"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «56»
و ما اينگونه به يوسف در آن سرزمين، مكنت وقدرت داديم كه در آن هر جا كه خواهد قرار گيرد (وتصرّف كند.) ما رحمت خود را بر هركس كه بخواهيم مىرسانيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىگردانيم.
وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «57»
و قطعاً براى كسانىكه ايمان آورده و همواره تقوا پيشه كردهاند، پاداش آخرت بهتر است.
نکته ها
در اين دو آيه حضرت يوسف به عنوان «محسن»، «مؤمن» و «متّقى» ستايش شده است.
جلد 4 - صفحه 234
در سراسر اين سوره، اراده خداوند را مىتوان با اراده و خواست مردم مقايسه كرد؛ برادرانِ يوسف اراده كردند با انداختن او در چاه و برده ساختن يوسف، او را خوار سازند، امّا عزيز مصر درباره او گفت: «أَكْرِمِي مَثْواهُ» او را گرامى بداريد. همسر عزيز قصد نمود دامن او را آلوده سازد، امّا خداوند او را پاك نگهداشت. بعضى خواستند با زندانى ساختن يوسف مقاومت او را در هم شكنند و تحقيرش كنند؛ «لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ» امّا در مقابل خداوند اراده كرد او را عزيز بدارد و حكومت مصر را به او بخشد؛ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ ...
امام صادق عليه السلام فرمودند: يوسف انسان حرّ و آزادهاى بود كه حسادت برادران، اسارت در چاه، شهوت زنان، زندان، تهمت، رياست و قدرت در او اثر نگذاشت. «1»
پاداشهاى اخروى بهتر از پاداشهاى دنيوى است، زيرا پاداشهاى اخروى:
الف: محدوديّت ندارند. «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ» «2»
ب: از بين رفتنى نيستند. «خالِدِينَ فِيها» «3»
ج: در يك مكان محدود نيستند. «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ» «4»
د: به محاسبه ما در نمىآيند. «أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» «5»
ه: عوارض و آفات وامراض ندارند. «لا يُصَدَّعُونَ عَنْها» «6»
پیام ها
1- سنّت خداوند، عزّت بخشى به افراد پاكدامن وباتقوا است. «كَذلِكَ»
2- گرچه در ظاهر پادشاه مصر به يوسف گفت: «إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ» ولى در واقع خداوند به يوسف مكنت داد. «مَكَّنَّا»
3- حقّ تصرّف، از شئون حكومت است. مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ ...*
4- حكومتها در شرايط بحرانى كشور مىتوانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند.«يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ»
«1». تفسير نورالثقلين.
2». زمر، 34.
«3». فرقان، 76.
«4». زمر، 74.
«5». زمر، 10.
«6». واقعه، 19.
جلد 4 - صفحه 235
5- حوزه اختيارات يوسف گسترده بود. «حَيْثُ يَشاءُ»
6- قدرت اگر در دست اهلش باشد رحمت است وگرنه زيانبخش خواهد بود. «نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا»
7- در جهانبينى الهى، هيچ كارى بدون پاداش نمىماند. «لا نُضِيعُ»
8- تضييع حقوق مردم، يا از سر جهل است يا بخل و يا ناتوانى و يا ... كه هيچكدام درباره خداوند وجود ندارد. «لا نُضِيعُ»
9- رسيدن به حكومت و قدرت در دنيا، منافاتى با نيكوكارى و ايمان و تقوا ندارد. مَكَّنَّا لِيُوسُفَ ... أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ*
10- مشيّت الهى، نظامدار و قانونمند است. نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا ... وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
11- با آنكه همه چيز در گرو مشيّت الهى است، امّا خداوند حكيم است و بدون دليل به كسى قدرت نمىدهد. «وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»
12- نيكوكاران، علاوه بر بهرهمند شدن از پاداش در حيات دنيا از پاداشهاى برتر اخروى نيز برخوردار خواهند شد. «لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ»
13- اگر نيكوكار در اين دنيا به پاداش و مقامى نرسيد، نگران نباشد كه در جاى ديگر جبران مىشود. لا نُضِيعُ ... وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ*
14- پادشاهى و حكومت نيز در برابر اجر آخرت ناچيز است. لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ ...*
15- امكانات مادى و حكومت ظاهرى براى مردان خدا لذّتآور نيست، آنچه براى آنان مطلوب و دوست داشتنى است آخرت است. «وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ»
16- اگر شما به سراغ تقوا برويد ما نيز رحمت خود را به شما نازل مىكنيم. نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا ... لِلَّذِينَ ... وَ كانُوا يَتَّقُونَ
17- ايمان، همراه با تقوا چاره ساز است وگرنه سرنوشت مؤمن گناهكار، مبهم است. «آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»
جلد 4 - صفحه 236
18- تقوايى كه يك خصلت پايدار شده باشد، ارزشمند است. «كانُوا يَتَّقُونَ»
19- ايمان و ملازمت بر تقوا، شرط بهرهمندى از پاداشهاى اخروى است. «لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»
20- تقوا، مرحله و مرتبهى والاترى در ايمان است. «آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۶_۵۷_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ «58»
(سرزمين كنعان را قحطى فراگرفت) و (در پى مواد غذايى) برادران يوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (يوسف) آنان را شناخت، ولى آنها او را نشناختند.
