"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها فَجاءَها بَأْسُنا بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ «4»
چه بسيار آبادىهايى كه ما اهل آنجا را (به خاطر فساد و كفرشان) نابود كرديم. پس قهر ما به هنگام شب يا روز، هنگامى كه به استراحت پرداخته بودند، به سراغشان آمد.
فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «5»
پس آن هنگام كه قهر ما سراغشان آمد، سخن و اعتراضى نداشتند، جز آنكه گفتند: ما قطعاً ستمكار بوديم.
نکته ها
«قرية»، به معناى روستا نيست، بلكه مركز اجتماع مردم است، چه شهر، چه روستا.
«بيات»، شب هنگام و شبانه است و «قائِلُونَ» از «قيلولة»، به معناى خواب يا استراحت نيمروز است. «اقاله» به معناى پس گرفتن جنس فروخته شده از همين باب است، چون خريدار، از نگرانى معامله راحت مىشود.
هر ستمگرى، روزى در مواجهه با قهر خدا به اشتباه خود اعتراف مىكند، «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ» ولى اين اعترافات ثمرى ندارد. چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: هنگامى كه عذاب ما را
جلد 3 - صفحه 19
ديدند، گفتند: به خداى يگانه ايمان آورديم و به آنچه شركورزيديم، كافر شديم؛ امّا ايمان به هنگام عذاب سودى براى آنان نداشت. فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا ... «1»
پیام ها
1- مناطقى كه با قهر الهى نابود شدند، بسيار است. «وَ كَمْ»
2- از تجربيّات تلخ ديگران، عبرت بگيريم. «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها»
3- قرآن با بيان هلاكت قريهها به جاى هلاكت مردم، عظمت عذاب را بيان مىكند. «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها»
4- كيفرهاى الهى مخصوص قيامت نيست، ممكن است در دنيا هم نمونههايى از آن را ببينيم. «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها»
5- هر كس غير خدا را سرپرست گرفت، منتظر قهر الهى باشد. وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ... وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها
6- از سنّتهاى الهى، نابود كردن امّتها به خاطر نافرمانى و تبعيّت از ديگران است. وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ... وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها
7- ارادهى خداوند، همه چيز را دگرگون مىكند. «أَهْلَكْناها»
8- قهر الهى، گاهى ناگهانى است و روز و ساعت مشخّص و فرصتى براى فكر و چارهجويى ندارد. «بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ»
9- عذاب به هنگام استراحت، غافلگيرانه وتلختر است. «بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ»
10- بسيارى از شعارها در زمان رفاه است، هنگام خطر، كسى حرفى براى گفتن ندارد. فَما كانَ دَعْواهُمْ ...
11- حوادث و خطرها، غرور را مىشكند و پردههاى غفلت را كنار زده و وجدانها را بيدار مىسازد. «إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
«1». مؤمن، 84- 85.
جلد 3 - صفحه 20
12- اگر امروز با اختيار خضوع نكرديد، روزى به اجبار كرنش خواهيد كرد. «قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
13- سراغ غير خدا رفتن و عدم پيروى از انبيا (كه در دو آيهى قبل بود)، ظلم است. «كُنَّا ظالِمِينَ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۴_۵_جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ «6»
پس قطعاً از مردمى كه (پيامبران) به سويشان فرستاده شدند، سؤال و بازخواست خواهيم كرد و قطعاً از خود پيامبران (نيز) خواهيم پرسيد.
فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما كُنَّا غائِبِينَ «7»
پس بىشك (از هر چه كردهاند،) از روى علم برايشان بازگو خواهيم كرد، و ما (از مردم،) غايب و بىخبر نبوديم.
نکته ها
آيهى قبل، مجازات دنيوى را مطرح كرد و اينجا كيفر و محاسبهى اخروى را و با چندين تأكيد حتميّت سؤال قيامت را بيان مىكند و اينكه پرسش و بازخواست، مخصوص مردم نيست، بلكه پيامبران نيز مورد سؤال قرار مىگيرند. «يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» «1»
سؤال: در قيامت از چه مىپرسند؟
الف: از نعمتها. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» «2» در روايات متعدّدى، رهبرى و ولايت را نيز از مصاديق نعمت مورد سؤال در آيه برشمردهاند. «3»
ب: از قرآن و اهلبيت عليهم السلام. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «از مردم سؤال مىشود كه با قرآن و اهلبيت من چگونه عمل كرديد؟»، «ثمّ اسألهم ما فعلتم بكتاب اللّه و باهلبيتى» «4»
«1». مائده، 109.
«2». تكاثر، 8.
«3». وسائل، ج 24، ص 299.
