eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش: آزمون جــدید برای جــذب معلم امســـال برگـــزار میگـــردد ✅ جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون رو در لینک زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 برنامه جدید مطالعاتی در حال آماده سازی هست ، جا نمونید 👆⚠️
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۴۵۹ خلاصه همسرم تصمیم گرفت روی ماشین کار کنه و من هم بیکار ننشستم و شروع به تولید محصولات خانگی و فروش به اقوام خودم و همسرم کردم که البته در ابتدا با واکنش های شدیدی روبرو شدیم اما برام اهمیت نداشت چون کار خلاف شرعی نمیکردم و فقط خلاف عرف بود که میدونید این روزها خلاف عرف جرمش بیشتر از خلاف شرع هستش در جامعه ی ما...(وقتی شروع به این کار کردم اطرافیان میگفتن آبروی خودت و همسرت رو میبری با این کار اما من اعتقادم این بود که آبرو وقتی میره که دست جلوی دیگران دراز کنیم و با اینکه خودم هم تحصیلات دانشگاهی دارم در اون شرایط کار بهتری پیدا نمیکردم ) تقریبا یک سال و هشت ماه از عقدمون گذشت و با اینکه هر دو کار میکردیم تقریبا به هیچ جا نمیرسیدیم. بلاتکلیفی روحمون رو مثل خوره میخورد و اینکه هر روز قیمت کرایه خونه ها و وسایل خونه بالاتر میرفت و هرچی کار میکردیم به هدف نمیرسیدیم انگار روی تردمیل هستیم😣😣😣 از طرفی هم پدرم، هم پدرشوهرم اوضاع مالی خوبی داشتن اما در این مدت چنان اوضاعشون بهم ریخته شده بود که ما خودمون خجالت میکشیدیم از اینکه ازشون درخواست کمک کنیم چون بنده های خدا خودشون کلی عذاب وجدان داشتن بخاطر شرایط من و شوهرم... من و همسرم که عاشقانه همو دوست داشتیم دیگه کم کم داشتیم از هم دلسرد میشدیم و حتی کارمون به بحث هم رسید که متاسفانه همش بخاطر شرایط بد اقتصادی حاکم بر کشور بود که روی زندگی خیلی ها تاثیر خودشو حسابی گذاشته بود. میدونستم جدا از تمام این چیزها اینا امتحان من و همسرم هستش و دلم نمیخواست کم بیارم. بعد از چندین ماه بالاخره همسرم رو راضی کردم طلاهامو بفروشیم و با نصفش پول پیش خونه بدیم و نصف دیگه هم جهیزیه بخریم؛همونطور که گفتم خانواده هامون توی شرایط بدی بودند و نمیتونستند کمک کنند... همسرم هم غرورش اجازه نمیداد که با پول طلاهای من خونه کرایه کنه ولی دیگه چاره ای نبود... یک ماه دنبال خونه گشتیم تا اینکه خدا یه خونه ی خوب و نقلی اما خیلی باصفا قسمت ما کرد و خداروشکر همسرم پول اومد دستشون و پول پیش خونه رو خودشون دادن و منم خیلی خوشحال بودم چون میدونستم اگر اینجوری نشه تا همیشه عذاب وجدان میگیرند. اون روزا قشنگ ترین روزای زندگی من و همسرم بود.باهم خونه رو تمیز کردیم؛ باهم میرفتیم خرید جهیزیه؛باهم خونه رو چیدیم؛یکم عجیب بود اما دوست داشتنی؛ الانم هروقت سریالی یا فیلمی میبینیم که عروس و داماد میرند تو یه خونه ی حاضر و آماده و چیده شده هردو خندمون میگیره... خداروشکر پدرشوهرم شرایطشون بهتر شد و خواستن واسمون یه عروسی مختصر بگیرند که الحمدلله کرونا اومد و نشد...