"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ «205»
و پروردگارت را از روى خوف وتضرّع، آهسته و آرام در دل خود و در هر صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش.
نکته ها
در آيهى قبل، آداب تلاوت قرآن بيان شد و در اين آيه، آداب ذكر و دعا بيان شده است و بايد با تضرّع و خشوع و بيم و اميد همراه باشد.
كلمهى «آصال» جمع «اصيل»، به معناى نزديك غروب و شامگاهان و كلمهى «غدو» جمع «غدوة»، به طلوع فجر تا طلوع خورشيد گفته مىشود.
بعضى گفتهاند: مراد از «ذكر» در اين آيه، نمازهاى واجب پنجگانه است و از ابنعباس نقل شده كه بر اساس اين آيه، امام جماعت بايد در نماز صبح و شب قرائتش با صداى بلند باشد به مقدارى كه مأمومين بشنوند، نه زيادتر از آن.
«1». كافى، ج 2، ص 627.
جلد 3 - صفحه 258
پیام ها
1- پيامبران نيز بايد پيوسته به ياد خدا باشند، تا چه رسد به ديگران. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ»
2- قرآن، علاوه بر ذكر زبانى، ذكر قلبى و درونى را هم مىستايد. «فِي نَفْسِكَ»
3- ياد خدا وقتى غفلتزدايى مىكند كه بدون تظاهر و سر وصدا باشد، وگرنه خودش نوعى سرگرمى و غفلت مىشود. «تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ»
4- ربوبيّت خداوند دائمى است، پس سزاوار است كه ياد او هم پيوسته باشد.
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
5- آن ذكر و يادى بيمه كنندهى انسان است كه عاشقانه و سوزناك و پيوسته و در هر صبح و شام باشد. تَضَرُّعاً ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
6- در آغاز هر روز و هنگام شروع به كار و تصميمگيرى و در پايان هر روز و هنگام جمعبندى و نتيجهگيرى بايد به ياد خدا بود. «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»
7- آنان كه هر صبح و شام، خدا را ياد نمىكنند، از غافلانند. وَ اذْكُرْ ... وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۵_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
هدایت شده از تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
بیاییم با پیوستن به کانال تفسیر صوتی استاد قرائتی و گوش دادن روزی یک آیه تفسیر قرآن از عمل کنندگان به قرآن باشیم(حدود ۱۰ دقیقه در روز)
@tafsir_qheraati
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ «206»
همانا كسانى كه مقرّبان درگاه پروردگارت هستند، از پرستش او سر باز نمىزنند، او را تسبيح مىگويند و براى او سجده مىكنند.
نکته ها
«الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ»، يعنى مقرّبان درگاه خداوند، هم شامل فرشتگان مىشود، هم بندگان وارستهاى كه خود را در محضر خدا مىبينند.
هنگام تلاوت و شنيدن آيهى فوق، سجده مستحبّ است. «1» در مورد پانزده آيهى قرآن
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 259
سجده وارد شده است. چهار مورد واجب آن عبارتست از: آيهى 15 سورهى سجده، 37 فصّلت، 62 نجم و 19 علق و در يازده آيه سجده مستحب است، آيات 206 اعراف، 15 رعد، 48 نحل، 107 اسراء، 58 مريم، 18 و 77 حج، 60 فرقان، 25 نمل، 24 ص و 21 انشقاق.
پیام ها
1- با عبادت، خود را همرنگ و هماهنگ فرشتگان سازيم. وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ ...
2- مستكبر، به مقام قرب الهى نمىرسد، «الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ» و مقرّبان الهى، متواضع و فروتن بوده و تكبّر نمىورزند.
