تأمُّلاتِ نظری
📚 #عنوان_کتاب: "پیوندِ ناگسستنیِ تکنوکراسی و اقتصادِ نئولیبرال" اثر شهریار زرشناس ✍️ کتابِ حاضر در
#بخش_اول: از کتابِ "پیوند ناگسستنیِ تکنوکراسی و اقتصادِ نئولیبرال"
✍️ چکیده ی کتابِ مذکور رو طی چند سلسله یادداشتِ نسبتا بلند به استحضار شما فرهیختگان می رسونم. [اگه کتاب رو نخوندی؛ دست کم چکیده اش رو بخون؛ ما واسه فکر و ذهنِ مخاطب ارزش قائلیم، لذا محتوای بد ارائه نمی دیم.]
تکنوکراسی [Technocracy] و بوروکراسی محصولِ عالَمِ مدرن و انقلابِ صنعتی اند. عالَمِ مدرن [مدرنیته] از قرن ۱۴ میلادی ظهور و بسطِ خود را شروع کرده است. [درباره #غربشناسی؛ مدرنیته، سلسله یادداشت هایی رو نوشتم؛ پین شده بالا]
با ظهور و بسطِ #تکنولوژیِ جدید [اینکه ماهیتِ تکنولوژی چیه بعدا مفصلا عرض می کنم] و گسترشِ دامنه ی نفوذِ آن، "سن سیمون" جامعه شناس و نویسنده ی فرانسوی متوفی ۱۸۲۵ م این نظر را مطرح کرد که با غلبه یافتنِ تکنوکراسی [نظام تکنیک] تکنوکرات ها یا فن سالاران [کسانیکه اداره و کنترل نظامِ تکنیکِ مدرن را بر عهده دارند] قدرت یافته اند. واقعیت این است که؛ از دهه های پایانیِ قرن ۱۹ م، همه ی مظاهرِ تمدن مدرن به سیطره ی تکنیک و تکنوکراسی درآمد و اساسا #تفکر، در نحوی تکنیک گرایی مُنحل شد. [عذرخواهم اگه درک این عبارات واسه برخی دوستان که مطالعات تمدنی ندارند کمی دشواره؛ ما اینجا هستیم تا این درک رو افزایش بدیم] به لحاظِ اجتماعی نیز طبقه ی نوظهوری که آشنایان و راهبرانِ #تکنیکِ جدید بودند[تکنوکرات ها] قدرت گرفتند و سیطره ی نظامِ تکنیک، همه چیز را به رنگ خود درآورد.
اصطلاحِ #تکنوکراسی در سالِ ۱۹۱۹ م توسطِ "ویلیام هنری اسمیت" نویسنده ی آمریکایی مطرح گردید. چند سالِ بعد "هاوارد اسکات" در حمایت از نظریه ی حکومتِ تکنوکرات ها، کتابِ #مهندسان_و_سیستم_قیمت را نوشت. بنابراین؛ تکنوکرات ها، یک طبقه ی اجتماعیِ ذی نفوذ که پس از زرسالاران[سرمایه داران] هستند، قوی ترین طبقه ی متنفذِ اجتماعی در جوامع مدرن می باشند و طیفِ بالایی از آنها در قدرت بورژوایی هستند.
در #ایران هم طبقه ی تکنوکرات حضور داشته و بویژه در سال های موسوم به #سازندگی [دهه ی ۶۰] در اثر پیش گرفتنِ رویکردهای توسعه مدارانه به قدرت و مکنت رسیدند. دوره ی تکنوکراسی و تکنوکرات ها محدود به سال های موسوم به "سازندگی" و "کارگزارانی ها" نیست، #اصولگرا و #اصلاح_طلب هم نمی شناسد. گویا تکنوکراسی همانندِ روحی است که می تواند در هر کسی که هضمِ در مدرنیته شده، حضور داشته باشد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ ملی گرایی [بخش پنجم]
🔸️ منظور از اندیشه ی ملی گرایی، وجود عقائدی است که دغدغه ی اقتصاد ملی و داخلی دارند و به اقتصادِ فرد گرایانه و در مواردی روابط اقتصادی با خارجیها بدبین هستند. ملی گرایان منافع ملی را بر منافع فردی مقدم می دارند. اجمالا به اندیشه های اقتصادی برخی از ایشان اشاره می شود.
