"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ «103»
چشمها او را در نمىيابد، ولى او چشمها را در مىيابد و او نامرئى و دقيق و باريك بين و آگاه است.
نکته ها
كلمهى «بصر» هم به معناى چشم است و هم به معناى بصيرت. «1» بنابراين آيه را مىتوان چنين معنا كرد: نه چشم ظاهرى، خداوند را مىبيند و نه دل به عمق معرفت او راهى دارد.
«لطيف» چند معنى دارد: 1. آنكه عطاى خود را كم بشمارد و طاعت مردم را بسيار،
2. دقيق، رسيدگى پنهانى به امور و باريك بينى، 3- خالق اشياى ظريف و ناپيدا.
4. اهل مدارا و رفاقت، 5. پاداش دهندهى اهل وفا و بخشايندهى اهل جفا.
امام رضا عليه السلام فرمود: «لا يقع الاوهام و لا يُدرك كيف هو»، افكار و اوهام بر خداوند احاطه ندارد و ذات او آنگونه كه هست قابل ادراك نيست. «2»
خداوند، هرگز ديدنى نيست. همين كه حضرت موسى از زبان مردم درخواست ديدن خدا را كرد، پاسخ شنيد: «لَنْ تَرانِي» «3» هرگز مرا نخواهى ديد. برخى از اهلسنّت گفتهاند: خدا در قيامت ديده مىشود و به آياتى همچون «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» «4» استدلال مىكنند. «5» غافل از آنكه خداوند، جسم و مادّه نيست و مراد از نظر به خداوند، نگاه با چشم دل است، زيرا ديدن با چشم، در جايى است كه چيزى داراى جسم، مكان، محدوديّت، رنگ و ... باشد و همهى اينها نشانهى نياز و عجز است كه خداوند از اين نقصها مبرّا مىباشد.
امام على عليه السلام مىفرمايد: نه تنها چشم او را نمىبيند، بلكه وهم و فكر نيز نمىتواند بر او
«1». مفردات راغب.
«2». تفسير برهان.
«3». اعراف، 143.
«4». قيامت، 23.
«5». تفسيرالمنار.
جلد 2 - صفحه 523
احاطه پيدا كند. «1» سعدى در ترسيم اين مطلب مىگويد:
اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم
و از آنچه گفتهاند و شنيديم و خواندهايم
مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهايم
مراد از جملهى «يُدْرِكُ الْأَبْصارَ»، علم او به ديدههاى انسان است، مانند «سميع» و «بصير» كه به معناى علم او به شنيدنىها و ديدنىهاست.
پیام ها
1- خداوند، جسم مادّى نيست. «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ»
2- هيچ كس از ذات خداوند آگاه نيست. «هُوَ اللَّطِيفُ»
3- هيچ پرده و مانعى جلوى علم خدا را نمىگيرد. «هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»
4- با اين كه خدا زشتىهاى ما را مىداند باز به ما لطف دارد. «وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»
5- خداوند به همهى لطائف و رموز هستى آگاه است. «هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»
«1». تفسير صافى."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۳_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
با سلام محضر همراهان قرآنی لطفا برای ترویج فرهنگ قرآنی و بهره مندی از ثواب آن لطفا کانال را به دوستان و بستگانتان معرفی بفرمایید🙏🙏🙏🙏🙏
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ «104»
همانا از سوى پروردگارتان، مايههاى بينش و بصيرت، (كتب آسمانى و دلائل روشن) براى شما آمده است. پس هر كه بصيرت يافت، به سود خود اوست و هر كس كورى گزيد، به زيان خويش عمل كرده است و من نگهبان و ضامن (ايمان شما به اجبار) نيستم.
نکته ها
از آيهى 95 تا اينجا در معرّفى خدا و انتقاد از شرك بود، اين آيه به منزلهى نتيجه و خلاصهى آيات گذشته است.
جلد 2 - صفحه 524
مشابه اين آيه در قرآن زياد است كه نتيجهى ايمان وكفر، خوبى وبدى، يا بصيرت وكوردلىِ انسان را متوجّه خود او مىداند. همچون:
«لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ» «1»
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها» «2»
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» «3»
پیام ها
1- با نزول قرآن، راه عذرى بر هيچ كس باقى نمانده است. «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ»
2- مردم در انتخاب راه، آزادند. فَمَنْ أَبْصَرَ ... وَ مَنْ عَمِيَ
3- آگاه كردن مردم، از شئون ربوبيّت الهى است. «بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ»
4- سود ايمان و زيان كفر مردم، به خودشان برمىگردد نه خدا. فَلِنَفْسِهِ ... فَعَلَيْها
5- كيفر گروهى از مردم، نشانهى باطل بودن تعاليم انبيا نيست، بلكه نشانهى كوردلى خود آنان است. «وَ مَنْ عَمِيَ»
6- وظيفهى پيامبر، ابلاغ است نه اجبار. «ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ»
«1». بقره، 286.