3- ذكر خدا، نمونهى روشن عبادت است. وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ
4- غفلت از خداوند، بر اثر خودبزرگبينى و استكبار است. «لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
5- راه قرب به خداوند، فروتنى، عبادت و سجدهى خالصانه است. عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ ... وَ لَهُ يَسْجُدُونَ
6- سجده، اختصاص به خداوند دارد و مقرّبان اين را باور دارند. «لَهُ يَسْجُدُونَ» (مقدّم شدن «لَهُ» بر «يَسْجُدُونَ»، نشانهى اختصاص است)
7- به عبادت خود مغرور نشويم، چون خداوند فرشتگانى دارد كه پيوسته در حال عبادتاند. إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ .... يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ
8- بايد روحيّهى استكبار را كنار گذاشت، سپس خدا را تسبيح گفت و به سجده افتاد. «لا يَسْتَكْبِرُونَ، يُسَبِّحُونَهُ، يَسْجُدُونَ»
«الحمدلِلّه رَبّ العالمين»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
بر همگان لازم است. «أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ»
10- مؤمن بايد در ميدانهاى اخلاق، جامعه و سياست، به دستورات الهى عمل كند تا مشروعيّت داشته وبه موفقيّت برسد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
11- ايمان تنها در قلب نيست، بلكه جلوهى خارجى و اطاعت عملى هم مىخواهد. أَطِيعُوا ... إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
12- ممكن است كسانى در آزمايش جانفشانى و حضور در جبهه قبول شوند، ولى در آزمايش مالى و تقسيم غنائم و انفال مردود گردند. «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
13- جبهه رفتن به تنهايى نشانهى ايمان كامل نيست، طمع نداشتن به غنائم، حفظ اخوّت و تسليم بودن در برابر رهبرى هم لازم است. (كلّ آيه)
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 267
پانویس
پرش به بالا↑ تفسير مجمع البيان.
پرش به بالا↑ در تفاسیر على بن ابراهیم و برهان چنین ذکر شده که این آیه در جنگ بدر نازل گردید. هنگامى که دشمن رو به فرار نهادند عده اى از اصحاب و لشکریان نزدیک خیمه رسول خدا صلی الله علیه و آله از او حفاظت و نگهدارى مینمودند و عده اى دیگر مشغول غارت کردن دشمنان گردیدند و عده اى دیگر هم در تعقیب دشمن و بدست آوردن اسیر و غنائم جنگى پرداختند. وقتى که اسیران و غنائم را در یکجا جمعآورى نمودند، انصار خواستار اسیران گردیدند سپس آیه 67 این سوره «ما کانَ لِنَبِی أَنْ یکونَ لَهُ أَسْرى » نازل گردید که در جاى خود مذکور شده است وقتى که خداوند اسیران و غنائم را بر آنان مباح گردانید. سعد بن معاذ که نزدیک خیمه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از او حفاظت مینمود به سخن آمد و گفت: یا رسول الله براى ما از رفتن در صفوف دشمن و کشتن آنها و بدست آوردن غنائم مانعى در بین نبود ولى ما به خاطر حفاظت جان شما و نگهدارى از وجود شما به طرف دشمن حمله نکردیم و از جاى خود دور نشدیم و ترسیدیم مبادا وجود شما در مخاطره دشمن بیفتد و اینان مى ترسیدند که در موقع تقسیم غنائم چیزى به آنها نرسد ولذا در میان اصحاب از نکته نظر تقسیم، اختلاف افتاد و خداوند این آیه را نازل فرمود بعد از نزول آیه وقتى که اصحاب دیدند که غنائم مزبور متعلق به خدا و رسول او مى باشد لذا چشم پوشیدند و منصرف شدند سپس آیه 41 این سوره «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ» نازل گردید که در جاى خود ذکر شده است.
پرش به بالا↑ در سنن ابوداود و نسائى و صحیح ترمذى از عامه این روایت از سعد نقل گردیده است و نیز در سنن ابوداود و نسائى و ابن حبان و حاکم از ابن عباس روایت کنند که پیامبر فرمود هر که در جنگ بدر دشمن را بکشد آنچه متعلق به دشمن باشد از او خواهد بود و هر کس دشمنى را اسیر نماید مربوط به خود او خواهد بود. پیرمردان زیر پرچمها استوار مى بودند و جوانان به جنگ و کشتار و برداشت غنائم مى پرداختند. پیرمردها به جوانان مى گفتند: ما را در غنائم خود شریک کنید زیرا با شما در جنگ شرکت داشته ایم با این گفتار نزدیک بود کار به نزاع منجر شود سپس این آیه نازل گردید، در صحیح بخارى از ابن عباس نقل شده که سوره انفال درباره جنگ بدر نازل شده همچنانى که سوره حشر درباره جنگ بنىالنضیر نازل گردیده است.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص365."
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
جلد 3 - صفحه 263
سیمای سورهى انفال
اين سوره هفتاد وپنج آيه دارد و در مدينه نازل شده است.
اين سوره به دليل كلمهى «انفال» كه در آغاز آن آمده، همچنين به دليل بيان كردن احكام انفال و ثروتهاى عمومى، به «انفال» نامگذارى شده است.
نام ديگر اين سوره، «بدر» است، زيرا بيشتر آياتش پيرامون جنگ بدر است اوّلين نبرد مسلمانان با مشركان مىباشد و مسلمانان از امدادهاى الهى و نصرت خدا برخوردار شدند.
