🔰 شاخصه های آثارِ ادبیِ #رئالیستی
۱) مبنای نظریِ رئالیسمِ ادبی، توصیفِ "فرد در نسبت با اجتماع و اجتماعیات" و تا حدّی به عنوانِ محصولِ اجتماع است.
۲) در رئالیسمِ ادبی، مفهومِ "واقعیت" تنها در معنای سطحی و ناسوتیِ آن مورد توجه قرار می گیرد و این امر به جوهرِ اومانیستی و سکولاریستیِ تفکر مدرنِ غربی باز می گردد که معنا و مراتبِ متعالیِ واقعیت و اساسا ذومراتب بودنِ آنرا از یاد برده است.
۳) اساسا واقع گرایی در چارچوبِ ادبیاتِ رئالیستیِ غربِ مدرن به معنای تمرکز و توجه بر شان اجتماعیِ مرتبه ی ناسوتیِ واقعیت است.
۴) رئالیسمِ ادبی در ترسیم و پرداختِ شخصیت های داستانی به وجه تیپیک [Typic] شخصیت [به عنوان تجسم یا نماینده ی یک طبقه یا گروه اجتماعی] در پیوند با ترسیمِ فردیتِ خاص هر شخصیتِ ادبی اهمیت می دهد. لذا شخصیت های آثارِ رئالیستی در عینِ برخورداری از برخی خصوصیاتِ خاصِ فردی، از یک وجه پررنگِ تیپیک و اجتماعی نیز بهره مند هستند.
۵) رئالیسمِ ادبی به یک اعتبار در تمدنِ غرب مدرن، مُلهم و متاثر از نُضجِ #علوم_اجتماعی و پیداییِ جامعه شناسی در فضای ملتهب نیمه ی اول قرن ۱۹ قرار داشته است.
۶) رئالیسمِ ادبی تاکید دارد تا به توصیفِ واقعیاتِ تلخ و مناظرِ زشتِ زندگیِ اجتماعی همچون #فقر، #بی_عدالتی و #ستمگری ها بپردازد.
۷) در رئالیسمِ ادبی، #عشق به عنوانِ یک موضوع در کنارِ دیگر موضوعات مورد بررسی قرار می گیرد. در حالیکه؛ "عشق" در رُمانتیسم به عنوانِ یگانه موضوعِ اصلی و محوری بود.
۸) در داستانِ رئالیستی، #مَن_فردی اقتباسی است از چهره ی بشر معمولی و متوسطِ یک جامعه. در واقعِ "مَنِ فردیِ" رئالیستی فاقدِ آن ویژگی های سانتی مانتالیسم و خیال باف بودن و روحیه ی سودایی داشتن و افسرده حالی ای است که "مَنِ فردی" رُمانتیک بدان ها مبتلا بوده است.
۹) رئالیسم ادبی در پاره ای موارد، توجه خاصی را معطوفِ توصیفِ توده های فقیر و فرودستِ اجتماع و ترسیمِ زندگی و حیات، منش و سرشت و سرنوشتِ آنها می کند. آثارِ #دیکنز و #گورکی
۱۰) از ویژگی های دیگرِ آثارِ رئالیستی، به تصویر کشیدنِ فجایع ناشی از #انقلاب_صنعتی و #انباشت_سرمایه در جوامع غربی است که بویژه در آثارِ چارلز دیکنز به تفصیل به آن پرداخته شده است.
۱۱) در رئالیسمِ ادبی به نقشِ مخرّبِ پول پرستی و سیطره ی مادیت گرایی و سودجوییِ بورژوایی برای از بین بردنِ صداقتِ اخلاقی و حس از خودگذشتگی در افرادِ انسانی و همچنین تنزّل و انحطاطِ اخلاق عمومی جامعه توجه خاصی صورت گرفته است.
۱۲) در #مکتب_رئالیسم_ادبی، داستان نویس هم به نوعی از واقعیت گزارش می دهد و هم تصویرِ واقعیت را با تکیه بر تخیّل و تجربه و ادراکِ خود بازآفرینی و تفسیر می کند.
۱۳) ساختارِ داستانِ رئالیستی، مبتنی بر درکِ #حسی_تجربی از عناصرِ "علت و معلول"، "حادثه"، "تجربه"، "زمان و مکان" در چارچوبِ فلسفه ی اومانیستی [بیکن، دکارت، جان لاک و فیزیکِ کلاسیکِ نیوتونی] است.
۱۴) مفروضِ نانوشته و غیررسمیِ رئالیسمِ ادبی، ترسیم جایگاه و موقعیتِ نویسنده به عنوانِ #منتقد_اجتماعی است که در "رئالیسم سوسیالیستی" این نقشِ ویژه ی نویسنده؛ برجستگی و صراحتِ بیشتری دارد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰خاکریزِ اصلیِ ما مسأله ی #عدالت است!