«2». فصّلت، 46.
«3». اسراء، 7."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۴_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «105»
و بدينسان آيات را در شكلهاى گوناگون بيان مىكنيم، (تا وسيله هدايت شود ولى كافران ايمان نياورده) و گويند: تو (نزد كسى) درس خواندهاى! (بگذار بگويند، ولى ما) براى كسانى بيان مىكنيم كه اهل فهم و علم باشند.
نکته ها
كفّار براى باز كردنِ راه تكذيب پيامبر مىگفتند: اين حرفها از خودش نيست، از ديگرى
جلد 2 - صفحه 525
آموخته است. «دَرَسْتَ» چنانكه در موارد ديگر نيز مىگفتند: «إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» «1» انسانى به او ياد داده است، «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» «2» گروهى ديگر كمكش كردهاند.
پیام ها
1- تنوّع در شيوهى بيان و استدلال و آموزش، راه پذيرش را بازتر مىكند. «نُصَرِّفُ الْآياتِ»
2- در مقابل آيات الهى، برخى با تهمت و انكار ايستادگى مىكنند. «دَرَسْتَ»، ولى برخى كه اهلند، ارشاد مىشوند. «لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ، لاله رويد ودر شوره زار، خَس
«1». نحل، 103.
«2». فرقان، 4."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۵_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
اتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ «106»
تنها آنچه را از سوى پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن، معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان.
نکته ها
در آيهى قبل، تهمت مشركان به پيامبر مطرح شد كه مىگفتند: كلام تو وحى نيست، بلكه آموخته از ديگران است. اينجا به پيامبر دلدارى مىدهد كه تو كار خويش را بكن و به حرف مخالفان اعتنايى نداشته باش.
شيوههاى برخورد با مخالفان، در موارد مختلف متفاوت است، از جمله:
گاهى سلام كردن است. «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» «3»
«3». فرقان، 63.
جلد 2 - صفحه 526
گاهى سكوت و عدم برخورد است. «ذَرْهُمْ» «1»، «حَسْبُنَا اللَّهُ» «2»
گاهى اعراض و بىاعتنايى است. «أَعْرِضْ عَنْهُمْ» «3»
گاهى درشتى و غلظت است. «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» «4»
گاهى مقابله به مثل است. «فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ» «5»
پیام ها
1- رهبران الهى نبايد با تهمتها و تحقيرها و تحليلهاى نارواى دشمنان، در راه خود سست شوند. «اتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ»
2- گاهى بشر چنان سقوط مىكند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز به فرمان الهى از او روگردان مىشود. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»
«1». حجر، 3.
«2». آلعمران، 173.
«3». مائده، 42.
«4». توبه، 73.
«5». بقره، 194."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۶_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «107»
و اگر خداوند مىخواست (همه به اجبار ايمان مىآوردند و) شرك نمىورزيدند (ولى سنّت الهى چنين نيست) و ما تورا بر آنان نگهبان قرار نداديم و تو وكيل (ايمان آوردن) آنان نيستى.
نکته ها
مشيّت و خواستِ خداوند دو گونه است: خواست تشريعى و خواست تكوينى. خداوند از نظر تشريعى، هدايتِ همهى مردم را خواسته است و لذا پيامبران و كتب آسمانى را فرستاده است، امّا از نظر تكوينى خواسته است كه مردم بر اساس اراده و اختيار خود، راه را انتخاب
جلد 2 - صفحه 527
كنند، نه آنكه مجبور به پذيرش دين باشند.
پیام ها
1- اراده وخواست خداوند، تخلّف ندارد. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا»
2- مشيّت و ارادهى الهى بر آزاد گذاشتن انسانهاست و وجود مشركان، نشانهاى از اين آزادى است. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا»
3- پيامبران الهى، مربّى و معلّم مردمند نه زندانبانانى كه با زور و تحميل، دستور دهند. «ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً»
4- پيامبر، نه مسئول دفع بلا از مشركان و نه مسئول جلب منفعت براى آنان است. «ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»
5- انبيا ضامنِ وظيفهاند نه نتيجه. با آن همه تلاش، گروه بسيارى مشرك ماندند. «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»
6- پيامبر، براى هدايت مردم سوز و گداز داشت. «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۷_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «108»
و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مىگويند. ما اين گونه عمل هر امّتى را برايشان جلوه داديم. سپس بازگشت آنان بهسوى پروردگارشان است، پس خداوند آنان را به آنچه مىكردند خبر مىدهد.