همچنين در اين سوره، ويژگىهاى سپاه حقّ و باطل نيز بيان شده است و درسهايى از تاريخ پيامبر اسلام و چگونگى رفتار آن حضرت با مسلمانان و مسائلى همچون انفال، بيتالمال، احكام جهاد، غنائم، اسيران و خمس و چگونگى تقسيم آن، ماجراى هجرت و ليلةالمبيت، صفات مؤمنان واقعى، جلوگيرى از اختلاف و تفرقه و ... بيان شده است.
جلد 3 - صفحه 264
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشندهى مهربان
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «1»
(اى پيامبر!) از تو دربارهى انفال (غنائم جنگى و اموال عمومى) مىپرسند (كه از آن كيست؟) بگو: انفال، از آنِ خدا و پيامبر است. پس، از خداوند پروا كنيد و (روابط) ميان خودتان را اصلاح كنيد و اگر ايمان داريد، از خدا و رسولش اطاعت كنيد.
نکته ها
در قرآن حدود 130 بار واژهى سؤال و مشتقّات آن، از جمله 15 بار عبارت «يَسْئَلُونَكَ» آمده است.
«انفال» جمع «نَفل»، به معناى زياده و عطيّه است. چنانكه به زيادتر از نمازهاى واجب، نافله گفته مىشود و عطاى فرزند به حضرت ابراهيم «نافله» به حساب آمده است. «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً» «1»
در روايات و كتب فقهى، منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى، غنائم جنگى، اموال بىصاحب مثل: زمينى كه صاحبش آن را رها كرده، اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، نيزارها،
«1». انبياء، 72.
جلد 3 - صفحه 265
زمينهاى موات، معادن و ... از انفال شمرده شدهاند. «1»
چون قبل از اسلام، نحوهى توزيع غنائم بر اساس تبعيضات بود، پس از جنگ بدر كه اوّلين جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسيار بود، در اينكه غنائم را چه بايد كرد و به چه كسانى مىرسد و چه كسانى اولويّت دارند، نظرهاى مختلفى وجود داشت. سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، خود آن حضرت به تقسيم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و يكسان ميان مردم تقسيم كرد تا تبعيضات موهوم دورهى جاهلى را از ميان برداشته و از مستضعفان حمايت كند، هر چند برخى، از اين برابرى رنجيدند. «2»
گرچه آيات اين سوره دربارهى جنگ بدر است و اين آيه نيز بيشتر نظر به غنائم جنگى دارد، ولى اختصاص به آن ندارد. «3»
امام صادق عليه السلام فرمود: «انفال به چند سهم تقسيم مىشود كه يكى از سهام براى خداوند است، سهم خداوند از انفال، زير نظر رسول خدا مصرف مىشود». «4»
پاداش اصلاح و آشتى ميان مردم، از يك سال نماز و روزهى مستحبّى هم بيشتر است. «5»
امام صادق عليه السلام به شاگرد خود مفضّل فرمود: «اگر ميان دو نفر از طرفداران ما نزاعى درگرفت، از مال من خرج كن و ميان آنان آشتى بده». «6»
در اسلام، تقويت و تحكيم پيوندها و از بين بردن اسباب تفرقه و نفاق به قدرى اهميّت دارد كه در بعضى مراحل نه تنها اصلاح ذات البين واجب است، بلكه از سهم امام نيز مىتوان براى آن استفاده كرد. «7»
پیام ها
1- سؤال مردم دربارهى انفال و پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان، نشاندهندهى دخالت اسلام در شئون اقتصادى جامعه است. يَسْئَلُونَكَ ...
«1». تفسير نورالثقلين؛ بحار، ج 93، ص 205 وكافى، ج 1، ص 539.
2- مرجع بيان احكام و مسائل اقتصادى، رهبر الهى است. يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ ...
3- هدف از جهاد در اسلام، پيروزى حقّ بر باطل است. غنائم، مسألهى فرعى و اضافى است. ( «انفال»، به معناى «زياده» است.)
4- حكومت اسلامى پشتوانهى اقتصادى مىخواهد و انفال، پشتوانهى نظام اسلامى است. «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
5- اسلام براى منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى نيز قانون دارد. «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
6- تمام مصارف رسولاللّه، در راستاى اهداف الهى است. «لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
7- حفظ اموال عمومى، پاكى و پروا لازم دارد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ» (زيرا بيتالمال و اموال عمومى، مىتواند بسترى براى سوءاستفاده باشد.)