✍️ مولانا اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: "العدل حياة الاحكام"؛ يعني اگر عدالت در سطحِ جامعه تحقق پیدا کند، سائر احکام الهی و فروعاتِ فقهی هم در متنِ زندگیِ مردم جاری و ساری خواهد شد. بارها شده پیرامونِ مسأله #حجاب با دوستانم گپ و گفتی داشته ایم و من همواره بر این مسأله تاکید کرده ام که نباید دامن به دوگانه ی #حجاب_اجباری یا #حجاب_اختیاری بزنیم. چرا که اساسا این دوگانه از پایه و ریشه غلط است. نمی خواهم اکنون پیرامونِ #مسأله_حجاب و جزئیاتش اعم از مسائل و مباحث فقهی اش و یا اینکه در عرصه ی اجتماعی چگونه در این حوزه کُنش گری صورت بگیرد، سخنی بگویم. حرفم این است؛ #گفتمان_عدالت خاصتا در حوزه ی #اقتصاد باید مطالبه اولی و اصلیِ جریان معتقد به انقلاب اسلامی باشد. این گفتمان اگر بصورت جدّی و نه شعاری در دستور کار جریاناتِ معتقد به انقلاب اسلامی قرار بگیرد، قطعا و حتما در عرصه های فرهنگی هم مشکلاتِ ما کمتر خواهد شد و تنش ها فروکش کرده و دشمنانِ این آب و خاک هم آنگونه که باید نمی توانند از آب گل آلود به نفعِ خود ماهی صید کنند.
بی تردید، مشکلات ما [جمهوری اسلامی] معطوفِ به #مسأله_عدالت خاصتا #عدالت_اقتصادی است. ما باید عللِ مشکلاتِ اقتصادی را به درستی برای اذهانِ جامعه تبیین کنیم. باید بگوییم و بفهمانیم که #تجویز_نسخه_های_غلط_غربی در اقتصادِ ایران است که همواره دامن بر #بی_عدالتی و #مشکلات_اقتصادی می زند. ما باید در تبیینِ این مسأله دَستِ برتر را داشته باشیم. اصولِ مربوط به اقتصاد در قانون اساسیِ ما، اندیشه های نابِ #ایرانی_اسلامی ما، همگی بیانگر این است که؛ #انقلاب_اسلامی در اقتصاد حرف ها برای گفتن دارد. دوستان! #اقتصاد_ایران در دستِ جریانِ معتقد به انقلاب اسلامی نیست! حاملان و حامیانِ اندیشه های #لیبرال_سرمایه_داری است که در عرصه ی اقتصاد در حالِ جولان دادن هستند؛ اینان همان کسانی اند که معتقدند: "تجمع ثروت باید در دست عده ای محدود باشد"، اینان همان کسانی اند که؛ به ظاهر دَم از ایران و انقلاب می زنند و از قِبَلِ انقلاب اسلامی به نان و نوایی رسیده اند، اما در باطن مجریِ سیاست های #صندوق_بین_المللی_پول و #بانک_جهانی و اندیشه های ناعادلانه ی #لیبرال_سرمایه_داری در اقتصادِ ایران هستند. جریاناتِ معتقد به انقلاب اسلامی ایران اگر دلسوز و دغدغه مندِ انقلاب هستند، باید زمین بازی را بصورت جدّی و نه شعاری به سمتِ #عدالت خاصتا #عدالت_اقتصادی تغییر دهند. حرکت در این مسیر، دشمنان این آب و خاک را قطعا ناامید خواهد کرد و بازی را به نفعِ مردم و انقلاب اسلامیِ عزیز تغییر خواهد داد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
📚 پیرامونِ چیستی و مختصاتِ #نئولیبرالیسم [بخش دوم]
🔸️ بلوکِ ایدئولوژی های #لیبرال_دموکراسی بیش از دیگر ایدئولوژی ها در سیرِ حیات و تطورِ غرب تاثیر گذار و نقش آفرین بوده است. اجمالا باید گفت: بلوک یا خانواده ی ایدئولوژی های "لیبرال دموکراسی" از سه ایدئولوژی تشکیل شده است که شرح اجمالیِ آن چنین است:
1️⃣ #لیبرالیسم_کلاسیک؛ اولین ایدئولوژی عالَم مدرن است که در قرن هفدهم پدید آمد و در آن زمان در هلند و انگلستان به عنوانِ سخنگوی منافع و خواست های زرسالاران یهودی و حلقه های سرمایه داری مرتبط با آن مطرح گردید. در قرن هجدهم بر دامنه و عمق نفوذِ "لیبرالیسم کلاسیک" افزوده شد و انقلاب های آمریکا [۱۷۷۶] و فرانسه [۱۷۸۹] با محوریت فکری و سیاسی این ایدئولوژی صورت گرفت. نفوذ و سیطره ی لیبرالیسم کلاسیک در قرن نوزدهم افزایش یافت و هر جا که به قدرت می رسید؛ جز #فقر، #بی_عدالتی و #شکاف_های_طبقاتی به بار نیاورد. استعمارگرانِ #غرب_مدرن از نیمه ی دوم قرن هفدهم تا اوایل قرن بیستم زیر چترِ این ایدئولوژی و شعارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادیِ آن حرکت می کردند. در #قرن_بیستم به خصوص پس از جنگ جهانیِ اول و شدت یافتنِ #بحران_های_اقتصادی_اجتماعی ناشی از لیبرالیسم کلاسیک، تدریجا از نفوذ و مقبولیت آن حتی نزد اعضای کاستِ حاکمانِ جهانی کاسته شد و سردمدارانِ نظام جهانی سلطه ی اومانیستی، هراسان از انفجارِ خشم و طغیان عدالتخواهانه ی مردم، تدریجا لیبرالیسم کلاسیک را به کناری نهادند و ایدئولوژی "سوسیال دموکراسی" را جایگزین آن نمودند.
