"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ «28»
پس همين كه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بىشك اين از حيله شما زنان است. البتّه حيله شما شگرف است.
نکته ها
با اينكه قرآن، كيد شيطان را ضعيف مىداند: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً» «1» ولى در اين آيه، كيد زنان بزرگ شمرده شده است. به گفتهى تفسير صافى، اين به خاطر آن است كه وسوسه شيطان غيابى و سارقانه است، ولى وسوسه زن با لطف و محبّت و حضورى و دائمى است.
گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسيلههاى كوچك انجام مىدهد. مثلًا سرنگونى سپاه ابرهه را با پرندگان ابابيل، حفظ جان پيامبر اسلام را با تار عنكبوت، آموزش دفن ميّت را با كلاغ، اثبات پاكى مريم عليها السلام را با سخن گفتن نوزاد، پاكى يوسف را با پاره شدن پيراهن، ايمان آوردن يك كشور را با سفر هُدهُد و كشف اصحاب كهف را با نمونه پول، تحقّق بخشيده است.
پیام ها
1- قضاوت بر اساس ادلّه و بدور از حبّ و بغضها، مقتضاى عدالت است. فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ ... قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ*
2- استدلال منطقى، هر انسانى را مطيع و منقاد مىكند. (عزيز مصر مطيع سخن شاهد شد) شَهِدَ شاهِدٌ ... قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ*
3- آثار و مدارك صحنه جرم بايد به دقت مشاهده و بررسى شود. «قُدَّ مِنْ دُبُرٍ»*
4- وقتى به نتيجه قطعى رسيديد، در اعلان حكم ترديد نكنيد. فَلَمَّا رَأى ... قالَ*
«1». نساء، 76.
جلد 4 - صفحه 191
5- عزيز مصر داراى عدالت نسبى و انصاف در برخورد با موضوعات بوده است.
(چون بدون پرسش و پاسخ كسى را متهم نكرد و پس از آن نيز حقّ را به يوسف داد). فَلَمَّا رَأى ... إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ*
6- حقّ، پشت پرده نمىماند و مجرم روزى رسوا مىشود. «إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ»
7- سخن حقّ را گرچه تلخ و بر ضرر باشد بپذيريم. (عزيز پذيرفت كه مقصّر همسر اوست) «إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ»*
8- از مكر زنان ناپاك بترسيد كه حيلهى آنان خطرناك است. «إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ»
9- گاهى مكر و حيله هر قدر هم بزرگ باشد، قابل كشف و افشاست. فَلَمَّا رَأى ... قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۲۸_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ «29»
(عزيز مصر گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن و (آن را بازگو نكن وبه همسرش نيز خطاب كرد: و) تو براى گناهت استغفار كن، چون از خطاكاران بودهاى.
پیام ها
1- عزيز مصر مىخواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرنها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود. «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا»
2- اعمال زشت افراد را نبايد بر ملا كرد. «أَعْرِضْ عَنْ هذا»*
3- عزيز مصر به خاطر جايگاهش از يوسف خواست تا از جريان صرف نظر كند.
«أَعْرِضْ عَنْ هذا»*
4- عزيز مصر نيز همچون ساير كاخنشينان، نسبت به مسئلهى ناموس و غيرت تساهل كرد و به استغفار اكتفا كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!. «وَ اسْتَغْفِرِي»
جلد 4 - صفحه 192
5- رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به بستگان متخلف خودشان را ندارند. «وَ اسْتَغْفِرِي»
6- تلاش زن براى برقرارى رابطه با غير همسر خويش، امرى ناروا و نامشروع است. «وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ»
7- روابط لجام گسيخته جنسى و هوسرانى، حتّى در بين غير متديّنين به اديان الهى، كارى ناپسند شمرده مىشده است. «اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۲۹_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «30»
زنانى در شهر (زبان به ملامت گشودند و) گفتند: همسر عزيز با غلامش مراوده داشته و از او كام خواسته است. همانا يك غلام او را شيفته خود كرده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكار مىبينيم.
