این تفکر بود که زندگی رو تو همین اوضاع سخت هم میشه به یاری خدا شروع کرد و دلم نمیخواست جوان های مجرد فامیل خودم و همسرم که ما رو میدیدند ناامید بشند و بگند دیدین نباید زندگی رو دست خالی شروع کرد... 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✅ با خیال راحت بخورید... همسر ایشان: نخستین فرزندمان هفت‌ماهه بود که به شهر مشهد مقدس آمدیم. ابتدا خود آقای برونسی آمده بودند و بعد هم نامه‌ای برای پدر نوشتند که اگر دوست دارید دخترخانمتان را بفرستید به مشهد، اگر هم دوست ندارید من حرفی ندارم، فقط فرزندمان را نزد من بفرستید. من حتی اگر کلاهم نیز در آن روستا بر سر نیزه بیفتد نمی‌آیم آن را بردارم! چون تقسیم اراضی صورت گرفته و اشکال شرعی دارد و عوایدش حرام است. ... ابتدا که ایشان آمدند مشهد، در یک کارگاه ماست‌بندی و مغازه لبنیاتی مشغول کار شدند و روزی پنج تومان به او حقوق می‌دادند. ... یک هفته بعد از آن‌که ما آمده بودیم مشهد، آقای برونسی روزی آمد و گفت که من دیگر نمی‌روم در آن لبنیاتی کار کنم. گفتم به چه دلیل؟ آنجا که نزدیک خانه است و از این حرف‌ها. جواب داد صاحب آنجا هر وقت می‌خواهد شیر به مردم بفروشد، از قبل مقادیر زیادی آب به شیرها اضافه کرده است. آن آب‌های اضافه را خود من باید با شیرها مخلوط کنم. بعد هم شیرهای ناخالص و تا حدی تقلبی را من باید پای ترازو ببرم. حالا از من و شما گذشته، ما هیچی! این بچه چه تقصیری دارد![؟] اگر او الان نان حرام بخورد، فردا می‌خواهد چه موجودی بار بیاید؟ بدین ترتیب شهید برونسی از آن لبنیاتی بیرون آمدند و بلافاصله در یک مغازه سبزی‌فروشی ... مشغول کار شدند ولی دوباره چند روز بعد دیدم که آمده و می‌گوید اینجا هم دیگر سر کار نمی‌روم. یک سری بیل و کلنگ و وسایل مربوط به بنایی خریده و با خود به خانه آورده بود. گفتم با این‌ها می‌خواهی چه‌کار کنی؟ گفت از فردا می‌خواهم با این وسائل سر گذر بایستم تا برای کسانی که کار بنّایی دارند کار کنم. سبزی‌هایی که صاحب‌کارم در آن سبزی‌فروشی به دست مردم می‌دهد پر از گِل و زائدات است و پولی که مردم می‌پردازند صرف هزینه سنگینیِ افزوده و غیرواقعی به این سبزی‌ها می‌شود. بنابراین هر نانی که از آن‌جا در بیاید دارای اشکال شرعی است. ... آن زمان من سن و سال کمی داشتم و گاهی که بین من و همسرم حرفی سخنی رد و بدل می‌شد، می‌پرسیدم ما این همه راه را از روستا هم آمده‌ایم و شما مدام شغلت را عوض می‌کنی، حالا مردم روستا و فامیل‌ها آیا به ما نمی‌خندند؟ آیا نمی‌گویند این آقا عبدالحسین، ملکی را که از ناحیه تقسیم اراضی سهم قانونی خودش محسوب می‌شده قبول نکرده و رفته سر گذر ایستاده و می‌خواهد کار بنایی کند؟ ایشان در پاسخم گفت این حرف‌ها و سخن‌ها هیچ عیبی ندارد، بلکه درآوردن نان حرام با عیب و اشکال همراه است. این بچه اگر با نان آمیخته با حرام بزرگ شود، خدا می‌داند که فردا چگونه بار می‌آید و در جامعه چگونه ظاهر می‌شود. ولی در مقابل اصلاً ننگ نیست که من سر گذر جویای کار باشم و نان سالم و حلال دربیاورم. خلاصه، چند روزی رفته بود سر گذر که ایشان را بردند سر کار ... روزی را به خاطر دارم که ایشان از صبح رفتند سر کار بنّایی. غروب که شد، دیدم در بازگشت، اسباب‌بازی‌هایی برای بچه‌ها خریده‌اند، از آن طرف هم پاکت‌هایی مملو از موز و چند نوع میوه دیگر خریده بود و با افتخار و غرور می‌گفت نگاه کن! من امروز خیلی خوشحالم، چرا که هرچه از این‌ها بخورید کاملاً حلال و طیب و طاهر است. خب من که او را کاملاً می‌شناختم و میزان تقیدات شرعی‌اش را می‌دانستم، با تعجب می‌پرسیدم درآمد شما که همیشه حلال است، مگر درآمد امروزتان چه فرقی با دیگر روزها دارد؟ می‌گفت: «امروز با همیشه فرق دارد، چون آنقدر عرق ریخته‌ام که هرچه حساب کنید نانمان حلال و پاک و سالم است؛ با خیال [راحت] از این‌ها ... بخورید، هیچ غشی در آن نیست، خیلی برای این نان زحمت کشیده‌ام، من همین‌طور کارها را دوست دارم». 📚شاهد یاران - شماره ۹۴ و ۹۵ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🔴 استخدامی جدید آموزش و پرورش دولت آقــای پزشـکیان با برگزاری آزمــون مجــدد برای جــذب معــلم و ســرایدار تا پایان سال موافقت کرد ✅ جزئیات آزمون ؛ منابع قبولی و شرایط رو فقط در لینک زیر میتونید ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 اگر میخوایید معلم بشید،اصلا از دست ندید روی لینک بالا بزنید و بعد گزینه پیوستن رو بزنید☝️🔗 .
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش: آزمون جــدید برای جــذب معلم امســـال برگـــزار میگـــردد ✅ جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون رو در لینک زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 برنامه جدید مطالعاتی در حال آماده سازی هست ، جا نمونید 👆⚠️
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۴۵۹ خلاصه همسرم تصمیم گرفت روی ماشین کار کنه و من هم بیکار ننشستم و شروع به تولید محصولات خانگی و فروش به اقوام خودم و همسرم کردم که البته در ابتدا با واکنش های شدیدی روبرو شدیم اما برام اهمیت نداشت چون کار خلاف شرعی نمیکردم و فقط خلاف عرف بود که میدونید این روزها خلاف عرف جرمش بیشتر از خلاف شرع هستش در جامعه ی ما...(وقتی شروع به این کار کردم اطرافیان میگفتن آبروی خودت و همسرت رو میبری با این کار اما من اعتقادم این بود که آبرو وقتی میره که دست جلوی دیگران دراز کنیم و با اینکه خودم هم تحصیلات دانشگاهی دارم در اون شرایط کار بهتری پیدا نمیکردم ) تقریبا یک سال و هشت ماه از عقدمون گذشت و با اینکه هر دو کار میکردیم تقریبا به هیچ جا نمیرسیدیم. بلاتکلیفی روحمون رو مثل خوره میخورد و اینکه هر روز قیمت کرایه خونه ها و وسایل خونه بالاتر میرفت و هرچی کار میکردیم به هدف نمیرسیدیم انگار روی تردمیل هستیم😣😣😣 از طرفی هم پدرم، هم پدرشوهرم اوضاع مالی خوبی داشتن اما در این مدت چنان اوضاعشون بهم ریخته شده بود که ما خودمون خجالت میکشیدیم از اینکه ازشون درخواست کمک کنیم چون بنده های خدا خودشون کلی عذاب وجدان داشتن بخاطر شرایط من و شوهرم... من و همسرم که عاشقانه همو دوست داشتیم دیگه کم کم داشتیم از هم دلسرد میشدیم و حتی کارمون به بحث هم رسید که متاسفانه همش بخاطر شرایط بد اقتصادی حاکم بر کشور بود که روی زندگی خیلی ها تاثیر خودشو حسابی گذاشته بود. میدونستم جدا از تمام این چیزها اینا