1️⃣ الکساندر همیلتون [۱۷۵۷- ۱۸۰۴] اقتصاددان ملی گرای آمریکایی است که ضمنِ طرفداری از وضعِ تعرفه بر واردات، به مخالفت با دیدگاه آزادیِ تجارتِ آدام اسمیت پرداخت و معتقد بود که دولت باید از صنایع داخلی حمایت کند.
2️⃣ دانیل ریموند [۱۷۸۶- ۱۸۹۴] از دیگر صاحب نظرانِ اقتصاد ملی گرایی، دیدگاه آدام اسمیت در مورد هماهنگیِ منافع اجتماعی و فردی را رد کرده و مسیر رشدِ ثروت ملی را متفاوت از رشدِ ثروت فردی می دانست. ریموند حمایت از صنایع داخلی را در راستای بالا بردنِ قدرت اقتصاد ملی در مقابلِ اقتصادِ دیگر کشورها می دانست.
3️⃣ بنجامین فرانکلین [۱۷۰۶- ۱۷۹۰] از اقتصاددانان معروف آمریکایی است که به مردِ علم و عقل و عمل نیز معروف است. او عقیده داشت که وجودِ میزانِ معینی از #حجم_پول در جامعه ضروری است و کمتر از آن باعثِ بالا رفتنِ #نرخ_بهره می گردد و بیشتر از آن نیز موجبِ افزایش قیمت ها و کاهشِ ارزش پول خواهد شد. او عقیده دارد که سه راه برای ثروتمند شدن وجود دارد که عبارتند از: پیروزی در جنگ (که نوعی غارتِ اموال دیگران است.) تجارت (که نوعی تقلب است.) و کشاورزی که مهمترین و تنها راه شرافت مندانه ی توسعه ی ثروت است. ضمنا او تولیداتِ صنعتی را نیز به عنوانِ ابزار تقویت تولیدِ کشاورزی مورد توجه قرار می دهد.
4️⃣ توماس پین [۱۷۳۷- ۱۸۰۹] از دیگر اقتصاددانانِ آمریکایی که بر حمایتِ دولت از فقیران، از کار افتاده ها و ارائه ی آموزش مجانی و ایجاد اشتغال برای بیکاران تأکید داشت. او یکی از طرفدارانِ جدی راه اندازیِ نظام #تأمین_اجتماعی توسط دولت بود. وی در این رابطه، نوعی مالکیت اشتراکی را برای منابعِ ثروت (بویژه زمین) مطرح کرده و اختصاص یافتنِ زمین به فرد یا گروه خاصی را نادرست می شمرد. او مشکلِ توزیعِ غیر عادلانه را متوجه نظام اقتصادی و حکومت دانسته و عقیده داشت که دولت می تواند از راه یک نظامِ مالیاتی کارآمد و طراحی نوعی نظامِ توزیعِ مجدد، #عدالت برقرار سازد.
5️⃣ هنری جرج [۱۸۳۹- ۱۸۹۷] دیگر اقتصاددانِ مشهورِ آمریکایی است. او نیز همانندِ ریکاردو و فیزیوکراتها عقیده داشت که #مالیات باید تنها از رانت زمین گرفته شود. از آنجا که در آمریکای آن روز خرید و فروش زمین فعالیتی مبتنی بر #سفته_بازی بود و دیدگاه مالیاتی جرج در این رابطه موجه بود. البته دلیل فیزیوکراتها برای گرفتنِ مالیات انحصاری از زمین، بر پایه ی عقیده ی آنها به انحصاری بودنِ ثروت در زمین بود، ولی جرج چنین عقیده ای نداشت. دیدگاه فیزیوکرات ها بر توسعه ی کشاورزی استوار بود، ولی نگرش جرج، فعالان اقتصادی را از کشاورزی به دیگر مشاغل، مثل صنعت جهت می داد. جرج با راه حل های سوسیالیستی و دولتی شدنِ اقتصاد مخالف بوده و آن را موجبِ فساد و کاهشِ انگیزه ی #بخش_خصوصی می دانست. او همچنین با خوش بینی نسبت به پیشرفتِ #تکنولوژی، مخالفِ دیدگاه بدبینانه ی مالتوس بوده و #بازدهی_نزولی را رد می کرد. وی عقیده داشت که رشدِ فرآورده های مورد نیازِ بشر با توجه به #تحولات_فنی، بیشتر از رشد جمعیت است.
@taammolatenazari