نکته ها
شغاف» به پيچيدگى بالاى قلب يا پوسته نازك روى قلب، كه همچون غلاف آنرا در برمىگيرد، گفته شده است. جملهى «شَغَفَها حُبًّا» يعنى علاقهى يوسف به قلب زليخا گره خورده و عشق شديد شده است. «1»
دو گروه درباره يوسف گفتند: علاقهى بيش از حدّ به او نشانهى گمراهى است: يكى برادرانش كه به جهت محبّت پدر به يوسف، پدر را گمراه خوانده و گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» و ديگرى زنانِ مصر كه به جهت علاقهى شديد زليخا به يوسف، زليخا را گمراه خوانده و گفتند: «إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ».
هر كس يوسف را براى خود مىخواهد؛ يعقوب او را فرزند خود مىداند؛ «يا بُنَيَّ» كاروان او را سرمايه خود مىداند؛ «شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» عزيز مصر او را فرزند خوانده مىداند؛ «نَتَّخِذَهُ
«1». تفسير نمونه.
جلد 4 - صفحه 193
وَلَداً» زليخا او را معشوق خود مىداند؛ «شَغَفَها حُبًّا» زندانيان او را تعبير كننده خواب خود مىدانند؛ «نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ» ولى خداوند او را برگزيده و رسول خود مىداند؛ «يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ» و آنچه براى يوسف ماند، همين مقام رسالت بود. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ»
پیام ها
1- اخبار مربوط به خانواده مسئولان، زود شايع مىگردد، پس بايد مراقب رفتارهاى خود باشند. قالَ نِسْوَةٌ ... امْرَأَتُ الْعَزِيزِ
2- بستن درها براى انجام گناه نيز مانع رسوايى نمىشود. قالَ نِسْوَةٌ ... امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ
3- خطاهاى افراد خانواده به مرد و سرپرست خانواده منتسب مىشود. «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳٠_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ «31»
پس چون (همسر عزيز) نيرنگ (وبدگويى) زنان (مصر) را شنيد، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكيهگاهى آماده كرد و به هر يك چاقويى داد (تا ميوه ميل كنند) و به يوسف گفت: بر زنان وارد شو. همين كه زنان او را ديدند بزرگش يافتند و دستهاى خود را (به جاى ميوه) عميقاً بريدند و گفتند: منزّه است خداوند، اين بشر نيست، اين نيست جز فرشتهاى بزرگوار.
نکته ها
«قَطَّعْنَ» از ريشهى «قطع»، به معناى بريدن است كه چون به باب تفعيل در آمده، اين معنا را نيز مىرساند كه زنان حاضر در جلسه چون يوسف را ديدند به قدرى مبهوت شدند كه
جلد 4 - صفحه 194
مواضع متعدّدى از دست خويش را بريدند و قطعه قطعه كردند.
«حاشا» به معنى در حاشيه و كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مىخواستند شخصى را از عيبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزيه مىكردند سپس آن شخص را. «1»
همسر عزيز مصر زن سياستمدارى بود و با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند و آنان را غافلگير نمايد.
پیام ها
1- گاهى هدف از بازگو كردن مسايل ديگران، دلسوزى نيست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه عليه آنان است. «بِمَكْرِهِنَّ»
2- شايد زنان مصر با انتشار خبر عشق زليخا به يوسف عليه السلام مىخواستند بدين وسيله يوسف را مشاهده كنند. «بِمَكْرِهِنَّ»*
3- گاهى بايد پاسخ مكر را با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزيز مصر، نقشه كشيدند و او با يك ميهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد.) «أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ»
4- زليخا براى كنترل جوسازى عليه خود، اقدام به توجيه افراد عمدهاى كه در جوسازى و انتشار اخبار دخيل بودند پرداخت. (واضح است كه دعوت شدگان همهى زنان منطقه نبودند) «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ»*
5- مجرم گاه براى تنزيه خود، جرم را گسترش مىدهد و آن را عادّى جلوه مىدهد. «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ»*
6- سرويس جداگانه براى هر ميهمان كارى پسنديده و ارزشمند است. «آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً»*
7- اطاعت از مولى و صاحب تا وقتى معصيت نباشد لازم است. «قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ»*
8- شنيدن كى بود مانند ديدن. «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ»*
«1». تفسيرالميزان.