امتحان من و همسرم هستش و دلم نمیخواست کم بیارم. بعد از چندین ماه بالاخره همسرم رو راضی کردم طلاهامو بفروشیم و با نصفش پول پیش خونه بدیم و نصف دیگه هم جهیزیه بخریم؛همونطور که گفتم خانواده هامون توی شرایط بدی بودند و نمیتونستند کمک کنند... همسرم هم غرورش اجازه نمیداد که با پول طلاهای من خونه کرایه کنه ولی دیگه چاره ای نبود... یک ماه دنبال خونه گشتیم تا اینکه خدا یه خونه ی خوب و نقلی اما خیلی باصفا قسمت ما کرد و خداروشکر همسرم پول اومد دستشون و پول پیش خونه رو خودشون دادن و منم خیلی خوشحال بودم چون میدونستم اگر اینجوری نشه تا همیشه عذاب وجدان میگیرند. اون روزا قشنگ ترین روزای زندگی من و همسرم بود.باهم خونه رو تمیز کردیم؛ باهم میرفتیم خرید جهیزیه؛باهم خونه رو چیدیم؛یکم عجیب بود اما دوست داشتنی؛ الانم هروقت سریالی یا فیلمی میبینیم که عروس و داماد میرند تو یه خونه ی حاضر و آماده و چیده شده هردو خندمون میگیره... خداروشکر پدرشوهرم شرایطشون بهتر شد و خواستن واسمون یه عروسی مختصر بگیرند که الحمدلله کرونا اومد و نشد...اینکه میگم الحمدلله واسه اینه که میدونم حتی اگه تمام تلاشمم میکردم نمیشد بدون گناه باشه بخاطر شناختی که از اقوام خودم و همسرم دارم. یک سال و نیم از زندگی دوست داشتنیمون گذشت و هر وقت مهمون میاد خونمون کلی از خونمون تعریف میکنه و میگن چقدر انرژی مثبت داره و همه دوست دارند خونمون بمونند اما جای کافی برای موندن همه نیست😆😆 تصمیم گرفتیم زود بچه دارشیم تا زندگیمون از اینم شیرین تر و خونه مون از اینم باصفاتر بشه اما خب نشد که بشه؛ هنوزم شوهرم رو ماشین کار میکنه ولی من دیگه کار نمیکنم چون پولی که شوهرم به خونه میاره برکت زیادی داره و جوابگوی زندگیمون هست خداروشکر. اینکه تصمیم گرفتیم توی این شرایط بچه دارشیم فقط بخاطر اینه که همه جوره لطف خدارو تو زندگیمون دیدیم و میدونیم تنهامون نمیذاره و دلم میخواد به حرف رهبر عزیزم گوش بدم. از پاییز سال ۹۹ اقدام کردیم اما در کمال ناباوری هیچ خبری نشد تا اینکه دو ماه پیش متوجه شدم باردارم و با همسرم از خوشحالی نمیدونستیم چیکار کنیم تا اینکه بعد از کلی برو و بیا به مطب دکتر امروز آب پاکی رو ریختن رو دستم و گفتن جنین رشد نمیکنه با اینکه هفته ها گذشته، دعا کنید خداوند فرزندان سالم و صالح به من و همه چشم انتظارها عطا کنه. راضی ام به رضای خدا...دلگرمم به یاری خدا... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۶۹۶ من متولد ۷۲ هستم، با برادر کوچکم ۶ سال تفاوت سنی دارم، از همون ابتدا هم متاسفانه با برادرم بازی نمی‌کردم 😕😕(شاید یه دلیلش تفاوت سنی مون بود) و بیشتر با دخترخالم که نزدیک مون بودن و دخترهای همسایه بازی میکردم. همین بازی نکردن ها سبب خودخواهیم شده بود، وقتی رفتم مدرسه مدام مواظب بودم که بردارم به وسایلم دست نزنه🧐🧐 و به مامانم میگفتم مثلا روضه یا جایی میخواد بره، داداشمم بره، چون من مراقبش نیستم😞😞(الان خیلی افسوس گذشته رو میخورم) اون موقع ها که یادم میاد، شرمنده میشم که براش خواهری نکردم😢 خلاصه بعد از ورود به دانشگاه رفت و آمد خواستگارها شروع شد،( قبل از دانشگاه هم که خوایتوارها اصولاً تلفنی و... رد می