اینکه میگم الحمدلله واسه اینه که میدونم حتی اگه تمام تلاشمم میکردم نمیشد بدون گناه باشه بخاطر شناختی که از اقوام خودم و همسرم دارم. یک سال و نیم از زندگی دوست داشتنیمون گذشت و هر وقت مهمون میاد خونمون کلی از خونمون تعریف میکنه و میگن چقدر انرژی مثبت داره و همه دوست دارند خونمون بمونند اما جای کافی برای موندن همه نیست😆😆 تصمیم گرفتیم زود بچه دارشیم تا زندگیمون از اینم شیرین تر و خونه مون از اینم باصفاتر بشه اما خب نشد که بشه؛ هنوزم شوهرم رو ماشین کار میکنه ولی من دیگه کار نمیکنم چون پولی که شوهرم به خونه میاره برکت زیادی داره و جوابگوی زندگیمون هست خداروشکر. اینکه تصمیم گرفتیم توی این شرایط بچه دارشیم فقط بخاطر اینه که همه جوره لطف خدارو تو زندگیمون دیدیم و میدونیم تنهامون نمیذاره و دلم میخواد به حرف رهبر عزیزم گوش بدم. از پاییز سال ۹۹ اقدام کردیم اما در کمال ناباوری هیچ خبری نشد تا اینکه دو ماه پیش متوجه شدم باردارم و با همسرم از خوشحالی نمیدونستیم چیکار کنیم تا اینکه بعد از کلی برو و بیا به مطب دکتر امروز آب پاکی رو ریختن رو دستم و گفتن جنین رشد نمیکنه با اینکه هفته ها گذشته، دعا کنید خداوند فرزندان سالم و صالح به من و همه چشم انتظارها عطا کنه. راضی ام به رضای خدا...دلگرمم به یاری خدا... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۶۹۶ من متولد ۷۲ هستم، با برادر کوچکم ۶ سال تفاوت سنی دارم، از همون ابتدا هم متاسفانه با برادرم بازی نمی‌کردم 😕😕(شاید یه دلیلش تفاوت سنی مون بود) و بیشتر با دخترخالم که نزدیک مون بودن و دخترهای همسایه بازی میکردم. همین بازی نکردن ها سبب خودخواهیم شده بود، وقتی رفتم مدرسه مدام مواظب بودم که بردارم به وسایلم دست نزنه🧐🧐 و به مامانم میگفتم مثلا روضه یا جایی میخواد بره، داداشمم بره، چون من مراقبش نیستم😞😞(الان خیلی افسوس گذشته رو میخورم) اون موقع ها که یادم میاد، شرمنده میشم که براش خواهری نکردم😢 خلاصه بعد از ورود به دانشگاه رفت و آمد خواستگارها شروع شد،( قبل از دانشگاه هم که خوایتوارها اصولاً تلفنی و... رد می شدند) تا اینکه سال ۹۴ خواهرشوهرم که باهم در یه رشته و یه دانشکده (اما ورودی متفاوت) بودیم بنده رو برای برادرشان خواستگاری کردند. در نهایت شهریور همان سال عقد کردیم و بعد ۸ماه رفتیم سر خونه زندگیمون، من مشکلاتی داشتم و دکتر هم گفته بودن بعد ازدواج بارداری رو به تعویق نندازم، خلاصه بعد ده، یازده ماه از عروسی لطف خدا شامل حالمون شد و دختر گلم رو باردار شدم. زایمانم با امتحانات ترم سه ارشدم مصادف شد و قبل شروع ترم با اساتید محترم صحبت کردم و یکی دو تا از امتحانات رو ازم زودتر گرفتن. دخترم که یکسال و هشت ماهه شد، افتادم دنبال کارای پایان نامه ، دخترم دو سال و ۴ماهه بود که مجدد به لطف خدا باردار شدم و سونو غربالگری اول رو هم نرفتم چون میدونستم، بیخودی آدمو نگران میکنه و اعتقادی هم به سقط نداشتم، در این بارداری از همون ماهای اول احساس سنگینی داشتم، مثل بارداری اول ویار داشتم اما احساس ضعف هم داشتم که هرچند ساعت هرچند کم باید یه چیزی می‌خوردم. ۴ماهه که بودم رفتم سونو، متوجه شدم دوقلو باردارم، من همیشه نگران بودم دخترم👨‍👩‍👧 مثل خودم حسرت خواهر نداشته باشه، که خدا بهش یهویی دوتا آبجی داد🥰 بعد زایمان بخاطر اینکه شکمم فوق العاده بزرگ بود(ماشاالله بچه ها هر کدوم ۳کیلو و خورده ای داشتن) یه درد خاصی داشتم 😔 که وقتی دراز کشیده بودم خیلی بسختی بلند میشدم، از درد، بخیه سزارین یادم میشد😏 اما خب به هر حال گذشت