تاملات
📍 یادداشت | «وقتی عقربهها میایستند» تحلیلی بر بدیهیهای نامرئی زندگی ▪️#ساعت خانهمان از دیروز ای
🔹این ماجرا فقط درباره یک ساعت نیست. عجیب است که چقدر چیزها وقتی هستند، برایمان نامرئیاند. چیزهایی که بودنشان همیشه هست، اما دیدنشان نه. چقدر دیر متوجه میشویم که این حضورهای به ظاهر معمولی، چه معنای بزرگی دارند.
🔸ساعت دیواریمان یادم آورد که چقدر به چیزهایی وابستهایم که هر روز کنارمانند، بیصدا، بیتوقع. اما وقتی یکی از اینها از کار میافتد یا خاموش میشود، تازه میفهمیم که چه نقش مهمی در زندگیمان بازی میکردهاند.
🔹جامعهای که در آن «همیشه بودن» به معنای «همیشه دیده نشدن» تعبیر میشود، در معرض #بحران بیحسی اجتماعی است؛ بحرانی که میتواند تا حد زیادی، ناشی از غرق شدن در #روزمرگی و کاهش عمق نگاه باشد.
🔸امشب به عقربههای ساکت ساعت #نگاه کردم و با خودم فکر کردم که شاید ما هم باید گاهی بایستیم. یک ایستادن ساده، مثل ساعت. برای دیدن چیزهایی که همیشه بودهاند اما دیگر حسشان نمیکنیم. گاهی باید لحظهای بایستیم و به آنچه همیشه هست، نگاه کنیم.
🔹#زندگی، با همه جزئیات عادیاش، درست مثل همان ساعت است؛ تا زمانی که تیکتاک میکند، ما به صدای آن گوش نمیدهیم. اما وقتی خاموش شود، دیگر تنها زمان نیست که از دست میرود؛ ما نیز در خلأ بیموقعیتی گم میشویم.
💢 ساعت دیوارمان هنوز ایستاده، اما حالا انگار بیشتر میفهممش. مثل یک دوست قدیمی که دیگر حرف نمیزند اما سکوتش پر از معناست.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | انقلاب اسلامی و مسئولیت اندیشهورزی چرا دیگر انقلابها را تا عمق جان تفسیر کردند، اما ما
🔹وقتی به انقلابهای بزرگ تاریخ نگاه میکنیم، میبینیم که آنها بلافاصله سنتهای فکری جدیدی خلق کردند که تا سالها، بلکه قرنها، مورد واکاوی قرار گرفتند. مثلا در #انقلاب_فرانسه (1789) نهتنها نظام سلطنتی را در هم شکست، بلکه زبان جدیدی برای سیاست، مفهوم ملت، جمهوریت و حقوق شهروندی آفرید. متفکرانی چون #توکویل، #روسو، #مارکس، #هگل، #آرنت و #فوکو این انقلاب را از زوایای مختلف کاویدند و سنتهای فکری عمیقی پیرامون آن پدید آمد. یا در انقلاب روسیه (1917)، زایشگاهی برای مکتبهای فکری مدرنی چون #مارکسیسم-لنینیسم شد و متفکرانی از #لنین و #تروتسکی تا #هانا_آرنت، و... به تحلیل آن پرداختند.
🔸 هر انقلابی که بخواهد در #تاریخ بماند، باید زبان خاص خود را خلق کند؛ زیرا زبان، تنها وسیلهی بیان نیست، بلکه ابزار #فهم و درک است. #انقلاب_اسلامی برای تحلیل خود، به زبانی نو و به ادبیاتی ویژه نیاز داشت؛ زبانی که بتواند واقعیتهای این انقلاب را نه در چارچوبهای مستعمل #تفکر_مدرن، بلکه در افقی جدید بیان کند. اما چرا ما زبانی درخور انقلاب خود نساختیم؟ ما میبینیم که روایتهای حاکم درباره انقلاب اسلامی، بیشتر از آنکه برگرفته از تفکر خودی باشد، یا از بیرون تحریف شدهاند، یا در داخل به کلیشههایی تکراری بدل گشتهاند. اما تا زمانی که انقلاب اسلامی، زبان خود را نیابد، نمیتواند #حقیقت خود را آشکار کند.
🔹 بیشتر نوشتهها پیرامون انقلاب یا به توصیف وقایع پرداختهاند یا در چارچوب #منازعات_سیاسی محدود ماندهاند. اما #تفکر و #تأمل عمیق، نظیر آنچه درباره سایر انقلابها رخ داد، کمتر به چشم میخورد. بهجای آنکه متفکران ما در تفسیر انقلاب اسلامی میداندار باشند، فضای فکری کشور عمدتاً درگیر دفاعیات کلی یا نقدهای سیاسی شده است. تحلیلهای عمیق نظری، بهجز معدود تلاشهایی، جایگاهی در حد و اندازه این حادثه عظیم نیافتهاند.
🔸مسئله تنها این نیست که ما انقلاب خود را #روایت نکردیم؛ بلکه عمیقتر از آن، این عدم روایتگری، ما را از درک درست واقعیتهای پیرامونیمان نیز بازداشته است. وقتی برای انقلاب خود #اندیشهورزی نکردیم و دستگاههای تحلیلی بومی نساختیم، مجبور شدیم واقعیتهای خود را از #نگاه دیگران ببینیم. نتیجه چه شد؟ ظرفیتهای خود را نادیده گرفتیم، فرصتهای بزرگ را از دست دادیم، و #رؤیا پردازیمان در همان ابتدای مسیر، ته کشید!
💢 امروز، انقلاب اسلامی بیش از هر زمان دیگری نیازمند روایتهای #امیدبخش است؛ اما این روایتها زمانی ممکن خواهند شد که ما دستگاه اندیشهورزی پساانقلابی خود را بسازیم—دستگاهی که ساختارهای کهنهی #تحلیل را در هم بشکند و ما را از #اسارت چارچوبهای فکری بیگانه برهاند.
⚜️ @Taammolat74