شدند) تا اینکه سال ۹۴ خواهرشوهرم که باهم در یه رشته و یه دانشکده (اما ورودی متفاوت) بودیم بنده رو برای برادرشان خواستگاری کردند. در نهایت شهریور همان سال عقد کردیم و بعد ۸ماه رفتیم سر خونه زندگیمون، من مشکلاتی داشتم و دکتر هم گفته بودن بعد ازدواج بارداری رو به تعویق نندازم، خلاصه بعد ده، یازده ماه از عروسی لطف خدا شامل حالمون شد و دختر گلم رو باردار شدم. زایمانم با امتحانات ترم سه ارشدم مصادف شد و قبل شروع ترم با اساتید محترم صحبت کردم و یکی دو تا از امتحانات رو ازم زودتر گرفتن. دخترم که یکسال و هشت ماهه شد، افتادم دنبال کارای پایان نامه ، دخترم دو سال و ۴ماهه بود که مجدد به لطف خدا باردار شدم و سونو غربالگری اول رو هم نرفتم چون میدونستم، بیخودی آدمو نگران میکنه و اعتقادی هم به سقط نداشتم، در این بارداری از همون ماهای اول احساس سنگینی داشتم، مثل بارداری اول ویار داشتم اما احساس ضعف هم داشتم که هرچند ساعت هرچند کم باید یه چیزی می‌خوردم. ۴ماهه که بودم رفتم سونو، متوجه شدم دوقلو باردارم، من همیشه نگران بودم دخترم👨‍👩‍👧 مثل خودم حسرت خواهر نداشته باشه، که خدا بهش یهویی دوتا آبجی داد🥰 بعد زایمان بخاطر اینکه شکمم فوق العاده بزرگ بود(ماشاالله بچه ها هر کدوم ۳کیلو و خورده ای داشتن) یه درد خاصی داشتم 😔 که وقتی دراز کشیده بودم خیلی بسختی بلند میشدم، از درد، بخیه سزارین یادم میشد😏 اما خب به هر حال گذشت یازده روز اول بیشتر مامانمم پیشم بودن، خدا حفظشون کنه، بعد هم چند روزی مادرشوهرم میومدن، اما چون پدر شوهرم جانباز ۷۰درصدن، نمیشد مدام پیشم بمونه. ماه های اول ۴،۵ روز خونه مامانمم بودم باز یه هفته ده روز خونه خودم بودم، مجدد میرفتم اونجا،(اونجام بیشتر خاله ی دختر خاله هام کمک میکردن، خداروشاکرم اگه خواهر ندارم اما خاله ی دخترخاله هام عالی هستن و مثل خاله واقعی بچه هامونو دوست دارن)، تا اینکه بچه ها بزرگ تر که شدن، رفت و آمد من هم کمتر شد. الان دختر بزرگم ۵سال و ۳ماهشه، دوقلوهام ۲سال و دو ماه، ان شاالله تو فکرم از پوشک بگیرم و در ماه های آینده برا بعدی اقدام کنیم. سر دختر اولم خداروشکر تونستیم خونه بخریم، موقع دوقلوهامم همسرم یه شغل رسمی نصیبشون شد و تونستیم یه زمین بخریم، البته ناگفته نماند که قناعت هم تو زندگی خیلی تاثیر داره. در مورد کمک و لطف خداوند هم من بارها دیدم مثلا وقتی یکی از بچه ها یکم ناخوشه، اون یکی آرومه و راحت خوابیده ، که خیلی فشار روم نمیاد. همیشه از خداوند میخوام صبر و توانمون رو زیاد کنه و خودش کمک کنه بتونیم صالح تربیت شون کنیم و چون بچه هام دخترن برای حیا و عفت و حجابشون از الان خیلی دعا میکنم. همسرم میگن شما که تیمت رو تکمیل کردی😄 حالا منتظریم به لطف خداوند تیم همسرم هم تکمیل بشه، چون ایشون هم تک پسرن و سه خواهر دارن. از خداوند میخوام فرزندان زیاد صالح و سالم و یار امام زمانی عنایتمون کنه😊 چون به معنای واقعی دو تا کافی نیست ☺️ خداروشکر الآنم تقریبا باهم بازی میکنن. تازه دخترم میگه کی برام داداش میاری دیگه😂 همچنین خدارو شاکرم که هم خودم و هم همسرم موافق فرزند زیادیم، الآنم که امر رهبری هستش و حکم جهاد داره... «وای اگر خامنه ای حکم جهادم