یازده روز اول بیشتر مامانمم پیشم بودن، خدا حفظشون کنه، بعد هم چند روزی مادرشوهرم میومدن، اما چون پدر شوهرم جانباز ۷۰درصدن، نمیشد مدام پیشم بمونه. ماه های اول ۴،۵ روز خونه مامانمم بودم باز یه هفته ده روز خونه خودم بودم، مجدد میرفتم اونجا،(اونجام بیشتر خاله ی دختر خاله هام کمک میکردن، خداروشاکرم اگه خواهر ندارم اما خاله ی دخترخاله هام عالی هستن و مثل خاله واقعی بچه هامونو دوست دارن)، تا اینکه بچه ها بزرگ تر که شدن، رفت و آمد من هم کمتر شد. الان دختر بزرگم ۵سال و ۳ماهشه، دوقلوهام ۲سال و دو ماه، ان شاالله تو فکرم از پوشک بگیرم و در ماه های آینده برا بعدی اقدام کنیم. سر دختر اولم خداروشکر تونستیم خونه بخریم، موقع دوقلوهامم همسرم یه شغل رسمی نصیبشون شد و تونستیم یه زمین بخریم، البته ناگفته نماند که قناعت هم تو زندگی خیلی تاثیر داره. در مورد کمک و لطف خداوند هم من بارها دیدم مثلا وقتی یکی از بچه ها یکم ناخوشه، اون یکی آرومه و راحت خوابیده ، که خیلی فشار روم نمیاد. همیشه از خداوند میخوام صبر و توانمون رو زیاد کنه و خودش کمک کنه بتونیم صالح تربیت شون کنیم و چون بچه هام دخترن برای حیا و عفت و حجابشون از الان خیلی دعا میکنم. همسرم میگن شما که تیمت رو تکمیل کردی😄 حالا منتظریم به لطف خداوند تیم همسرم هم تکمیل بشه، چون ایشون هم تک پسرن و سه خواهر دارن. از خداوند میخوام فرزندان زیاد صالح و سالم و یار امام زمانی عنایتمون کنه😊 چون به معنای واقعی دو تا کافی نیست ☺️ خداروشکر الآنم تقریبا باهم بازی میکنن. تازه دخترم میگه کی برام داداش میاری دیگه😂 همچنین خدارو شاکرم که هم خودم و هم همسرم موافق فرزند زیادیم، الآنم که امر رهبری هستش و حکم جهاد داره... «وای اگر خامنه ای حکم جهادم بده» خانومااااای گل حکم جهاد صادر شده: جهاد فرزند آوری👶👧👶👧👶👧👶👧👶😍 ان شاالله بحق ماه رمضان و شب های قدری که پشت سر گذاشتیم، خداوند در تقدیر تمام خانومایی که چشم انتظار بچه اند، فرزندانی صالح و سالم رو بنویسه. اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 👈شکسته نفسی دانشمند یکی از علمای بزرگ با همۀ فضل و دانشی که داشت، بسیار بی‌تکلف زندگی می‌کرد، چنانکه در کوی و برزن می‌ایستاد و بازی کودکان را نظاره می کرد. به شاه عباس در مورد او گفتند. شاه، روزی به او گفت: شنیده‌ام برخی دانشمندان، وقار و سنگینی خود را نگاه نمی‌دارند و در کوی و برزن به بازی کودکان سرگرم می‌شوند. او گفت: بنده همیشه آنجا هستم، ولی دانشمندی ندیده‌ام. کانال و حال خوش 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 نقشه جدید اسرائیل برای ایران! 🔸همزمان با ایجاد و افزایش درگیری‌های نظامی در منطقه توسط رژیم صهیونیستی، یگان ۸۲۰۰ اسرائیل(اکانت‌های سایبری شبکه اجتماعی) با ایجاد و تشدید چرخه خشونت بین مهاجرین افغانستانی و ایرانیان و تحریک احساسات قومی و نژادی، سعی در ایجاد یک جنگ داخلی دارد. 🔹اکانت‌های حامی صهیونیست، با استفاده از نام (از افراد فوت شده در فتنه ) سعی در تحریک افکار قشر خاکستری دارند... ⚠️انتشار دهید⚠️
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
خانمایی که بلد نیستن درجا.جواب حرفای نیشدار و بدن ما.کمک.میکنیم با آرامش حرفتو بزنی جواب محترمانه بدی و کی گذشت کنی آموزش اصولی و گام به گام👇 https://eitaa.com/joinchat/4176085546C9b08fd7a49
سلام من😊 هانیه هستم ... من یک زن مذهبی هستم مدتی بود شوهرم از زندگی مون راضی نبود، چون من خیلی خجالت میکشیدم و برام سخت بود🥹 خواسته هاشو برآورده کنم تا اینکه یکی از دوستانم یک کانالی رو بهم معرفی کرد : ❣ 🌙💞 خانواده آرام 💞🌙 ❣ از وقتی عضو کانال شدم شوهرم ازم خیلی راضیه و تمام اینارو مدیون این کانال هستم 😘🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/589562236C488200560c 🌸🌸
‼️ چند سال بود نماز میخوندم ولی آرامش نداشتم 😢 مسلمون بودم ولی مومن نبودم😞 ❤️‍🩹 خدارو دوست داشتم ولی باهاش دوست نبودم این کانال نجاتم داد، مطالبش معجزه می کنه🌿 💯 اینجا، همه چیزم رو عوض کرد..دلم نیومد شماازاین گنج من..بی بهره بشین https://eitaa.com/joinchat/589562236C488200560c 🩷 👆 برای ارامش دلت وارد شو 👆
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
هنوز دنبال حقوق کارمندی هستی؟ اینجا یه بچه ۱۵ ساله از یه کارمند بیشتر درآمد داره ...... جهان داره به سمت جدیدی حرکت میکنه اگه امروز نیای فردا پشیمون میشی  :👇☺️ 🔴بزرگترین کانال کسب درآمد ایتا 🔴بزرگترین کانال کسب درآمد ایتا بیشتر از ۱۷۰ هزار نفر اینجان👆
🔴 استخدامی جدید آموزش و پرورش دولت آقــای پزشـکیان با برگزاری آزمــون مجــدد برای جــذب معــلم و ســرایدار تا پایان سال موافقت کرد ✅ جزئیات آزمون ؛ منابع قبولی و شرایط رو فقط در لینک زیر میتونید ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 اگر میخوایید معلم بشید،اصلا از دست ندید روی لینک بالا بزنید و بعد گزینه پیوستن رو بزنید☝️🔗 .
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش: آزمون جــدید برای جــذب معلم امســـال برگـــزار میگـــردد ✅ جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون رو در لینک زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 برنامه جدید مطالعاتی در حال آماده سازی هست ، جا نمونید 👆⚠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده تک فرزند دهه هفتادی هستم. البته تک فرزندی من خواست خداوند بوده و به اختیار والدینم نبوده و با توجه به تلاشها و پیگیری مداوم شان باز هم من صاحب خواهر یا برادر نشدم متاسفانه. با توجه به اینکه اطرافیان من خانواده های پر جمعیت داشتند، همیشه این احساس خلا را داشتم از بچگی. اما بروز نمی‌دادم که خاطر والدینم مکدر نشه. چون خودشون هم دوستدار خانواده پر جمعیت بودند. در دوران بچگی همه چیز تقریبا خوب پیش می‌رفت تا اینکه من رسیدم به سن ۲۱ سالگی و اوج جوانی در کمال ناباوری مادرم را از دست دادم. من ماندم و یک دنیای نامتناهی که احساس پوچی هر لحظه به سراغم می آمد. در آن دوران من دانشجوی شهری دیگر بودم و چند روز هفته را در کنار پدرم نبودم. هرچقدر از سختی اون روزها بگم باز هم حق مطلب ادا نشده. اون روزا دلم می‌خواست یه خواهر یا برادر داشته باشم. که همدمم باشه. هم من هم پدرم هردو گوشه گیر شدیم و خلا هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد. حدود یکسال و نیم بعد از فوت مادرم، ازدواج کردم و مدتی بعد هم پدرم ازدواج کرد. اون روزها خیلی سخت گذشت خیییلی... در صورتیکه اگر یه خواهر و برادر داشتم به صورت چشمگیری اون روزهای سخت راحت‌تر سپری می‌شد. الحمدلله هم همسرم، هم خانواده شون خیلی حامیم بودن در تمام مراحل زندگی. ولی کمبود اعضای خانواده چیزی نبود که بشه جبرانش کرد. در دوران بچگی؛ بچه های فامیل که ظاهر زندگی من را می دیدند، اکثرا حسرت می‌خوردند که چرا تک فرزند نیستند😏 اما الان که دقت میکنم، می‌بینم چقدر زندگی اونها شیرین‌تره. چرا؟؟؟ فقط و فقط به دلیل داشتن خواهر و برادرهاشون که الان حامی هم هستند. و در حال حاضر از نظر مالی هم علی رغم اینکه در خانواده های پر جمعیت بودند و هیچگونه حامی مالی نداشتند با زندگی من که به اصطلاح یه دونه بودم، هیچ فرقی نداره حتی میتونم به جرات بگم که وضعیت مالی خیلی‌هاشون بهتر هم هست. من الان یه دختر ۴ ساله دارم و همیشه و هر لحظه از خدا خواستم بهم فرزندان زیادی عطا کنه. دلم می‌خواد با پدر و مادرهای امروزی که تک فرزندی رو برای بچه هاشون انتخاب می‌کنن تک تک، رو در رو صحبت کنم و از عواقب این اشتباه بگم... من چون شاغل هستم و دخترم اصلا مهد نمی موند، مجبور بودم برای نگهداری دخترم به هرکسی رو بزنم. اگرچه که خیلی از دوستان به من لطف داشتند ولی یک روز که خونه ی یکی از دوستان می گذاشتمش، روز دوم خودم معذب می‌شدم. و این درد بزرگیه... فقط کسی که تجربه داره می‌دونه چی میگم. ای پدر و مادری که تک فرزندی رو برای بچه ت انتخاب کردی، بدون که با دست خودت بچه ت رو بی کس و کار می‌کنی. ذکر قنوتهای من اینه: رب هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین وجعلنا للمتقین اماما... التماس دعا. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔴باروزی یک‌ساعت در هرسنی حافظ کل‌قرآن شوید❤️ ⚠️رکورد جهانی حفظ ۴۷ صفحه از قرآن در یک روز توسط قرآن آموزان ما رو ببینید🤯 ✅️ با حفظ قرآن،مستقیم مدرک رسمی فوق لیسانس بگیریدو عضو بنیاد ملی نخبگان بشید🤩 ✔️دارای ۷۵k فالوور در اینستاگرام و سایت با نماد اعتماد الکترونیک 🟢 من،محمدرضا مهرپویان حافظ کل قرآن ،دکتری روانشناسی،مبدع روش حفظ تصویری،با ۱۶ سال سابقه تدریس درکنارتم تا بهترین حفظ رو داشته باشی💚 🔴 بزن روی لینک زیر و وارد کانال ماشو 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3827433677C0d79fdae9a
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
ذکر حاج آقا نخودکے(ره) برای هر حاجتی😳 شاید بعضی‌ها نشناسن، شیخ‌نخودکی عالم‌بزرگی کہ در صحن‌انقلاب حرم‌امام‌رضا‌(ع) زیر درب‌طبرسی مدفونہ ذکرهاے سفارش شده از آن مرحوم بسیار مجرّبہ، مخصوصا این ذکری کہ در ادامہ بهت میگم، فرقی نداره حاجتت چی باشہ این ذکرِمعروف، گره از کار خیلی ها باز کرده هر حاجتی داری قبل از طلوع آفتاب «قبل از اینکہ آفتاب بزنہ» برای برآورده شدن حاجتت ۷۱ مرتبه این ذکرو بگو برای دیدن ذکر روی ها بزن تا قفل زندگیت باز بشه👇 🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐 🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓
۶۹۵ من متولد ۶۶ هستم، سال ۸۶ ازدواج کردم به روش کاملا سنتی. همـون اول ازدواج خدا به ما یه گل پسر زیبا عنایت کرد. وقتی به بیمارستان رفتم خودم رو آماده کرده بودم برای یک زایمان طبیعی ولی چون کادر بیمارستان وپرستارا رفتار درستی نداشتن و رسیدگی خوبی نکردن، با وجود تحمل تمام درد های طبیعی، ضربان قلب بچه ضعیف شد و با گریه و آه و حسرت تمام رفتم اتاق عمل ولی خدا روشکر پسرم سالم متولد شد. بعد از دو سال چون خیلی بچه دوست داشتیم من و همسر عزیزم، خدا دختر نازنینم رو به ما هدیه داد، یه دختر شلوغ و پر سرو صدا و دوست داشتنی 🌺 کم کم زمزمه های رهبر عزیز مون در مورد جمعیت رو می‌شنیدیم، بعد از سه سال از تولد دخترم، خدا یه گل پسر دیگه به ما عنایت فرمود با اومدن هر کدوم از این فرشته ها خدا خیر برکتش رو هم همراهش به ما عطا می کرد. بعد از ۹ ماه از تولد پسرم حالت تهوع اومد سراغم که متوجه شدم فرشته دیگه ای در راه است ولی چون سزارین بودم دکترا و اطرافیان منو خیلی ترسونده بودن، تصمیم گرفتم به کسی نگم که باردارم حتی به مادرم... بعد از هفت ماه نیم که شکمم بالا اومده بود مادرم و خـواهر عزیزم متوجه شدند خیلی ناراحت شده بودن، مادرم که با من قهر کرده بودن😂 و با من حرف نمیزدن 😅 همه میگفتن تو به فکر جون خودت نیستی، به فکر به این بچه های قدونیم قدت باش😉 ولی خدا روشکر به یاری و لطف خدا بچه چهامم که قند وعسل همه شده، باز به روش سزارین به دنیا اومد☺️ دیگه تصمیم گرفته بودم که بچه بسه ولی از اونجایی که خواست خدا یه چیز دیگس 🌺 خداخواسته بعد از هفت سال باردار شدم، خیلی نگران بودم چون دکتر خیلی منو ترسونده بود که خطرناکه سزارین پنجم و از این جور حرفا ولی من خودمو به خدا سپرده بودم. برعکس تمام بارداری های قبلی که حالت تهوع شدید داشتم، این دفعه خیلی حالم خوب بود. بالاخره بعداز نه ماه گل پسر عزیزم توسط خانم دکتر خوب و مهربون خانم نجمه جهانی در بیمارستان ولیعصر بیرجند به دنیا اومد و این دفعه با اینکه سزارین پنجم بود، خیلی راحت تر از همیشه از تخت پایین اومدم و بعد از یک روز با حال خـوب مرخص شدم🌺 اینو هم بگم که ما تو خونه ی اجاره ای هستیم و با رزق وروزی زیاد فرزندان گلم و با به دنیا اومدن فرزند پنجم دولت یک زمین به ما داد 🌺 البته ما یک صاحب خونه ی خوب و دوست داشتنی هم داریم 🌺 همسرم شغل آزاد دارند، کشاورز هستند در اصل کارگر پدرشون هستند. ما اوایل زندگی مون خونه داشتیم که هدیه پدر شوهرم بود ولی بعد از به دنیا اومدن فرزند سوم یک کلاه بردار از خدا بی خبر، شوهرم رو فریب داد و تمام خونه و زندگی رو به روش خیلی ناحق از ما گرفت. شوهرم در بزرگ کردن و همراهی بچه ها خیییلی کم به من کمک میکردن با این وجود حتی من داخل خونه نان درست میکنم که نان بیرون رو نخوریم. چون خیلی به درس خوندن علاقه داشتم، همیشه به کتابخانه میرم و به دارالقران که بچه ها هم با این محیط ها آشنا بشن، من عضو کتاب خونه شهرمون هستم و کتابی نیست که نخونده باشم 😊 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۶۹۵ ما زندگی ساده و جمع و جوری داریم .چون خونه ما نزدیک مسجد هست بچه ها خیلی علاقه مند هستند، ما همیشه با بچه ها به مسجد میریم، بچه ها در کار های فرهنگی مسجد محلمون خیلی فعال هستن خدا رو شکر دخترم حافظ چهار جزء قرآن هست و در مدرسه همیشه شاگرد نمونه و در سطح کشوری و منطقه همیشه جایزه میگیره🌺 پسر بزرگم که الان ۱۵ سال داره، از ۵ سالگی دچار مریضی دیابت شد که خیلی وحشتناک بود وای چقدر گریه کردم روزی که فهمیدم دیابت داره روزی بود که من سه روز از فارغ شدن پسر سومم بودم که شیرم خشک شد. و من با اون حال خرابم، به فکر دلداری دادن به شوهر و جمع و جور کردن زندگی به هم ریخته 😭 ولی بعد از این ماجرا و از دست دادن خونه و تمام زندگی و رفتن به خونه ی اجاره ای با وجود داشتن چهار فرزند و مشکلات دیگر زندگی خیلی به من سخت شده بود. در هر حال، به هر نحو بود ۵ سال از زندگی خیلی بحرانی و عجیب غریبم رو پشت سر گذاشتم. در اون دوران سخت، هر جور بود با توسل و نذر و دوستی ومحبت زیاد و دور شدن از تمام تعلقات و دوست هام، با همسرم همراه شدم و خودم رو وقف شوهرم کردم و حالا شوهر گلم، زندگی خودش رو مدیون صبر و تحمل و همراهی من میدونه. ولی من میگم لطف خدا بوده و یک امتحان سخت که ما فعلا سربلند بیرون اومدیم ☺️ من معمولا صبح برای نماز که بیدار میشم بچه ها رو بیدار میکنم برای نماز و به جماعت صف میکشیم و نمازمون رو می‌خونیم، بعد از خوردن صبحانه و آماده شدن بچه ها برای رفتن به مدرسه با کلی سر و صدا و جدال 😅 بلاخره بچه ها راهی مدرسه میشن، خدا رو شکر مدرسه نزدیک خونه مونه. بعد از کمی استراحت با پسر کوچولوی دوست داشتنیم به سراغ درست کردن نهار میرم و اگه وقت کنم کتاب میخونم و به سراغ تمیز کاری و مرتب کردن خونه... بعد از اومدن شوهرم و بچه ها و خوردن نهار و کمی استراحت، به سراغ تکالیف پسرا میرم و دختر نازنینم و پسر گلم هم که خودشون الحمدالله خودشون به من کمک هم میکنن. بعد از ظهر دخترم رو به باشگاه ورزشی تکواندو میبرم چون قهرمان رشته تکواندو و مدال آور طلا بوده و پسر بزرگم هم عضو فعال مسجد هست و همیشه در خرید خونه و کارهای کشاورزی کمک پدر بوده و هست و حتی خودش راننده تراکتور شده و برای خودش دو سال هست که شاغل شده😊 و درآمد داره. در عین حال درس هم میخونه و در درس هم مـوفق هست🌺 بچه ها در نگه داری از بچه کوچیک، خیلی به من کمک میکنن .ما همیشه به مراسم مذهبی میریم، به خـونه فامیل میرم. با هم تلویزیون نگاه می‌کنیم، پارک میریم و تفریح میکنیم، بچه ها رو به کلاس های ورزشی و شنا می‌بریم، نان خونه رو توی فر گاز میپزیم، و همه با هم، همکاری میکنیم و خدا رو شکر با صبر و حوصله و گذشت زندگی رو برای خودمون شیرین می‌کنیم. اتفاقا همین چند وقت پیش، بچه ها با کمک هم یه کلیپ درست کردن در مورد نوروز و شهدا، که برنده کشوری شدند. و جایزه ی خوبی هم گرفتن و باز هم دوباره با کمک هم در طرح جابر که از طرف مدرسه دخترم بود، یک کولر کـوچیک و جارو برقی کوچیک درست کردن که برنده چند تا جایزه و دیپلم افتخار شدن😊 من همیشه به بچه هام میگم اگه میخواین موفق باشین صبر و حوصله و گذشت داشته باشین و با هم دوست باشین تا نیاز به دوست زیاد در بیرون از خانواده نداشته باشن و همیشه همکاری و همدلی رو به بچه هام یاد میدم. مشکلات اقتصادی هم همیشه هست ولی خدا هم همیشه بوده و هست و ما رو تنها نگذاشته الحمدلله. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💠 👈پسر زیرک ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭﻋﺰﻡ ﺗﺴﺨﻴﺮ کشوری ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ به ﻣﻜﺘﺐ ﻣﻴﺮﻓﺖ؛ ﺍﺯﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭘﺴرﭼﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ؟ ﭘﺴﺮ گفت: ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻛﺠﺎﻱ ﻗﺮﺍﻥ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺍﻧﺎ ﻓﺘﺤﻨﺎ ... ﻧﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻧﺎﻡ ﻗﺮﺁﻥ ﻭﺁﻳﻪ " ﺍﻧﺎ ﻓﺘﺤﻨﺎ " ﺧﺮﺳﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺎﻝ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ؛👌 ﭘﺲ ﻳﻚ ﺳﻜﻪ ﺯﺭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ😳 ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍﺯﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻛﺮﺩ !😒 ﻧﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍﻧﻤﻴﮕﻴﺮﻱ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍﻣﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﻱ؟ ! ﻧﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻩ، ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﻜﻨﺪ، ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪﺗﻮ ﺳﮑﻪ ﺑﺪﻫﺪ ﻳﻚ ﺳﻜﻪ ﻧﻤﻴﺪﺍﺩ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺪﺍﺩ و تو را پیاده راهی نمیکرد !😑 ﺣﺮﻑ ﺍﻭ ﺑﺮﺩﻝ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭﻳﻚ ﻣﺸﺖ ﺳﮑﻪ ﺯﺭ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﻳﺨﺖ و اسبی به او داد تا راهی شود .😶 @hal_khosh
💠 👈تظاهر به چیزی که نیستیم . 😀مدیرعامل جوانی که اعتماد به نفس پایینی داشت، ترفیع شغلی یافت؛ اما نمی توانست خود را با شغل و موقعیت جدیدش وفق دهد. روزی کسی در اتاق او را زد و او برای آنکه نشان دهد آدم مهمی است و سرش هم شلوغ است، تلفن را برداشت و از ارباب رجوع خواست داخل شود. در همان حال که مرد منتظر صحبت با مدیرعامل بود، مدیرعامل هم با تلفن صحبت میکرد. سرش را تکان می داد و می گفت: «مهم نیست، من می توانم از عهده اش برآیم.» بعد از لحظاتی گوشی را گذاشت و از ارباب رجوع پرسید: «چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟» مرد جواب داد: «آمده ام تلفن تان را وصل کنم!». چرا ما انسان ها گاهی به چیزی که نیستیم تظاهر می کنیم؟ قصد داریم چه چیز را ثابت کنیم؟ کانال و حال خوش 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قلک زهرا ... درست از ۷ماه پیش با دخترم نشستیم با کلی خنده و شادی این کارتن رو تبدیل به قلک کردیم تا بتونه پولاشو جمع کنه و وسایلایی که خودش دوست داره رو باهاشون تهیه کنه مثله سرسره یا ترامبولینگ خانگی😁 دیروز با همسرم تو خونه در مورد این که چه جوری می‌تونیم به فریضه آقا لبیک بگیم صحبت می‌کردیم، از پویشی که راه افتاده بود برای کمک هم صحبتش بود تو خونه مون این‌ دو روزه... تا اینکه زهرا دیشب بهم گفت مامان قلکم رو میدی؟ منم بهش دادم. دیدم میگه میشه قلکم رو باز کنم؟ گفتم چرا؟ گفت میخوام به بچه های غزه و لبنان کمک کنم. از تماس های پدرش‌ با دوستانشون تو سوریه شنیده بود که آواره های لبنانی رو مخصوصا بچه دارها رو جا دادن تو سوله ها ولی برای بچه ها وسیله ای ندارن و حالا دخترکم ازم میخواست پولاشو برسونیم به بچه های مظلوم غزه و لبنان دیدم دخترکم از من زودتر لبیک رو به ندای آقا داده ☺️☺️ پولاشو با پدرش شمردیم و دقیق ۹۷۵ هزار تومان جمع کرده بود. حالا ان شاء الله قراره ببریم دفتر آقا "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075