2️⃣ #سوسیال_دموکراسی_لیبرال؛ تسلط بلشویک ها بر روسیه و بالا گرفتنِ بحران های اقتصادی_اجتماعی در نقاطِ مختلف اروپا، بحران #وال_استریت در آمریکا و قدرت گرفتنِ #نازی_ها و فاشیست ها و فالانژیست ها در آلمان، ایتالیا، اسپانیا، سردمدارانِ کشورهای اصلی بلوک سرمایه داری متروپل را در هراس فرو برد و آنها به خاطر رهایی از بحران های کمرشکنِ اقتصادی سال های دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ و ترس از تکرار تجربه ی بلشویک ها و فاشیست ها در روسیه، ایتالیا و آلمان و کاستن از آتش انفجارِ اعتراضات مردمی، مدل ایدئولوژیکِ #سوسیال_دموکراسی_لیبرال را جایگزین مدل لیبرالیسم کلاسیک نمودند. در این مدل به منظور حفظ کلیت رژیم های سرمایه داری از خطر انقلابِ محرومان و گرسنگان، دولت های سرمایه داری در برخی قلمروهای اقتصادی و اجتماعی دخالت کردند و با تأسیس مدارس، مهد کودک ها و دانشگاه ها و بیمارستان های دولتی و پرداختِ بیمه ی بیکاری و برخی خدمات اجتماعیِ دیگر تا حدی از این شورش علیه سرمایه داری جهانی کاستند. این وضع تا پایان دهه ی ۱۹۷۰ میلادی ادامه یافت.
3️⃣ #نئولیبرالیسم؛ در پی بروزِ #بحران_های_اقتصادی سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ و فرو رفتنِ کشورهای سرمایه داری در یک #بحران_رکودی_تورمی، نرخِ سودِ سرمایه دارنِ غربی رو به کاهش گذارد و این امر موجب ناخشنودی آنها شد. در این شرایط بود که کاستِ حاکمان جهانی دیگر خطر انقلابِ توده ها را نمی دیدند و از طرفی خطر فاشیسم جدی نبود و شوروی هم دچار استحاله از درون شده بود، به منظور رفع بحران اقتصادی و افزودن بر سودِ سرمایه داران جهانی تصمیم گرفتند که تدریجا از اواخر سال های دهه ی ۱۹۷۰ سیاستمداران و ایدئولوگ های #نئولیبرال جانشین سوسیال دموکرات ها شدند و تدریجا #نئولیبرالیسم به ایدئولوژی اصلی و مسلط نظام جهانی سلطه ی استکباری بدل گردید.
🔸️ پ.ن: همه ی این ایدئولوژی های سه گانه ی بلوک "لیبرال دموکراسی" مدافع و سخنگوی منافع و خواست های #سرمایه_داری_مدرن است. این ایدئولوژی ها با مراتبِ مختلفی که دارند، بر فردانگاریِ لیبرالی و آزادیِ نفسانیت مدار مدرن تکیه و تأکید دارند و منافع سرمایه داری جهانی را تأمین می کنند.
@taammolatenazari
تأمُّلاتِ نظری
🎥 #ریل| روحانی مردمی عدالتخواه و تراژدی هفت تپه! 🔺روایت شنیدنی حجتالاسلام محسن ریسمانسنج، فعال
✍️🏼 ما در حوزه ی مبارزه و مقابله با #بی_عدالتی ها در کشور، به کارهایی میدانی از جنسِ کارهای شیخ محسن ریسمان سنج نيازمنديم. نفی نمی کنم که کارهای نظری و تئوریک هم ضروری است، لکن آنچه که موجب اثربخشی در این برهه می باشد، حضور میدانی در صحنه است تا صرفا نظریه پردازی کردن. باید توازن برقرار کرد بین کار میدانی و کار نظری. چرا که هر دو ضروری است.