بده» خانومااااای گل حکم جهاد صادر شده: جهاد فرزند آوری👶👧👶👧👶👧👶👧👶😍 ان شاالله بحق ماه رمضان و شب های قدری که پشت سر گذاشتیم، خداوند در تقدیر تمام خانومایی که چشم انتظار بچه اند، فرزندانی صالح و سالم رو بنویسه. اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 👈شکسته نفسی دانشمند یکی از علمای بزرگ با همۀ فضل و دانشی که داشت، بسیار بی‌تکلف زندگی می‌کرد، چنانکه در کوی و برزن می‌ایستاد و بازی کودکان را نظاره می کرد. به شاه عباس در مورد او گفتند. شاه، روزی به او گفت: شنیده‌ام برخی دانشمندان، وقار و سنگینی خود را نگاه نمی‌دارند و در کوی و برزن به بازی کودکان سرگرم می‌شوند. او گفت: بنده همیشه آنجا هستم، ولی دانشمندی ندیده‌ام. کانال و حال خوش 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 نقشه جدید اسرائیل برای ایران! 🔸همزمان با ایجاد و افزایش درگیری‌های نظامی در منطقه توسط رژیم صهیونیستی، یگان ۸۲۰۰ اسرائیل(اکانت‌های سایبری شبکه اجتماعی) با ایجاد و تشدید چرخه خشونت بین مهاجرین افغانستانی و ایرانیان و تحریک احساسات قومی و نژادی، سعی در ایجاد یک جنگ داخلی دارد. 🔹اکانت‌های حامی صهیونیست، با استفاده از نام (از افراد فوت شده در فتنه ) سعی در تحریک افکار قشر خاکستری دارند... ⚠️انتشار دهید⚠️
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
خانمایی که بلد نیستن درجا.جواب حرفای نیشدار و بدن ما.کمک.میکنیم با آرامش حرفتو بزنی جواب محترمانه بدی و کی گذشت کنی آموزش اصولی و گام به گام👇 https://eitaa.com/joinchat/4176085546C9b08fd7a49
سلام من😊 هانیه هستم ... من یک زن مذهبی هستم مدتی بود شوهرم از زندگی مون راضی نبود، چون من خیلی خجالت میکشیدم و برام سخت بود🥹 خواسته هاشو برآورده کنم تا اینکه یکی از دوستانم یک کانالی رو بهم معرفی کرد : ❣ 🌙💞 خانواده آرام 💞🌙 ❣ از وقتی عضو کانال شدم شوهرم ازم خیلی راضیه و تمام اینارو مدیون این کانال هستم 😘🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/589562236C488200560c 🌸🌸
‼️ چند سال بود نماز میخوندم ولی آرامش نداشتم 😢 مسلمون بودم ولی مومن نبودم😞 ❤️‍🩹 خدارو دوست داشتم ولی باهاش دوست نبودم این کانال نجاتم داد، مطالبش معجزه می کنه🌿 💯 اینجا، همه چیزم رو عوض کرد..دلم نیومد شماازاین گنج من..بی بهره بشین https://eitaa.com/joinchat/589562236C488200560c 🩷 👆 برای ارامش دلت وارد شو 👆
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
هنوز دنبال حقوق کارمندی هستی؟ اینجا یه بچه ۱۵ ساله از یه کارمند بیشتر درآمد داره ...... جهان داره به سمت جدیدی حرکت میکنه اگه امروز نیای فردا پشیمون میشی  :👇☺️ 🔴بزرگترین کانال کسب درآمد ایتا 🔴بزرگترین کانال کسب درآمد ایتا بیشتر از ۱۷۰ هزار نفر اینجان👆
🔴 استخدامی جدید آموزش و پرورش دولت آقــای پزشـکیان با برگزاری آزمــون مجــدد برای جــذب معــلم و ســرایدار تا پایان سال موافقت کرد ✅ جزئیات آزمون ؛ منابع قبولی و شرایط رو فقط در لینک زیر میتونید ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 اگر میخوایید معلم بشید،اصلا از دست ندید روی لینک بالا بزنید و بعد گزینه پیوستن رو بزنید☝️🔗 .