نکته ها
خداوند، انسان را چنان آفريده كه چه كارهاى خوب و چه كارهاى بد، كمكم در روح او تأثير مىگذارد و به آن عادت مىكند. از اين رو، زينتدادن كارها گاهى به خدا نسبت داده شده،
جلد 2 - صفحه 528
«زَيَّنَّا»، كه خالق اين تأثير است، و گاهى به شيطان نسبت داده شده كه از طريق وسوسه و وعده، زشتها را زيبا جلوه مىدهد. «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ» «1»
حضرت على عليه السلام در جنگ صفّين به سربازان خود توصيه مىكرد: «به پيروان معاويه دشنام و ناسزا نگويند، بلكه سيماى آنان را مطرح كنند كه بهتر از دشنام است». «2»
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمودند: «از مصاديقِ دشنام به خدا، دشنام به ولىّ خداست». «3»
حساب لعن و نفرين و برائت، از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت كه در آيات ديگر قرآن از سوى خداوند اعلام شده، در واقع بيانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشركان است كه بيزارى خود را از راه آنان اعلام مىكنيم. «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» «4»، بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ ... «5»
پیام ها
1- احساسات خود را نسبت به مخالفان كنترل كنيم و از هرگونه بد دهنى و ناسزا بپرهيزيم. «لا تَسُبُّوا»
2- به بازتاب برخوردهاى خود توجّه كنيم. لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا اللَّهَ
3- با فحش و ناسزا، نمىتوان مردم را از مسير غلط باز داشت. «لا تَسُبُّوا»
4- ناسزاگويى، عامل بروز دشمنى و كينه و ناسزا شنيدن است. لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا ... عَدْواً
5- دشنام، نشانهى نداشتن يا منطق است، يا ادب و يا صبر. (مسلمان با پرهيز از ناسزا، بايد نشان دهد كه صبر و منطق و ادب دارد.) «لا تَسُبُّوا»
6- هر كارى كه سبب توهين به مقدّسات شود، حرام است. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ»
7- استفاده از حربهى دشنام وناسزا، در نهى از منكر و تبليغات ومناظرات ممنوع"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۸_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ «109»
و با سختترين سوگندهايشان به خدا قسم ياد كردند كه اگر معجزه و نشانهاى برايشان بيايد، قطعاً به آن ايمان خواهند آورد. بگو: معجزات، تنها نزد خداست (و به دست اوست) و چه مىدانيد (بلكه ما مىدانيم) كه اگر معجزهاى هم بيايد، (باز هم) آنان ايمان نخواهند آورد.
نکته ها
گروهى از كفّار قريش، نزد پيامبر آمده، گفتند: تو هم مانند موسى و عيسى معجزاتى بياور تا به تو ايمان آوريم، حضرت پرسيد: چه كنم؟ گفتند: كوه صفا را تبديل به طلا كن، مردگان ما را زنده كن، خدا و فرشتگان را نشانمان بده و آنگاه سوگند ياد كردند كه در اين صورت
جلد 2 - صفحه 530
ايمان خواهند آورد. آيه نازل شد كه معجزه دست خداوند است و طبق حكمت انجام مىگيرد، نه هوسهاى مردم. «1»
معجزه به مقدار اتمام حجّت لازم است، نه به مقدار ارضاى تمايلات هر فرد. بگذريم كه برخى پيشنهادها مثل ديدن خدا خلاف عقل است و چنان نيست كه نظام هستى بازيچهى هوسهاى مشركان باشد.
پیام ها
1- مشركان مكّه، «اللّه» را قبول داشتند وبه آن سوگند ياد مىكردند. «أَقْسَمُوا بِاللَّهِ»
2- فريب سوگندهاى دروغين مخالفان را نخوريد. «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ»
3- برهانخواهى آرى، تسليم شدن در برابر هوسها هرگز. «إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ»
4- معجزات پيامبران، به دست خداست. «إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ»
5- لجاجت، درد بى درمانى است كه صاحبان آن، با ديدن هر نوع معجزه، باز هم ايمان نمىآورند. «لا يُؤْمِنُونَ»
«1». تفاسير مجمعالبيان و نمونه."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۰۹_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «110»
همانگونه كه در آغاز ايمان نياوردند، اين بار نيز دلها و چشمهايشان را دگرگون و واژگون مىكنيم و آنان را در طغيانشان رها مىسازيم تا سرگردان بمانند.