نکته ها
طبق پيشبينى و پيشگويى يوسف، مردم هفت سال در وفور نعمت و باران بودند، ولى بعد از آن، هفت سال دوم فرا رسيد و مردم دچار قحطى و خشكسالى شدند. دامنه قحطى از مصر به فلسطين و كنعان رسيد. يعقوب به فرزندان خود گفت: براى تهيه گندم به سوى مصر روانه شوند.
آنان وارد مصر شده و درخواست خود را عرضه كردند. يوسف در ميان متقاضيان غلّه، برادران خود را ديد، امّا برادران يوسف را نشناختند و حقّ هم همين بود، زيرا از زمان انداختن يوسف به چاه تا حكومت او در سرزمين مصر، حدود بيست تا سى سال فاصله شده بود. يوسف وقتى از چاه بيرون آمد، نوجوان بود، «يا بُشْرى هذا غُلامٌ» چند سالى در خانه عزيز، خدمتكار بود و سالها نيز در زندان به سر برد و از زمان آزادى او از زندان نيز هفت سال (دوره وفور نعمت و پر آبى) گذشته بود و حال كه ساليان قحطى بود، برادران به مصر آمده بودند.
پیام ها
1- در زمان قحطى، جيرهبندى لازم است و هركس بايد براى گرفتن سهميه، خود مراجعه كند تا ديگران به نام او سوء استفاده نكنند. «إِخْوَةُ» با اينكه
جلد 4 - صفحه 237
مىتوانستند يك نفر را به نمايندگى بفرستند، همه برادران آمدند.
2- در زمان قحطى اگر منطقههاى ديگر از شما كمك خواستند، كمك كنيد. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ»
3- در وقت نياز و تنگدستى ساكن و راكد نباشيد و حتّى از ديگر كشورها كمك بگيريد. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ»*
4- گاهى ظالم محتاج مظلوم مىشود. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ» (كوه به كوه نمىرسد، آدم به آدم مىرسد.)*
5- ملاقات مردم حتّى غير مصريان با يوسف، امرى سهل و آسان بود. جاءَ إِخْوَةُ ... فَدَخَلُوا (سران حكومتها بايد برنامهاى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى صورت بگيرد.)
6- خاطرات دوران كودكى در ذهن نقش مىبندد و از بين نمىرود. «فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»*
(برادران در بزرگى با يوسف محشور بودند؛ ولى يوسف در كودكى آنها را ديده بود، لذا يوسف آنها را شناخت ولى آنان يوسف را نشناختند).*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۸_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ «59»
و چون يوسف بارهاى (غذايى) آنان را آماده ساخت، گفت: برادر پدرى خود را (در نوبت آينده) نزد من آوريد. آيا نمىبينيد كه من پيمانه را كامل مىدهم و بهترين ميزبان هستم.
نکته ها
يوسف گفت: «ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ» يعنى برادرى كه شما از پدر داريد و نگفت: برادر من، از اين كلام معلوم مىشود كه يوسف در چهرهى ناشناس، باب گفتگو را با برادران باز كرد و آنها همچنان كه در تفاسير آمده گزارش دادند كه ما فرزندان يعقوب نوادهى ابراهيم مىباشيم.
