احمد دهباشی
پاسخ به نقد | ۴»
چندی قبل یک خاطره در باره فعالیت های فرهنگی در آسایشگاه ۶ اردوگاه ۱۱ تکریت نوشته بودم که یکی از دوستان عزیز در باره آن خاطره تردید هایی داشتند و نقد کریمانه ای داشتند که این همه مخفی کاری و تشکیلات در آسایشگاه صد نفره که همدیگه رو بخوبی و تا حدود زیادی می شناختیم چطوری ممکنه؟!
خب عرض کنم من این نقد رو بسیار دوست دارم و اصلا بایستی باشد تا خدای ناکرده بعداز گذشت 33سال ناخواسته در بیان خاطرات غلوی صورت نگیرد.
اما در مورد خاطره نقل شده:
ما در آسایشگاه شش یک گروه پنج نفره داشتیم ، زیر نظر مرحوم حاج حسن آقا فعالیتهای مختلف رو انجام ویا رصد می کردند.
یکی از آن پنج نفر آقای تاجدوزیان بود که بخش فرهنگی زیر نظر ایشون بود.
این تشکیلات بطورکامل مخفی بود.
هرکدام از این پنج نفر با دونفر ارتباط داشتند، و این درحالی بود که ده نفر حلقه دوم از گروه حلقه اول خبر نداشتند.
بنده جزء گروه دوم بودم و امور فرهنگی رو در آسایشگاه انجام می دادیم.
دوستان آسایشگاه شش اگه خاطرشون باشه، ما هفته ای سه شب برنامه اجرا می کردیم، یک شب تئاتر داشتیم ، یک شب ایران گردی داشتیم و یک شب هم کرسی آزاد داشتیم.
اینها فعالیتهای آشکار بود.
اما واقعا ثبت خاطرات هم با همون شرایطی که عرض کردم انجام می شد.
دلیل عدم اطلاع اکثر عزیزان هم از این تشکیلات، رازداری شدید دوستان در زمان اسارت بود و بعداز اسارت هم بنده اطلاعی از فعال بودن این عزیزان در عرصه روایتگری ندارم. افرادی چون هادی کیانی، غفار شعبانی،حسین صادق الوعد، حمید تاجدوزیان و.....
از قضیه ثبت خاطرات دقیق یادم نیست اما شاید، شاید حمید تاجدوزیان یا مرتضی ییات چیزی یادشان باشد.
بنده هم بدلیل یک اتفاق خاص از وجود چنین تشکیلاتی خبر دار شدم و بجز یک مورد همکاری بدلیل فعالیت آشکار، حضور در فعالیت پنهانی بصلاح نبود.
برخی خاطرات اونقدر گفته نشده آدم جزئیات یادش رفته.
البته تا مدتها بعداز آزادی فکر می کردیم اینها جزء اسرار جنگ هست و نباید بگیم.
باز هم از توجه و نقد خوبتون سپاسگزارم.
آزاده تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#احمد_دهباشی
#عباسعلی_مومن
عباسعلی مومن
▪️وقتی به ملاقات همرزم میروم
عباس نجار که یک آزاده رنج کشیده است توضیح میدهد چگونه وقتی به ملاقات یک آزاده و جانباز بیمار میرود سبب التیام روحی و شادی روان او میشود.
حاج آقا مازندرانی باور کن به جان حاج محمد سلیمانی (رفیقم) من سعی میکنم هروقت با دوستان آزاده و جانبازی که بیمار هستند ملاقات میکنم از گرانی و مشکلات روزمره صحبت نکنیم همون خاطرات تلخ و شیرین را با هم صحبت کنیم و میدونم که چقدر حالمون خوب میشه و از بس سرگرم خاطرات هستیم گاهی فراموش میشود که پذیرایی کنیم و موقع خداحافظی خوش بحال میزبان میشه چون همه میوه و شیرینیها دست نخورده باقی میماند، وقتی میرفتیم بیرون تازه یادمان میآمد میوه و شیرینی نخوردیم!
https://eitaa.com/taakrit11pw65
303.6K
صوت دعای ناد یا علی(ع) از آزاده و جانباز سرافراز تهرانی، سرتیپ بازنشسته سپاه، سید هادی غنی جهت شفای مریضهای عزیز و مریض آزاده محمد ضرغام نیا (محمد خمپاره)
دعای نَادِ عَلی دو دعا در وصف امام علی(ع) است که با عبارت «نادِ عَلِیاً مَظهَرَ العَجائِب» آغاز میشود. گفته شده این دعا در روز جنگ احد از عالم غیب به گوش پیامبر (ص) رسیده است.