«4». تفسير فرقان.
جلد 3 - صفحه 21
ج: از رفتار و كردار. «لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ» «1»
د: از اعضا و جوارح. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» «2»
ه: از پذيرش و عدم پذيرش رسولان. يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ ... «3»
چنانكه در جاى ديگر از رهبران دينى نيز در مورد برخورد مردم با آنان سؤال مىشود. يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ ... «4»
و: از عمر و جوانى كه چگونه سپرى شد.
ز: از كسب و درآمد. چنانكه در روايات مىخوانيم: در روز قيامت انسان از چهار چيز به خصوص سؤال و بازخواست مىشود: «شبابك فيما أبليته و عمرك فيما أفنيتَه و مالك ممّا اكتسبته و فيما أنفقتَه»، «5» در مورد عمر و جوانى كه چگونه آن را گذراندى و دربارهى مال و دارايى كه چگونه به دست آوردى و در چه راهى مصرف كردى.
سؤال: اين آيات بيان مىكند كه سؤال از همه كس حتمى است؛ امّا در بعضى آيات از جمله آيه 39 سورهى الرّحمن آمده كه در آن روز، از هيچ انس و جنّى در بارهى به گناهانشان سؤال نمىشود، «فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» اين آيات چگونه قابل جمع است؟
پاسخ: در قيامت، مواقف و ايستگاهها متعدّد است و هر موقفى صحنهاى خاص دارد؛ در يك موقف، بر لبها مهر مىخورد و قدرت حرف زدن ندارند. در موقفى ديگر، مهر برداشته مىشود و همه به ناله و استمداد و اقرار مىكنند. در موقفى ديگر از همه مىپرسند، در موقفى نيز سكوت حاكم است و سؤالى نمىشود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «كُلّكم راع و كُلّكم مسؤل عن رَعيّته فالامام يسأل عن النّاس والرّجل يسأل عن أهله و المرأة تسأل عن بيت زوجها و العبد يسأل عن مال سيّده» همهى شما مسئول زيردستان خود هستيد و بايد پاسخگو باشيد؛ امام از امتش، مرد از همسرش، زن از رفتار در خانهى همسرش و بنده از مال ودارايى مولايش. همچنين فرمودند: خداوند
«1». حجر، 92- 93.
«2». اسراء، 36.
«3». انعام، 130.
«4». مائده، 109.
«5». كافى، ج 2، ص 135، بحار، ج 7، ص 259.
جلد 3 - صفحه 22
از من نيز سؤال مىكند كه آيا ابلاغ رسالت كردم يا نه؟ «1»
پیام ها
1- در روز قيامت، هم از رهبران سؤال مىشود، هم از امّتها (جنّ و انس)، هم از نيكان، هم از بدان، هم از علما وهم از پيروان آنها. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ»
2- سؤال در قيامت، نوعى استشهاد و اقرار گرفتن و توبيخ است و گاهى نيز تقدير و تشكّر، وگرنه چيزى از خدا پنهان نيست تا با سؤال، رفع ابهام شود. فَلَنَسْئَلَنَ ... فَلَنَقُصَّنَ ...
3- علم خداوند، دقيق است. «بِعِلْمٍ» (نكره دلالت بر عظمت و دقّت دارد.)
4- علم خداوند با حضور و نظارت خود اوست و واسطهاى در كار نيست. «... بِعِلْمٍ وَ ما كُنَّا غائِبِينَ»
«1». تفسير درّالمنثور.
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۶_۷_جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «8»
و در آن روز (قيامت،) سنجش (اعمال بر پايهى) حقّ است. پس هر كس كارهاى سنجش شدهاش سنگين باشد، پس آنان همان رستگارانند.
نکته ها
«ميزان»، وسيلهى سنجش است و هر چيزى وسيلهى سنجش خاصّى دارد، مثلًا ديوار را با شاقول، گرمى و سردى هوا را با دماسنج، ميوه را با كيلو و پارچه را با متر مىسنجند، همان گونه كه وسيلهى سنجش انسانهاى عادّى، انسانهاى كامل مىباشند.
ميزانِ روز قيامت حقّ و حقيقت است. در آن روز هم حاكميّت با حقّ است، «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» «2» هم روز حقّ است، «ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ» «3» و هم ميزانِ سنجش، حقّ است. «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»
«2». كهف، 44.
«3». نبأ، 39.
جلد 3 - صفحه 23
امام صادق عليه السلام در تفسير آيهى «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ» «1» فرمود: «ميزان، انبيا و اوصيا مىباشند». «2» چنانكه در زيارت مطلقهى حضرت امير عليه السلام مىخوانيم: «السّلام على ميزان الاعمال» اينان، معيار و ميزان سنجش اعمال ديگرانند.