جلد 4 - صفحه 238
پدر ما پيرمردى است كه به خاطر حزن و اندوه فرزندش كه گرگ او را پاره كرده، سالهاست گريان وگوشهگير است و يكى از برادرانمان را نيز به خدمت او گماردهايم، اگر ممكن است سهم آن پدر و برادر را نيز به ما بدهيد كه با خوشحالى برگرديم. يوسف دستور داد علاوه بر بار ده شتر، دو بار ديگر سهم يعقوب و برادر ديگر نيز افزوده شود.
يوسف براى جذب برادران گفت: «أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ» من بهترين ميزبانم، و آن برادران جذب شدند، ولى خداوند براى جذب مردم تعبيرات زيادى دارد:
«خَيْرُ الرَّازِقِينَ» «1» او بهترين روزى رسان است.
«خَيْرُ الْغافِرِينَ» «2» او بهترين بخشنده است.
«خَيْرُ الْفاتِحِينَ» «3» او بهترين گشايشگر است.
«خَيْرُ الْماكِرِينَ» «4» او بهترين تدبير كننده است.
«خَيْرُ الْوارِثِينَ» «5» او بهترين وارث است.
«خَيْرُ الْحاكِمِينَ» «6» او بهترين داور است.
امّا گروه بسيارى از مردم جذب نمىشوند.
پیام ها
1- يوسف برتوزيع ارزاق ذخيره شده مصر، نظارت مستقيم داشت. «جَهَّزَهُمْ»
2- مديريّت صحيح يوسف عليه السلام موجب شد در زمان قحطى نه تنها مشكلى براى مردم مصر پيش نيايد بلكه به اطراف نيز كمك كند. «جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ»*
3- هم رازدارى لازم است و هم راستگويى. يوسف گفت: «بِأَخٍ لَكُمْ» و نگفت: برادر من، تا راستگويى و رازدارى با هم رعايت شود.
4- اشخاص يا مؤسسهها و يا كشورهايى كه كمكهاى اقتصادى مىكنند، مىتوانند بعضى از شرايط را در جهت رشد و يا مصالح ديگر، مطرح كنند. ائْتُونِي بِأَخٍ ...
«1». جمعه، 11.
«2». اعراف، 155.
«3». اعراف، 89.
«4». انفال، 30.
«5». انبياء، 89.
«6». يونس، 109.
جلد 4 - صفحه 239
5- حتّى در زمان بحران و قحطى نيز بىعدالتى و كمفروشى ممنوع است. «أُوفِي الْكَيْلَ»
6- در معامله بايد مقدار جنس مشخص باشد. «الْكَيْلَ»
7- بدىها را با خوبى پاسخ دهيم. (يوسف سهم برادران را كامل داد و دربارهى ظلمى كه به او كرده بودند سخن نگفت) وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ ... أُوفِي الْكَيْلَ*
8- كمفروشى يا عدالت كارگزاران، كارگران ودستياران، به حساب مسئول اصلى و مافوق است. «أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ»
9- خريد و فروش و توزيع غلات در مصر زمان يوسف عليه السلام با پيمانه بوده است. «أُوفِي الْكَيْلَ»*
10- مسئولين توزيع امكاناتِ عمومى بايد عادل باشند. «أُوفِي الْكَيْلَ»*
11- قدرت را وسيلهى انتقام قرار ندهيم. «أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»*
12- مهماننوازى از اخلاق انبياست. «خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»
13- به مسافران و كاروانهايى كه وارد منطقه شما مىشوند حتّى در زمان نياز و قحطى، احترام كنيد. «خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۹_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ «60»
(ولى) اگر آن برادر را نزد من نياوريد، نه پيمانهاى (از غلّه) نزد من خواهيد داشت و نه نزديك من شويد.