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش: آزمون جــدید برای جــذب معلم امســـال برگـــزار میگـــردد ✅ جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون رو در لینک زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 برنامه جدید مطالعاتی در حال آماده سازی هست ، جا نمونید 👆⚠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده تک فرزند دهه هفتادی هستم. البته تک فرزندی من خواست خداوند بوده و به اختیار والدینم نبوده و با توجه به تلاشها و پیگیری مداوم شان باز هم من صاحب خواهر یا برادر نشدم متاسفانه. با توجه به اینکه اطرافیان من خانواده های پر جمعیت داشتند، همیشه این احساس خلا را داشتم از بچگی. اما بروز نمی‌دادم که خاطر والدینم مکدر نشه. چون خودشون هم دوستدار خانواده پر جمعیت بودند. در دوران بچگی همه چیز تقریبا خوب پیش می‌رفت تا اینکه من رسیدم به سن ۲۱ سالگی و اوج جوانی در کمال ناباوری مادرم را از دست دادم. من ماندم و یک دنیای نامتناهی که احساس پوچی هر لحظه به سراغم می آمد. در آن دوران من دانشجوی شهری دیگر بودم و چند روز هفته را در کنار پدرم نبودم. هرچقدر از سختی اون روزها بگم باز هم حق مطلب ادا نشده. اون روزا دلم می‌خواست یه خواهر یا برادر داشته باشم. که همدمم باشه. هم من هم پدرم هردو گوشه گیر شدیم و خلا هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد. حدود یکسال و نیم بعد از فوت مادرم، ازدواج کردم و مدتی بعد هم پدرم ازدواج کرد. اون روزها خیلی سخت گذشت خیییلی... در صورتیکه اگر یه خواهر و برادر داشتم به صورت چشمگیری اون روزهای سخت راحت‌تر سپری می‌شد. الحمدلله هم همسرم، هم خانواده شون خیلی حامیم بودن در تمام مراحل زندگی. ولی کمبود اعضای خانواده چیزی نبود که بشه جبرانش کرد. در دوران بچگی؛ بچه های فامیل که ظاهر زندگی من را می دیدند، اکثرا حسرت می‌خوردند که چرا تک فرزند نیستند😏 اما الان که دقت میکنم، می‌بینم چقدر زندگی اونها شیرین‌تره. چرا؟؟؟ فقط و فقط به دلیل داشتن خواهر و برادرهاشون که الان حامی هم هستند. و در حال حاضر از نظر مالی هم علی رغم اینکه در خانواده های پر جمعیت بودند و هیچگونه حامی مالی نداشتند با زندگی من که به اصطلاح یه دونه بودم، هیچ فرقی نداره حتی میتونم به جرات بگم که وضعیت مالی خیلی‌هاشون بهتر هم هست. من الان یه دختر ۴ ساله دارم و همیشه و هر لحظه از خدا خواستم بهم فرزندان زیادی عطا کنه. دلم می‌خواد با پدر و مادرهای امروزی که تک فرزندی رو برای بچه هاشون انتخاب می‌کنن تک تک، رو در رو صحبت کنم و از عواقب این اشتباه بگم... من چون شاغل هستم و دخترم اصلا مهد نمی موند، مجبور بودم برای نگهداری دخترم به هرکسی رو بزنم. اگرچه که خیلی از دوستان به من لطف داشتند ولی یک روز که خونه ی یکی از دوستان می گذاشتمش، روز دوم خودم معذب می‌شدم. و این درد بزرگیه... فقط کسی که تجربه داره می‌دونه چی میگم. ای پدر و مادری که تک فرزندی رو برای بچه ت انتخاب کردی، بدون که با دست خودت بچه ت رو بی کس و کار می‌کنی. ذکر قنوتهای من اینه: رب هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین وجعلنا للمتقین اماما... التماس دعا. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔴باروزی یک‌ساعت در هرسنی حافظ کل‌قرآن شوید❤️ ⚠️رکورد جهانی حفظ ۴۷ صفحه از قرآن در یک روز توسط قرآن آموزان ما رو ببینید🤯 ✅️ با حفظ قرآن،مستقیم مدرک رسمی فوق لیسانس بگیریدو عضو بنیاد ملی نخبگان بشید🤩 ✔️دارای ۷۵k فالوور در اینستاگرام و سایت با نماد اعتماد الکترونیک 🟢 من،محمدرضا مهرپویان حافظ کل قرآن ،دکتری روانشناسی،مبدع روش حفظ تصویری،با ۱۶ سال سابقه تدریس درکنارتم تا بهترین حفظ رو داشته باشی💚 🔴 بزن روی لینک زیر و وارد کانال ماشو 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3827433677C0d79fdae9a
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
ذکر حاج آقا نخودکے(ره) برای هر حاجتی😳 شاید بعضی‌ها نشناسن، شیخ‌نخودکی عالم‌بزرگی کہ در صحن‌انقلاب حرم‌امام‌رضا‌(ع) زیر درب‌طبرسی مدفونہ ذکرهاے سفارش شده از آن مرحوم بسیار مجرّبہ، مخصوصا این ذکری کہ در ادامہ بهت میگم، فرقی نداره حاجتت چی باشہ این ذکرِمعروف، گره از کار خیلی ها باز کرده هر حاجتی داری قبل از طلوع آفتاب «قبل از اینکہ آفتاب بزنہ» برای برآورده شدن حاجتت ۷۱ مرتبه این ذکرو بگو برای دیدن ذکر روی ها بزن تا قفل زندگیت باز بشه👇 🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐 🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