پیام ها
1- وارونه شدن دل افراد لجوج، سنّت خداوند است. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»
2- ايمان به خدا و رسالت نياز به قلب سالم دارد. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»
جلد 2 - صفحه 531
3- گناه و لجاجت، ديد و بينش انسان را دگرگون مىسازد. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»
4- كسى كه با ديدن معجزات اوليه ايمان نياورده، نبايد تقاضاى معجزات ديگرى كند. «لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ»
5- گرچه خداوند «مقلّب القلوب» است، ولى اين انسان است كه با انتخاب ايمان يا كفر زمينهى دگرگونى را فراهم مىكند. نُقَلِّبُ ... كَما لَمْ يُؤْمِنُوا
6- طغيان، ريشهى كفر است. لَمْ يُؤْمِنُوا ... طُغْيانِهِمْ
7- كسى را كه خداوند رها كند، سرگردان مىشود. نَذَرُهُمْ ... يَعْمَهُونَ
جلد 2 - صفحه 532"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۱۰_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ «111»
و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان نازل مىكرديم و مردگان با آنان سخن مىگفتند و همه چيز را (به گواهى صدق و اعجاز) دسته دسته در برابرشان گرد مىآورديم باز هم ايمان نمىآوردند، مگر آنكه خداوند بخواهد (به اجبار ايمان آورند)، ولى بيشترشان نادانى مىكنند.
نکته ها
گويا يكى از درخواستهاى مشركان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد. سعدى نيز مىگويد:
چون بود اصل گوهرى قابل
تربيت را در او اثر باشد
هيچ صيقل نكو نداند كرد
آهنى را كه بد گهر باشد
سگ به درياى هفتگانه مشوى
چون شود تر، پليدتر باشد
خر عيسى گرش به مكّه برى
چون بيايد هنوز خر باشد
«قبل» يا به معناى مقابل است، يا جمع قبيل، به معناى گروه و دسته.
در دو آيهى قبل، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مىگفتند: اگر معجزه بيايد ايمان مىآوريم، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.
شبيه اين آيه، در سورهى حجر آيات 14 و 15 آمده است: «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند، باز هم گويند: چشم ما را جادو كردهاند.
جلد 2 - صفحه 533
پیام ها
1- براى دلهاى لجوج، هيچ آيه و نشانهاى زمينهساز ايمان نمىگردد. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا»
2- خدا اگر بخواهد، مىتواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى اين خلاف حكمت اوست. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»
3- جهالت، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است. ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 421.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 347."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۱۱_جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ «112»
(اى پيامبر! اينان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختند، بلكه) ما اين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطانهاى انس و جنّ قرار داديم. كه برخى از آنان حرفهاى دلپسند و فريبنده را به برخى ديگر مرموزانه القا مىكنند. البتّه اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند. (ولى سنّت الهى بر آزادى انسانها مىباشد،) پس آنان را و آنچه به دروغ مىسازند به خود واگذار.
نکته ها
در دو آيهى قبل آمده بود: ما آنان را به حال خود رها كرديم، «نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» اينجا مىفرمايد: تو نيز آنان را به حال خود رها كن. «فَذَرْهُمْ»
سقوط انسان، از قبول وسوسهى شيطان شروع مىشود، «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» «1»
«1». ناس، 5.
جلد 2 - صفحه 534
آنگاه هر كه وسوسه در او اثر گذاشت از ياران شيطان مىشود، «إِخْوانَ الشَّياطِينِ» «1» و در نهايت خودش شيطان مىگردد. «شَياطِينَ الْإِنْسِ»
تضادّ و درگيرى، زمينه ساز تكامل اختيارى است. به همين جهت خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختيارى قرار داده است. «وَ كَذلِكَ»
پیام ها
1- از عوامل استقامت و پايدارى انسان، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است. «وَ كَذلِكَ»
2- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است. «وَ كَذلِكَ»
3- رهبر جامعه، بايد براى مخالفتها آماده باشد. «وَ كَذلِكَ»
4- انتظار ريشهكن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا»
5- از سنّتهاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»
6- كفّار لجوج، شيطانند. شَياطِينَ الْإِنْسِ ...
7- شياطين انس و جنّ از طريق القاى به يكديگر، با هم ارتباط دارند. يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ ...
8- شياطين، روشهاى شيطنت را به يكديگر مىآموزند. «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ»
9- مخالفان انبيا، تبليغات درون گروهى دارند. «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ»
10- كلمات زيبا و فريبنده، مىتواند از عوامل اغفال انسان باشد. يُوحِي ... زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً
«1». اسراء، 27.
جلد 2 - صفحه 535
11- خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرىها قرار داده است. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ»
12- اختيار و آزادى بشر، در مسير رشد و تربيت اوست. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ»
13- در نظام هستى، يك اراده حاكم است نه دو قدرت، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاشهاى انحرافى از قدرت و سلطهى الهى بيرون نيست. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۱۲_جز۸
@tafsir_qheraati ایتا