پیام ها
1- در مديريّت، هم محبّت لازم است و هم تهديد. اوّل مژده و محبّت؛ «أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ» بعد تهديد و اولتيماتوم. «فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي»
2- زمينههاى سوء استفاده را از بين ببريم. (اگر رسم شود كه حاضرين سهم غائبين را بگيرند بعضى سوء استفاده مىكنند.) «فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ»*
جلد 4 - صفحه 240
3- در اجراى قانون، ميان برادر وخانواده وديگران نبايد تبعيض قائل شد. «فَلا كَيْلَ لَكُمْ» (هر شخصى سهم معينى داشت وبايد خود دريافت مىكرد.)
4- در تهديد لازم نيست كه مدير تصميم صد در صد بر اجرا داشته باشد. «فَلا كَيْلَ لَكُمْ» (زيرا يوسف كسى نبود كه حاضر شود برادرانش از قحطى بميرند.)
5- قاطعيّت در پيادهكردن برنامهها، شرط رهبرى است. «فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶٠_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ «61»
(برادران به يوسف) گفتند: او را با اصرار و التماس از پدرش خواهيم خواست و حتماً اين كار را خواهيم كرد.
نکته ها
«مراودة» به مراجعه پىدرپى، همراه با التماس يا خدعه و فريب گفته مىشود.
بوى حسد از كلام برادران استشمام مىشود، به جاى «ابانا» گفتند: «أَباهُ» و در اوّل سوره نيز گفتگوى برادران اين بود كه؛ «لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينا مِنَّا» پدر براى ماست، ولى يوسف و برادرش را بيشتر از ما دوست دارد.
پیام ها
1- سفر فرزند بايد به اذن پدر و رضايت او باشد. «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ»*
2- برادران يوسف از عكس العمل منفى پدرشان در برابر تقاضاى همراه بردن بنيامين مطلع بودند. ( «سَنُراوِدُ» به معناى گفتگوى پى در پى همراه با نقشه و تدبير است)*
3- حضرت يعقوب پس از ماجراى يوسف بنيامين را از خود دور نمىكرده است و جدا كردن او از پدر، كار آسانى نبود. «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ»*
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 241"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۱_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «62»
و (يوسف) به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان قيمت پرداختهاند در بارهايشان بگذاريد، تا چون به خانواده خود بازگردند آن را بازشناسند، به اميد آنكه (بار ديگر) برگردند.
نکته ها
حضرت يوسف كه در آيات قبل از او با تعابيرى چون؛ «صادق، محسن، مخلص» ياد شده، يقيناً بيت المال را به پدر وبرادران خود نمىبخشد و ممكن است كه پول غلّه را از سهم و ملك شخصى خود داده باشد.
پول را برگرداند تا بىپولى، مانع سفر دوم آنها نشود. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» علاوه بر آنكه برگرداندن پول، نشانه صميميّت و نداشتن سوءقصد از اصرار برآوردن برادر است و مخفيانه در بين كالا گذاردن نشانه بىمنّت بودن وحفظ از دستبرد سارقين است.
يوسف كه ديروز برده و خدمتكار بود، امروز غلام و خدمتكار دارد. «لِفِتْيانِهِ» اما در هنگام ملاقات برادران، نه انتقام گرفت و نه گلايهاى نمود و نه كينهاى داشت. بلكه با برگرداندن سرمايه آنان، به آنها توجّه داد كه من شما را دوست مىدارم.
پیام ها
1- مدير و رهبر لايق بايد طرحهايش ابتكارى باشد. «اجْعَلُوا»
2- بدىها را با خوبى جبران كنيد. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ»
3- صله رحم، يعنى كمك نمودن، نه معامله كردن. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ»
4- پول گرفتن در زمان نياز از پدر پير و برادران، با كرامت نفس سازگار نيست.
«اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ»
5- يوسف، كار گذاردن بضاعت برادران را بر عهده چند نفر گذاشت تا هر گونه زمينه را براى اتهام مسدود كند و بردهاى سوء استفاده نكند كه مبلغ را براى
جلد 4 - صفحه 242
خود بردارد و بگويد در رحال مسافران گذاشتم. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ»*
6- كمك به ديگران را حتّى الامكان مخفيانه انجام دهيد. «فِي رِحالِهِمْ»*
7- نه انتقام و نه كينه، بلكه هديهدادن براى ارتباط بعدى. اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ ... لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
8- براى بازيافتن انسانها، بايد از پول گذشت. اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ ... لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
9- خوبى كردن بهترين وسيله جذب افراد است. اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ ... يَرْجِعُونَ*
10- مسئولان، كارگزاران خود را نسبت به برنامهها و طرحها كاملًا توجيه كنند تا مديران موفقى باشند. (يوسف به همه فهماند كه هدف اين كار، بازگشت اين كاروان است) «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»*
11- در طرحها و برنامهها، يقين صددرصد به عملى شدن آن لازم نيست. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۲_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «63»
پس چون به سوى پدر خود باز گشتند، گفتند: اى پدر پيمانه (براى نوبت ديگر) از ما منع شد، پس برادرمان (بنيامين) را با ما بفرست تا سهميه و پيمانه خود را بگيريم وما حتماً نگهبان او خواهيم بود.