حضرت على عليه السلام فرمودند: «حسنات، موجب سنگينى ميزان و سيّئات و گناهان، موجب سبكى آن است». «3»
پیام ها
1- خداوند، خواهان رسيدن انسان به حقّ و دستيابى به عقايد و كردارهاى شايسته و صحيح است. «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»
2- براى هر كس، چندين وسيله و معيار سنجش و محاسبه در كار است. «مَوازِينُهُ»
3- توقّع سعادت و پاداش بدون عمل، بيهوده است. فَمَنْ ثَقُلَتْ ... الْمُفْلِحُونَ
«1». انبياء، 47.
«2». تفسير الميزان.
«3». بحار، ج 90، ص 141.
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۸_جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ «9»
و هر كس، اعمال وزن شدهاش سبك باشد، پس آنان كسانى هستند كه به خود زيان زدند، زيرا (با انكار خود،) به آيات ما ستم مىكردند.
نکته ها
«خسارت»، به معناى از دست دادن سرمايه و سود است، ولى «ضرر»، از دست دادن سود است، نه سرمايه.
پیام ها
1- براى يك انسان، چندين وسيلهى سنجش در كار است. «مَوازِينُهُ»
جلد 3 - صفحه 24
2- كمداشتن عمل صالح در روز قيامت خسارت است، تا چه رسد به نداشتن آن. وَ مَنْ خَفَّتْ ... خَسِرُوا
3- دنيا همانند بازارى است كه ايمان، «سود» آن و انكار و كفر، «خسارت» آن است. آرى، ناديده گرفتن استدلال و دعوت انبيا، در حقيقت محو كردن فطرت و جوهرهى انسانيّت و ظلم به خويشتن است. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»
4- بىاعتنايى و انكار آيات الهى، ظلم به آنهاست. «كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ» آرى به جا نياوردن حقّ هر چيز و رعايت حقوق و حدود آن را نكردن، ظلم به آن است و نتيجهى ظلم، خسارت و نابودى است.
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۹جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «10»
و همانا در زمين به شما تمكّن داديم و براى شما در آن، (انواع) وسايل زندگى را فراهم ساختيم، (امّا شما) اندك شكرگزارى مىكنيد.
پیام ها
1- يادآورى و توجّه به نعمتهاى الهى، زمينهى شكوفايى معرفت و محبّت و تسليم خدا شدن است. «وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ»
2- حقّ بهرهگيرى از امكانات زمين، براى همهى انسانهاست ومخصوص گروه خاصّى نيست. «مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ»
3- آفرينش زمين و شرايط آن (از نظر گردش، حرارت، نور، جذب و دفع آبها و گياهان، قبول فضولات و تحويل سبزىها و ميوهها و ...) به گونهاى است كه انسان مىتواند در آن نيازمندىهاى خود را برطرف كند. «مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ»
4- قوانين حاكم بر طبيعت، به نوعى است كه انسان مىتواند بر آن سلطه داشته باشد و آن را در اختيار بگيرد. اگر خداوند آن را رام نمىساخت، بشر به
جلد 3 - صفحه 25
تنهايى قدرت مهار كردن و بهره گيرى از آن را نداشت. «مَكَّنَّاكُمْ»
5- زمين، در اختيار و مسخّر انسان قرار داده شده تا به رشد و كمال برسد و معيشت خود را تأمين كند. مَكَّنَّاكُمْ ... سعدى مىگويد:
ابر و باد و مه خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
6- نعمتها بايد زمينهساز شكر باشد، نه عامل غفلت و عيّاشى. «تَشْكُرُونَ»
7- انسان ناسپاس است و قرآن، مكرّر از كمسپاسى مردم و غفلت و بىايمانى غالب آنان سخن گفته است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۱٠جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
07.Araf.010.mp3
2.06M
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۱٠جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ «11»
و همانا ما شما را آفريديم، سپس به صورتبندى و چهرهنگارى شما پرداختيم، آنگاه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود.
نکته ها
در آيهى قبل، قدرت مادّى و سلطهى انسان بر زمين مطرح بود، ولى در اين آيه به مقام معنوى انسان اشاره شده كه همهى فرشتگان بر او سجده كردهاند.
وقتى همهى فرشتگان فرمانبردار خدايند و بر آدم سجده كردند، دريغ است كه انسان فرمان نبرد و براى خدا سجده نكند.
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
در اين آيه، دوبار همهى انسانها مخاطب قرار گرفتهاند، وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ... صَوَّرْناكُمْ امّا سجده براى حضرت آدم عليه السلام ذكر شده است، شايد اشاره به اين باشد كه همهى انسانها استعداد مسجود ملائكه شدن را دارند.
