🔻ایمنى از تلخى جان کندن
🌱فرد صالحى به عیادت بیمارى رفت ، او آخرین لحظات زندگانى اش را مى گذارنید، به او گفت : دوست من ! آیا جان کندن تلخ است ؟
بیمار گفت : من جز شیرینى و خوبى نمى بینم : و هیچ گونه تلخى را حس نمى کنم .
آن شخص صالح متعجب شد؛ زیرا او مى دانست که دل کندن از این دنیا و جان دادن بسیار ناگوار و تلخ است .
🌱شخص بیمار چون تعجب او را دید، به او گفت : تعجب مکن ؛ زیرا من حدیثى از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شنیده بودم که : هر کس زیاد بر من صلوات بفرستد، از تلخى جان دادن در امان است . از آن پس من به فرستادن صلوات مداومت نمودم و بسیار صلوات فرستادم . اینک تو علت جان دادن راحت مرا فهمیدى .
#داستان
#صلوات
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻حکایت جوجه اردک زشت با بیانی متفاوت از مولانا
دست تقدیر روزی ، تخمی غریبه را هل داد کنار تخم های مرغی خانگی . جوجه ها که از سر تخم بیرون آوردند مرغ از همه جا بی خبر دید که یکی از جوجه ها سر و وضعی متفاوت با بقیه دارد.
به چشم مرغ و جوجه هایش، آن جوجه متفاوت، نه قشنگ بود ، نه با استعداد و به همین علت او را به حساب نمی آوردند. تا این که روزی جوجه ها، برای خوردن غذا و درس گرفتن از مادر به خارج از خانه رفتند.
مرغ داشت به بچه ها یاد می داد که آب خطر دارد و اگر در آن بیفتند غرق می شوند که جوجه متفاوت داخل آب پرید اما غرق نشد چون او جوجه مرغابی بود!
#مولانا
#مرغابی
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻شير آن است كه خود را بشكند
يكى را در پيش رسول (ص) مىگفتند كه ((وى بسيار نيرومند است .))
گفت: چرا؟
گفتند: با هر كه كشتى گيرد، وى را بيفكند و بر همه كس غالب آيد .
رسول (ص) گفت: قوى و مردانه آن كس است كه بر خشم خود غالب آيد، نه آن كه كسى را بر زمين بيفكند .
سهل دان شيرى كه صفها بشكند
شير آن است كه خود را بشكند
عبدالله بن مسعود مىگويد: روزى پيامبر (ص) مالى را قسمت مىكرد .
يكى گفت:اى محمد!به انصاف، قسمت نكردى . رسول (ص) خشمگين شد و رويش سرخ گشت؛ اما بيش از اين نگفت كه (( خداى رحمت كند برادرم موسى را كه وى را بيش از اين رنجاندند و او بر همه، صبر كرد .))
#داستان
#شیر
📚 حکایت پارسایان ،رضا بابایی
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
#داستانک
💞زنی به عنوان حیوان خانگی یک مار داشت و خیلی آن مار را دوست داشت که هفت فوت طولش بود
یک دفعهای آن مار دیگه چیزی نخورد. زن هفتهها تلاش کرد که مارش دوباره بتواند غذا بخورد که موفق نشد و مار را پیش دامپزشک برد. دامپزشک پرسید آیا مار به تازگی کنار شما میخوابد و خیلی نزدیک به شما خودش را جمع میکند و کش میدهد؟
پاسخ میدهد: بله و خیلی برایم ناراحت کننده ست که نمیتوانم کاری برایش انجام بدهم
دامپزشک گفت؛ مار مریض نیست بلکه خودش را آماده میکند که شما را بخورد!مار هر روز شما را اندازه گیری میکند تا بداند چقدر باید جا داشته باشد تا شما را هضم کند...!
حکایت بعضی آدمهاست تو زندگیمون، خیلی نزدیک ولی با هدف اینکه نابودمون کنن فقط دنبال فرصت مناسبند...
👤دکتر اشجاری
روانشناس رفتاری
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
┄•●❥@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🍃🕊
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
مرد دزدی رو به آسمان کرد و گفت خدایا حکمت کارت چیست؟؟
چرا روز را روشن آفریدی و شب را در تاریکی و گمراهی؟!
خدا پاسخ داد: روز را روشن آفریدم تا هنگام کار و تلاش بتوانی خوب ببینی و فریب انسان های روباه صفت را نخوری وشب را تاریک آفریدم تا آرام بخوابی و هیچ چیز را نبینی و فراموش کنی هرچه بدی و کینه و نفرت آن روز را، اما حکمت کار شما چیست که خود در تاریکی و گمراهی هستید نه روز روشن به کارتان میاید و نه شب تاریک با این چشمان تاریک و گمراه فریب میخورید و فریب میدهید و نمیدانید آخر کار به من باز خواهید گشت.
ای بنده ی من، من شب ها خواب نیستم و کارهایت را میبینم، این تویی که در جهل و نادانی فرو رفته و زندگی و آخرت خودرا ویران کرده ای!!!
مرد دزد به فکر فرو رفت و چنین پاسخ خدا را داد:
به راستی که به بزرگی ات ایمان آوردم.
و سپس دزدی را ترک کرد.
به امید روزی که همه ی ما از گمراهی خارج شویم🍀
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻از کودکی بزرگ
هنوز در رحم مادر بود كه پدرش در سفر بازرگانى شام در مدينه در گذشت . جدّش عبدالمطلب ، كفالت او را عهده گرفت . از كودكى آثار عظمت و فوق العادگى از چهره و رفتار و گفتارش پيدا بود. عبدالمطلب به فراست دريافته بود كه نوه اش آينده اى درخشان دارد.
هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب درگذشت . و طبق وصيّت او ابوطالب عموى بزرگش عهده دار كفالت او شد. ابوطالب نيز از رفتار عجيب اين كودك كه با ساير كودكان شباهت نداشت در شگفت مى ماند.
هرگز ديده نشد مانند كودكان همسالش نسبت به غذا حرص و علاقه نشان بدهد، به غذاى اندك اكتفا مى كرد و از زياده روى امتناع مى ورزيد. بر خلاف كودكان همسالش و برخلاف عادت و تربيت آن روز موهاى خويش را مرتب مى كرد و سر و صورت خود را تميز نگه مى داشت .
روزى ابوطالب از او خواست كه در حضور او جامه هايش را بكند و به بستر برود، او اين دستور را با كراهت تلقى كرد و چون نمى خواست از دستور عموى خويش تمرّد كند به عمو گفت : روى خويش را برگردان تا بتنوانم جامه ام را بكنم ، ابوطالب از اين سخن كودك در شگفت شد. زيرا در عرب آن روز حتى مردان بزرگ از عريان كردن همه قسمتهاى بدن خود احتراز نداشتند.
ابوطالب مى گويد: من هرگز از او دروغ نشنيدم ، كار ناشايسته و خنده بيجا نديدم ، به بازيهاى بچّه ها رغبت نمى كرد تنهايى و خلوت را دوست مى داشت و در همه حال متواضع بود.
📚حکایتها و هدایتها،مرتضی مطهری
#پیامبر
#کودک
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻کم فروشی
شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه السلام خدمت میکرد و زیر لب این شعر را میخواند: حسین دارم چه غم دارم؟!
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با دیدن این شخص در دل خود گفت: خوش بحال این شخص ، آقا سیدالشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم و غمهای قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین علیه السلام به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
شیخ رجبعلی میفرمود: با خود گفتم: امروز روز توست ؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین علیه السلام به فرشتهای امر فرمودند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد.
در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن آن حضرت تعجب کردم و پس از بیدار شدن جستجو کردم که شغل آن مرد چیست؟! و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد ، آزاد میفروشد.
#امام_حسین
#پند
#کم_فروشی
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻ماجرای عجیب دعوای سگ و جوان در قبر
🌱شیخ بهایی نقل میکند:
روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی
او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت :
🌹روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند.
چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّهام میرسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوشصورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد.
🌱من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب میبینم یا بیدارم.در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرتانگیزی به شامّهام میرسد، دیدم سگی وحشتانگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد.
من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنهای دارم میبینم.
🌹 لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباسهایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛
خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟
🌱 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قویتر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد.
حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.
🌹شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید مینماید
📚خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاءآبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22
#داستان
#قبر
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
تنها پرندهای که جرات میکند عقاب را نوک بزند، دورنگوی سیاه است. به پشت عقاب مینشیند و گردنش را گاز میگیرد. با این حال ، عقاب هیچ واکنشی نشان نمیدهد و با دورنگو نمیجنگد. او وقت و انرژی خود را تلف نمیکند. فقط بالهای خود را باز میکند و شروع به پرواز بالاتر در آسمان میکند.
هرچه پرواز بالاتر باشد نفس کشیدن برای دورنگو سختتر است و سرانجام به دلیل کمبود اکسیژن دورنگو سقوط میکند.
- نیازی نیست که به همه نبردها واکنش نشان دهید.لازم نیست که به همه استدلالها یا منتقدان پاسخ داده شود. شما فقط استاندارد را بالا می برید و همه مخالفان از بین میروند.
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_بیست_و_دوم
🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «1»🔹
مناظره و گفتگوی حضرت ابراهیم(ع) با پرستندگان اجرام آسمانی و ستاره پرستان از جمله قصه هایی می باشد که در قرآن کریم آمده است. در این گفتگو، حضرت ابراهیم(علیه السلام) ابتدا در مقابله با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان با آنها همراه می شود و سپس به دلیل افول، آنها را رد می کند و به دیگری می پردازد و در آخر نیز بدون هیچ ترسی از تهدیدهای مشرکان بیان می دارد که باید خدای یگانه را پرستش کرد.
#محاوره_ابراهیم_علیه_السّلام_با_ستاره_پرستان
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻ملانصرالدین و کفش مجانی
🌱ملانصرالدین برای خرید کفش نو راهی شهر شد. در راستهی کفش فروشان انواع مختلفی از کفشها وجود داشت که او میتوانست هر کدام را که میخواهد انتخاب کند.
🌱فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد.
🌱ملا یکی یکی کفشها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که میپوشید ایرادی بر آن وارد میکرد. بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصلهی هر چه تمام به کار خود ادامه میداد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید میشد که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد!
🌱آنها را پوشید. دید کفشها درست اندازهی پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. میدانست که باید این کفشها را بخرد از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟ فروشنده جواب داد: این کفشها، قیمتی ندارند! ملا گفت: چه طور چنین چیزی ممکن است، مرا مسخره میکنی؟ فروشنده گفت: ابدا، این کفشها واقعا قیمتی ندارند، چون کفشهای خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی!
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻ماجرای معروف بهلول و بوی غذا
📌مردی فقیر چشمش به مغازه خوراک پزی افتاد تکه نانی را بالای بخاری که از سر دیگ بلند می شد، می گرفت و می خورد. هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کرده ای، باید پولش را بدهی. مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده، بهلول را دید و او را به قضاوت دعوت کرد.
📌بهلول به آشپز گفت: این مرد از غذای تو خورده است؟ آشپز گفت: نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به زمین انداخت و گفت: ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.
📌آشپز با تعجب گفت: این چه قسم پول دادن است؟
📌بهلول گفت: مطابق عدالت است. کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند
#عدالت
#قضاوت
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