پیام ها
1- يعقوب بر خانواده وفرزندان خويش، مديريّت وتسلط داشت. يا أَبانا مُنِعَ ...
2- پدر، داراى حقّ امر و نهى به فرزند خود مىباشد. «فَأَرْسِلْ»
3- بنيامين بدون اجازهى پدر به مسافرت اقدام نمىكرد. «فَأَرْسِلْ مَعَنا»
4- براى گرفتن چيزى و يا جلب اعتماد كسى، از عواطف استفاده كنيد. «أَخانا»
5- مجرم چون در درون نگرانى دارد، در سخنانش تأكيدهاى پىدرپى دارد. «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» ( «إِنَّا» و حرف «لام» و جمله اسميه نشانه تأكيد است.)
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 243"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۳_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «64»
(يعقوب) گفت: آيا شما را بر او امين بدانم، همان طور كه شما را بر برادرش امين دانستم (و ديديد كه چه شد) پس (به جاى شما به خدا اعتماد مىكنم كه) خداوند بهترين حافظ است و او مهربانترين مهربانان است.
نکته ها
سؤال: با توجّه به سابقه بدى كه فرزندان يعقوب داشتند، چرا پدرشان مجدداً فرزند ديگرش را به آنان سپرد؟
پاسخ: فخر رازى «1» احتمالات متعدّدى را مطرح نموده كه هر كدام از آنها مىتواند توجيهى بر اين موافقت باشد؛ اوّلًا: برادران از اقدام اوليهشان به نتيجهاى كه مورد نظرشان بود، (محبوبيّت در نزد پدر) نرسيده بودند. ثانياً: حسادت برادران نسبت به اين برادر، كمتر از يوسف بود. ثالثاً: شايد قحطى و خشكسالى شرايط ويژهاى را پديد آورده بود كه سفر مجّدد را ضرورى مىكرد. رابعاً: دهها سال از حادثه اوّل گذشته و فراموش شده تلقّى مىشد. خامساً: خداوند متعال در حفظ فرزندش به او تسلّى خاطر داده بود.
در آيه 12، يعقوب در مورد يوسف، به حافظ بودن برادرانش اعتماد كرد، به فراق يوسف و نابينايى گرفتار شد، ولى در مورد بنيامين به خدا تكيه كرد و گفت: «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» هم توانا شد، هم بينا و هم فراق و جدائى پايان يافت.
پیام ها
1- اعتماد سريع به كسى كه سابقه تخلّف دارد، جايز نيست. «هَلْ آمَنُكُمْ»
2- ياد خاطرات تلخ گذشته، انسان را در برابر حوادث آينده بيمه مىكند. «هَلْ آمَنُكُمْ ... عَلى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ»
«1». تفسير كبير.
جلد 4 - صفحه 244
3- با يك شكست يا تجربهى تلخ، خود را كنار نكشيم. «هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ ... فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» يعقوب بار ديگر فرزند دوم را با توكل به خدا به برادران تحويل داد.
4- برادران يوسف، خود را حافظ پنداشتند، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» امّا حضرت يعقوب تذكّر داد كه خداوند حافظ است. فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً ...*
5- بر عوامل ظاهرى و مادى هر چند فراوان باشند تكيه نكنيم، تنها بر خدا توكّل كنيم. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً»*
6- با توجّه به رحمت بىنظير الهى و با توكل به خداوند، به استقبال حوادث زندگى برويم. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
7- سرچشمه حفاظت، رحمت است. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۴_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As