از اين آيه تا 14 آيهى بعد، به داستان حضرت آدم عليه السلام مربوط مىشود.
جلد 3 - صفحه 26
مردى يهودى از حضرت على عليه السلام سؤال كرد: «خداوند به ملائكه فرمود بر آدم سجده كنند، آيا از پيامبر اسلام نيز چنين احترامى كرده است؟» حضرت فرمود: «خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فضيلتى بالاتر از اين داد، خداوند با آن عظمتى كه دارد همراه تمام فرشتگان، بر محمّد صلى الله عليه و آله صلوات مىفرستد و صلوات مؤمنان بر پيامبر را عبادت خود خوانده است». «1»
پیام ها
1- آفرينش انسان، در چند مرحله انجام گرفته است. «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ»
2- در انسان، استعداد و لياقت رسيدن به مقامى است كه مسجود فرشتگان شود. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
3- سجده براى غير خدا، اگر بر اساس فرمان خدا باشد، شرك نيست. قُلْنا ... اسْجُدُوا لِآدَمَ
«1». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 204.
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۱۱جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
(خداوند به ابليس) فرمود: وقتى كه من (به سجده) فرمانت دادم، چه چيز تورا از سجده كردن باز داشت؟ (شيطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.
نکته ها
دليل سجدهى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لياقت ذاتى انسان بود نه جنسيّت و ساختمان وجودى او.
شيطان در مقام توجيه نافرمانى خود، با مغلطه و قياسى نابجا ادّعا كرد: من از آدم برترم، زيرا من از آتشم و آدم از خاك، گرچه هركدام منشأ اثرى خاص مىباشند؛ امّا در حقيقت او با اين ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حكيم وتوجّه به جايگاه آدمى نزد خداوند،
جلد 3 - صفحه 27
«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» «1» و ناديده گرفتن روح الهى در انسان، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «2» در مقابل فرمان خداوند گردنكشى كرد. چنانكه بسيارى از ما نيز در بسيارى موارد، احكام و دستورات دينى را بدون توجّه به حكمت و فلسفهى آن، به ظاهر با عقل خود مىسنجيم و چون دليل آشكارى براى آن نمىيابيم، آن را نمىپذيريم و بدان بىاعتنا مىشويم، يا در برخى موارد از مقايسهى موضوعاتِ متشابه با يكديگر، حكم يكسانى براى همهى آنها صادر مىكنيم. لذا قياس در استنباط احكام جايز نيست و امام صادق عليه السلام همواره از قياسهاى ابوحنيفه به شدّت انتقاد مىكرد. «3»
پیام ها
1- قبل از صدور حكم، محاكمه و بازپرسى لازم است. «قالَ ما مَنَعَكَ»
2- شيطان، پايهگذار نافرمانى و گناه است. «ما مَنَعَكَ ... إِذْ أَمَرْتُكَ» چون اوّلين نافرمانى توسّط او صورت گرفت.
3- عقاب بدون بيان قبيح است و تا حكمى و مطلبى بيان نشده، بازخواست و مجازات نمىتوان كرد. قالَ ما مَنَعَكَ ... إِذْ أَمَرْتُكَ
4- شيطان در برابر خدا ايستاد، نه در برابر حضرت آدم. «إِذْ أَمَرْتُكَ» چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» «4»
5- شيطان نيز همچون انسان داراى تكليف و اختيار است. ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ...
6- ميزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و ... هيچ كدام معيار نيست. إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ ...
7- در قضاوت، به مجرمان نيز فرصت اظهارنظر بدهيم. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
8- ناديده گرفتن جنبهى ملكوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او كه مرام و
«1». بقره، 30.
«2». حجر، 29.
«3». تفسير نمونه.
«4». كهف، 50.
جلد 3 - صفحه 28
مسلك مادّيون مىباشد، شيطانصفتى است. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
9- خودبرتربينى مىتواند مخلوق را به جبههگيرى در مقابل خالق وادار كند. «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
10- قبول خالقيّت خدا به تنهايى كافى نيست، اطاعت و تسليم هم لازم است. «خَلَقْتَنِي ... خَلَقْتَهُ» شيطان، خالقيّت خدا را پذيرفته بود، ولى از او اطاعت نكرد.
11- نژادگرايى، از ارزشهاى شيطانى است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»
12- شيطان در برابر فرمان روشن و صريح خداوند، به سليقه شخصى خود عمل كرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ... خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ ...
13- شيطان، از روش قياس استفاده كرد كه اساس علمى ندارد، بلكه بر مبناى گمان است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۱۲جز۸
@tafsir_qheraati ایتا