جلد 4 - صفحه 195
9- انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مىكند. «أَكْبَرْنَهُ»
10- زليخا خواست به زنان مصر تفهيم كند كه شما يك لحظه يوسف را ديديد، طاقت از كف داديد؛ او شبانه روز در خانه من است؟! «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»*
11- در انتقاد عجله نكنيد، شايد شما هم اگر به جاى او بوديد مثل او مىشديد.
«قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» (انتقاد كنندگان وقتى يوسف را ديدند، همه مثل زن عزيز مصر گرفتار شدند)
12- انسان تا وقتى در معرض امتحان قرار نگرفته ادّعايى دارد؛ امّا گاهى كه مورد آزمايش قرار گرفت، ناخودآگاه ماهيّت خود را نشان مىدهد. «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»*
13- عشق كه آمد، انسان بريدن دست خودش را نمىفهمد. «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» (اگر شنيدهايد كه حضرت على عليه السلام به هنگام نماز، از پايش تير را كشيدند و متوجّه نشد، تعجّب نكنيد. زيرا اگر عشق سطحى دنيوى تا بريدن دست پيش مىرود، عشق معنوى و عميق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.)
14- يوسف در زيبايى بى نظير و در عين حال در عفت الگويى براى همگان است. فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ ... قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ*
15- جمال يوسف عليه السلام موجب گرفتارى او شد، ولى علم و تقوايش موجب نجات او گرديد. (آرى جمال معنوى مهمتر از جمال ظاهرى است)*
16- مردم مصر در آن زمان، به خداوند و فرشتگان ايمان داشتند. «حاشَ لِلَّهِ ... مَلَكٌ كَرِيمٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 196"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۱_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ «32»
(همسر عزيز مصر به زنانى كه دست خود را بريده بودند،) گفت: اين همان كسى است كه مرا درباره او ملامت مىكرديد. و البتّه من از او كام خواستم، ولى او پاكى ورزيد. واگر آنچه را به او دستور مىدهم انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و از خوارشدگان خواهد بود.
نکته ها
شرايط اجتماعى و روانى، در نوع عكسالعمل افراد تأثير دارد. همسر عزيز آنگاه كه از افشاى كار زشت خود مىترسد، درها را مىبندد، «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ»، امّا هنگامى كه زنان مصر را همراه و همداستان خود مىبيند، علناً مىگويد: «أَنَا راوَدْتُهُ» من او را فرا خواندم. در جامعه نيز وقتى حساسيّت به زشتى گناه از بين برود، گناه آسان مىشود.
شايد براى جلوگيرى از همين امر است كه در دعاى كميل مىخوانيم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تَهتك العِصَم» خداوندا! گناهانى كه پرده حيا را پاره مىكند برايم بيامرز. زيرا گناه در ابتدا انجامش براى انسان سنگين است، امّا همين كه پرده حيا برافتاد آسان مىشود.
پیام ها
1- ديگران را ملامت نكنيد كه خود گرفتار مىشويد. «فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ»
2- عشق گناه آلود، سبب رسوائى مىشود. «لَقَدْ راوَدْتُهُ»
3- دروغگو رسوا مىشود. كسى كه ديروز گفت: يوسف قصد سوء داشته؛ «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً» امروز مىگويد: «لَقَدْ راوَدْتُهُ» من قصد كام گرفتن از او را داشتم.
4- اخلاص و عفّت پاكان، سبب رسوايى ناپاكان مىشود. «وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ»*
5- گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل، گواهى مىدهد. «فَاسْتَعْصَمَ» (وجدان
جلد 4 - صفحه 197
مجرم نيز گاهى بيدار مىشود.)
6- پاكى، لازمهى نبوّت است. فَاسْتَعْصَمَ ...
7- چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مىروند. فَاسْتَعْصَمَ ... لَيُسْجَنَنَ
8- گناهكاران براى رسيدن به هدف خويش از هر وسيلهاى استفاده مىكنند. «وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ»*
9- قدرت اگر با ايمان و تقوا همراه نباشد براى هواى نفس مورد استفاده قرار مىگيرد. «ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ»*
10- زليخا در دستگاه حكومتى مصر داراى نفوذ بوده است. «لَيُسْجَنَنَّ»*
11- سوء استفاده از قدرت، حربهى طاغوتيان است. «لَيُسْجَنَنَّ»
12- تهديد به حبس وتحقير، حربه وشيوهى طاغوتيان است. لَيُسْجَنَنَّ، ... الصَّاغِرِينَ
13- هواى نفس به قدرى نيرومند است كه حتّى با رسوايى نيز به راه خود ادامه مىدهد. راوَدْتُهُ ... وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ ...*
14- عاشقِ شكست خورده، دشمن مىشود. قالَتْ ... لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۲_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ «33»
(يوسف) گفت: پرودگارا! زندان براى من از آنچه مرا به سوى آن مىخوانند محبوبتر است. و اگر حيله آنها را از من باز نگردانى، به سوى آنها تمايل مىكنم و از جاهلان مىگردم.
نکته ها
يوسف سراپا جوانمرد بود؛ يكبار فداى حسادت برادران شد و خصومت نكرد. بار ديگر هدفِ عشقِ زليخا شد، ولى گناه نكرد. بار سوم به هنگام قدرت، از برادران انتقام نگرفت. بار
جلد 4 - صفحه 198
چهارم همين كه كشور را در خطر ديد به جاى تقاضاى برگشت به وطن، تقاضاى تدبير امور اقتصادى و نجات كشور را داد.
براى هر كس، محبوبى است؛ براى يوسف پاكدامنى از زندان محبوبتر است. براى گروهى دنيا محبوبتر است؛ «الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا» «1» اما براى مؤمن خداوند محبوبتر است. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «2»
پیام ها
1- توجّه به ربوبيّت خدا، از آداب دعاست. «رَبِّ»
2- اولياى خدا، فشار زندگى شرافتمندانه را، از رفاه در گناه بهتر مىدانند. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ»
3- هر آزادى ارزش نيست وهر زندانى عيب نيست. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ»
4- انسان با استمداد از خداوند، مىتواند در هر شرايطى از گناه فاصله بگيرد. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ» (هجرت از محيط گناه لازم است.)
5- رنج و سختى نمىتواند مجوز ارتكاب گناه باشد. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُ ...
6- دعا و نيايش و استمداد از خداوند، يكى از راههاى مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُ ...
7- شخصيّت انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مىشود. «السِّجْنُ أَحَبُّ»
8- جداسازى محيط به خاطر مصون ماندن افراد از گناه، كارى شايسته است. (يوسف خواهان جدا شدن بود، حتّى اگر به قيمت زندان رفتن باشد)*
9- رضايت خداوند بر رضايت مردم ترجيح دارد. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ»*
10- هيچ كس بدون لطف خداوند، محفوظ نمىماند. «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي ...» در شرايط بحرانى تنها راه نجات، اتكا به خداوند است.
«1». ابراهيم، 3.
«2». بقره، 165.
جلد 4 - صفحه 199
11- آزمايشهاى الهى هر لحظه سختتر ميشود. (يوسف قبلًا گرفتار يك زن بود، حال گرفتار چندين زن شده است.) «كَيْدَهُنَّ، إِلَيْهِنَّ»
12- راضى كردن مردم به قيمت ناخشنودى خدا، جهل است. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
13- گناه، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتهاى الهى است. (در آيات قبل خوانديم: «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» و در اينجا يوسف مىفرمايد:) «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
14- جهل تنها بيسوادى نيست، انتخاب لذّت آنى و چشمپوشى از رضاى خدا، جهل محض است. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
15- گناه، كارى جاهلانه است. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»*
16- عمل نكردن به دانستهها، انسان را در رديف جاهلان قرار مىدهد. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۳_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As