دعای ناد علی صغیر، کوتاه است و در آن گفته شده که هر غم و اندوهی به برکت نبوت پیامبر(ص) و ولایت امام علی(ع) برطرف میشود. علامه مجلسی، این دعا را در کتاب بحارالانوار نقل کرده، اما به منبع آن اشاره نکرده است.
آیتالله یدالله دوزدوزانی، گفته است که دعای ناد علی صغیر مدرک معتبری ندارد. با این حال کتابهایی در شرح این دعا نوشته شده است.
دعای ناد علی کبیر، نیز مضامینی شبیه به دعای ناد علی صغیر دارد؛ اما حجم آن چند برابر ناد علی صغیر است.
منبع ویکی شیعه
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#صوت #هادی_غنی
#عباسعلی_مومن
عباسعلی مومن(نجار)| ۷۱
آمپول گاوی معجزه گر
محمد خمپاره با لهجه مشهدی می گفت،
زمانی که آسایشگاه چهار قدیم و ۵ جدید بودم کمردرد شدیدی گرفته بودم یعنی طوری شده بود که به هیچ عنوان نمی شد کمرم را راست نگهدارم تا اینکه چندین بار پیش نگهبان التماس کردم که اجازه بدهد بروم پیش دکتر همینکه نگهبان اجازه داد با مجتبی جندقی رفتیم دکتر چون مجتبی جندقی مضمد یعنی بهیار بود و گاهی بر حسب ضرورت آمپول میزد .دکتر یک آمپول گاوی بزرگ به مجتبی داد و چند قطره دارو هم داخل آمپول ریخت. تا چشمم به آمپول افتاد همانجا نزدیک بود از حال بروم.
گفتم مجتبی این رو به فیل بزنی جا در جا خشک میشه!
مجتبی گفت: یره زیاد حرف نزن و دراز بکش.
منم چشمام رو محکم به هم فشار دادم و نفسم رو حبس کردم. مجتبی نامرد! چنان این آمپول را زد که یهو سیخ ایستادم و مجتبی داد زد:
دراز بکش یره ( لهجه مشهدی ) الان نگهبان فکر می کند سرکار گذاشتی و الکی آمدی بهداری!
گفتم مجتبی آمپول چی بود زدی ! بخدا نه درد دارم نه کمر خم میشه!
یعنی در لحظه خوب شدم ولی کمرم دیگه خم نمی شه!
محمد خمپاره می گفت حالا یا دست مجتبی شفابخش بود یا آمپولی که زد بهترین بود.
بعد چند روز فهمیده بود که سنگ کلیه دارد و کم کم خارج میشد.
https://eitaa.com/taakrit11pw65
تعدادی از آزادگان مشهد و اطراف در اولین سالگرد رحلت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه
عباس نجار این عکس را ارسال کرده و نوشته:
در ضمن یکی از عزیزان رنج دیده اسارت که در این عکس هست یعنی آزاده دلاور محمد ضرغام نیا (همون محمد خمپاره خودمون) حال خوبی ندارد.
امروز محمد خمپاره زنگ زد و بنده خدا گفت: چند روزی است که هردو دستش از کارافتاده و الان پسرم گوشی در گوشم گرفته و دارم صحبت میکنم.
برای شفای این عزیز دعا بفرمایید. عکس مربوط به مراسم سالگرد رحلت امام(ره) در سال ۱۳۷۰ بود. محمد خمپاره در این عکس با لباس کرم رنگ است.
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#تصویر #رحلت_امام
به یاد شما حماسه سازان دوران بی کسی و مظلومیت ایران هستیم
آزادگانی که روزی جوانی دلیر و دلاور بودند و از جان و جسم جوان خود برای حفظ اسلام و کشور و فرهنگ خود در بیابانهای داغ و تفتیده جنوب و در کوهستانهای یخ زده غرب کشور با دشمن غدار و مجهز صدامی و ائتلاف مرتجع عرب و استکبار با دست خالی جنگیدند.
آنها زمانی میجنگیدند که در مقابل هواپیماهای برد بلند و پیشرفته روسی آن زمان سلاحی برای بازدارندگی آن نداشتند و دائم زیر بمباران مکرر آنها بودند. محمد ضرغام نیا یا محمد خمپاره، آزادهای که حدود چهار سال انواع شکنجهها را در اردوگاه تحمل کرد اکنون در بستر بیماری و عوارض ناشی از آن دوران سرتاسر حماسه محتاج دعای شما عزیزان است. یا علی
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#تصویر
27.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یازدهم محرم و روز اسرا و مفقودین یاد همه اسرا و مفقودان انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت از آغاز تاکنون گرامی باد
حاج ابوذر روحی مداح سرود جهانی "سلام فرمانده" در روز پاسداشت یازدهم محرم الحرام و روز تجلیل از اسرا و مفقودان از زحمات و مقاومتهای آزادگان در اردوگاههای اسارت تجلیل کرد.
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#کلیپ
آزادگان همچنان پیگیر راه و آرمان های امام و انقلاب اسلامی
آزادگان در سنین میانسالی در ارتباط دائمی با روحانیت آگاه هستند و در همایش ها و تجمعات دلسوزان انقلاب اسلامی حضور دارند و پیگیر راه و مرام امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و منویات مقام معظم رهبری هستند.
در تصاویر تعدادی از آزادگان را در مراسم یادمان شهدای چالکیاسر ( از توابع شهر لنگرود گیلان) و گرامیداشت سالروز آزادی خرمشهر و اولین سالگرد خادم الشهداء مرحوم رضا یکتایی در کنار حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری می بینید.
مع الوصف شاهد کوتاهی از جانب گروههای انقلابی در ارتباط گیری با آزادگان هستیم
شاهد هستیم آزادگان در محلات زیادی حضور دارند و ساکن هستند اما اهالی تا بحال یکبار هم از خاطرات آن آزاده در مسجد یا حسینیه یا هئیت استفاده نکردند. یا حتی تعدادی از نخبه های آزاده در دانشگاههای کشور یا حوزه ها حضور دارند و متأسفانه از بیان خاطرات آنها استفاده نمی شود .
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#تصویر
#عباسعلی_مومن
عباسعلی مومن (نجار)
نقش جهادی آزاده دفاع مقدس در برپایی هئیت عزاداری
چند سال قبل، هیئت امام صادق(ع) توسط بچه های محل در مسجد محل قاسم آباد مشهد در خیابان دکتر حسابی افتتاح شد و کم کم تعداد عزاداران زیاد شد و دبیرستان دخترانه که من در آنجا مشغول به کار بودم با همکاری مدیریت مدرسه اجازه داده شد که تمام مدرسه در اختیار هیئت گذاشته و تمام مدرسه که خیلی بزرگ است چادر و سیاه پوش شد و یک مدرسه ابتدائی که دیوار به دیوار دبیرستان بود برای مجلس خانمها آماده کردیم و از یک دیگ غذا که مردم کمک میکردند به مرور زمان به ۱۵ دیگ رسید و در همان مدرسه پخت می شود و در اختیار عاشقان آقاجان امام حسین(ع)پخش می شود. امروز به لطف آقاجان، یکی از هیئت های بزرگ مشهد در منطقه قاسم اباد است.
https://eitaa.com/taakrit11pw65
عبدالرحیم موسوی | ۱۱
▪️کشته شدن عدنان خیرالله
برای مرگ عدنان خیرالله که از ارکان اصلی نظام صدام بود و مقارن عید فطر یا عید قربان مرد عزای خاصی نگرفتند . یادم هست ما گفتیم شاید اینها حساس باشند لباس نو نپوشیدیم فکر کنم نگهبان شجاع بود که آمد گفت چرا لباس نو نپوشیدید! امروز عید است سریع لباس نو بپوشید( شبش لباس نو داده بودند که البته ربطی به این قضیه نداشت) درسته اهمیت آنچنانی که ما فکر می کردیم به این قضیه ندادند ولی اینکه صدام عدنان خیرالله را کشته شایعه است شاید حقیقت هم داشته باشه ولی منظور اینکه مشخص نیست که عدنان را صدام کشته باشه چون حرف زیاده اما سندی وجود نداشت. روزی که عدنان خیرالله سقوط کرد یادم است هوا خیلی طوفانی و گرد و خاک بود و عید فطر بود نه عید قربان.
توی یادداشت های من کشته شدن عدنان خیرالله مصادف با عید فطر سال ۱۳۶۸ ثبت شده و همون روز لباس نو هم گرفتیم . من یادم هست که عید فطر بود که عدنان خیرالله کشته شد. من بر اساس روز شماری که تو اردوگاه نوشته بودیم عید فطر سال ۱۳۶۸ بود و متاسفانه نتونستیم بیاریمش ولی به محض بازگشت هرچه یادم بود دوباره نویسی کردم . روز عید فطر تلویزیون عراق نشان می داد که صدام ملعون با خانوادش و عدنان خیرالله کنار یک دریاچه کوچک نشسته بودند و با قلاب ماهی صید می کردند. همان روز بعدازظهر که برگشتند تلویزیون عراق اعلام کرد به علت هوای طوفانی و گرد و غبار شدید، هلیکوپتر عدنان خیرالله سقوط کرد و این فرد کشته شد.
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#شجاع