8- كسى كه قصد اصلاح دارد، بايد خودش اهل تقوا باشد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا»
9- حفظ وحدت واصلاح ميان مردم،
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۱_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان (از عظمت او) لرزان شود و هرگاه آيات خدا بر آنان تلاوت شود، ايمانشان را مىافزايد و تنها برپروردگارشان توكّل مىكنند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3»
آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، (به محرومان) انفاق مىكنند.
نکته ها
خداوند در دومين آيهى اين سوره مىفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، ياد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مىكند، ولى در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»، با ياد خداوند دلها آرام مىگيرد. اين دو آيه با هم منافاتى ندارد، زيرا در يك جا ترس از عظمت خداوند است. و در جاى ديگر اطمينان داشتن به خداوند.
چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» «2» كسانى كه از خداوند خشيت دارند و با خواندن يا شنيدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد، پس از مدّتى آرام شده، دلهايشان نرم مىشود.
آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگيرد، همچون كودكى كه از والدين خود، هم مىترسد و هم به آنان دلگرم است.
«وجل»، به حالت اضطراب «3» و خوف و ترس انسان گفته مىشود كه گاهى به خاطر درك مسئوليّتها و احتمال عدم انجام وظايف است و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و هيبت
«1». رعد، 28.
«2». زمر، 23.
«3». التحقيق فى كلمات القرآن.
جلد 3 - صفحه 268
الهى است. لذا در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشيت دارند. «2»
پیام ها
1- آنكه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2- ذكر خدا از سوى هركس كه باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- ايمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل كاهش وافزايش است. «زادَتْهُمْ إِيماناً»
5- ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
6- هر آيهى قرآن، حجّت و دليل و نورى است كه مىتواند بر ايمان بيافزايد. إِذا تُلِيَتْ ... زادَتْهُمْ إِيماناً
7- مؤمن، ميان بيم و اميد است. «الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، يَتَوَكَّلُونَ»
8- كسى كه تنها خداوند را ربّ خود مىداند، به او توكّل مىكند. «عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
9- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
10- رفتار هركس، برخاسته از انگيزهها، ديدگاهها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
11- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارايى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (يكى از معانى «مِن»، تبعيض است)
«1». فاطر، 28.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 269
12- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
13- انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمىدهد)
14- مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دست رنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان (از عظمت او) لرزان شود و هرگاه آيات خدا بر آنان تلاوت شود، ايمانشان را مىافزايد و تنها برپروردگارشان توكّل مىكنند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3»
آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، (به محرومان) انفاق مىكنند.
نکته ها
خداوند در دومين آيهى اين سوره مىفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، ياد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مىكند، ولى در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»، با ياد خداوند دلها آرام مىگيرد. اين دو آيه با هم منافاتى ندارد، زيرا در يك جا ترس از عظمت خداوند است. و در جاى ديگر اطمينان داشتن به خداوند.
چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» «2» كسانى كه از خداوند خشيت دارند و با خواندن يا شنيدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد، پس از مدّتى آرام شده، دلهايشان نرم مىشود.
آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگيرد، همچون كودكى كه از والدين خود، هم مىترسد و هم به آنان دلگرم است.
«وجل»، به حالت اضطراب «3» و خوف و ترس انسان گفته مىشود كه گاهى به خاطر درك مسئوليّتها و احتمال عدم انجام وظايف است و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و هيبت
«1». رعد، 28.
«2». زمر، 23.
«3». التحقيق فى كلمات القرآن.
جلد 3 - صفحه 268
الهى است. لذا در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشيت دارند. «2»
پیام ها
1- آنكه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2- ذكر خدا از سوى هركس كه باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- ايمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل كاهش وافزايش است. «زادَتْهُمْ إِيماناً»
5- ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
6- هر آيهى قرآن، حجّت و دليل و نورى است كه مىتواند بر ايمان بيافزايد. إِذا تُلِيَتْ ... زادَتْهُمْ إِيماناً
7- مؤمن، ميان بيم و اميد است. «الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، يَتَوَكَّلُونَ»
8- كسى كه تنها خداوند را ربّ خود مىداند، به او توكّل مىكند. «عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
9- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
10- رفتار هركس، برخاسته از انگيزهها، ديدگاهها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
11- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارايى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (يكى از معانى «مِن»، تبعيض است)
«1». فاطر، 28.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 269
12- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
13- انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمىدهد)
14- مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دست رنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۳_۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا